سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا ولی من که هیچ وقت سر از کار شناخت آدمای دنیا درنیاوردم!!! اون موقعی که فکر می کنی آدما خوبن همه کم کم از پشت بهت خنجر می زنن... و وقتی از همه خودتو کنار می کشی و از آدما زده می شی، زندگی آدمایی رو خیلی اتفاقی سر راهت قرار می ده که تازه می فهمی معنای انسان بودن یعنی چی...هی سرد می شی و هی دل گرم...همیشه در نوسان بین عادت و دل کندن..!!! ما آدما عجیب تر از اونیم که حتی خودمون سر از کار خودمون در بیاریم!!!! :icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ من چرا هر وقت اینو میبینم اشکم درمیاد آدم وقتی این چیزیها رو میبینه میفهمه که ماها اصلا زندگی نمیکنیم............فقط روزگار میگذرونیم و بس فقط منتظریم یه جا یه اتفاقی بیفته فیلمش کنیم بعد دور هم درموردش نظر بدیم...... 8 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ یه چیزی همیشه برام عجیبه و ناراحت کننده تو نوشته خیلی از دوستان و نه فقط تو این تاپیک... همیشه افسوس میخوریم و میگیم کاش ما هم... چرا سعی نمیکنیین بگین من تغییر کردم... من همینم که فکر میکنم درسته... من الآن اون کسیم که اگه چنین اتفاقی بیفته قطعا پیشقدم میشم... اما هیچکس به این راحتی اینو نمیگه! همه ناراحتن از جامعه... از اینکه داریم به کجا میریم؟! این سبک حرف ها بیشتر به این معنیه که حتی واسه یه لحظه به این فکر نمیکنیم نگرشمونو روی خودمون تغییر بدیم!!! گاهی اوقات واقعا ناراحت میشم وقتی میبینم حتی در حد یک جمله هم نمیتونیم با خودمون روراست باشیم که وقتی داریم جمع میبندیم و میگیم جامعه اینه یا ما چنین آدمایی هستیم یعنی من اینم... یعنی من همونیم که به راحتی پشت میکنم... یعنی من از خودمم که شده شروع نمیکنم، یعنی ای کاش اول بقیه درست بشن تا منم تو جامعه ای که خوبه درست بشم... 11 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ آی آقا..... ماها میریم با لذت هرچه تمام ترساعت 5 صبح صحنه ی اعدام ببینیم.... 6 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ ممنون شقایق عزیز. مدتیه دلم گرفته. از دست خودم. از دست اطرافیانم. خیلی چیزا رو یادمون رفته. غرق شدیم توی یه سری حاشیه های زندگی. کاش ما هم می فهمیدیم که تا زنده هستیم باید زندگی کنیم. بخدا بعدش دستمون از دنیا کوتاه میشه میریم. من نمیدونم به کجا. اما میدونم میریم. چرا با اینکه از همه بیشتر ادعای اخلاقمون میشه اما ... پ.ن: چرا من نمیتونم حرفای قشنگ قشنگ بزنم؟ علتش اینه که من ادعای چیزایی رو می کنم که اصلا، حتی بهش اعتقاد هم ندارم، عملش بماند. چقد قشنگ نوشتی محمد مهدی دمت گرم 9 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ یه چیزی همیشه برام عجیبه و ناراحت کننده تو نوشته خیلی از دوستان و نه فقط تو این تاپیک... همیشه افسوس میخوریم و میگیم کاش ما هم... چرا سعی نمیکنیین بگین من تغییر کردم... من همینم که فکر میکنم درسته... من الآن اون کسیم که اگه چنین اتفاقی بیفته قطعا پیشقدم میشم... اما هیچکس به این راحتی اینو نمیگه! همه ناراحتن از جامعه... از اینکه داریم به کجا میریم؟! این سبک حرف ها بیشتر به این معنیه که حتی واسه یه لحظه به این فکر نمیکنیم نگرشمونو روی خودمون تغییر بدیم!!! گاهی اوقات واقعا ناراحت میشم وقتی میبینم حتی در حد یک جمله هم نمیتونیم با خودمون روراست باشیم که وقتی داریم جمع میبندیم و میگیم جامعه اینه یا ما چنین آدمایی هستیم یعنی من اینم... یعنی من همونیم که به راحتی پشت میکنم... یعنی من از خودمم که شده شروع نمیکنم، یعنی ای کاش اول بقیه درست بشن تا منم تو جامعه ای که خوبه درست بشم... به اين راحتيا نيست انوشه! تو بخواي تغيير رويه هم بدي چون تاثيرشو نميبيني سرد ميشي من خيلي وقته دارم سعي مي كنم ببينم...كاراي خوب بقيه رو...تلاشاشونو...محبتاشونو... ديدم...اما ديده نشدم! هميشه سعي كردم با بقيه اونجوري باشم كه دوس دارم اونا باهام اونجوري برخورد كنن اينكارو كردم...ولي برعكسش اتفاق نيفتاد!! به بقيه كمك كردم...اما غير از شنيدن يه سري حرف الكي چيز ديگه اي بدست نياوردم!!! جامعه نياز به يه تحول اساسي داره اگه بخوايم اتفاقي بيفته بايد هممون يه تكوني به خودمون بديم نه فقط من...نه فقط تو! تو همين انجمن خودمون ببين...داره مثل باشگاه ميشه اسپم و تاپيكايي كه فقط جنبه اسپم دارن داره روز به روز زيادتر ميشه اما هيشكي هيچي نميگه غير 2-3نفر كه حرص ميخورن ولي كسي توجه نمي كنه يه سري كاربراي قديمي حتي تشويق و حمايتم مي كنن! تا وقتي همه با هم جلوشو نگيريم اين وضعيت درست نميشه!!! من نوعي راحت به مشكلات پشت نمي كنم... اما وقتي ميبينم زورم نميرسه نا اميد ميشم و ميشينم از دور فقط نگاه مي كنم... فقط نگاه! 7 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ ما همون آدمهاي نشسته بر ساحليم. شاد و خندانشو شك دارم... 7 لینک به دیدگاه
hamidbala 2844 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ چند وقت پیش دیدمش....... چیزی ندارم بگم 3 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ به اين راحتيا نيست انوشه!تو بخواي تغيير رويه هم بدي چون تاثيرشو نميبيني سرد ميشي من خيلي وقته دارم سعي مي كنم ببينم...كاراي خوب بقيه رو...تلاشاشونو...محبتاشونو... ديدم...اما ديده نشدم! هميشه سعي كردم با بقيه اونجوري باشم كه دوس دارم اونا باهام اونجوري برخورد كنن اينكارو كردم...ولي برعكسش اتفاق نيفتاد!! به بقيه كمك كردم...اما غير از شنيدن يه سري حرف الكي چيز ديگه اي بدست نياوردم!!! جامعه نياز به يه تحول اساسي داره اگه بخوايم اتفاقي بيفته بايد هممون يه تكوني به خودمون بديم نه فقط من...نه فقط تو! تو همين انجمن خودمون ببين...داره مثل باشگاه ميشه اسپم و تاپيكايي كه فقط جنبه اسپم دارن داره روز به روز زيادتر ميشه اما هيشكي هيچي نميگه غير 2-3نفر كه حرص ميخورن ولي كسي توجه نمي كنه يه سري كاربراي قديمي حتي تشويق و حمايتم مي كنن! تا وقتي همه با هم جلوشو نگيريم اين وضعيت درست نميشه!!! من نوعي راحت به مشكلات پشت نمي كنم... اما وقتي ميبينم زورم نميرسه نا اميد ميشم و ميشينم از دور فقط نگاه مي كنم... فقط نگاه! میدونم الهام جان چی میگی!حق هم داری! ولی وقتی هر لحظه از این دم بزنیم که چرا ما اینطوری هستیم یعنی منم همینم و تغییر پذیر نیستم... همیشه قرار نیست نتیجه مثبت بگیریم ولی بالاخره که تاثیر داره... قرار نیست یه نفری یه مشکل بزرگ رو حل کنیم ولی میتونیم یه جایی حتی شده رو یک نفر تاثیر گزار باشیم... اگه من تصمیم بگیرم فقط خودمو درست کنم حداقل تو یه همچین تاپیکی واسه یه بارم که شده میام و میگم آقا منم از همین جماعت ایرانیم اما خیلی پیش اومده که ایستادم و نگاه نکردم... پس از این جامعه شاید 2نفر دیگه ام مثل من پیدا بشه... شاید دو نفر که دلسرد شدن ببینن یکی هست که مثل همه تاسف نمیخوره عمل میکنه و اونا هم دلگرم بشن...! حرف من اینه... صرفا تاسف مارو به هیچ جا نمیرسونه... 8 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ میدونم الهام جان چی میگی!حق هم داری!ولی وقتی هر لحظه از این دم بزنیم که چرا ما اینطوری هستیم یعنی منم همینم و تغییر پذیر نیستم... همیشه قرار نیست نتیجه مثبت بگیریم ولی بالاخره که تاثیر داره... قرار نیست یه نفری یه مشکل بزرگ رو حل کنیم ولی میتونیم یه جایی حتی شده رو یک نفر تاثیر گزار باشیم... اگه من تصمیم بگیرم فقط خودمو درست کنم حداقل تو یه همچین تاپیکی واسه یه بارم که شده میام و میگم آقا منم از همین جماعت ایرانیم اما خیلی پیش اومده که ایستادم و نگاه نکردم... پس از این جامعه شاید 2نفر دیگه ام مثل من پیدا بشه... شاید دو نفر که دلسرد شدن ببینن یکی هست که مثل همه تاسف نمیخوره عمل میکنه و اونا هم دلگرم بشن...! حرف من اینه... صرفا تاسف مارو به هیچ جا نمیرسونه... آره...شايد اين باعث بشه اوني كه وجدانش بيداره دلگرم بشه...اوني كه ميخواد با اخلاق باشه حس تنهايي نكنه اما وقتي هستن ادمايي كه خوبي و خوب بودن رو مسخره مي كنن و اين چيزا رو بچه بازي ميدونن...وقتي هستن اونايي كه واسه خودشيريني و نشون دادن يه چهره دوس داشتني از خودشون حاضرن حتي دوستاشونو زير پا بذارن و ضايع كنن... كم كم همه دلسرد ميشن...يعني حتي اون يه نفري هم كه ميتونسته دلگرمي باشه واسه بقيه خودشم سرد ميشه...ديگه انگيزه اي نداره واسه ادامه... شايد حتي ترجيح بده كه قاطي بقيه بشه...همرنگ جماعت!!! 4 لینک به دیدگاه
Soheil_S 110 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ ممنون از موضوعت neutron . ولی اینطوری ها هم نیست داداش. من خودم پدرم سرطان غدد لنفاوی داشت نیاز به پیوند مغز استخوان داشت توی خانواده خودمون کسی مشخصات انتقالی خونیش بهش نمیخورد. از یه طرف خانواده بی بخار عموها و عمه هام حتی پا پیش هم نزاشتن که برای پیوند پیشنهاد بدن. اونوقت یکی از دوستای من که اتفاقا توی همین سایت هم عضوه با وجود اینکه مشکل قلبی داشت خودش داوطلبانه اومد آزمایشات خون داد اونمبدون اینکه حتی به من یا خانوادم چیزی بگه و بعد هم که مشخصات انتقالی میخورد اهدای مغز استخوان کرد. بعدش هم برای همین اهدای مغز اسخون جریان مشکلات قلبیش بیشتر شد دو سه هفته بستری بود به خاطر یه حمله قلبی. اینطوری هم توی این کشور هست داداش خودم اینطوریاشو خیلی دیدم به خدا باید چشمامونو باز کنیم 10 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ آره...شايد اين باعث بشه اوني كه وجدانش بيداره دلگرم بشه...اوني كه ميخواد با اخلاق باشه حس تنهايي نكنهاما وقتي هستن ادمايي كه خوبي و خوب بودن رو مسخره مي كنن و اين چيزا رو بچه بازي ميدونن...وقتي هستن اونايي كه واسه خودشيريني و نشون دادن يه چهره دوس داشتني از خودشون حاضرن حتي دوستاشونو زير پا بذارن و ضايع كنن... كم كم همه دلسرد ميشن...يعني حتي اون يه نفري هم كه ميتونسته دلگرمي باشه واسه بقيه خودشم سرد ميشه...ديگه انگيزه اي نداره واسه ادامه... شايد حتي ترجيح بده كه قاطي بقيه بشه...همرنگ جماعت!!! من خودم هر روز و هر روز درگیرم با چنین آدمایی... اگر بخوای با این تفکر ادامه بدی هر روز بیشتر دلسرد میشی هیچ وقتم هیچی عوض نمیشه شاید حرفم آرمانی باشه... ولی خیلی وقته دلم میخواد این قبیل جمله هارم بببینم" بخاطر کسایی که برام مهمن من خودم باید سعی کنم جزء اون دست از آدما نباشم... شاید تونستم الگوی یه آدم دیگه باشم... " اما بجاش فقط دلسردی رو میبینم... فقط میبیم همه چشمشون به اون یکیه ببینین چیکار میکنه! همه میگن چرا ما ایرانیا اینطوری هستیم... ای بابا خب خودتم که اینو میگی یه ایرانی ای که نارحتی تو چرا عوض نمیشی؟!!!(تو نوعی) حداقل اگه کسی دلسرده و نمیتونه یا شایدم نمیخواد تغییر کنه مدام از دیگرانی که مثل خودش تغییر نمیکنن شکایتی نداشته باشه،سکوت کنه و بپذیره که باید با این وضع کنار بیاد و از هیچکس دیگه ایم توقع تغییر رو نداشته باشه... 4 لینک به دیدگاه
saminta 347 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ واقعا تأسف انگیزه.................................... ممنون بابت تاپیک تأمل بر انگیزتون 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ از همان روزی كه دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی كه فرزندان آدم صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ آدمیت برنگشت قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبیها تهی است صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است من كه از پژمردن یك شاخه گل از نگاه ساكت یك كودك بیمار از فغان یك قناری در قفس از غم یك مرد در زنجیر حتی قاتلی بردار، اشك در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست مرگ او را از كجا باور كنم؟ صحبت از پژمردن یك برگ نیست وای، جنگل را بیابان میكنند دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میكنند هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند صحبت از پژمردن یك برگ نیست فرض كن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض كن یك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض كن جنگل بیابان بود از روز نخست در كویری سوت و كور در میان مردمی با این مصیبتها صبور صحبت از مرگ محبت مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانیت است… 9 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ درسته انسانیت هنوز هست اما آدما واقعا میتونن ترسناک باشن! اینارو که میگم دعوام میکنن و میگن هنوز نمی فهمی! 5 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ مرسی.عالی بود. واسه اینکه گاهی به خودمون بیایم این چیزا شاید بهونه ای بشه. 3 لینک به دیدگاه
Creative City 1017 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ ما همه مثل ساعتیم اگه صدای تیک تاک قطع بشه همه نابود میشیم 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ امیدوارم دوستان عزیزم این تاپیک رو حمل بر تسری یک الگوی رفتاری نادرست در مقیاس جامعه نه تنها محلی بلکه جهانی به همه ی انسان ها نگذاشته باشند. این فقط تلنگری بود برای یادآوری خیلی چیزها. 8 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ امیدوارم دوستان عزیزم این تاپیک رو حمل بر تسری یک الگوی رفتاری نادرست در مقیاس جامعه نه تنها محلی بلکه جهانی به همه ی انسان ها نگذاشته باشند.این فقط تلنگری بود برای یادآوری خیلی چیزها. بعضی وقتا خوبه این تلنگر ها بخوره و ادما بخودشون بیان و چه خوب میشه که اینجور مسایل تو رسانه های ملی هم باز تاب داشت و این نمونه ها رو تو هر جا اتفاق افتاده بود رو نشون میدادن بجای برنامه های مثل کلید اسرار یا چمیدونم خیلی از مزخرفات دیگه 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده