Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ تا باد چنین بادا درج این تاپیک به معنای نوعی وداع یا دفاع نیست. برای اندیشیدن است. لطفا از این زاویه به مطالب من نگاه کنید. مرسی من میدانم که بسیاری از دوستان قدیمی به چه دلیل به ما سر نمیزنند. الان چند سالی هست که در کنار تحصیل علم دستی هم در وبگردی دارم و اکثر اوقات بیکاری من در دیدن سایتهای عمومی و کانونهای ظاهرا علمی سپری میشه. اینک غایت دستاورد خودم رو از این بابت براتون مینویسم و این تجربه را به نظر خواهی عمومی وا میگذارم تا هم بخوانند و هم نظرشان را بنویسند.از میان تعداد انبوه کاربران من حدود سی نفرشان را میشناسم و با اکثرشان گفتگو داشتم. اکنون میخواهم نظرم رو در مورد نتیجه شرکتمان در این گفتمان ها بگویم.همه ما از روز های اول که به عضویت این فروم ها در اومدیم تا حالا , همانی هستیم که بودیم. هیچکس به اندازه سر سوزن عوض نشده. همان واکنش ها و همان دیدگاهها و همان کاراکتر ها.تو این مدت خیلی از دوستان درجاتی در انجمن گرفته اند و البته امتیازاتی و مدالی و جایگاهی. اما باز همانی هستند که بودند. تازه , اکثر صاحبان عنوان بعد از کسب این عناوین میانه رو هم شده اند و خیلی مواقع حفظ این عناوین مانع میشود که خودشان باشند و عموما مصلحتی شده اند. همیشه سعی داشتیم که عقلانیت خودمان را گسترش دهیم و لی یادمان نبود که داریم ماشینی میشویم.یک ماشین عقلی که خیال میکند میتواند همه چیز را با دو دو تا چهار تا محک بزند.حركت بر روي خطوط تزلزل ناپذير رياضيات همانند حركت قطار بر روي خط آهن است. امارودخانه زندگي بر روي ريل آهن حركت نميكند، حركتش در مسيرهاي ناشناخته و ناآشناست. رودخانه زندگي ازآزادي برخوردار است كه نميتواند مطابق با ساختارهاي ثابت عقلي باشد، و اين، آن چيزي است كه تا به امروز سعي بر انجامش داشتهايم. من به این نتیجه رسیده ام که آموزش صرفا عقلی , هوشمندانه و خردمندانه نیست. سرچشمه های زندگی انسانی بسیار عمیق تر از عقلانیت است. نه با عقل عاشق میشویم و نه با عقل عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل نیز نائل نمیشویم.همچنین ترانه و شعری را با عقل نمیخوانیم و نمیگوئیم. با عقلانیت هیچگونه تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبود همه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم. چه بسیار مواقعی که من با یکنفر که اختلاف پیدا میکنم یکباره همه اونایی که تا یکساعت پیش برایم دوست محسوب میشدند بلافاصله بخاطر عنوان طرف مقابل رو در روی من قرار گرفته اند بدون اینکه بدانند موضوع چی بوده .این مثال را زدم تا بگویم :تعجبآور نخواهد بود اگر كه آموزشي صرفاً از عقلانيت مشتق شود، زندگي را از تمام تجارب عميق جدا میسازد. محصول اين آموزش، انساني بسيار نامتعادل است. اين انسان نامتعادل به هر كاري دست ميزند، هر آنچه پيش ميآيد، هر گونه گرفتاري! و اين گرفتاريها رخ ميدهند، زيرازماني كه انسان دروني نامتوازن داشته باشد، رفتارهايش نيز نامتوازن ميگردند، درنتيجه هيچ حركتي وجود ندارد، هيچ هدف مشخصي و موسيقي و ريتمي در زندگي، اين اولين بدبختي است! آموزش زندگي، معنايي فراتر دارد.شب و روزمان را در این تالار ها سپری میکنیم که آموزش ببینیم و آموزش بدهیم. اما فراموش کرده ایم که انساني كه وجودش به آموزش ختم شود هيچ ثروتي جز كلمات ندارد. او هيچ دركي از هنرزندگي كردن ندارد، هيچ ايدهاي در مورد راههايي كه بايد در طول زندگي طي كند ندارد. كتابخانهها و كتابها چه كاري ميتوانند براي زندگي آدم انجام دهند؟ تصوراينكه كسي كه با كلاس درس آشناست با زندگي نيز آشناست، اشتباه است و لازم نيست فكركنيد كسي كه مدال طلاي دانشگاه را برده زندگي نيز به او مدال خواهد داد. او تنهاتودهاي از واژگان در ذهن دارد كه مانند وزنهاي راه آزادي را بر او بسته است وهيچگونه هنري براي زندگي به دست نميدهد. اين، همان چيزي است كه آموزش ميناميم! و کیفیت تاپیک های نومیدانه مان نشان میدهد که هر روز بیشتر از روز پیش از درون تهی میشویم و خود نمیدانیم. امیدوار هستم که پس از خواندن این مطلب بلافاصله یک نکته آن را بزرگنمایی نکنید و به کلیت این گفتار من نظر بدهید. مرا هم مخاطب قرار ندهید , در مورد معنای این گفتار من نظر دهید. تشکر در ضمن طوری نظر ندهید که برای خوانندگان بعدی پیش داوری ذهنی ایجاد کند. نظراتتان درونی و بدون حاشیه باشد ممنون خواهم بود. تنی چند از دوستان فرهیخته ام را هم که به نظراتشون ایمان راسخ دارم. بصورت شخصی دعوت کردم تا از نظراتشون برای محک زدن تجربیاتم استفاده کنم که همینجا از حضور همه اونا و بقیه دوستان در این تاپیک تشکر میکنم. 27 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ الان اينايي كه گفتي چه ربطي به مهرشاد داشت؟؟؟ :JC_thinking: لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ الان اينايي كه گفتي چه ربطي به مهرشاد داشت؟؟؟ :JC_thinking: امیدوار [/url]هستم که پس از خواندن این مطلب بلافاصله یک نکته آن را بزرگنمایی نکنید و به کلیت این گفتار من نظر بدهید. مرا هم مخاطب قرار ندهید , در مورد معنای این گفتار من نظر دهید. تشکر 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ من قبول ندارم ما همان آدمی که قبلا بودیم،الان هم هستیم. حداقل در مورد من که اینطور نبوده و آموزش ها،خیلی روی باورهایم تاثیر داشته. من خودم تا تقریبا 20 سالگی به خیلی چیزها باور داشتم،اما چون تعصب نداشتم،راحت تونستم یکسری اعتقاداتم را کنار بذارم..... دنیای مجازی از ماهیت آموزش دادن علمش خوبه،اما برای نشان دادن نقشه راه زندگی اصلا کافی نیست. اینکه دوستان در واقعیت میتوانستند این بحث ها را داشته باشند خیلی بهتر بود،اما خوب ترس و بسیاری از عوامل دیگه مانع میشن. 20 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ من قبول ندارم ما همان آدمی که قبلا بودیم،الان هم هستیم. حداقل در مورد من که اینطور نبوده و آموزش ها،خیلی روی باورهایم تاثیر داشته. من خودم تا تقریبا 20 سالگی به خیلی چیزها باور داشتم،اما چون تعصب نداشتم،راحت تونستم یکسری اعتقاداتم را کنار بذارم..... دنیای مجازی از ماهیت آموزش دادن علمش خوبه،اما برای نشان دادن نقشه راه زندگی اصلا کافی نیست. اینکه دوستان در واقعیت میتوانستند این بحث ها را داشته باشند خیلی بهتر بود،اما خوب ترس و بسیاری از عوامل دیگه مانع میشن. لطفا یکبار هم کلیت مطلب را بخون اسی جان. من براش زحمت کشیدم. کلمه به کلمه بخونش. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ چیز عجیبی نیست. در محیط سایبری، ابراز احساسات توسط شکلک های محدود انجام میشود! لحن نداریم، و کسی چهره مان را نمی بیند، بالطبع احساسات هم کمرنگ خواهد بود! ضمن اینکه این هم مشخص است که اینجا جای صحبت های خوب است! فرصت خواندن و فکر کردن زیاد و زمان ویرایش کردن هم بی نهایت! در واقع شبکه های اجتماعی تنها عرصه های عمومی به معنای واقعی در مملکت ما هستند. به همین دلیل فریادهایی که در فضای واقعی به سرکوب می انجامد در دنیای مجازی سرداده می شن! 18 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ لطفا یکبار هم کلیت مطلب را بخون اسی جان. من براش زحمت کشیدم. کلمه به کلمه بخونش. من متنتان را دو بار خوندم اتفاقا،میتونی از هر جاش خواستی سوال بپرسی. اما خوب چندین موضوع مختلف را مطرح کردی،که هر کدومش میتونه موضوع یک بحث باشه. من با کلیت حرفاتون موافقم،اما باز هم مثل همیشه راهکاری ارائه نشده،یعنی فقط دردها بیان شده،راه درمانی برای این دردها نیامده. اگر شماره بزنی و بتوانیم بخش بخش بریم جلو،خیلی موثر تر است. 16 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ من متنتان را دو بار خوندم اتفاقا،میتونی از هر جاش خواستی سوال بپرسی. اما خوب چندین موضوع مختلف را مطرح کردی،که هر کدومش میتونه موضوع یک بحث باشه. من با کلیت حرفاتون موافقم،اما باز هم مثل همیشه راهکاری ارائه نشده،یعنی فقط دردها بیان شده،راه درمانی برای این دردها نیامده. اگر شماره بزنی و بتوانیم بخش بخش بریم جلو،خیلی موثر تر است. با تشکر از شما اسی جان همه این مطالبی که نوشتم حاصل تجربه و برداشت من از زندگی در دنیای مجازی است . مثال هایی را هم که زدم منظوری نیست فقط برای اینه که بچه ها حضور ذهن دارند و ممکنه به درک حس و حال من کمک کنه. راه درمانش را هم طبعا در جمع بندی نظرات دوستانی چون شما و بقیه دوستان بهش خواهیم رسید. باید منتظر ادامه نظرات دوستان بمانیم تا راههای درمان هم پیدا شوند. این مطلب را من برای پرسش و پاسخ با شخص خودم نزدم. خواستم برداشت خودم رو با تجربیات دوستانم محک بزنم. 13 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ از دوستانی که خودم دعوت کرده بودم انتظار بیان نظراتشونو داشتم. متاسفانه خیلی هاشون به یه تشکر بسنده میکنند. من اگر محتاج تشکر و امتیاز و پست و مقام و مدال بودم بخوبی میدونستم که چه جوری بالاترین امتیازات رو کسب کنم.اما هیچ نیازی به این چیزا ندارم. لطفا بجای تشکر اگه ممکنه نظر بدهید. 5 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ خوب دنیای مجازی نمیشه با واقعیت مقایسه کرد چون به قول محمد مهدی اینجا احساسات کمرنگه. قدرت کلمات زیاده میشه به صورت تئوری روش زندگی کردن رو آموخت ولی خوب عمل تا حرف خیلی فرقشه ضمن اینکه مانع هایی که توی دنیای واقعیت هست رو اینجا نداریم همین دلایل باعث میشه ما عملکرد هامون متفاوت بشه به فرض اینجا اگر خطایی هم بکنی به خاطرش تنبیه نمیشی اما تو واقعیت شاید باعث بشه که تاوان های سختی بابت اشتباهت بدی اما میشه از تجربیات همدیگه استفاده کرد 12 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ اینجا میشه به هم کمک کنیم اگر قرار باشه اینجا جلومو بگیرن که دیگه....:icon_pf (34): 7 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ شخصیت به طور مستقیم با آموزش عوض نمیشه آموزش کمک میکنه جنبه هایه بد شخصیتمون رو مخفی و سرکوب کنیم و جنبه هایه خوب رو بها بدیم و اونها رو بپرورونیم و این باعث تغییر و اصلاح شخصیت میشه شاید خیلی ها به ظاهر تغییری نکردن اما از درون و بواسطه ی همین تغییرات کوچیک تغییرات زیادی کردن حداقل در مورد خود من کاملا صادقه البته به فرد هم بستگی داره افراد اصولا از بحث و گفتگو 2 هدف دارن یه عده برایه به کرسی نشوندن حرف و عقایدشون و یه عده برایه یادگیری و اصلاح افکارشون گروه اول هیچ وقت تغییر نمیکنن ... یا خیلی ناچیز تغییر میکنن گروه دوم اصولا پیشرفت میکنن به نظر من شما داری کسانی رو خطاب قرار میدی که جز گروه اولن.... 10 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ درود ممنونم از اينكه من رو هم در بحث خودتون شريك كرديد آدمي در زندگي خود در كنار عقل و منطق از 5 حس كمك مي گيرد .در واقع حس هاي 5 گانه راهي براي شناخت است كه اطلاعات را براي پردازش به مغز مي دهد. اما در زندگي اينترنتي شما با يك حس به جمع آوري اطلاعات مي پردازيد و اين باعث مي شود كه نتايج انگونه كه مي خواهيد مطلوب نباشد. لذا بار عملياتي مغز در زندگي اينترنتي بسيار سنگين تر از زندگي عادي شماست به اين معني كه زندگي عادي شما به مانند يك نقشه ي كامل است كه شما مي بايست با كمك مغز جزييات ان را تحليل كنيد و به نتيجه برسيد اما در زندگي اينترنتي شما يك نقشه ي دو بعدي و تك زاويه اي داريد و مي بايست با كمك عقل و انديشه بتوانيد زواياي پنهان ان را حدس بزنيد و بر پايه ي اين حدس و گمان ها به تحليل بنشينيد. بسياري از ما در اينترنت مي خوانيم و مي نويسيم و مي گذريم اگر از ما بپرسند ديروز در چه تايك هايي پست نوشتي و يا با چه كساني هم كلام بودي به ياد نمي اوريم زيرا در هنگامي كه مي نوشتيم و يا پاسخ مي داديم با خود نمي انديشيديم و ان نوشته و يا صحبت برايمان باري به هر جهت بود.اين است كه به خاطر نمي آوريم . اين نوشتن ها و خواندن ها بار رفتاري و اخلاقي ندارد و موجب پيشرفت نمي شود بلكه موجب روزمرگي و تسري اين بي انديشه بودن به زندگي عادي ما مي شود. بسياري از ما بر روي صندلي هاي داغ بسياري نشستيم و دوستان كم و زياد رفتاري ما را با توجه به نيم شناختشان از ما بازگو كردند و ما خوانديم و گذشتيم و هرگز نيانديشيديم كه آيا اين كمي ها و كاستي ها در ما هست و يا نه و اگر هست راه بر طرف كردن آن چيست لذا ايراد را در خود بايد جستجو كنيم و نه در بستر اينترنت اينترنت و اين فروم ها راهي براي تبادل اطلاعات است اما وظيفه ي پردازش اطلاعات را به عهده ندارد و اين ما هستيم كه بايد تصميم بگيريم از اطلاعات كسب شده به چه نحو استفاده كنيم و در چه زوايايي از زندگي آن را اثر بخشيم. از ديدگاه من: وقتي اجازه مي دهيم كه اين محيط هاي تبديل به فضايي جهت گذران وقتمان شود و تفريحات ما از دنياي حقيقي به دنياي مجازي كشيده شود نمي بايست انتظار داشته باشيم كه اين تفريحات برايمان بار اخلاقي رفتاري داشته باشد .بلكه بر عكس , زماني كه ما اجازه مي دهيم كودك نهان ما در اين محيط ها قالب بر من تكامل يافته ي ما باشد و برايش اين همه همبازي اختيار مي كنيم بايد انتظار داشته باشيم به مانند كودكي كه در كوچه با هر كسي همبازي مي شود , روز به روز دستاورد هاي اخلاقيمان افول پيدا كند. لذا همه چيز به من و ديدگاه من به اين محيط ها بستگي دارد يا به عرش مي روم يا به فرش و يا در ميانه ي راه حيران باز هم سپاس از شما 12 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ یعنی مقام و امتیاز و مدل باعث میشه شخصیت آدم عوض بشه؟!یا باعث کمرنگ شدن انسانیت میشه؟!یا خصلت های بد درون آدمی رو به تلاطم میندازه و بر خوبی ها قالب؟! 9 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ فکور جان به نظر من هم مطالب گوناگونی رو در یک تاپیک مطرح کردید و اظهار نظر درباره تمام موضوعات یه مقدار مشکله. ولی در همین حد بگم همونطور که خودتون گفتید یه جورایی حس میکنم منظورتون چیه ولی معتقدم فعالیت در فروم نیازی به خرج احساسات و همینطور موضع گیری های احساسی نداره. ولی گاها شرایط افراد رو به سمتی میبره که دیگران از رفتارش برداشت های احساسی میکنن. و اما راجع به موضوع عناوین و ... قبل از هر چیزی بگم که اکثر مدیران اینجا ترجیح میدن کاربر ساده باشن. و این پست و مقام های مجازی چیزی رو به آدم اضافه نمیکنه. بلکه تا حدود زیادی آزادی و وقتت رو میگیره. و اما طبیعیه که وقتی این مسئولیت رو قبول میکنم باید طبق عرف در رفتارم تغییراتی ایجاد کنم. خوب اینم طبیعیه. من نمیدونم مشکلش کجاست. وقتی که یک کاربر ساده هستی میتونی نظراتت رو بی پروا عنوان کنی. دارت که نمیزنن. نهایتا اخراج میشی. ولی وقتی قبول کردی مدیر باشی دیگه نمیتونی هرچی دلت خواست بگی. باید طبق شرایط و ظوابط عمل کنی. اما در مورد تغییر شخصیت آدمها باید بگم روی بنده که به مراتب تاثیرات مطلوبی داشته. هم صبرم زیاد شده و هم قدرت سخنوری و تحلیل که از مصاحبت با دوستان خوبی چون شما حاصل شده. :icon_gol: 10 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ قوانین رو خو ما می نویسیم شرایط و ضوابط رو خود ما مشخص می کنیم وحی منزل نیست اینجا محل آموزشه حالا هر مبحثی که می خواد باشه چه درسی باشه چه دینی و مذهبی .... حالا اگه قرار باشه محدودیت قائل بشیم پس با واقعیت چه فرقی داره.... 8 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ من یه نظر کلی راجع به دنیای مجازی دارم اونم اینه که شاید چون هیچکس در بدو ورودش هیچ دیدی نسبت به ادمای اون فضا نداره خودشه و تا زمانی که به خاطر این خود خودش محکوم نشده همون نقش رو بازی می کنه ولی خیلی هامون تو فضا تغییر می کنیم و روابطمون بدون این که محسوس باشه روی واقعیتمون تاثیر میذاره... شب و روزمان را در این تالار ها سپری میکنیم که آموزش ببینیم و آموزش بدهیم. اما فراموش کرده ایم که انساني كه وجودش به آموزش ختم شود هيچ ثروتي جز كلمات ندارد. او هيچ دركي از هنرزندگي كردن ندارد، هيچ ايدهاي در مورد راههايي كه بايد در طول زندگي طي كند ندارد. كتابخانهها و كتابها چه كاري ميتوانند براي زندگي آدم انجام دهند؟ تصوراينكه كسي كه با كلاس درس آشناست با زندگي نيز آشناست، اشتباه است و لازم نيست فكركنيد كسي كه مدال طلاي دانشگاه را برده زندگي نيز به او مدال خواهد داد. او تنهاتودهاي از واژگان در ذهن دارد كه مانند وزنهاي راه آزادي را بر او بسته است وهيچگونه هنري براي زندگي به دست نميدهد. اين، همان چيزي است كه آموزش ميناميم! و کیفیت تاپیک های نومیدانه مان نشان میدهد که هر روز بیشتر از روز پیش از درون تهی میشویم و خود نمیدانیم. اما راجع به این بخش یه سئوال می تونم بپرسم؟ چرا هنر زندگی رو جدا کردی؟ مگه زندگی چیزی جز این چیزهاست... 9 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۰ والا نظر منم با نظر بیشتر بچه ها تطابق داره! ولی کاش به قول اسی،متنت رو بخش بندی می کردی تا راحتتر میشد در مورد بند های برداشت هات نظر داد...اینجوری آدم یکم دچار سردرگمی میشه! لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ فكور جان بهتر زياد سخت نگيريم خيلي هم پيچيده نبينيم به نظرم شايد زندگي باز كردن يك كتاب يا چرخيدن بين يكي دو صفه از وبلاگ هاي مورد علاقه يا همين فرم نو انديشان باشه براي بالا بردم معلومات و ارتباط با طرز فكر هاي متفاوت تر ، به هر حال خواه ناخواه اين وبگ گردي ها روي فكر و احساسات ما تاثير خودش را ميزاره اما اينكه بخوايم تاثيرش مثبت باشه يا منفي ديگه دسته خودمون و و سطح انتظاراتمونه ..بهتره يكم ساده تر رهاتر و بدور از سخت گيري هاي افراطي فكر كنيم و زندگي :flowerysmile: 7 لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۰ من فقط خودمو میگم من خیلی ذهنم به چالش کشیده شده نه من نمیتونم بگم که همون آدمی هستم که قبلا بودم بحثهای دینی روم خیلی تاثیر داسته و الان یه جور دیگه فک میکنم اینجوری بگم که من قبلا اصلا در مورد خیلی چیزها فک نمیکردم ولی الان برام سوال شدن و دارم کنکاش میکنم تا بفهمم حقیقت چیه اینها رو همش مدیون بچه های گل اینجا هستم که اکثرا تو تاپیکها بحث میکنن شاید تو خیلی بحثها شرکت نکرده باشم ولی اکثرشو دنبال کردم و خوندم... مثلا همین بحث چرا پیامبر زن نداریم برام سوال بود ولی الان داره بحث میشه و منم دوست دارم نظر دیگران رو ببینم واینکه بدونم آیا دیگران هم مثل من فک میکنن؟؟ همچنین بحث محیط زیست که تخصص خودمه اگه اینجا نبود کمتر اخبار و مسائل زیست محیطی رو دنبال میکردم ولی حالا اهمیت میدم میگردم و میخونم اینجا میزارم تا بچه ها هم شرکت کنن و اطلاعات خودم خیلی بالا رفته پس نمیتونم بگم من عوض نشدم... 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده