رفتن به مطلب

یک عکس و یک شعر...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

n5072rnfyr8v57iqsoz.jpg

آهی کشید غم زده پیری سیپد موی،

افکند صبحگاه در آیینه چون نگاه

در لا به لای موی چو کافور خویش دید:

یک تار مو سیاه؛

 

در دیدگان مضطربش اشک حلقه زد

در خاطرات تیره و تاریک خود دوید

سی سال پیش نیز در آیینه دیده بود

یک تار مو سپید؛

 

در هم شکست چهره محنت کشیده اش،

دستی به موی خویش فرو برد و گفت : ”وای!“

اشکی به روی آیینه افتاد و ناگهان

بگریست های های؛

 

دریای خاطرات زمان گذشته بود،

هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید

در کام موج، ناله جانسوز خویش را

از دور می شنید.

 

طوفان فرونشست…ولی دیدگان پیر،

می رفت باز در دل دریا به جست و جو…

در آب های تیره اعماق، خفته بود:

یک مشت آرزو!

  • Like 5
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
hasti3.jpg مهرورزان زمانهای کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که در انجا که «تو»یی برنیاید دگر آواز از «من»! ما هم این رسم کهن را بسپاریم به باد هرچه میل دل و دوست،بپذیریم به جان هرچه جز میل دل اوست بسپاریم به باد! آه باز این دل سرگشته ی من یاد آن قصه ی شیرین افتاد:آزمون بود و تمنای دو عشق بیستون بود و تمنای دو دوست در زمانی که چو کبک تیشه میزد«فرهاد»! خنده میزد«شیرین» نه توان گفت به جانبازی فرهاد «افسوس» نه توان کرد ز بیداری شیرین «فریاد» کار شیرین به جهان شور برانگیختن است عشق در جان کسی ریختن است ! کار فرهاد برآوردن میل دل دوست . خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن خواه با کوه در آویختن است. رمز شیرینی این قصه کجاست؟ که نه تنها شیرین بی نهایت زیباست؟ آن که آموخت به ما درس محبت میخواست: جان چراغان کنی از عشق کسی به امیدش ببری رنج بسی تب و تابت بودت هر نفسی به وصالی برسی یا نرسی!

سینه بی عشق مباد!!!

  • Like 5
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

عجب است دریا…

همین که غرقش میشوی..

پس میزند تورا..

  • Like 6
ارسال شده در

  • گم می شوم بی تو

     

    در جنگل سکوت و تنهایی

     

    آنگاه که از صدای هوهوی باد می هراسم

     

     

     

    و در آن تاریکی مبهم

     

    بی تو

     

    فانوسم می شکند!

     

    فقط چند لحظه

     

    نبودنت را جبران کن

     

     

     

     

    attachment.php?attachmentid=6311&d=1314561506



     

  • Like 6
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دوستت دارم…

از طلوع عشق…

تا..

غروب سرنوشت…

  • Like 8
ارسال شده در

هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من

 

قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده

 

ومن در پشت پنجره ی تنهایی تو را می خوانم و خاطراتت را.

 

خواهم ماند تنها در انتظار تو...

 

چرا نوشتم در برگ تنهاییم برایت، نمی دانم...

 

روزی خواهی آمد، می دانم

 

گریان نمی مانم. خندانم برای ورودت ای عشق

 

 

pcb265531200f9c6290fac969c98a07ff0_9455.jpg

  • Like 5
ارسال شده در

there_is_beauty_everywhere_38.jpg

رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛

 

بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود

 

کــافـیستــ ــ ـ

  • Like 5
ارسال شده در

وقتی نام کوچک او را

در حضور من بر زبان می آورند

.از کنار هیزمی خاکستر شده

از گذرگاه جنگلی میگذرم

بادی نرم و نابهنگام میوزد

و قلب من در آن

خبرهایی از دوردست ها میشنود، خبرهای بد !

او زنده است ... نفس میکشد !

اما ... غمی به دل ندارد ... " آنا آخماتووا "

خاطـره" یعنی ، یک سُکـُـ ـ ــ ـ ـــوتِ غیر منتظره میان خـنده هایِ بُـلـَــــــــند !.!.!

20716_489463591105609_76959548_n.jpg

  • Like 4
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

رویای شما تاریخ انقضا ندارد…

نفس عمیقی بکشید و دوباره تلاش کنید…

  • Like 5
ارسال شده در

oc3y87ri218ekqrv08q.jpg

 

نقاب زده ای..!

خودت را نشان بده...!

نقابت را بردار...

من تو را شناخته ام!

...

  • Like 4
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه‌ها یادی کنیم

 

کاش بخشی از زمان خویش را

وقف قسمت کردن شادی کنیم

 

کاش وقتی آسمان بارانی است

از زلال چشم‌هایش تر شویم

 

کاش دلتنگ شقایق‌ها شویم

به نگاه سُرخشان عادت کنیم

 

کاش شب وقتی که تنها می‌شویم

با خدای یاس‌ها خلوت کنیم

 

کاش گاهی در مسیر زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنیم

 

فاصله‌های میان خویش را

با خطوط دوستی مبهم کنیم

 

کاش مثل آب، مثل چشمه‌ سار

گونه نیلوفری را تر کنیم

 

ما همه روزی از اینجا می‌رویم

کاش این پرواز را باور کنیم

 

کاش با حرفی که چندان سبز نیست

قلب‌های نقره‌ای را نشکنیم

 

کاش هر شب با دو جرعه نور ماه

چشم‌های خفته را رنگی زنیم

 

کاش بین ساکنان شهر عشق

ردپای خویش را پیدا کنیم

 

کاش رسم دوستی را ساده‌تر

مهربان‌تر، آسمانی‌تر کنیم

 

کاش اشکی قلبمان را بشکند

با نگاه خسته‌ای ویران شویم

 

کاش وقتی آرزویی می‌کنیم

از دل شفافمان هم رد شود

 

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد

حرف‌های قلبمان را بشنود

  • Like 6
ارسال شده در

در توصیف پست قبل.....:icon_redface:

من تازه می کنم قرارمان را با زنجیری از آفتاب هایی که گل اند.....

 

منتظر به این انتظارم که از راه برسی...

 

چشمم به گل هاست که روی به نور تو برگردانند...:icon_redface:

  • Like 6
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

خدایا…

میدانم خالی از تقصیر نیستم..

اما میخواهم از اینکه در هر حال دوستم داری حمد تو را بگویم…

  • Like 7
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

به هرکسی که می رسی ، می گوید :

آدم فقط یکبار عاشق می شود ..

دروغ است …

تو باور نکن …

مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم …

  • Like 4
ارسال شده در

چون

اشک

دویدیم

و

به

جایی

نرسیدیم!

 

sdga3ux180yb0i1aiw.jpg

 

بیدل دهلوی

  • Like 4
ارسال شده در

من با تو سخن می گوییم ، با تو دارم سخنی...

 

با تو ای خفته به هر موج نگاهت فریاد!

 

با تو ای همراز ، با تو ای تنها همدم من...

 

با تو ای مرد غریبی که به من می نگری...

 

گوش کن با تو سخن می گویم...

 

من غریب...!

 

از همه مخلوق خدا- تو بمن هم نفسی

 

غیر تو هم سخن و همدل من در همه ی ملک خدا نیست کسی...

 

Click here to view the original image of 720x586px.

13166256141.jpg

  • Like 5
ارسال شده در

مرا به من برگردان...

بگذار دوباره آبستن شعري تازه باشم،

براي سرودن تو!

بيهوده بي ثمر،

روزنامه هاي صبح را ورق نزن

عشق من،

بر بام كوتاه هيچ كدام... نتابيده

مرا ميان بندهاي شعرت رها كن

زبانم از حجم حرفهاي ناگفته سنگين است

تير مي كشد، پيله ي سكوت...!

با يك فريب تازه،

به بالهاي نارس من جرأت پرواز ده

من سالها ميان شاهراه رسيدن ها،

بن بست را زيسته ام

و چون جزيره اي متروك

ساحل آغوشم را، به موجهاي تبعيدي تسليم كرده ام

مرا به من برگردان!

و چشم در چشم تاريكي،

زير سقف پلكهايم نقش صبح را بازي كن

قلب من قهرمان كم دارد،

شعرم نيز...!!

مرا با جهان دستهايت آشنا كن

بگذار تنهايي رازي باشد سر به مهر

كه پشت برجهاي فراموشي خاك مي خورد...

خسته ام از بهشت هاي سرگردان

از عشق های پوشالی،

قلب های بی انجام...

مرا،

به من برگردان....

v6u1nxkc21q75o4n6o45.jpg

  • Like 3
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

پایان عشق واقعی گریه نخواهد بود…

چون عشق واقعی پایان نخواهد داشت…

  • Like 4
ارسال شده در

دیر آمدن...

 

باید باور کنیم

 

 

"تنهایی" تلخ ترین بلای بودن نیست...

 

 

چیزهای بدتری هم هست :

 

 

دیر آمدن...

 

 

دیر آمدن...

 

304845_213521942110275_1684716627_n.jpg

  • Like 4
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

گر سهم من..

از این همه ستاره..

فقط سوسوی غریبی است …

غمی نیست…

همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست …

  • Like 3
×
×
  • اضافه کردن...