*من* 49 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ ﯾﮏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺎﻣﻼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ!!! ↓ ↓ ↓ ↓ ... ... ↓ ... ... ↓ ↓ ↓ なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人 目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあな�� �や マヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉� ��らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよ�� �いさは 早見たかあやバカにかわ鼻高� ��なわ谷中あだ名はさな たか なあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違い�� �耶 ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ،ﺧﯿﻠﯽ!!! ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﯾﺨﺖ 20 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ یعنی هیچی نمیتونست منو اینجوری بذاره سرکار ... مرسی :ws28: لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ واییییییییییییییییییییییییی اعصاب منم خیلی به هم ریختتتتتتتتتتتتت باید قرص آرام بخش بخورم تا خوابم ببره لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ این تیکش خیلی دردناک بودددددد �� �や マヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉� ��らはがやわまぁら花や لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ تکراری بود... نزن تو ذوقش!!!!!!! اصنم تکراری نبود ! لینک به دیدگاه
from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ تقصیر خودش بود...یهو جو گیر شد... حالا ما عبرت میگیریم جو گیر نشیم... لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人 目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあな�� �� �や マヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉� ��らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなはや�� �たきたなよ�� �いさは 早見たかあやバカにかわ鼻高� ��なわ谷中あだ名はさな たか なあかさやなやまなたあかさなや帆�� �肉違い�� �耶 متوجه اون تیکه که قرمز نشدم لینک به دیدگاه
عاطفه کوچولو 2896 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人 目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあな�� �や マヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉� ��らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよ�� �いさは 早見たかあやバカにかわ鼻高� ��なわ谷中あだ名はさな たか なあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違い�� �耶 ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ،ﺧﯿﻠﯽ!!! ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﯾﺨﺖ واقعا چه قدر ناراحت كننده بود چون هيچ چي از داستانو نفميدم دوباره تعريف كن لینک به دیدگاه
SPEEDY 3334 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ واقعا دستت درد نکنه به خاطر این داستان این داستان زندگی منو چنان متحول کرده که همش احساس میکنم باید پاشم و کلا گذشته ها رو فراموش کنم. باید از نو شروع کنم. من که کلا از تحصیل داشتم نا امید میشدم الان تصمیم گرفتم برم و دوباره واسه کنکور تلاش کنم و تا دکترا بخونم. نتیجه گیری آخرش که دیگه واااااااااااااای نگوووووووووو، کلا منو منهدم کرد گذاشت کنار. من الان هر کاری کنم نمیتونم احساسات واقعیم رو اینجا بیان کنم. فقط اینکه من این نوشته رو با آب طلا نوشتم و قاب کردم زدم دیوار پذیرایی هرکی میاد اینو ببینه و زندگی و سرنوشتش رو از این رو به اون رو بکنه. مرسییییییی لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ خیلی تاثیر گذار و دردناک بود ولی کاریش نمیشه کرد زندگیه دیگه خدا کنه واسه کسی پیش نیاد چون نفهمیدم چی بود و چی شد یکی ترجمه کنه لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده