azarafrooz 14221 ارسال شده در 26 دی، 2012 در توصیف تصویر زیر: اینجا دریاست ... این منم ... و این نیمکت چوبی خاطراتم ... این تکه چوب شاهد خاطرات من و توست ... شاهد لحظات عاشقی ... ترس ... خستگی ... شاهد بوسه های عاشقانه ... و تنها شاهد جدایی ما ... دریا چه بی رحم است ... و من اکنون دریا را دوست دارم ... دوستش دارم چو تو جزئی از آن هستی ... مرا هم ببر ... موجی شو مرا ببر به دریا ... در آنجا دستانت را بگیرم ... و بر لبانت هزاران بوسه عشق نثار کنم ... 9
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 27 دی، 2012 آهــــای جنـــآبــ نیـوتون : زمیـــــــن برای مَــ ن جــآذبــهـ ندارد .... 11
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 27 دی، 2012 روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تورا عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم 7
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 27 دی، 2012 عـــــ ــــادت ...! چه طعمــ ـــ ِ تلخی دارد وقتی آن را با عشق اشــ ـتباه بگیری .....! 8
شــاروک 30242 ارسال شده در 27 دی، 2012 نترس حوا... سیب را با عشق گاز بزن.... آدم لیاقت بهشت را ندارد....!! 8
Lean 56968 ارسال شده در 27 دی، 2012 بچه بودم بادبادک های رنگی، دلخوشی هر روز و هر شبم بود، خبر نداشتم از دل ادما.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود کاری به جز الک دولک نداشتم بچه بودم به هیچی شک نداشتم! بچه بودم غصه وبال حالم نبود هیشکی حریف شور و حالم نبود بچه که بودم اسمون ابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود بچگیام بچگیام تموم شد خاطره های خوش رو دست من موند تا اومدم چیزی ازش بفهمم جوانی اومد اونو با خودش برد برد... برد... برد... برد... بچه بودم غصه وبال حالم نبود هیشکی حریف شور و حالم نبود بچه که بودم اسمون ابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود 10
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 28 دی، 2012 آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی , نی شکنم شکر برم آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم آمدهام که زر برم , زر نبرم خبر برم گر شکند دل مرا , جان بدهم به دل شکن گر ز سرم کله برد , من ز میان کمر برم اوست نشسته در نظر , من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل , من به کجا سفر برم آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند پیش گشادتیر او , وای اگر سپر برم گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم در هوس خیال او , همچو خیال گشتهام وز سر رشک نام , او نام رخ قمر برم این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم 5
moein.s 18984 ارسال شده در 28 دی، 2012 در وصف این پست بالایی قابم را رنگی کردم....اما هنوز از چشمانم خاکستری می بارد... نمی دانم دل به قاب رنگی خوش کنم....یا در فکر دعوای درد خاکستری ها باشم؟! 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 29 دی، 2012 خدایــ ا . . . قفس تنگ شد ــــهــــ است برایمــــ .. یا بالمــــــــــ را بچینــــــــــــ .. یا در را باز كنــــــــ .. ! دیگر توانـــــــ ی برای مقابله نیـــــ ست !!! 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 29 دی، 2012 شبها بالشم را در آغوشم آنقدر فشار می دهم ... که نفس کشیدن هایم سخت می شود .. نمی دانم!! شاید... می خواهم نفس های دلتنگی ام را خفه کنم! 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 دی، 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به همه چیز عادت می کنیم به داشته ها و نداشته هایمان خیلی طول نمی کشد که جلوی آینه زل بزنی به خودت موهایت را کنار بزنی و با خودت بگویی : اصلا" مگر داشتی اش مگر از اول بود ؟! که بودن و نبودنش مهم باشد ... 7
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 دی، 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هــــــراس .... يعنـي ... مــن باشـم تـــو باشـــي ولی حرفی برای گفتن نباشد!!!! و من چقدر پر از هراسم امروز.... 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 دی، 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام روزي كـــه فريـاد زدي و گفتي دوستت دارم ... گفتم بلندتر نمي شنوم امــــروز كه در گوشم گفتي دوست ندارم ... گفتند آروم تر بقــيه مي شنوند.../. 6
Lean 56968 ارسال شده در 31 دی، 2012 دير گاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام... 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 دی، 2012 بر ترک بال های قاصدک نشسته می گریزم از این دوستی های نخ نما از این همه رنگ و ریا می گریزم به امید یک نفس پر از هوا در آن سرای لافضا...! 7
sweetest 4756 ارسال شده در 31 دی، 2012 آدمـای دلتــــــــــنگ وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند یهو سرشونو برمیگردونند اونوری یکم ثابت میشن یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه 6
S a d e n a 11333 ارسال شده در 31 دی، 2012 هر کسی برای خودش خیابانی دارد کوچه ای کافی شاپی و شاید عطری که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند....... 5
S a d e n a 11333 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 سکوت لحظه ها تنم را میلرزاند به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم 3
S a d e n a 11333 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 [TABLE=width: 500] [TR] [TD]تمام رویای کاغذیم [/TD] [/TR] [TR] [TD]کنار آتش سرد نگاه تو سوخت [/TD] [/TR] [TR] [TD]و من از قلب خاکستریم [/TD] [/TR] [TR] [TD]دوستت ندارم را دست کم گرفته بودم [/TD] [/TR] [TR] [TD]چقدر فاصله جلوتر از عبور تو قدم برمیدارد [/TD] [/TR] [/TABLE] مرا به حال خود بگذار که عشق نه زمین می خواهد و نه زمینه 3
ارسال های توصیه شده