Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ خاطرات كودكي زيباترند يادگاران كهن مانا ترند درسهاي سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه وکلاغ روبه مكارو دزد دشت وباغ روز مهماني كوكب خانم است سفره پر از بوي نان گندم است كاكلي گنجشككي با هوش بود فيل ناداني برايش موش بود با وجود سوز وسرماي شديد ريز علي پيراهن از تن ميدريد تا درون نيمكت جا ميشديم ما پرازتصميم كبري ميشديم پاك كن هايي زپاكي داشتيم يك تراش سرخ لاكي داشتيم كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هايش درد داشت گرمي دستان ما از آه بود برگ دفترها به رنگ كاه بود مانده در گوشم صدايي چون تگرگ خش خش جارو ي با پا روي برگ همكلاسيهاي من يادم كنيد بازهم در كوچه فريادم كنيد همكلاسيهاي درد ورنج وكار بچه هاي جامه هاي وصله دار بچه هاي دكه خوراك سرد كودكان كوچه اما مرد مرد كاش هرگز زنگ تفريحي نبود جمع بودن بودوتفريقي نبود كاش ميشد باز كوچك ميشديم لا اقل يك روز كودك ميشديم ياد آن آموزگار ساده پوش ياد آن گچها كه بودش روي دوش اي معلم ياد وهم نامت بخير ياد درس آب وبابايت بخير اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن 25 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ یاد برنامه بچه های دیروز افتادم لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ من پترس رو خیلی دوست داشتم می خوندمش بغض گلومو می گرفت لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ عابدی کلی از خاطرات درسای ابتدایی رو زنده کردی لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ عابدی کلی از خاطرات درسای ابتدایی رو زنده کردی من پترس رو خیلی دوست داشتم می خوندمش بغض گلومو می گرفت دلم برا مدرسه تنگ شد.. یاد برنامه بچه های دیروز افتادم لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ یاده معلم دوم دبستانم افتادم:w821: انقد دوسش داشتم هنوزم دارم خانوم محرابی هرجا هست سلامت باشه:hxh5v6h2nsqgyuf5c8y لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ یاد باد آن روزگاران یاد باد....... لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ وقتی برام ازین پاک کن میوه ای های خوشگل می خریدن انگار برام دنیا رو خریدن لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ یادش بخیر زنگ تفریح ها چقد خوش میگذشت، چه بازیهایی میکردیم .... پِ پِ پینوکیو پدر ژپتووو... لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ اون موقع ها هیچوقت فکر نمیکردم یه روز بیاد که دلم واسه جا میزی تنگ بشه...واسه ردیف عقب تنبلا و جلو نشستن زرنگا...واسه درسای شفاهی...تعلیمات اجتماعی آقای هاشمیییییییی...انشا هامون که همه میخواستن دکتر بشن و....... الان دلم تنگ شده ولی خیلیییییییییییی... لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ :w821: تمام زندگیم در ازای یکی از همان روزها... لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ خیلی قشنگ بوووووووووووووووووود یادش بخیر.......دبستان....چه حالی میکردیم سر زنگ تفریحا....... کلاس اولمو هیچوقت یادم نمیره:girl_yes2: لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ دلم نمیخواد برم به هیچ کدوم از اون روزهها که چی بشه بازم درس و مشق بخونیم خودمونو بکشیم که چی بشه........ همون بهتر که رفت سنگر و ناظم های بداخلاق پاچه هامونو میگرفتند...اه اه چیش خوب بود دلم نمی خواد برگردم..... لینک به دیدگاه
maryam_bah 1612 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ چقده دوس دارم فقط یه باره دیگه برگردیم زنگای ورزش دوران ابتداییم لینک به دیدگاه
jonny depp 8297 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ دلم نمیخواد برم به هیچ کدوم از اون روزههاکه چی بشه بازم درس و مشق بخونیم خودمونو بکشیم که چی بشه........ همون بهتر که رفت سنگر و ناظم های بداخلاق پاچه هامونو میگرفتند...اه اه چیش خوب بود دلم نمی خواد برگردم..... خوب عزیزم تو دقیقا مزخرف ترین قسمت های مدرسه در نظر گرفتی که البته بیشتر از اینا بود اما یه قسمت های قشنگی هم داشت لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده