رفتن به مطلب

یک عکس و یک شعر...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

13464792151.jpg

 

تقصیر " او " نیست

 

من نیز وقتی در آغوش تو بودم

 

میلی به ترک کردن آغوشت نداشتم ..

 

در وصف تصویر این پست:ws37:

 

این بار نگاه ها حواسشان پَرت شده....

یکی نگاهش به دیگری پَرت است و دیگری به پرتگاه!!!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دست هايم به آرزوهايم نمی رسند

 

آرزوهايم بسيار دورند

 

ولی درخت سبز صبرم می گويد

 

اميدی هست ، خدايی هست

 

اين بار برای رسيدن به آرزوهايم

 

يک صندلی زير پايم می گذارم

 

شايد اين بار

 

دستم به آرزوهايم برسد

 

 

 

13412548381.jpg

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

در وصف تصویر بالا...

 

اشک هایم جاری ست..نه از بغض خودم...از بغض تو...

این میون تو زندگی....هز لحظه بغض دیگری اشک هایم را جاری کرد...

چه می شد...یکی با لبخند به سراغم می آمد..

  • Like 5
لینک به دیدگاه

چشمان تو در تاريكي

چه آرامگاه دلپذیری‌ست گندمگونِ من

وقتي كه ستاره‌وار مي‌درخشد و

شب ديجور را روز مي‌كند برايم

و لب‌هاي تو وقتي كه مي‌گويي:

شب را فراز ‌كند خدا

براي بوسيدن تو

از گوشه‌ي لب

تا كشيدگي ساق

و كُنج خانه چه مأمن امني‌ست

وقتي نوازش پاك‌ترين احساس‌ها را

در كشيدگي مهتاب ِ سپيد دست‌هايت

حس مي‌كنم...

 

Romantic-New-PixDooni.Com-001.jpg

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ficvkfmi3qug0863ljf.jpg

 

همه‌ي برگ‌های تقویم را

به دنبال تو شمرده‌ام

برگ‌های سیب

برگ‌های انگور

پاییزاما...

فصل خرمالوست

فصل گس تنهایی...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

یادداشت های سوخته ام را ..

 

به همراه تمام ناگفته هایم…

 

در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم…

 

سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید…

 

مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم…

 

اما حیف..

 

بعد مرگم فهمیدم…تقصیر تو نبود ..

 

گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…

 

در بطری باز مانده بود…

 

3693.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

[h=6]هـــــــــي فلانــــــــي؛

[/h][h=6]تــو را مـن "تــــــــو" کـــردم، وگرنــه کــلمه ي "هوي" هــم زيــادت بــود.. [/h][h=6]واســه مــن "شــما شــما" نــکـن ...[/h]

 

 

jjfyje7g00tiinhlxpz.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مـَن خـِــیلی وَقته

ـ از کـَســــی نـاراحـَـت نـِــمیشـَم ...

 

تـَــمام سَختــیش یه خـَنـــده زُورکیه ...

 

و شـُونه بـالا اِنداختــَن اَلکیه...

 

خِیلــــی وَقته خِیلـــی چیــزا رو میـــدونـَم

و خـُودمــو میزَنــَم به نـَدونـِستـَنـِشُـــون...

 

سَخـتیـش یه لــَحظه حـَرف عــَوض کـَردن

و بیـخیال شُدنه...

 

خِیلـــــی وَقته.......

dsz7iyq848qx7voo077c.jpg

  • Like 5
لینک به دیدگاه

درد ِ دل کـه می کنــی ...

ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی ِ سیـنی و تعـارف می کـنی

کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد ... ... ... ...

بــردارنـد ...

تیــز کننــد ...

تیــغ کننــد ...

و بــزننـد

 

بـه روحـت....

 

 

snuslyhd3fcl4sfuda2.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

145pduzj9jewgaf7k1l.jpg

 

عجیب بوی پاییز می آید

وزمان ، زمان بوئیدن نفسهاست

در پس برگهای نارنجی

همآغوش با باد

عجیب بوی تو می آید

وهر چه در کوله بار اندیشه دارم

مجالی میشود

برای بیاد ت بودن

 

  • Like 5
لینک به دیدگاه

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده . .

 

امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ . . . !

 

و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم . . !

 

و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست ..

 

و غمــت سـهم ِ مــن . . !

 

3230.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وقتی میرفتـــ: گفتم: کجـ ــ ــ ـا ؟

 

گفت: به درکـــ... منم گفتم: به درکـــ...

 

و این چنیــטּ بود که ما در اوج تفـــاهم از هم جــدا شدیم... !

 

3228.jpg

  • Like 6
لینک به دیدگاه

آهــےِ که میکشــےِ چیست ..؟

 

آخــر چه کســےِ درکتــ میکنــد اےِ دختـــر قصه ..؟

 

خــودتــ ..؟ مـــن ..؟ یـــــا او ..؟

 

نـه ...

 

بــاز هم ســــوالےِ بـےِ جـوابــ و گنگــ ...

 

نمــےِ فهمنــد تــو را ..؟

 

بیچاره ؛ نمــےِ خواهنــد که بفهمنـــد ...

 

5545.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هر صحنه‌ای از طبیعت می تواند غزلی باشد بر شانه‌های باد

 

و آواز حزینی باشد در گلوی خوشه‌های گندم

 

 

 

 

 

ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو

گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا

دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می‌گوی و بس

بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا

"مولانا”

 

attachment.php?aid=7155

 

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند

بر باغ دانش همه رفته‌اند

اگر بر درخت برومند جای

نیابم که از بر شدن نیست رای

کسی کو شود زیر نخل بلند

همان سایه زو بازدارد گزند

"فردوسی”

 

attachment.php?aid=7157

 

در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی

ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز

حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم

"حافظ”

 

attachment.php?aid=7158

 

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده

بلبل ز جمال گل طربناک شده

در سایه گل نشین که بسیار این گل

در خاک فرو ریزد و ما خاک شده

"خیام”

 

attachment.php?aid=7156

 

هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی

اگر که بوی وفا می دهد گیاه من است

کنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاست

هر آنکه شمع دلی برفروخت ماه من است

"شهریار”

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...