رفتن به مطلب

بازار داغ جُک و لطیفه برو بچ شهرسازی


ارسال های توصیه شده

  • 1 ماه بعد...
  • پاسخ 132
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

يه روز يه معماره با بچه اش داشت شنا ميكرد. يه كشتي از كنارشون رد ميشه.

بچه به باباش ميگه: بابا چرا ما كشتي مسافرت نميكنيم؟:ws52:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 3 ماه بعد...

غضنفر تو خواب میگوزه . صبح به زنش میگه خواب دیدم یه ماشین خریدم

زنش میگه : آره یه بوقم واسم زدی :ws28:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

2 نفر رو می خواستن اعدام کنن، به اولی می گن چه خواسته ای داری؟ میگه بذارین خانوادمو ببینم...

 

به دومی می گن تو چه خواسته ای داری؟ می گه نذارین خانوادشو ببینه:ws3:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

غضنفر میره شهرداری دنبال کار میگن برو جدولارورنگ کن.روزاول 1 کیلومتر رنگ میکنه روز دوم 800 متر روز سوم 500 متر و همینجوری کم میشه ازش میپرسن چرا هر دفعه کم رنگ میکنی میگه هر چی میگذره از سطل رنگ دور تر میشم.:ws3:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

مدیر پروژمون که معماره اما شده مدیر یه پروژه شهرسازی - اجتماعی (دفتر تسهیلگری) میگفت ما دیگه سرور مردم محله شدیم باید همه خونه ها رو خراب کنن و هر بلوک بشه یه پلاک و ما(منظورش معمارا بود) توش مجتمع بسازیم.

حقیقت بود اما بسیار خنده دار.:ws3: از این چیزا زیاد میشنفم از این جماعت:icon_pf (34):کلا وقتی این معمارا دهنشونو در مورد شهر وا میکنن باید بخندی فقط و گرنه دغ میکنی:ws3:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

غضنفر با ماشينش يه دختر سوار مي كنه. مامورا جلوشو مي گيرن مي گن: خواهرم شما پياده شو. غضنفر با تعجب مي گه: خواهر شماست؟ وضعش خرابه ها

  • Like 17
لینک به دیدگاه

نامه مادر غضنفر به غضنفر:

غضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين غضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

 

وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادث خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم.. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.

 

آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

 

غضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.

 

پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.

 

ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.

 

خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.

 

راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

 

همين ديگه … خبر جديدي نيست.

 

قربانت .. مادرت.

 

راستي:‌غضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم

  • Like 12
لینک به دیدگاه

يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته، يهو

ميبينه يك موتور گازي ازش جلو زد! خيلي شاكي ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت

دويست از بغل موتوره رد ميشه. يك مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه متور

گازيه غيييييژ ازش جلو زد! ديگه پاك قاط ميزنه، پا رو تا ته ميگذاره رو گاز، با

دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه. همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، يهو

ميبينه، موتور گازيه مثل تير از بغلش رد شد!! طرف كم مياره، راهنما ميزنه كنار به

موتوريه هم علامت ميده بزنه كنار. خلاصه دوتايي واميستن كنار اتوبان، يارو پياده

ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا تو خدايي! من مخلصتم، فقط بگو چطور با

اين موتور

گازي كل مارو خوابوندي؟! موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه: والله ...

داداش....

خدا پدرت رو بيامرزه واستادي... آخه ... كش شلوارم گير كرده به آينه بغلت

 

نتیجه اخلاقی

اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی

دارند ببینید

کش شلوارشان به کدام مدیر گیر کرده

  • Like 12
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...