Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ نصیحت نبود...فقط یه چشم اندازی از اینده بود در کنار اینکه من معتقدم یه کاری اگه کاملا شخصی باشه و بمونه به هیچ احدی ربطی نداره اما واقعا وقتی اثرات سلامتی دیگران رو تحت الشعاع قرار میده ما رو در مقابلشون مسئول میکنه...وگرنه به هیچ وجه نه میخواستم بگم ترک کن نه از این چرندیات نصیحت گونه..چون هیچ کس جای شما نیست مرسی از اینکه به فکرمی. نکشیدم . نمیکشم حتی کنجکاو هم نیستم . گاهی اوقات لازمه ولی یه دکتری بود میگفت اگه فک میکنین سیگار آرومتون میکنه ادا سیگار کشیدن در بیارین . البته این فک کنم واسه تازه کاراش باشه . در کل صحبتات بسیار مفید بودن ولی واسه عیر سیگاری ها همونطور که خودت گفتی .:4chsmu1: امیدوارم همیشه همینطور با اراده راسخی که داری از دود و اینا دور بمونی. 1 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ تجربه شخصیم به من ثابت کرده که هیچ حس بخصوصی در سیگار کشیدن نیست.شایدم من احساسش نکردم سیگارکشیدنتون باید از دید اطرافیانتون ببینید که چقد براشون زجراوره.تحمل دود اه... 6 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ تجربه شخصیم به من ثابت کرده که هیچ حس بخصوصی در سیگار کشیدن نیست.شایدم من احساسش نکردمسیگارکشیدنتون باید از دید اطرافیانتون ببینید که چقد براشون زجراوره.تحمل دود اه... خب منم دقیقا برای همین میگم هیچ حسی نیست چون شما سیگاری نیستی ذاتا. ولی اگر به هر دلیلی اصرار کنی روی این عمل دیگه اینطوری نیست که بگی هیج حسی ندارم. به یه دنیا حس برات تبدیل میشه و جز لاینفک زندگیت میشه. 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ تجربه شخصیم به من ثابت کرده که هیچ حس بخصوصی در سیگار کشیدن نیست.شایدم من احساسش نکردمسیگارکشیدنتون باید از دید اطرافیانتون ببینید که چقد براشون زجراوره.تحمل دود اه... تو محیط بسته خیلی بده..افتضاحه :icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ :w00: ای ول. خودشه. حالا صحبت های من چه تاثیری روت گذاشت؟ به نظرت مفید بودن؟ آیا در اینکه حتی یکبار هم استعمال نکنی مصمم تر شدی؟ من چند بار کشیدم نصفه نمیه ... میترسیدم سیگاری شم دیگه ادامه نمیدادم و دنبالش نمیرفتم الان حرفات روم تاثیر داشت..موقعیت پیش بیاد میکشم بازم چون میگی معتاد نمیشیم 9 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من چند بار کشیدم نصفه نمیه ... میترسیدم سیگاری شم دیگه ادامه نمیدادم و دنبالش نمیرفتمالان حرفات روم تاثیر داشت..موقعیت پیش بیاد میکشم بازم چون میگی معتاد نمیشیم عجب تاثیر مثبتی. :icon_pf (34): نگفتم نمیشی. گفتم نیاز به فرآیند ترک نداره. فقط کافیه بزاری کنار و خیلی راحته. ولی اگه همینکارو ادامه بدی و اتفاقا با همین تفکر که معتادش نمیشم میشی و یهو ممکنه به خودت بیای و ببینی دیگه نمیتونی بزاریش کنار. پس باید تو همین مقطع بزاریش کنار. 9 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من وقتی عصبیم تو ذهنم زیاد سیگار می کشم اما تو عالم واقعیت هر دودی هر چند کم اذیتم می کنه و تا به حال لب به سیگار نزدم و اصلا هم دلم نمی خواد سمت این چیزا برم نصیحت اصلا روی فرد سیگاری اثر نداره و فقط باید خود فرد به این نتیجه برسه که باید ترکش کنه پدر من سال ها سیگار میکشید و هر کاری می کردیم ترک نمی کرد تا اینکه 3 سال پیش متوجه شد یه تومور تو مثانه اشه که عامل اصلی ایجادش سیگاره وقتی این حرف رو از دهان دکتر شنید از مطب که خارج شد سیگار و فندک رو پرت کرد تو جوی آب و دیگه لب به سیگار نزد 8 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من چند بار کشیدم نصفه نمیه ... میترسیدم سیگاری شم دیگه ادامه نمیدادم و دنبالش نمیرفتمالان حرفات روم تاثیر داشت..موقعیت پیش بیاد میکشم بازم چون میگی معتاد نمیشیم جوگیر پیشته بینم برو تو خونه 1 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ حرفات جالب بود... من خودم که میشه گفت از سیگار تنفر دارم اما عین پروسه حرفایی که زدی رو تو صمیمی ترین دوست دوران دبیرستانم دیدم که از اصرار به این موضوع و گفتنه اینکه هروقت بخوام نمیکشم رسیده به... واقعا حرفات عین حقیقته...امیدوارم روز به روز از تعداد کسایی که به مقام یک سیگاری میرسن کمتر بشه 14 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من وقتی عصبیم تو ذهنم زیاد سیگار می کشم اما تو عالم واقعیت هر دودی هر چند کم اذیتم می کنه و تا به حال لب به سیگار نزدم و اصلا هم دلم نمی خواد سمت این چیزا برم نصیحت اصلا روی فرد سیگاری اثر نداره و فقط باید خود فرد به این نتیجه برسه که باید ترکش کنه پدر من سال ها سیگار میکشید و هر کاری می کردیم ترک نمی کرد تا اینکه 3 سال پیش متوجه شد یه تومور تو مثانه اشه که عامل اصلی ایجادش سیگاره وقتی این حرف رو از دهان دکتر شنید از مطب که خارج شد سیگار و فندک رو پرت کرد تو جوی آب و دیگه لب به سیگار نزد بله. دقیقا درسته. در عنوان تاپیک هم عرض کردم که روی صحبت من با غیر سیگاری هاست. کسانی که تا به حال لب به سیگار نزدن و کسانی که تجربه کردن و حتی فکر میکنن سیگاری شدن ولی هنوز این پروسه رو تا تهش نرفتن و خیلی راحت میتونن برگردن. 4 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ همه حرفای پست اول رو بدون کم و کاست تایید میکنم سیگاری های مفلوک و بدبخت واقعی مثل من اگه تو انجمن هست بیان از تجربشون بگن داستان من کمی متفاوته من بچه که بودم یه بار سیگارو از بابام گرفتم یه پک زدم بابامم اصل جلمو نگرفت. گفت نفس عمیق بکش. انقدر سرفه زدم که از همه جور دود بدم اومد. قلیونم نمیکشیدم. تا رفتم دانشگاه و خوابگاه. سال اول و دومم همین روال بود هم توی دانشگاه هم توی کوی. کسی جرات نداشت توی اتاقی که من بودم سیگار یا قلیون بکشه. همه هم ازم حساب میبردن. تا سال دوم دانشگاه تموم شد و ترم تابستونی گرفتمو خوابگاه. کوی تابستونا بسته بود خوابگاه 12فروردین رو میدادن به بچه ها. یه روز داغون بودم(بهونه) نمیدونم چی شد که رفتم یه پاکت بهمن کوچیک گرفتم و اومدم خوابگاه. تنها بودم کسی نبود اون شب. نشستم لب پنجره و تا صب اون یه پاکت رو کشیدم و فکر کردم. دیگه روزی یه پاکت رو کشیدم. تا روزی دو سه پاکتم میرسه. شاید یه روزایی که خیلی کمه نزدیک 4تا. برای شش ماه گذاشتم کنار اما روزی یه قلیون تنها میکشیدم. باز شروع کردم سالها بعدش یه انگیزه خیلی قوی پیداکردم. برای یک ماه کامل ترک کردم. یهو قطع کردم و یه پکم نزدم. انگیزه منتفی شد و باز کشیدم ترک سیگار انگیزه قوی میخواد نه اراده. فقط همین. وقتی صب ناشتا گیج گیج زدی تا سیگار بکشی سیگاری شدی وقتی ماه رمضون 16 ساعت تشنگی به اندازه یه پک سیگار برات مهم نیست سیگاری شدی وقتی با عقابی روزتو واکردی سیگاری شدی وقتی سیگار نکشی عصبی میشی و هنگ میکنی سیگاری شدی امیدوارم براتون مفید باشه داستان سیگاری شدن من. 31 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ همه حرفای پست اول رو بدون کم و کاست تایید میکنم داستان من کمی متفاوته من بچه که بودم یه بار سیگارو از بابام گرفتم یه پک زدم بابامم اصل جلمو نگرفت. گفت نفس عمیق بکش. انقدر سرفه زدم که از همه جور دود بدم اومد. قلیونم نمیکشیدم. تا رفتم دانشگاه و خوابگاه. سال اول و دومم همین روال بود هم توی دانشگاه هم توی کوی. کسی جرات نداشت توی اتاقی که من بودم سیگار یا قلیون بکشه. همه هم ازم حساب میبردن. تا سال دوم دانشگاه تموم شد و ترم تابستونی گرفتمو خوابگاه. کوی تابستونا بسته بود خوابگاه 12فروردین رو میدادن به بچه ها. یه روز داغون بودم(بهونه) نمیدونم چی شد که رفتم یه پاکت بهمن کوچیک گرفتم و اومدم خوابگاه. تنها بودم کسی نبود اون شب. نشستم لب پنجره و تا صب اون یه پاکت رو کشیدم و فکر کردم. دیگه روزی یه پاکت رو کشیدم. تا روزی دو سه پاکتم میرسه. شاید یه روزایی که خیلی کمه نزدیک 4تا. برای شش ماه گذاشتم کنار اما روزی یه قلیون تنها میکشیدم. باز شروع کردم سالها بعدش یه انگیزه خیلی قوی پیداکردم. برای یک ماه کامل ترک کردم. یهو قطع کردم و یه پکم نزدم. انگیزه منتفی شد و باز کشیدم ترک سیگار انگیزه قوی میخواد نه اراده. فقط همین. وقتی صب ناشتا گیج گیج زدی تا سیگار بکشی سیگاری شدی وقتی ماه رمضون 16 ساعت تشنگی به اندازه یه پک سیگار برات مهم نیست سیگاری شدی وقتی با عقابی روزتو واکردی سیگاری شدی وقتی سیگار نکشی عصبی میشی و هنگ میکنی سیگاری شدی امیدوارم براتون مفید باشه داستان سیگاری شدن من. با انگیزه موافقم. ولی برای ترک سیگار یه تاپیک جداگانه در نظر دارم که امیدوارم با ترک خودم همزمان بشه. پس وارد اون نمیشم. صحبتت خیلی مفید بود. علائم سیگارو خوب اومدی. من خیلی وقتها روزه که بودم با سیگار افطار میکردم. :icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ 1 سوال ؟اون دفعه اول که سیگار میکشین ؟دلیلش چیه ؟واقعا آروم شدن هست ؟یعنی به همون یه ذره آروم شدن هم نیاز هست ؟ 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ راستی شیخ قبول داری که خودت خودتو سیگاری کردی؟ قبول داری که با دستای خودت خودتو بیچاره کردی؟ قبول داری که فکرشم نمیکردی یه روز بیاد از سیگاری شدنت پشیمون شی و آرزو کنی هیچوقت از اول سیگاری نبودم؟ کاش این حس و کشش نسبت به سیگار در وجودم نبود؟ کاش از سیگار لذت نمیبردم؟ مثل همون قدیما؟ بازم ازش بدم میومد؟ 7 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ 1 سوال ؟اون دفعه اول که سیگار میکشین ؟دلیلش چیه ؟واقعا آروم شدن هست ؟یعنی به همون یه ذره آروم شدن هم نیاز هست ؟ توهم آروم شدن. اگه تنها باشی. چون اون موقع واقعا آروم نمیشی. بعدها که سیگاری شدی واقعا آروم میشی. اگه با دوستانت باشی حس یکرنگ شدن یا شاید کنجکاوی. یا حس حقارت و ناتوانی ممکنه باعث بشه سیگار بکشی. در شرایط مختلف فرق میکنه/. 7 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من؟ سیگار؟ یکی تو خیابون 5 متریم سیگار بکشه نفسم بالا نمی یاد....بعضی وقتا اینقدر سرفه می کنم که میفتم به گوشه.... آسم ندارم ها.... اما به طرز شدیدی به بوی سیگار حساسم..... اصلا" به مخیلم راه نمی دم که برم سمت سیگار.... 6 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من؟ سیگار؟یکی تو خیابون 5 متریم سیگار بکشه نفسم بالا نمی یاد....بعضی وقتا اینقدر سرفه می کنم که میفتم به گوشه.... آسم ندارم ها.... اما به طرز شدیدی به بوی سیگار حساسم..... اصلا" به مخیلم راه نمی دم که برم سمت سیگار.... جالبه بدونی منم همینطور بودم. 5 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من خیلی وقتها روزه که بودم با سیگار افطار میکردم. :icon_pf (34): من دوتا ماه رمضون هر روزشو با عقابی افطار کردم عزیزان بدونین سیگار شرطیتون میکنه. چایی میخوری یه نخ غذا میخوری چند نخ میوه میخوری یه نخ آهنگ گوشمیدی شاد و غمگین کلی نخ ازحموم میای یه نخ قبل خواب یه نخ از خواب بیدار میشی یه نخ عصبانی میشی کلی نخ شادی کلی نخ دپ میزنی کلی نخ هوا مرطوب میشه میچسبه توی کویر میچسبه توی آب که میری میچسبه گرمت که میشه میچسبه سردت که میشه میچسبه تنهایی میچسبه توی جمعی میچسبه مستی میچسبه حتی توی سر درد بعد مستی هم میچسبه این یعنی سیگاری :icon_pf (34): عزیزان به قول ایوالفضل جریان ماها با شماها فرق داره. اگه این ویژگی هایی که گفتیم رو ندارین پاکین. مراقب خودتون باشین. من با اینکه سیگاری بودم و چنتا رفیق معتاد داشتم و اکثرا هم پای بساطشون بودم حتی یه دودم نگرفتم از مواد مخدر. اما به نظرم شانس آوردم. دوستان تا به پای ما نرسیدین مراقب خودتون باشین. اگه برسین ... 20 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ من دوتا ماه رمضون هر روزشو با عقابی افطار کردم عزیزان بدونین سیگار شرطیتون میکنه. چایی میخوری یه نخ غذا میخوری چند نخ میوه میخوری یه نخ آهنگ گوشمیدی شاد و غمگین کلی نخ ازحموم میای یه نخ قبل خواب یه نخ از خواب بیدار میشی یه نخ عصبانی میشی کلی نخ شادی کلی نخ دپ میزنی کلی نخ هوا مرطوب میشه میچسبه توی کویر میچسبه توی آب که میری میچسبه گرمت که میشه میچسبه سردت که میشه میچسبه تنهایی میچسبه توی جمعی میچسبه مستی میچسبه حتی توی سر درد بعد مستی هم میچسبه این یعنی سیگاری :icon_pf (34): عزیزان به قول ایوالفضل جریان ماها با شماها فرق داره. اگه این ویژگی هایی که گفتیم رو ندارین پاکین. مراقب خودتون باشین. من با اینکه سیگاری بودم و چنتا رفیق معتاد داشتم و اکثرا هم پای بساطشون بودم حتی یه دودم نگرفتم از مواد مخدر. اما به نظرم شانس آوردم. دوستان تا به پای ما نرسیدین مراقب خودتون باشین. اگه برسین ... همش حقیقت محضه. اصلا زندگی رو بدون سیگار نمیتونی دیگه تصور کنی. همه لذت ها با سیگار مضاعف میشه. حتی دیدن یه منظره خوب. حتی بعد از اینکه میبینی نمره خوبی گرفتی تو امتحان. حتی بعد از اینکه میبینی نمره بدی گرفتی تو امتحان. حتی بعد از یه امتحان که میدونی میفتی و اعصابت داغونه. حتی بعد از یه امتحان که میدونی حتما پاس میکنی و کلی خوشحالی. حتی وقتی که با محبوبت شاد و خرم نشستی. حتی وقتی بدون محبوبت غمگین نشستی. 10 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ راستی شیخ قبول داری که خودت خودتو سیگاری کردی؟آره دادا. شکی هم ندارم. قبول داری که با دستای خودت خودتو بیچاره کردی؟ آره دادا قبول داری که فکرشم نمیکردی یه روز بیاد از سیگاری شدنت پشیمون شی و آرزو کنی هیچوقت از اول سیگاری نبودم؟ نه دادا. از همون نخ اول میدونستم سیگاری میشم. از همون روز اول میدونستم چی میشه. میدونستم که مشکل قلبی داریم ارثی و تو سن 50 تا 60 سکته میزنیم. مثل بابام و باباش. با علم همه اینا سیگاری شدم. اما شاید یقین نداشتم. دیدن کی بود مانند شنیدن. اما همین حس بدی که نسبت به سیگار دارمو از همون نخ اول داشتم. گفتم که برای بار اول خودم رفتم یه پاکت بهمن کوچیک گرفتم و تا صب تمومش کردم. همشم با نفس عمیق کشیدم. کاه دود نکردم. صب نفسم دیگه بالا نمیومد. کاش این حس و کشش نسبت به سیگار در وجودم نبود؟ کاش از سیگار لذت نمیبردم؟ مثل همون قدیما؟ بازم ازش بدم میومد؟ نه اینجوری. کاش اون حس و کشش و لذت سیگار برام همون اول بوجود نمیومد. کاش بهونه برای این حس و کشش و لذت نبود. تنها فرق اون اول و الآن این بودکه اون اول شرطی نبودم اما الآنهستم و گرنه لذت الآن و اون شب برام فرقی نداره. ببخشید نمیشه یه چیزایی رو بگم از اون روزی که شبش شروع کردم. اگه بگم معلوم میشه چرا اون لذت از اول بود. داستان من معمولا اینجوری نیست برای بقیه :icon_pf (34): شاید همه فک میکنیم که مال ما فرق داره 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده