vahid hipodamus 7044 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۸۸ این تاپبکو گذاشتم که در کنار مباحث علمی که هستش یه کمم که شده بخندیم تا با روحیه ی بهتر بریم یاور علم شهرسازیو استاد کنیم. به امید اینکه بچه های انجمنو تو بالاترین رده های علمی شهرسازی ببینیم شاید بگین خوب اینو میبردی تو سرگرمیها میذاشتی و من میگم اونجا ممکن بود بعضی از بچه های شهرسازی نرن و منم به شخصه هدفم خدمت به بچه های شهرسازیه حلا مهمونم داشتیم قدمش رو چش یه چنتا قانونم داره که رعایتش منت گذاشتن بر ماست 1- تو پستاتون از قومیت ها(ترک،لر،عرب و.....) اسم نمی برین ولی اسم ملیت ایرادی نداره.البته در این صورت مجبور می شیم همه جُکا رو به پای غظنفر بیچاره بنویسیم 2- استفاده از لغات ،جملات و خلاصه حرفای زشت که خارج از شاّن انجمنِ ممنوع 3- شوخی با اعتقادات مذهبی و دینی به شدت منع می شه و هر آنچه خود نا پسند میدانید بچه ها اگه کسی پیشنهادی داره می تونه مطرح کنه خوشحال می شیم استفاده کنیم و پیشاپیش از فعالیتتون تو این تاپیک ممنونم راستی جُک یادت نره پست کنی حتی اگه یکی هم که شده اگه کسی مخالفه بگه که حذفش کنیم :ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28: 27 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۸۸ اولی اشم خودم میذارم ------------------------ غظنفر می خواست بره بهشت زهرا گل گیرش نمیاد کمپوت می بره .............................................................................................................................................. غظنفر پرتقال خونی می خوره ایدز میگیره ............................................................................................ غظنفر بی هوا میاد تو اتاق خفه می شه .................................................................................................... غظنفر 2تا خیار تو دستش میره تو بقالی میگه:حاج آقا خیار شور دارین ،بقاله میگه :بله ، غظنفر میگه پس بی زحمت این 2تا رو هم بشورین ! ................................................................................................................................................................................................................. :ws44::ws44::ws44:///:ws28::ws28::ws28: 20 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ .... میره تو بوتیک می گه آقا ببخشید شلولر نخی دارین ، فروشنده میگه :بله،..... میگه پس لطف کنین 2 نخ بدین ............................................................................................................................................... از غظنفر می پرسن می دونی usa یعنی چی؟ ،میگه یوم الله سیزده آبان .......................................................................................... تمساحه میره گدایی میگه به من بدبخت مارمولک کمک کنین ................................................................................ 18 لینک به دیدگاه
Miladt 3681 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۸۹ غضنفر نمازش قضا ميشه ، فردا وقت نماز خوندن زير سجادش كاربن ميزاره ................................ شعر به سبك روستايي: دلنگون ميشدم بر شاخ پسته ، بديدم دختري رو خر نشسته ،بهش گفتم به ما بوسي نميدي؟ بگفت ميدوم ولي خر وانميسه!! ................................ تحقيقات نشون داده اصفهانيا فقط در 22 روز از سال رشد ميكنند : دهه اول محرم + 12 روز اول عيد! پ.ن : من خودم اصفهانيم!!! 14 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۸۹ غضنفر میره مو میکاره اسمش حج تمتع در میاد غضنفر اسم بچه شو میذاره رستم میترسه صداش کنه 13 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۸۹ غضنفر با خودکار میره حموم ازش می پرسن چرا؟میگه هر جا رو می شورم علامت می زنم! 17 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۸۹ غضنفر میره دکتر میگه آقای دکتر پام درد میکنه ،دکتر میگه باید روزی 5 کیلومتر راه بری تا خوب شی،غضنفر بعد از 4 ماه زنگ میزنه به دکتر می گه آقای دکتر الان مرز خسروی ام پاسپورت ندارم چیکار کنم!! 15 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۸۹ به غضنفر میگن ماه رمضون سحر صدات کنیم؟میگه نه همون غضنفر خوبه. 17 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۸۹ به غضنفر میگن آشغالاتونو کجا میریزین میگه لای نون! با تعجب می پرسن: لای نون!؟!؟!:jawdrop: میگه: نمیدونم والا! لای نون! نای لون؟!؟!! 21 لینک به دیدگاه
mohandese shahrsaz 947 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۸۹ یه روز یه مرده میخوره به نرده برمیگرده 10 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۸۹ نظر ایت الله غضنفر درباره ی روزه: انسان در دنیا مسافری بیش نیست و روزه بر مسافر واجب نیست 10 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۸۹ یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟ زن ذلیل! می گه خب مگه چیه . اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید! غضنفر از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم! 12 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۸۹ ماجرای طنز روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: گیرنده : همسر عزیزم موضوع : من رسیدم میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !! 10 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۸۹ یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند. موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند. به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت! 7 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ غضنفر باباش آتیش میگیره میبرنش بیمارستان .غضنفر میره ملاقات میگه ببخشین بخش پدر سوختگی کجاست 7 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ به غضنفر میگن یه میوه ی خوشمزه آبدار و شیرین نام ببر ، میگه خیار،میگن خیار کجاش شیرینه ،میگه با چای شیرین بخور نظرت عوض میشه 7 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ یه عده ای در پاسخ به اهانت آمریکا به قرآن ، دیکشنری رو آتش زدند 10 لینک به دیدگاه
vahid hipodamus 7044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ غضنفر میره خواستگاری باباب دختره میگه دخترم فعلا قصد ازدواج نداره داره درس میخونه ،غضنفر میگه خوب باشه من میرم فردا میام که درساشو خونده باشه 7 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ به يارو میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم! 9 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ غضنفر جلوی پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: جلوی پمپ بنزین سيگار نكش. ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده