رفتن به مطلب

ســال ورود شما به دانشگاه +عکس و نظر سنجی(لحظه دیدن روزنامه)


سال ورود شما به دانشگاه  

133 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. سال ورود شما به دانشگاه

    • 28
    • 15
    • 27
    • 25
    • 22
    • 16


ارسال های توصیه شده

منم ورودی 86 دانشگاه ازاد مشهدم

یادمه رتبه سراسریم شد 9هزار که برق غیرانتفاعی اوردم و یه بورسیه شرکت نفت تو نوشهر شمال

اون موقع این بورسیه چشم گرفته بود . رفتم تهران واسه مصاحبه و ...

یادمه یه خانومه از نظر روانشناسی افراد برسی میکرد و نمره میداد . از من پرسید دیگه چی قبول شدی ؟ گفتم مهندسی پزشکیه ازاد

گفت این که زشته خوبیه چرا اومدی اینجا پس ؟ گفتم نمیدونم والا الانم شاید همون انتخاب کنم :w58: خانومه زد زیر خنده گفت از صداقتت خوشم اومد :icon_redface:

اخه اونجا هرکسی باهش میحرفید میگفت که من عاشق این رشتم و تمام زندگیمه و اینا اما من اینجوری گفتم :ws52:

خلاصه که رفتیم مصاحبه علمی :hanghead: 2تا مهندس بودن ازم پرسیدن چقدر زبان حالیته ؟ گفتم خیلی داغونم :sigh: یه متن دادن بهم بخونم ، مثل بلبل خوندم :ws3:

گفتن ما رو سرکار گذاشتی گفتم نه بابا خیلی ساده بود دیگه . خلاصه که بعد 10 روزی زنگیدن که شما از رتبه های اول قبولی هستید و بیاین تهران واسه ثبت نام و این حرفا که ... نرفتم :w16: اومدیم خدمت دانشگاه ازاد شهرمون و مهندسی پزشکی خوندیم. الانم که دارم واسه ارشد میخونم که اگه خدا بخواد بیام دیار غربت تو تهران :whistle:

اها قضیه رتبه دیدن هم زیاد هیجان نداشت چون اینترنتی بود و تازه من هیچی کادو هم نگرفتم چون از نظر فامیل گند زده بودم :whistles:

واسه همین باید تو ارشد از هویت از دست رفتم دفاع کنم :whistle:

عکس فارغ التحصیلی دارم اما ورود به دانشگاه نچ

  • Like 21
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 215
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ساده و خلاصه بگم

 

ورودی 86 هستم

 

سراسری غیر انتفاعی اصفهان برق در اومده بودم کاردانی

 

ازاد هم کارشناسی برق قبول شدم :4564:

 

روزنامه اش رو هنوز دارم

 

دو هفته پیش داشتم روزنامه رو میدیدم :ws3:

 

هم پاره وقت قبول شدم هم تمام وقت

 

ترازم هم 5836 شد :w58:

 

 

اما اصلا خوشحال نشدم :sigh:

 

 

لاصه همون سال اول قبول شدیم و اومدیم شدیم دانشگاه ازادی :hanghead:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

من 87 شرکت کردم و سراسری قبول نشدم ولی آزاد همین رشته ای که الان هستم قبول شدم

یه سال موندم پشت کنکور و سال دوم از یه شهرستان دیگه قبول شدم و نرفتم و باز آزاد همین رشته قبول شدم و رفتم

 

  • icon_pf%20%2834%29.gif
     

  • Like 19
لینک به دیدگاه

من 86 ایم!سراسری که اینترنتی بود خیلی هم خاطره گندی بود:sigh:

ولی آزادو من چون نمیخواستم برم اصلا نه کنکورشو جدی گرفتم نه به خودم زحمت دادم برم اینترنت نگاه کنم جوابو!اون سال آخرین سالی بود که آزاد تو روزنامه هم اعلام میکرد.عصرش دوستام رفته بودن اسم خودشونو توی روزنامه ببینن از اونجایی که اسم و فامیلی من کلا یه دونست تو دنیا قبل از اینکه اسم خودشونو پیدا کنن اسم منو پیدا کرده بودن!بالای 20 تا اسمس داشتم اون روز که الکترونیک اراک قبول شدی:ws37:هی!چه روزی بود:sigh:

 

تو این انجمن چرا همه بچه ها شهرستانای استان مرکزی بودن ، هیچکی خود اراک نبوده:sigh:

من که کنکور جزو بدترین خاطرات عمرمه.

86 اولین سال کنکوربود-87 هم دومیش.

عامل اصلیش که دبیرستانی بود که رفتم.جایی که خیلی ها آرزو دارن توش درس بخونن.استعدادهای درخشان.ولی به من نه تنها کمکی نکرد بلکه باعث شد درسم افت کنه!

سال اول که اصلا درست درس نخوندم ، آزاد اراک برق زده بودم قبول شدم.

رفتم ثبت نام کردم،ولی اصلا حس خوبی نداشتم.نزدیک دانشگاه که میشدم از خودم بدم میومد:sigh:

البته برق رو هم اصلا دوست نداشتم.الان فک میکنم چرا اصلا انتخابش کرده بودم:w58:

بعد هیچی دیگه، بعد از 3-4 هفته ،تصمیم براین شد که ترم 2 رو مرخصی بگیرم بشینم واسه سراسری بخونم.آزاد هم یکبار دیگه شرکت کنم ولی این دفعه مکانیک.از وسطای ترم 1 دیگه کلاس هم نمیرفتم.فقط واسه کنکور میخوندم.

سال دوم خداییش خوب خوندم ، ولی درست حسابی مرور نکردم باعث شد بازم اون چیزی که میخوام قبول نشم.

البته همونجوری که دلنواز گفت کنکور اون سال خیلی مشکوک بود، مثلا رفیق خودم شرایطش دقیقا مث من بود ، سهمیه هم نداشت،رتبش هم از من بالاتر شده بود اون عمران قبول شد،من نشدم:ws38:

یا مثلا یه نفر با 16000منطقه 1 برق شریف قبول شده بود.قشنگ یادمه تیتر روزنامه جوان بود.

کامپیوتر و شیمی و .... هم قبول مشیدم ولی خوشم نمیومد.

آخرش مجبور شدم همین شهر خودمون بخونم:sigh:

 

چرا من هستم:wavesmile:

آره!اون سال نه علامه حلی قبولی درست و حسابی داشت نه فرزانگان دخترونه(تا جایی که من میشناختم همه رفتن آزاد اراک یا موندن برای سال بعد)

اگه من اومده بودم الکترونیک با هم همکلاس بودیم:w02:وایسا ببینم!اصلا نکنه همو میشناسیم:ws38::ws3:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

کسی هم هست سیستان بلوچستان درس خونده باشه؟؟عجب دانشگاه باحالی داره:w58:

 

دانشگاه سيستان و بلوچستان بعنوان دانشگاه مادر در منطقه جنوب شرق شناخته شده است. این دانشگاه که در منطقه محروم سیستان و بلوچستان قرار دارد یکی از مجهزترین دانشگاههای کشور محسوب می شود.

دانشگاه سيستان و بلوچستان داراي هيأت امناء مستقل، هيأت مميزه مستقل مي باشد و از نظر تشكيلاتي در رديف دانشگاههاي الف و توسعه يافته كشور قرار دارد.

اين دانشگاه داراي 22 دانشكده، حدود نوزده هزاردانشجو و دانش آموز، 340 رشته گرايش در مقاطع مختلف كه از اين تعداد 139 رشته گرايش در مقطع كارشناسي ارشد، 24 رشته گرايش در مقطع دكتري مي باشد.

توجه شما را به تعدادی از عکس های این دانشگاه جلب می کنیم.

 

4b59c451-8188-4baf-b649-cc387ab23ea1.jpg

 

 

 

d8e02641-edf4-452d-9692-c7276b471180.jpg

 

b3b334d8-78b6-4cd2-a22b-1b9ef6f8c90f.jpg

 

8cd747c0-d0f5-4d95-8270-2f668be79c81.jpg

 

5d7f9b4e-3f8c-4a18-b66e-0f91f4c399a1.jpg

 

c0e653bf-f0b2-4b85-bb1e-c4151ebfd4d0.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 20
لینک به دیدگاه

ورودي 84 بودم :ws3: ، اسمم هم همسايمون از تو اينترنت ديد ،‌ مودمم سوخته بود :banel_smiley_4: ، انتخاب اول و همون سال اول كنكور قبول شدم ،

خودم خوشحال بودم ، در حدّ ( قابل توصيف نيس ) ولي مامانم ميگفت خب حالا يه كنكور قبول شدي ، پاشم واست اسفند دود كنم ؟ كار شاقّي كه نبوده :sigh:

روز اول كه رفتم خوابگاه ، اولش افسرده اينا بودم ، اما زود خودم رو بازيافتم و شادي و شنگولي تا شب بهم بازگشت :ws3: فرداش صبح زود كلاس داشتيم ، كل اتاقمون منهاي يه نفر از كلاس جا مونديم ، مثل اينكه ساعتش تغيير كرده بود ،‌ما هم كه خوابگاهمون تو خود دانشگاه بود ، با اين حال متوجه نشده بوديم و از كلاس جا مونديم :ws28: بقيه كلاس ها رو هم كل ترم اول خواب بودم سر كلاس :icon_pf (34): كلا خوب بود ، خيلي دوس داشتم اون دوران رو سال بعدش هم خونه اجاره كرديم با چن تا از هم اتاقي ها .

الان هيچي مث اون موقع نيس ، دانشگاه و خوابگاه و اينا هم دانشگاه و خوابگاه هاي قديم ،‌

:whistles:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

آ يادم رفت بگم ،‌ فرداش رفتم خودم روزنامه خريديم ،‌از اين جوّزده ها ، گفتم اسمم رو نگه دارم :w58: ،‌اما الان هر چي فكر مي كنم اصن يادم نمياد تو روزنامه اسمم بود ، نبود :ws3: روزنامه رو چي كرديم ، اما 120% مامانم انداختتش دور :w16:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
من 86 ایم!سراسری که اینترنتی بود خیلی هم خاطره گندی بود:sigh:

ولی آزادو من چون نمیخواستم برم اصلا نه کنکورشو جدی گرفتم نه به خودم زحمت دادم برم اینترنت نگاه کنم جوابو!اون سال آخرین سالی بود که آزاد تو روزنامه هم اعلام میکرد.عصرش دوستام رفته بودن اسم خودشونو توی روزنامه ببینن از اونجایی که اسم و فامیلی من کلا یه دونست تو دنیا قبل از اینکه اسم خودشونو پیدا کنن اسم منو پیدا کرده بودن!بالای 20 تا اسمس داشتم اون روز که الکترونیک اراک قبول شدی:ws37:هی!چه روزی بود:sigh:

 

 

 

چرا من هستم:wavesmile:

آره!اون سال نه علامه حلی قبولی درست و حسابی داشت نه فرزانگان دخترونه(تا جایی که من میشناختم همه رفتن آزاد اراک یا موندن برای سال بعد)

اگه من اومده بودم الکترونیک با هم همکلاس بودیم:w02:وایسا ببینم!اصلا نکنه همو میشناسیم:ws38::ws3:

اون سال ما رکورد زدیم:ws28:

سالای قبل همه 20-30 تا دورقمی و سه رقمی داشت مدرسه ، سال ما 4-5 نفر بودن کلا:ws28:

ما فقط در عرصه ی ورزشی افتخار آفرینی کردیم.

تو المپیاد سمپاد کاروان اراک رو قهرمان کردیم:ws3:

بعدش کل کادر مدرسه عوض شدن.

همه مدیرا و ناظما رفتن.

دیگه هیشکی از اون مدرسه نمونده:4564:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

من 86 کنکور دادم ...اون موقع هم اینترنت بود هم روزنامه

بعد از کنکور اونقدر تیریپ ناراضی برداشته بودم که سطح انتظارو حسابی آورده بودم پایین به همه هم گفتم میخوام واسه سال بعد بخونم امیدی ندارم ! بعد که جوابا اومد صنایع آستانه و مواد آزاد علوم تفریحات قبول شدم همه اینجوری شدن !:w58::ws3: مشکل بعدی انتخاب رشته بودم خیلی بین این دو تا مردد بودم صنایع که میگفتن رشته گلابی و خوبیه فقط بدیش این بود که شهرستان بود موادم تا اسم علوم تحقیقاتو میاوردم همه میگفتن چرا معطلی برووو ثبت نام کن دیوانه ، تا اینکه ما رفتیم علوم تحقیقات همین که عظمت یونی رو که دیدم گفتم دیگه عمرا به گزینه ی دیگه ای فکر کنم!! :ws3: ولی هیچ شناختی از مواد نداشتم ترازی هم که آورده بودم خیلی بالا بود دلم میخواس رشته مو عوض کنم برم پلمیر علوم تحقیقاتو بخونم ولی گفتن نمیشه بعدها فهمیدم اگه یکم پیگیری میکردم میشد ! :ws37:...خلاصه که همین موادو خوندیم دو تا دیگه از بچه های پیش دانشگاهی هم باهام بودن ، اولا خیلی بدم میومد از درساش ولی هر چی درسا تخصصی تر شد بیشتر خوشم اومد :ha5t4lmd53df3cpu2lq

ترمهای اول فقط تو یونی میچرخیدیمو خوش میگذروندیم اونقدر برامون جذابیت داشت که اصلا خودمونو درگیر درسا نمیکردیم فقط عشق و حال !!:hapydancsmil: بهترین دوران دانشجوییم هم روزای قبل و بعد از انتخابات 88 بود (ترم4) که دانشجوها عملا فرماندهی میکردن تو دانشگاه ، از هر لحاظی آزادی داشتیم حراست هیچ کاره بود واقعا الان فکر میکنم که اون موقع چه دانشجوهای با غیرتی داشتیمو الان چه دانشجوهای بی خاصیتی! نسل چیپس و پفکی که حتی عرضه ی برگزاری یه اعتراض ساده به پولی شدن پارکینگو ندارن تنها هنرشونم ولگردی توی فیس بوکه !!!

تو این یکی دو سال آخر واقعا یونی هر روز داره گند تر از قبل میشه دیگه فقط منتظرم این یکی دو ماه آخرم زودتر تموم شه بزنم بیرون:sigh:

 

مرسی استارتر ، تاپیکت خیلی قشنگ بود تمام صفحاتشو خوندم :icon_gol:

 

e9h6rmo6bsz19v61un.jpg

  • Like 26
لینک به دیدگاه
کسی هم هست سیستان بلوچستان درس خونده باشه؟؟عجب دانشگاه باحالی داره:w58:

 

دانشگاه سيستان و بلوچستان بعنوان دانشگاه مادر در منطقه جنوب شرق شناخته شده است. این دانشگاه که در منطقه محروم سیستان و بلوچستان قرار دارد یکی از مجهزترین دانشگاههای کشور محسوب می شود.

دانشگاه سيستان و بلوچستان داراي هيأت امناء مستقل، هيأت مميزه مستقل مي باشد و از نظر تشكيلاتي در رديف دانشگاههاي الف و توسعه يافته كشور قرار دارد.

اين دانشگاه داراي 22 دانشكده، حدود نوزده هزاردانشجو و دانش آموز، 340 رشته گرايش در مقاطع مختلف كه از اين تعداد 139 رشته گرايش در مقطع كارشناسي ارشد، 24 رشته گرايش در مقطع دكتري مي باشد.

توجه شما را به تعدادی از عکس های این دانشگاه جلب می کنیم.

 

4b59c451-8188-4baf-b649-cc387ab23ea1.jpg

 

 

 

d8e02641-edf4-452d-9692-c7276b471180.jpg

 

b3b334d8-78b6-4cd2-a22b-1b9ef6f8c90f.jpg

 

8cd747c0-d0f5-4d95-8270-2f668be79c81.jpg

 

5d7f9b4e-3f8c-4a18-b66e-0f91f4c399a1.jpg

 

c0e653bf-f0b2-4b85-bb1e-c4151ebfd4d0.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بابام:ws3:

برق-الکترونیک ورودی 55

چقدرم خاطره داره که نمیذاریم برامون تعریف کنه:ws37:

  • Like 15
لینک به دیدگاه
کسی هم هست سیستان بلوچستان درس خونده باشه؟؟عجب دانشگاه باحالی داره:w58:

 

دانشگاه سيستان و بلوچستان بعنوان دانشگاه مادر در منطقه جنوب شرق شناخته شده است. این دانشگاه که در منطقه محروم سیستان و بلوچستان قرار دارد یکی از مجهزترین دانشگاههای کشور محسوب می شود.

دانشگاه سيستان و بلوچستان داراي هيأت امناء مستقل، هيأت مميزه مستقل مي باشد و از نظر تشكيلاتي در رديف دانشگاههاي الف و توسعه يافته كشور قرار دارد.

اين دانشگاه داراي 22 دانشكده، حدود نوزده هزاردانشجو و دانش آموز، 340 رشته گرايش در مقاطع مختلف كه از اين تعداد 139 رشته گرايش در مقطع كارشناسي ارشد، 24 رشته گرايش در مقطع دكتري مي باشد.

توجه شما را به تعدادی از عکس های این دانشگاه جلب می کنیم.

 

4b59c451-8188-4baf-b649-cc387ab23ea1.jpg

 

 

 

d8e02641-edf4-452d-9692-c7276b471180.jpg

 

b3b334d8-78b6-4cd2-a22b-1b9ef6f8c90f.jpg

 

8cd747c0-d0f5-4d95-8270-2f668be79c81.jpg

 

5d7f9b4e-3f8c-4a18-b66e-0f91f4c399a1.jpg

 

c0e653bf-f0b2-4b85-bb1e-c4151ebfd4d0.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسر خالم...ورودی 85 مکانیک...ارشد...

نامرد تا حالا نگفته بود دانشگاهشون اینقد قشنگه :banel_smiley_4:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
برو دروغ نگو:vahidrk:تو این همه وقت میدونستی و این همه بار رفتیم بیرون برو خودت نیوردی:banel_smiley_4:

علی مسئول تور کوه نوردیتون بود با این که تو دانشگاه ما نبود ولی یجورایی منم با بچهای دانشگاه شما میومدم کوه:w02:من تو محلات خیلی تابلو بودم مطمئنی منو اونجا ندیدی:whistle:دایــــی:ws28:

این دایی قضیه داره تو محلات باهرکی حرف میزدی آخرش بهت میگفت دایی:banel_smiley_4:با عمو مشکل داشتن:ws28:

 

من با تاخیر اومدم جوابتو بدم:ws3:

بهله میدونستم چون چندباری تو برنامه های کوه همون اوایل اومده بودی...عکس های جمعیشم موجوده:ws3: یکیش برنامه پرچم:ws28:...اول و آخر کوهای محلات ختم میشد به پرچم و پناهگاه یادش بخیر

 

خلاصه که چطوری همشهری؟:w02:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

فکر کنم من جوجه تر از همه باشم....ورودی 90 دامپزشکی

 

13 شهریور همین امسال بود که نتایج اومد طرفای ساعت 10 صبح بود....که نگاه کردیم بعــــله همون که می خواستم دامپزشکی کازرون...

 

در پوست خودمان نمی گنجیدیم :w16:

 

بزرگترین حسی که داشتم اینه که بعد از دو سال استرس و فشار (سال پیش دانشگاهی+سال پشت کنکور) شبش رو راحت بدون هیچ فکر و استرسی سرم رو گذاشتم رو بالشت و راحـــــــــــــت خوابیدم.

 

حالا هم فقط دو ماه از 6 سال تحصیل ما گذشته!!!!!:ws37:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

منم ورودي 87 ام

يادمه اعلام نتايج اينترنتي بود خواهرم زنگ زد گفت سميه مديريت پروژه قبول شدي انتخابه 72 ام بود بدجور خورد تو ذوقم:4564: توقع خيلي بهتر از اينارو داشتم آخه رتبه ام بد نبود اولش ميخواستم نرم:hanghead: بعد ديدم با اين وضع مملكتو نظام آموزشي آدم از 2 ساعته بعدشم بي خبره:icon_pf (34): بهتره نسيه رو ول كنم نقدو بچسبم:w16:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

ورودی بهمن 85-دانشگاه مازندران-رشته برنامه ریزی شهری

امروز با هزار امید رفتم دنبال کار تو یکی از شهرداریها-گفتن هفته بعد تماس بگیر تا جوابتو بدیم-من که خیلی امیدوارم قبول کنن

خواهش می کنم برام دعا کنید:ws37:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

درود دوستان :icon_gol:

چه تاپيك خوبي :ws3:

 

من ورودي 85 كارشناسي بودم.

از سه روز قبلش مامانم ميگفت نتايجو زود تر ميدن بريد نگاه كنيد. منم كد رو به هيچكي نميدادم :دي خلاصه هر چي سعي كردن فضاي استرس براي من ايجاد كنن نشد. شبي كه نتايج اومد من و داداشم نگاه كرديم. بعد مامانمو صدا زديم. رتبه زبانمم بود كه اون بيشتر خوشحالشون كرد تا رتبه رياضي. بعدشم بدون عكس العملي به زندگيمون ادامه داديم. :banel_smiley_4:

از فرداش تماس‌هاي معلما و دوستا شروع شد كه اگه اين اوريون درس خونده بود خيلي بهتر ميشد... اين چه وضعشه و ... خلاصه خيلي باعث خوشحالي كسي نشد. :hanghead:

 

براي انتخاب رشته داشتيم خونمون رو رنگ ميزديم. همه وسايل يه جا جمع شده بود منم اون وسط با فرم انتخاب رشته نشسته بودم. كسيم حاضر نبود به من تو انتخاب رشته كمكي كنه. ميگفتن خودت بايد تصميم بگيري. :icon_razz:

منم يه دونه رشته رو زدم و بردم تحويل دادم. :gnugghender: بعدا بهشون كه اينو گفتم داشتن موهاشونو مي كندن :ws3:

 

كنكور آزادم كه علوم تحقيقات داده بودم با رتبه قشنگي مهندسي پزشكي قبول شده بودم. خودم كلي ذوق كرده بودم آخه رتبه و درصدام خيلي باحال بود ولي كسي به اين نكته توجه نكرد :hanghead:

 

بعد كه نتايج اومد صبح زود مامانم بيدارم كرد كه اين كد قبول شدي. منم به خوابم ادامه دادم :ws3:

27 شهريور 85 ثبت نام بود.

اولين صحنه اي كه باهاش مواجه شدم جلوي در دانشگاه يه عده از سال بالايي ها بودن كه جمع شده بودن اعتراض ميكردن و يار دبستاني ميخوندن. ما هم اون موقع :ws52: بوديم. بعدا فهميدم واسه اينكه از همون اول جهت هاي خاصي رو به ما نشون بدن نذاشتن سال بالايي ها وارد شن. :ws3: چون همون سال خيلي دانشگاه شلوغ شده بود و كلي اتفاقاي ناخوشايند توش رخ داده بود، به هر روشي سعي ميكردن ما رو جدا كنن.

 

همون ترم اول بوديم كه رئيس جمهور محترم اومد دانشگاه ما و ديگه من از بيان بقيش معذورم :ws3:

از 89 هم كه دوباره همينجا ارشدو شروع كردم كه يكي از كارهايي بود كه همواره به خاطرش خودمو سرزنش مي كنم :hanghead:

اين دفه كنكوري هم در كار نبود كه خاطره‌ي زيبايي بخواد بسازه :hanghead:

 

 

بازم ممنون به خاطر اين تاپيك :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 31
لینک به دیدگاه
درود بر آتروس کبیر:icon_gol:

چاکرم رفیق:icon_gol::a030:

 

مرسی استارتر ، تاپیکت خیلی قشنگ بود تمام صفحاتشو خوندم :icon_gol:

 

:icon_gol:قربونت شما با پستت قشنگ ترش کردی:a030:

درود دوستان :icon_gol:

چه تاپيك خوبي :ws3:

بازم ممنون به خاطر اين تاپيك :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

فدای دکتر خودمون ممنون از وقتی که گذاشتی ایشالا همیشه مثل حالت موفق باشی:a030::icon_gol:

 

 

 

 

وتشکر ویژه از همه دوستانی که وقت گذاشتن و با حوصله نوشتن ماجرایی از زندگی شون رو:w02::icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
من با تاخیر اومدم جوابتو بدم:ws3:

بهله میدونستم چون چندباری تو برنامه های کوه همون اوایل اومده بودی...عکس های جمعیشم موجوده:ws3: یکیش برنامه پرچم:ws28:...اول و آخر کوهای محلات ختم میشد به پرچم و پناهگاه یادش بخیر

 

خلاصه که چطوری همشهری؟:w02:

 

عه ایول:w02: اون عکسارو داری واسم بفرس hawww یادش بخیر اون موقع جوون بودیم ....

به خاطر کوه و کوه نورداش چه سختی هایی میکشیدیم

تو سبلان...تهران شمال....توچال...تفتان....هیچ کدوم اینارو نیومدی؟؟؟؟البته تو سبلان من نبودم:sigh:ولی با اون استادتون کی بود شفیعی:w000:20 نفر دختر و پسر و ورداشت برد جنگل نوردی 3 روز تو جنگل گم کرد نه آنتنی بود نه آدمی زادی فقط خرس بود:whistles: روز آخر برگ میخوردیم رسیدیم سیسنگان عین وحشیا و قحطی زده ها..خوشحال اشک شوق میریختیم:4564:ولی اکیپ خوبی بود مخصوصا محسن اشعری و استاد ادبیاتتون آشوری :ws28:

خلاصه همشهری گذشت اون دوران.....:sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

من 2 سری کنکور دادم.

 

سال 87 اولین سری ای بووود که کنکور دادم.

 

متاسفانه یه کاردانی انتخاب 99 زدم و همون هم قبول شدم

 

کاردانی الکترونیک غیر انتفاعی قزوین....

 

وایسادم تا نتیجه آزاد بیاد خیلی بهش امید داشتم...

 

ولی.....................sigh.gif

 

40 تا ترازم کم اومد انتخاب اولم مکانیک قزوین بووود.همه گفتن تکمیل ظرفیت قبول میشی که اون سال تکمیل ظرفیت پر(شانسه ما داریم؟):banel_smiley_4:

 

نمیدونم چی شد رفتم ثبت نام دانشگاه کاردانی....شاید به خاطر اینکه از بقیه عقب نمونم....

 

اما خیلی زود فهمیدم اشتباه بزرگی کردم...:sigh:

 

ولی حیف که پشیمونی سودی نداشت....:sigh:

 

2 ماه رفتم دانشگاه و انصراف دادم محیطش آشغال بووود یا همه مست بوودن توش یا دعوا بووود به باغ وحش میخورد تا دانشگاه.....:banel_smiley_4:

 

رشتش هم با علایق من سازگار نبود....

 

خلاصه انصراف دادم و سرنوشت جدیدی جلو پام گذاشته شد......

 

یه سال تحمل استرس تحمل درس خوندن برام سخت بوود اما تحمل کردم و سعیم رو کردم....

 

تو ثانیه آخر شهرسازی قزوین رو دیدم و انتخاب اولم رو از مکانیک تاکستان به شهرسازی قزوین تغییر دادم(بعضی وقتا واقعا حس میکنی خدایی هست و کاری میکنه که تو راه

 

درست رو بری داستان منه....آخه سال قبل که کنکور دادم شهرسازی رو دوس داشتم اما جای نزدیک نداشت.سال 88 هم اهرم سربازی بوود باعث شد به تاکستان قناعت کنم

 

تمامی اطلاعات رو وارد کرده بووودم و خواستم برای بار آخر چک کنم رشتمو شانسی یه صفحه باز شد چشمم خورد به شهرسازی قزوین......)

 

خدا رو شکر میکنم که اون اتفاق واسه من افتاد....

 

روز ثبت نامم تمامی مدارکمو از جمله کارت ملی و شناسنامه رو گم کردم و با گواهینامه ثبت نام کردم:w58:

 

تو پاکت بووود مدارکم وقتی که فرم پر میکردم یه بنده خدا فکر کرده بوود پوله پیچونده بودش.:banel_smiley_4:

 

روز بعدش از دانشگاه زنگ زدن مدارکت تو چمنا پیدا شده بیا ببر:banel_smiley_4:

 

اون روز خیلی سخت بوود از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر طول کشید ثبت نامم.با همه باید سر و کله میزدم برا ثبت نام....

 

اما ته قلبم خوشحال بووودم که اومدم شهرسازی....

 

نمیدونم چرا اما اینا رو که مینویسم دارم گریه میکنم.....:sigh:

 

روز اولی که رفتم دانشگاه جمعه بووود 3 مهر 1388 اول ادبیات پیش داشتم ساعت 3 تا 5 بعدشم زبان پیش داشتم ساعت 6 تا 8...

 

تا رسیدم خونه شد 11....

 

خاطرات خوبی بووود...

 

یادش به خیر......

  • Like 14
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...