azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ من اینجام! جایی که وقت رفتنت ایستاده بودی و مرا نگاه میکردی آمده ام اینجا تا ببینم از اینجا چه گونه بودم که اشکهایم را ندیدی... 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شانهات را دير آوردي سرم را باد برد خشت خشت و آجر آجر، پيکرم را باد برد با همين نيمه ، همين معمولي ساده بساز دير کردي نيمهي عاشقترم را باد برد 3 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دارم یخ می زنم بی تو ، تا فرصت هست آخه برگرد ... تو این سرمای تنهایی نمیشه حفظ ظاهر کرد ... 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۱ * در گوش ت میگویم بابونه بهانه است بی تو، بابونه ها هم آرامم نمیکنند دست هایت را برایم بیاور... 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۱ لا لا لا بخواب دنيا خسيسه... واسه كمتر كسي خوب مينويسه... يكي لبهاش هميشه غرق خنده س... يكي پلكهاش تو خواب هم خيسه خيسه 5 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بعد از باران نگاهم، آفتابی شو ..! رنگین کمان "بودنت" را ، دوســـتــــــ دارم...!! 3 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۱ به چه می اندیشی ؟ به خزانی که گذشت ؟ به بهاری که نبود ؟ به امیدی که کنون رفته به باد یا به عهدی که دگر رفته ز یاد به چه می اندیشی ؟ به دو چشمی که تو را هیچ ندید ؟ به دو دستی که تو را هیچ نخواست ؟ به رفیقی که غبار غمت از چهره نبرد یا به قلبی که برایت سخن از عشق نگفت ... ؟ 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تو مرا برای خودت میخواهی و من هم تو را برای خودت اگر ضمیر من حذف شود اتفاقی نمی افتد کجای این عشق است ؟! 4 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یا رب نظر تو بر نگردد، برگشتن روزگار سهل است .. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تو مرا برای خودت میخواهی و من هم تو را برای خودت اگر ضمیر من حذف شود اتفاقی نمی افتد کجای این عشق است ؟! هنوز قدم ها نیاستاده اند... با آنکه نزدیک است خط پایان... انگار چشم ها می بینند.. خط مرئی جاده را به آسمان... اما در آخر دریاچه است... که آغوش باز می کند برای آدمک... 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۱ پرنده، عشق، ترانه، بهانه در پاییز من و دوباره همان شعرهای وهمانگیز من و دوباره خیالی که غرق کرده مرا درون گریه شب پرسههای بارانخیز برای اینکه کتابم پر از غزل بشود بیا و عشق به اعماق خاطراتم ریز و ابر حادثه آبستن تبی تند است و من دوباره دچار غزل، دچار تو نیز برای اینکه بیایی به داد من برسی تو شاهزاده شو و من فقیرکی ناچیز دوباره قصه حوا دوباره گندم و بعد تویی که آدم شعری مدام فکر گریز و من که دست خودم نیست عاشقت شدهام اگر که لایق تو نیستم ببخش عزیز "مریم وزیری " 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دل من باز گریست قلب من باز ترك خورد و شكست باز هنگام سفر بود و من از چشمانت می خواندم كه به آسانی از این شهر سفر خواهی كرد و از این عشق گذر خواهی كرد و نخواهی فهمید ... بی تو این باغ پر از پاییز است! ... 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در توصیف تصویر پست قبل.... چمدان ها را بستم برای سفر... دلیل در دل است و بهانه در نگاه.... منتظر است در مقصد یک جفت چشم... یک جفت هم پشت سرم دل نگران.... می روم با یک نگاه به پَس و یک نگاه به جلو... دلم سرشار است از این مهر و...از آن محبت.... 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۹۱ دل که تنگ باشد دیگر مرد و زن ندارد ! اشک می دود تا گوشه چشمانت و سُر می خورد روی گونه ها ... . . دل که تنگ باشد تنهایی اتاقت را با خدا هم تقسیم نمی کنی ... 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۹۱ دیدار ما چون آب و ماه چه دور! چه در هم! 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۱ گل رز برایم همیشه عاشقانه بود یاد آور لحظه های با تو بودن این آخرین رز رابه پای عشقمان پرپر میکنم به یاد خاطراتمان به یاد روزهای بی بازگشت به یاد بغض های نشکسته به یاد من به یاد تو به یاد .... 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تـَمـــام حـَجــــم خیـالـــَـــم .. از تــو لبــریــز اســت خیـــالــَـــم ڪوچـََـڪ نیســــت تــــو بـُزرگـــــے ! 2 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۹۱ اینجا زمین است. ساعت به وقت انسانیت خواب است !دل عجب موجود سخت جانی است! هزاربار تنگ میشود، میشکند، میسوزد، میمیرد ولی باز هم میتپد!!! 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۹۱ دلم برایت تنگ شده ! می خواهم آنقدر اشک بریزم تا غبار فاصله از قلبم تميز شود ولی می ترسم … ” تهران ” ، ” ونیــــز ” شود... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده