bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۰ یبارم یه خواب ترسناک دیدم که نوزم یادم نرفته ! فک کنم هنو مدرسه نمیرفتم تو حیاط یه قصر بزرگ بودیم که یه حوض بزرگ وسطش بود . همه فامیل دور حوض بودن ! یهو یه چشمی که بهش یه سیم وصل بود ( تصور کنین : یه سیم بلند که یه چشم بزرگ سرش بود و ازادانه رو هوا پرواز میکرد ) از یه دری وارد حیاط شد ! به هرکسی که نگاه کرد خشک شد و دیگه نتونست حرف بزنه من پشت بابام مخفی شده بودم . چشمه هرازگاهی بیرون میومد و سرک میکشید. منو نمیدید ! تصمیم گرفتم وارد اتاق بشم تا بتونم یه جوری نابودش کنم و همه رو نجات بدم تا چشم رفت تو اتاق سریع و بدون صدا رفتم طرف اتاق . تا رسیدم به در اتاق بیدار شدم این قدیمی ترین خوابی بود که یادمه ! راستی ممنون از علیرضای گل که دعوتم کرد 17 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۰ آتروس عجب خوابی دیده پسر خالت !!!!!!!!! خوف برم داشت! حواسمو جمع باید کنم من چند روز پیش خواب دیدم مادرم بارداره! رفتیم سونو گفتن دو قلو پسره!!! تو خواب شکی بهم وارد شد که نگو چه ننگی:icon_pf (34): 17 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ هییی گفتی خواب و نابوودم کردی من خوابایی که میبینم همش استرسی و ترسناکه. چند وقت پیش یه امتحان داشتیم به اسم انتقال جرم. درس نسبتا سختیه و هی باید از خودت فرمول کشف کنی تا بتونی مسائل رو حل کنی. امتحانش رو که دادم ، به نظرم نسبت به بقیه خیلی خووب دادم و تمام سوالا رو نوشتم. امتحانش 100 نمره ای بوود و سه تا سوال داد. بعد امتحان ، هر جلسه که میرفتیم سر کلاس استاد میگفت : این چه وضع امتحان دادن بود ! همه ی نمره ها 20 ، 30 ! برای پایان ترم بیشتر بخونین حتما . منم همیشه برام سوال بود که : من که خیلی خووب دادم امتحانو . این چی میگه آخه! خلاصه خیلی نگران این درسم بودم. همشم با احساساتم بازی میشد توو این مدت! چند وقت پیشم همش خواب میدیدم : یا سر جلسه ام و هیچچی بلد نیستم ، یا نمره ها اومد و شدم 20 - 30 ، یا آخرش درسو افتادم صبح با استرس و vibration از خواب بیدار میشدم. ------------------------------------------------------------------------------ دو روز پیش نمره هاش اومد : ماکسیمم 73 بود ، من شدم 68 میانگین کلاس بود 37 14 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ هییی گفتی خواب و نابوودم کردی من خوابایی که میبینم همش استرسی و ترسناکه. چند وقت پیش یه امتحان داشتیم به اسم انتقال جرم. درس نسبتا سختیه و هی باید از خودت فرمول کشف کنی تا بتونی مسائل رو حل کنی. امتحانش رو که دادم ، به نظرم نسبت به بقیه خیلی خووب دادم و تمام سوالا رو نوشتم. امتحانش 100 نمره ای بوود و سه تا سوال داد. بعد امتحان ، هر جلسه که میرفتیم سر کلاس استاد میگفت : این چه وضع امتحان دادن بود ! همه ی نمره ها 20 ، 30 ! برای پایان ترم بیشتر بخونین حتما . منم همیشه برام سوال بود که : من که خیلی خووب دادم امتحانو . این چی میگه آخه! خلاصه خیلی نگران این درسم بودم. همشم با احساساتم بازی میشد توو این مدت! چند وقت پیشم همش خواب میدیدم : یا سر جلسه ام و هیچچی بلد نیستم ، یا نمره ها اومد و شدم 20 - 30 ، یا آخرش درسو افتادم صبح با استرس و vibration از خواب بیدار میشدم. ------------------------------------------------------------------------------ دو روز پیش نمره هاش اومد : ماکسیمم 73 بود ، من شدم 68 میانگین کلاس بود 37 ببخشید میون بحثتون اسم استادت چیه؟ 1 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ ببخشید میون بحثتوناسم استادت چیه؟ دانشجوی دکتراس توو دانشگاه خودمون : جواد احمدپور. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ دانشجوی دکتراس توو دانشگاه خودمون :جواد احمدپور. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آهان یه لحظه فکر کردم بهمن یار باشه اونم یه استادی بود سر جرم دقیقا همین طوری که گفتی تهدید میکرد خواستم بگم اخلاقشه.نترسی!!! عذرخواهی از استارتر به خاطر اسپم! 1 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ آهانیه لحظه فکر کردم بهمن یار باشه اونم یه استادی بود سر جرم دقیقا همین طوری که گفتی تهدید میکرد خواستم بگم اخلاقشه.نترسی!!! عذرخواهی از استارتر به خاطر اسپم! نه بابا این بنده خدا حق داشت. نمره ها که اومد یه دونه 0 داشتیم!!! در تاریخ تدریس این بنده خدا بی سابقه بود :دی 1 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ یه خوابی هست که من از بچگی هر از چند گاهی میبینمش...مضمونش یکیه حالا ماجراهاش متفاوته توی این سری خوابها من قدرت پرواز دارم،اول یه پرش کوچولو میزنم بعد رو هوا معلق میشم،وقتی مثل رکاب زدن دوچرخه پاهامو حرکت میدم اوج میگیرم! هرچی سریعتر و بیشتر....بالاتر هم میرم؛و همیشه هم از زیاد اوج گرفتن مخصوصن تو ارتفاعی که دستم به درو دیوار و سقف هیچ ساختمونی بند نیست بشدت وحشت دارم؛اینه که همیشه کنار بدنه ساختمونا اوج میگیرم که باد نبرتم...یه حس عجیب,ترسناک و درعین حال خوبیه همیشه تو این سری خوابها درحال فرارم از دست یه عده....کلن من معمولا تو خوابام درحال فرار و تحت تعقیبم خواب برای من =وحشت تا حالا شاید بیشتر از 20 بار خواب مرگ بابام,10-15 بار مرگ مامانم,و چند باری هم مرگ برادرمو دیدم سالی شاید یکی دوبار خواب خوب ببینم چند باری هم پیش اومده خوابهام چند قدم جلوترو بم نشون بدن... اصلن از خواب دیدن خوشم نمیاد...دوست داشتم هرشب معجون خواب بی رویا میخوردم-هری پاتر چند باری خورده بود:5c6ipag2mnshmsf5ju3 17 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ خواب زیاد میبینم...:دی قشنگترین خوابم تو سفر دانشجویی بودیم.... خیلی خسته بودم به خاطر جابجایی و سفر دو شب اصلن نخوابیده بودم...رفتم آخر اتوبوس خوابیدم... خواب دیدم یه جایی هستم پر ازحباب های صورتی یه عالمه بچه کوچیک هم دور و برم بودن... اونا هم لباس صورتی تنشون بود...خیلی قیافه هاشون ناز بود... حس خوبی داشت اون خواب....طوری که وقتی از خواب بیدارشدم انگار دو روز خوابیده بودم... فکر کردم دارم میمیرم.... .......................................................................................................... یه بار هم خواب دیدم یه موجود اومده دستمو گرفت کشیدم داشت میبردم بالا تو آسمون گفت بیا بریم....یهو تو خواب بابام دوید دنبالمون گرفت کشیدم نذاشت برم...حس کردم از چند طبقه پرت شدم رو تخت ...با جیغ و داد از خواب پریدم....تا چند روز شوک بودم... ......................................................................................................... کلن یه خواب تکراری هم دارم...که بعضی وقتها تکرار میشه....مثلن از یه جای دیگه شروع میشه و به یه پرتگاه میرسه پرت میشم پائین... خیلی تکرار میشه... ...................................................................................................... چند شب پیش هم خواب دیدم دوستم یه بچه داره....زنگ زدم بهش گفتم گفت برو بابا...ما خودمون بچه اییم هنوز... دیروز زنگ زد گفت سعی کن دیگه منو تو خوابات نبینی.... :ws28: 19 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ من بیشتر خوابام میبینم دارم روی آب راه میرم یا پرواز میکنم خواب جن هارو میبینم....خیلی بده!!! 15 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ من یکم از خوابهام میترسم چون نود ونه درصدشون تعبیر میشه در طی چند روز بعدش ی مدت مدیدی همش خواب میدیدم که دارم توی یه جاده نسبتا خشک و مارپیچ ولی زیبا رد میشم که همیشه خداهم از وسیله جا می مونم یا کفش ندارم یا نمی تونم از سرجام حرکت کنم و توی این فکرم که چطوری مسیرو برم البته الان یادم اومد که این خوابم تعبیر شده بالاخره و من یادم نبود سفر کاشان و اون مسیری رو که پیاده رفتیم...... یا دانشگاه هم که شمال بود همه جاده هاش پیچ پیچ بود (جاده هراز) 16 لینک به دیدگاه
Iman-Emperatour 4937 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ منم که همش تو خوابم یا دارم فرار می کنم یا دارم دعوا میکنم یا هم تقلا برای نجات ... تو آخرین خوابم هم ، یه مار داشت منو گاز میگرفت که من از درده فشاره دندوناش از خواب پریدم ... صبح که پاشدم هنوز تو کمرم درد رو حس می کردم ... ========= خواب ها رو تعبیر یا تحلیل اینا نمی کنید؟ چرا منم بعضی اوقات این خوابارو می بینم و الان خیلی کم این خوابا منشاشون رو تو یه جا می دیدم که کارها و استرسیهایی و عصبانیت هایی که تو طول روز واست اتفاق می افته به سراغتون میاد شبا اگه میتونی قبل از خواب آهنگای آرامبخش رو که دوسشون داری گوش بده یا یه مطلب طنز رو مطالعه کن یا واسه خودت جک بخون! حتما اثر داره...... 14 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ کلی خواب با تعبیرش نوشتم همش پرید ........ 8 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ من خوابهام خیلی قاطی پایته...بعد هم دنباله داره...اصلا" به افتضاحیه ها 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ بعضی خوابارو نمیشه تعریف کرد (سوت) 11 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ من وقتی میخوابم لامپ تصویر کلا میسوزه و چیزی تا صبح نمیبینم 11 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ یه خواب خوب ( چه عجب!) یه بار خواب دیدم خونه مامان بزرگمم از خونه دارم به حیاط نگاه می کنم حیاط پر از گلههههههههههههه گلای رنگارنگ خیلی هم قشنگن وسطش یه گل آفتابگردون تنهاست. داداشم داشتن رو گلا توپ بازی می کردن منم هی داد می زدم گلا خراب می شه اینجا بازی نکنین گوش نمی دادن. وقتی بازی شون تموم شد دیدم گلا هیچ کدوم خراب نشدن رفتم حیاط به بابام گفتم من می رم پیش اون آفتابگردون وایمیسم تو عکسمو بگیر بعد رفتم اونجا وایسادم دیگه از خواب بیدار شدم... 11 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ من وقتی از خواب پا میشم اصلا یادم نیست که خواب دیدم یا نه فقط چند سال پیش سه شب پشت سر هم ی خواب دنباله دار میدیم ! قسمت جالبش اینه تو خواب متوجه میشدم که ادامه این خواب و شب قبل دیدم ولی وقتی صبح بیدار میشدم اصلا یادم نمی یومد که چی بوده خوابم فقط میدونستم که یچیزایی دیدم 12 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ منم یک خواب دنباله دار دارم که هرسال در یک مقطع خاصی میاد و میرهو هرسری هم میدونم که ادامه همون قبلیها هست انگار یه فیلم یا بازیه نمی دونم چیه فقط هنوز به آخرش نرسیدم 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده