رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

لوکوربوزیه ( 27 آگوست 1965 – 6 اکتبر 1887) ، اسم مستعار چارلز ادوارد ژان نرت- گریس(Charles Eduard Jeanneret-Gris) است . او یک معمار معروف بود که با سبکی که امروزه سبک بین المللی نامیده می شود به همراهی لودویگ میس واندر روهه ، والتر گروپیوس و تئو وان داربورگ کار می کرد . او همچنین در طراحی مبلمان دستی داشت .

 

pic11.jpg

 

 

لوکوربوزیه در لشودفوند (La Chaux-de-Fonds) ، شهر کوچکی در شمال غربی سوئیس ، در نزدیکی مرز فرانسه متولد شد . لوکوربوزیه علاقه ی زیادی به هنرهای بصری داشت و نزد شخصی به نام چارلز لپلاتنیه ، که معلم یک مدرسه ی هنرهای زیبای محلی بود و خود در بوداپست و پاریس درس خوانده بود ، به آموختن مبانی هنر پرداخت .

اولین خانه هایی که او طراحی کرد در لشودفوند و متعلق به خود وی بودند ، مانند ویلا فالت (Villa Fallet) ویلا شوآب (Villa Schwob) و ویلا ژان نرت ( این خانه ی آخر را برای پدر و مادرش ساخته بود) . این خانه ها یادآور سبک معماری رایج ، منطبق بر طبیعت کوه های بومی در آن منطقه ، یعنی رشته کوه های آلپ بودند .

 

لوکوربوزیه دائما ً برای فرار از محدودیت های حاکم در شهرش ، به دورتا دور اروپا سفر می کرد . در حدود سال 1907 به پاریس رفت . در آنجا در دفتر یک فرانسوی پیشگام تولید

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
تقویت شده ، به نام آگوست پرت (August Perret ) کار پیدا کرد . بین اکتبر 1910 و مارس 1911 برای پیتر بیرنس – معمار و طراح معروف آن زمان – در نزدیکی برلین کار کرد و در آنجا با لودویگ میس واندر روهه ی جوان ملاقات کرد . در آن موقع می توانست آلمانی را بسیار روان و سلیس صحبت کند .هر دوی این تجربه ها تأثیرات زیادی بر زندگی شغلی او در آینده گذاشتند .

pic12.jpg

 

 

لوکوربوزیه ، در اواخر سال 1911 به کشورهای بالکان رفت و از یونان و ترکیه نیز دیدن کرد . دفترچه ای از اسکیس های او در این مسافرت ، حاوی طرح هایی از معبد پارتنون ، به خوبی اثبات کننده ی تأثیرات ارائه شده در کار بعدی او به نام ورس اون آرکیتکچر (Vers Une Architecture) در سال 1923 بود .

او در سال 1916 و در سن 29 سالگی برای همیشه به پاریس نقل مکان کرد و در سال 1920 ، لقب لوکوربوزیه را که اسم پدربزرگ مادری اش بود به عنوان اسم مستعار خود انتخاب کرد .

 

لوکوربوزیه در طرح های خود بسیار تحت تأثیر فضای کلی شهری و سیستم شهرنشینی منطقه به منطقه بود که به کارش جذابیت بالایی می بخشید . او همچنین عضو انجمن بین المللی معماران مدرن شد .

او یکی از اولین کسانی بود که در زمان خود تأثیر ماشین را ، انباشتگی انسان ها بیان کرد ! او این مطلب را چنین توضیح می داد که در آینده ، شهرها حاوی آپارتمانها و ساختمان های بزرگی خواهند شد که هر کدام به طور مجزا ، گویی در کنار بقیه پارک شده اند . تئوری ها و طرح های لوکوربوزیه خصوصا ً توسط صنف ساختمان سازان کاملا ً مورد قبول قرار می گرفت ، چنان که لوکوربوزیه می گفت : به طور قانونی تمام ساختمان ها باید سفید باشند . و دیگر معماران از این گفته پیروی می کردند و از هر گونه تزئینی به شدت انتقاد می کردند . لوکوربوزیه از ترکیب های بزرگ منظم در شهرها همواره با عبارت های خسته کننده و ناهماهنگ با افراد پیاده در شهر ، یاد می کرد . پلان شهری برزیل نیز بر همین ایده های او بنا شده بود .

 

آخرین آثار لوکوربوزیه بیان کننده ی یک برداشت پیچیده از فشارهای مدرنیته در زمان خود بودند ولی در عین حال طراحی های معماری شهری او دارای حالت استهزا و انتقادگرایانه هستند .

  • Like 14
لینک به دیدگاه

او در ابتدا در پاریس نزد آگوست پرت تحصیل کرد(1910- 1908)، و سپس برای چند ماه در Berlin studio of industrial designer Peter Behrens کارکرد، جاییکه او لودویک مایس وان در روهه و والتر گروپیوس ، روسای آینده باوهاوس{ خانه معماری} را ملاقات کرد.مدت کوتاهی بعد ازجنگ جهانی اول، ژانره به نقاشی روی آورد وهمگام با Amedee Ozenfant به توصیف و تاسیس شاخه فرعی پاک انگارانه کوبیسم پرداخت. با انتشار مجموعه مقالات موثربحث برانگیزش(1923)، Vers une architecture (Towards a New Architecture, Eng. repr. 1970)، او نام لوکوربوزیه را برگزید وخالصانه تمام استعداد و توانایش را برای ایجاد یک بنیاد مدرن از نگاه معماری{ به کار گرفت}.

در دهه های 1920 و30 مهم ترین کارهای لوکوربوزیه در برنامه یزی شهری بود. به عنوان مثال طرحهایی را همچون شهرهای معاصر(1922)، مشاهده طرح پاریس(1925) و چندین Villes Radieuses (36- 1930)_ {پروژه هایی که توسط لوکوربوزیه طراحی شدند اما محقق نگردیدند}_، او عقاید کاملا متفاوتی از آسایش، جوامع سطح پایین ارایه شده توسط طراحان اولیه شهرهای باغی، را پیش برد. همچنین در طول این مدت 20 سال او ویلاهای بسیار و چندین مجتمع آپارتمانی کوچک و ساختمانهای اداری ساخت. در این گوشه های تند(شدید)، ظاهری یکدست و حجم های هندسی، او زبانی خلق کرد، آنچه که او " منشورهای ناب" نامید، بلوکهای بتونی مستطیلی، فولاد و شیشه، معمولا در سطحی بالاتر از زمین بر روی پایه های بلند بالا می رفتندو اغلب با باغهایی بر روی بام که برای جبران منطقه قابل استفاده از دست رفته در سطح زمین برنامه ریزی شده بودند.

بعد از جنگ جهانی دوم ، لوکوربوزیه از پاک انگاری دور شد و در جهت باصطلاح خشن گرایی جدید رفت، که از اشکال ناصاف عینی، سنگ، گچ تزئینی و شیشه بهره می گرفت. وی اخیرا در مجامع رسمی هنری به عنوان یک مبتکرقرن بیستم شناخته شده است.

او تئوری " مدولی" را حدود سال 1942 مطرح کرد، که اصطلاح لوکوربوزیه برای یک سیستم تناسب بر اساس میانه روی که در طرح های معماریش به کار برده است، بویژه در پروژه هایی بزرگ برنامه ریزی شهریش، برای آسان کردن معماری بر اساس یک مقیاس انسانی در یک روش برون گرایانه برنامه ریزی شده است. " تئوری مدولی " { به عنوان} یکی از بحث برانگیز ترین رویکردهای تئوریک لوکوربوزیه برای معماری همچنان برجا مانده است.

لوکوربوزیه سهم قابل توجهی در ساخت تئوریهای معماری به عنوان یکی از بنیان گذاران مجمع بین المللی معماری مدرن(CIAM)دارد، که اولین بار در سال 1928 تشکیل شد. در سال 1952 اولین واحد مسکونی در مارسی پایان یافت، که با ساخت واحدهای مسکونی بخش بخش در دیگرمناطق دنبال شد. لوکوربوزیه کلیسای زیارتیNotre-Dame-du-Haut در سال 1955 طراحی کرد.

لوکوربوزیه در سال 1965 در Roquebrune-Cap-Martin درگذشت.

مهمترین نوشته های وی عبارتند از:

بعد از کوبیسم

• 1918: Après le cubisme (After Cubism), with Amédée Ozenfant

به سوی معماری

• 1923: Vers une architecture (Towards an Architecture) (frequently mistranslated as "Towards a New Architecture")

شهرسازی

• 1925: Urbanisme (Urbanism)

نقاشی مدرن

• 1925: La Peinture moderne (Modern Painting), with Amédée Ozenfant

هنرهای تزئینی امروز

• 1925: L'Art décoratif d'aujourd'hui (The Decorative Arts of Today)

اولین صفحه کلید رنگی

• 1931: Premier clavier de couleurs (First Color Keyboard)

هواپیما

• 1935: Aircraft

شهردرخشان(شاد)

• 1935: La Ville radieuse (The Radiant City)

منشورآتن

• 1942: Charte d'Athènes (Athens Charter)

گفتگو با دانشجویان معماری

• 1943: Entretien avec les étudiants des écoles d'architecture (A Conversation with Architecture Students)

سه بنیاد انسانی

• 1945: Les Trios éstablishments Humains (The Three Human Establishments)

مدولار

• 1948: Le Modulor (The Modulor)

شعر از دیدگاه جناح راست

• 1953: Le Poeme de l'Angle Droit (The Poem of the Right Angle)

مدولار2

• 1955: Le Modulor 2 (The Modulor 2)

دومین صفحه کلید رنگی

• 1959: Deuxième clavier de couleurs (Second Colour Keyboard)

سفر به شرق

• 1966: Le Voyage d'Orient (The Voyage to the East)

  • Like 10
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

هیچ یک از معماران معاصر تأثیر قابل مقایسه ای با لوکوربوزیه درشکل دادن به معماری مدرن نداشته و این تأثیر نه فقط به دلیل خلاقیت هنری لوکوربوزیه به مثابه یک نقاش، یک مجسمه ساز، یک طراح و یک معمار، بلکه به دلیل سهم عظیم وی به مثابه یک روشنفکر و یک نویسنده پرتوان بود

 

 

اگر نظم بدون شتاب، فرمالیسم را پرورش می دهد، شتاب بدون نظم یقیناً به معنای هرج و مرج است. نظم باید پیش از شکسته شدن وجود داشته باشد. هیچ هنرمندی نمی تواند روش نظم را به عنوان طریقی برای مشاهده ی یک کل مرتبط با ویژگی ها و زمینه اش، کوچک بینگارد. کلمه ی قصار لوکوربوزیه این است : « هیچ کارهنری، بدون یک نظام وجود ندارد» (کهون،1381: 341)

هیچ یک از معماران معاصر تأثیر قابل مقایسه ای با لوکوربوزیه درشکل دادن به معماری مدرن نداشته و این تأثیر نه فقط به دلیل خلاقیت هنری لوکوربوزیه به مثابه یک نقاش، یک مجسمه ساز، یک طراح و یک معمار، بلکه به دلیل سهم عظیم وی به مثابه یک روشنفکر و یک نویسنده پرتوان بود که می توانست پنداره های هنر خود را نه فقط در شکل تجسمی، بلکه به صورت افکاری روشن به بیان ادبی درآورد و از آن طریق بر گروهی از مخاطبان که در حوزه ای بسیار گسترده تر از معماری قرار می گرفتند، منتقل کند.

لوکوربوزیه مهمترین فضیلت معماری مدرن را درسادگی و کاربردی شدن آن می دانست. این سادگی را با شاخص هایی کاملاً مادی همچون استفاده از سطوح صاف بدون بار تزئینی، پنجره های گسترده و نورگیر، ...در نظر می گرفت و این امر را از واحد مسکونی به شهر تعمیم می داد. مسأله لوکوربوزیه در واقع آن بود که میان زندگی فردی و زندگی جمعی سازشی بوجود آورد که آن را در طراحی شهرک های مسکونی خود متبلور ساخت. جائیکه یک واحد مسکونی در واقع جزئی از یک کل بزرگ و هماهنگ بود.

شهرک مسکونی مارسی که او در سال 1952 ساخت، با تجهیزات تفریحی و خدماتی خود و حتی خیابانی که در طبقه هفتم آن بوجود آورده بود، گویای این تمایل بود. لوکوربوزیه در «منشور آتن» رویکرد کارکردی خود را از واحد مسکونی بر شهر انطباق داده. او چهار کارکرد اساسی حاکم بر سازمان شهری را شامل سکونت، کار، تفریح و حمل و نقل می دانست. در نتیجه شهر لوکوربوزیه را باید شهری انسانی دانست که کارکردها در آن باید بیش از هر چیز معطوف به هر چه زیست پذیرترشدن آن باشند. کارکردی بودن شهر به معنای فاصله گرفتن هر چه بیشتر آن از «شکوهمندی» دوران باستان و دوره ی باروک نیز بود و اگر در معماری، سادگی به باور لوکوربوزیه بهترین پاسخ زیبا شناسانه به نیازهای انسانی است، درشهر ترکیب مناسب و آرمانی 4 کارکرد مزبور می تواند چنین پاسخی را عرضه کند و اگر در شهرهای مدرن، شاهد ناتوانی در این پاسخ دهی هستیم، دلیل آن فاصله گرفتن از اصول اساسی و ضروری در معماری و شهرسازی مدرن است. (فکوهی، 1383 : صص 206 و 205)

سال ها طول کشید تا لوکوربوزیه توانست، خط معماری نوین را از محدود شدن درمصالح بیرون آورد. لوکوربوزیه آزاد شدن دیوار از وظیفه ی تحمل بار، چه در بیرون و چه در درون بنا، نقشه ی آزادی و تنوع در طراحی هر طبقه، نمادهای آزاد و بام های مسطح را در معماری مدرن وارد ساخت. سادگی، بالاترین فضلیت معماری لوکوربوزیه بود. (فکوهی ، 1383: 471)

زندگی نامه :

لاشو– د- فون (Lachaux- de-Fondes) شهری در سویس بود که « شارل ادوارد ژانره »

(Charles - Edouard -Jeanneret) در سال 1887 در آنجا متولد شد. او تا سال 1920 نام مستعار لوکوربوزیه را انتخاب نکرده بود. « لوکوربوزیه، این نام مستعار را به خاطر اینکه صورتش شبیه صورت کلاغ ( Corbeau) بود، بدست آورد. » (پاکزاد، 1386: 369)

او در 18 سالگی به سیاحت در اروپا پرداخت. سپس نزد آگوست پره در پاریس کار کرد.(1909-1908) زیر نظر پیتر بهرنز(Peter Behrens) در برلین به کار و تحصیل پرداخت. در 1915 با یک رشته طرح های معماری، راه جدید و اساسی خویش را به سوی مسائل فنی و زیباشناسی ساختمان روشن ساخت و در 1918 برای همیشه در پاریس ماندگار شد. در سالهای بعد طرحهایی برای خانه، آپارتمان و شهر فراهم ساخت که در بیشتر آنها از شکل های صنعتی _ مانند ساختمان کشتی بخار _ الهام گرفته بود. در 1921 در طرح خانه های مسکونی، فرم جدیدی در معماری ارائه داد، که نشان دهنده شیوه های نوین ساختمانی بود. در 1923 نخستین ساختمان در نزدیکی پاریس بر پایه قوانین ساختمانی وی بنا شد. در 1946 وابسته گروه بین المللی معماران شد که مسئولیت طراحی ادارات مرکزی سازمان ملل در نیویورک را بر عهده داشت. پس از جنگ جهانی دوم از 1946 تا 52 طرح شهر عمودی را ارائه کرد که بخش هایی از آن را اتحادیه مسکن در پاریس تایید نمود.

لوکوربوزیه بی گمان یکی از 4 استاد بزرگ معماری نوین است که شخصیت و شیوه کار ویژه اش تجربه های او را با تجربه های استادان معماری و هنر نوزایی همانند می سازد. اندیشه ها و آثار او را می توان به 4 دوره تقسیم نمود:

1. در دوره نخست همه کوشش او به پیشبرد انبوه سازی در معماری خلاصه می شد که دستاورد آن طرح دومینو( Dom-ino ) در 1915-1914 می باشد.

2. در دوره دوم به شهرسازی روی آورد و ایده ساخت آسمانخراشهایی در میان فضاهای سبز درختان را پی گرفت. شهر معاصر(1922 ) و شهر درخشان (1935) و طرح شهر الجزیره در (1938) مربوط به آن دوره می باشد. تدوین مصوبات منشور آتن (1942) و کتاب چگونه به شهرسازی بیاندشیم نیز جزو این فعالیت ها محسوب می گردد.

3. لوکوربوزیه از سالهای1947 تفکرات خردگرایانه خود را تعدیل نموده و به طراحی ساختمان های تندیس گونه و اکسپرسیونیستی پرداخت. اولین اثر او در این زمینه واحد مسکونی مارسی (1952-1947) و اوج آن کلیسای رون شان (1954-1950) می باشد.

4. دوره چهارم فعالیت های او با طراحی شهر چندیگره و ساختمان های عمومی آن آغاز می گردد. طرح هایی که بر معماری مدرن ژاپن تاثیری انکارناپذیر می گذارد. وی تا پایان عمر(1965) سرگرم طراحی و اجرای ساختمانهای شهر چندیگره بود.

لوکوربوزیه مولف نوشته های زیادی در باب تشریح افکار خود می باشد، که کتاب چگونه به شهرسازی بیاندیشیم مهمترین اثر او درباره شهرسازی است. از دیگر کارهایش می توان، به سوی معماری ( 1923)، شهرسازی ( 1925) ، منشور آتن (1943)، و پیشنهادهای شهرسازی( 1946) را نام برد.

این معمار برجسته جهان در قرن بیستم پس از 78 سال زندگی روز 27 اوت هنگام استحمام طبی در پلاژ «رک برون» فرانسه غرق شد (کان، 1386: 7 )

عوامل موثر بر دیدگاههای لوکوربوزیه:

افراد:

(( رابطه لوکوربوزیه و معاصرین وی ))

لوکوربوزیه را نمی توان به راحتی توصیف نمود. زندگی پیچیده او و تحولاتی که او در مدت زمان زندگیش در دنیای معماری و هنر بوجود آورده است و حجم انبوه آثارش که به ندرت در مورد معمار دیگری دیده می شود، او را به شخصیتی منحصر به فرد بدل ساخته است. (بیکر، 1386: 1)

لوکوربوزیه به دلیل نبوغ خود از آغاز ناآرام بود، حتی در دفتر کار هیچ معمار بزرگی زیاد دوام نیاورد و شور فراوان به امور تازه داشت. بین سال های 1909 و 1910 در پاریس در آتلیه «پره» کار کرد، تا خواص ساختمانی بتن مسلح را فرا گیرد. بعداً به برلین رفت و مدتی کوتاه نیز در آتلیه «پیتر بهرنز» مشغول کار شد. نخستین کتابی که منتشر کرد _ بحث و انتقادی درباره ی نهضت هنر جدید آلمان بر اساس صنعت_ حاصل تجارب وی در دفتر «بهرنز» بود. بعد از برلین سری به وین زد و با «کارگاه» در این شهر آشنا شد، اما دعوت «یوسف هفمان» مشهورترین شاگرد «اتوواگنر» را برای کار نپذیرفت و در عوض با کیسه ی تهی به سفر پرداخت که خود، آن را «مسافرت پند آموز» نامیده است.

در این سفر از طریق بالکان به آسیای صغیر رفت و از آن جا از راه یونان و رم دوباره به پاریس برگشت. مطالعه و تماشای خانه های سفید ساحل دریای مدیترانه، «آکروپلیس» در آتن، شهر استانبول و کلیسای سنت پطر در رم همه و همه به وی مایه ای دادند که برای پیشرفت های آینده خود بدان احتیاج داشت. به راستی، این سفر، سفری اکتشافی بود: دیداری از منابع فرهنگ مغرب زمین. (گیدئون ، 1374 : 424 )

تعمق لوکوربوزیه در منابع فرهنگ های کهن بر کارهای او در سراسر عمر تاثیری فراوان گذاشت. لوکوربوزیه در سفر خود توانست رابطه زندگی و معماری را در دوره های مختلف دریابد، زندگی ای که گاهی آشکار و زمانی پنهان ولی به هر حال مسلم بر معماری هر دوره ای اثر می گذارد. (گیدیون ، 1374، 425)

(( تاثیر لپلاتنیه بر لوکوربوزیه ))

لپلاتنیه، معلم و مربی لوکوربوزیه در مدرسه هنری لاشودفون بود. او طبیعت را مرجع هنرمند طراح تزئینات می دانست. نظرات لپلاتنیه بر اساس یک سری از نوشته های جان راسکین شکل گرفته بود. او ژانره را تشویق کرد تا معمار شود و او را وادار ساخت تا از ترسیم به عنوان ابزاری برای مشاهده استفاده نماید. با راهنمایی و نظارت لپلاتنیه، ژانره شروع به ترسیم یک سری اسکیس برای به تصویر کشیدن دنیای بصری پیرامون خود کرد که حاصل آن چند کتاب اسکیس به جای مانده از اوست. لپلاتنیه احترامی را که برای نظریات راسکین قائل بود به ژانره انتقال داد و ژانره به سوی طبیعت و معماری گرایش پیدا کرد. (بیکر، 1386: صص 20-18)

بنابراین گرایش ژانره به طبیعت از زمان تحصیل در مدرسه ی هنر در لاشودفون در کشور سویس شکل گرفت. در طول سال های آموزش و شکل گیری شخصیت او، طبیعت سرچشمه مهم کارهای تزئینی به شمار می رفت. لوکوربوزیه اصول ساختاری و الگوی رشد درختان، گیاهان و صدف ها را بررسی کرد و دریافت که رشد مداوم و کارآمد، زمینه ی احساس قابل پذیرش و قانع کننده ای را برای نیروهایی که نه تنها در طبیعت، بلکه در تمامی جهان وجود دارد، فراهم می کند.(بیکر، 1386: 14)

ژانره در تفسیر موضوعی کارهای خود، انتقال حوادث پیچیده ی طبیعی به درون فرم های معمارانه را مهمترین خصیصه ی کارهایش می داند. شخصیت خاص موجود در هر خانه، شبیه شخصیت خاص هر ساختار طبیعی با دیگر ساختارهاست. تمامی آنها به سوی یک هدف مشترک می روند. به عنوان مثال، ماهی دارای شکل، استخوان بندی و پوست خاصی است که با توجه به نیازهای عملکردی او مثل شنا و نحوه ی بدست آوردن غذا، شکل گرفته اند. یا شاخه ها و ریشه های درخت که در راستای فرآیند رشد درخت شکل گرفته اند و به واسطه ی نیاز به دسترسی به منابع مورد نیاز دارای رشد جهت دار هستند. (بیکر، 1386: 41)

(( رابطه ازنفان و لوکوربوزیه ))

ژانره در پاریس با نقاشی به نام «آمدی ازنفان» آشنا شد. او یک سری نحوه ی بیان و تفسیر را تحت عنوان Lelan بوجود آورده بود که در تضاد با زمینه های تزئینی کوبیسم بود. ازنفان دیدگاههای خود درباره ی هنر را به ژانره آموخت. این دو، تصمیم به همکاری در زمینه ی توسعه یک تئوری هنری تحت نام پوریسم گرفتند. ازنفان و ژانره، شروع به بررسی تاثیرات و نیروهای اعمال شده بر زندگی از سوی علم و ماشین نمودند. آنها عقیده داشتند که ماشین ها و سایر دست ساخته های بشر و بسیاری از قوانین اقتصادی، از مناسب ترین اهدافی هستند که در درون طبیعت نیز وجود دارند و بیان کردند که گرایش به سوی هماهنگی، نظم و تعادل یک تمایل جهانی و عام است. آنها قصد ایجاد و گسترش گونه ای از ایده های هنری را داشتند که مردم را قادر می سازد تا با نیروهای حاکم بر کل هستی، ارتباط برقرار کند. ازنفان و ژانره در سال 1920 شروع به انتشار مجله ای به نام «روح جدید» کردند، که میدانی برای گسترش ایده های مبتنی بر پوریسم بود. این کار دو پیامد مهم را به دنبال داشت:

1- بوجود آوردن عناصر جهانی توسط استدلال، و راهنمایی به سوی تحقیق و مطالعه در طبیعت به منظور بیان ارتباط میان احساسات و زیبایی

2- تحقیق درباره مفاهیم، به منظور بوجود آوردن یک زبان زیبایی شناسانه و تعمیم آن به اصول جهانی

آنها از بکار بردن فرم ها و رنگ های اصلی دفاع می کردند و معتقد بودند که موضوعات به تصویر کشیده شده در طراحی ها، دارای مفاهیم، و بیانگر عناصر اصلی و نمادی از عملکرد و سودمندی می باشد.

فرم انسان به عنوان کامل ترین برآیند برداشت های طبیعی و به عنوان نمونه ای از ارتباط قوانین اقتصادی با نیازهای بنیانی مطرح شده. نیازهای بنیایی، یک فرم خاص منطبق بر قوانین انطباق با محیط و اقتصاد را پدید آورده است. نتیجه ی این تفکر تعیین عوامل خاص هر عملکرد و محیط های پر معنا و خاص آن است. به نظر می رسد، طبیعت دارای تضادهای بی شماری است. طبیعت، سازماندهی غیر قابل تغییر و پایداری را بوجود می آورد. این سازماندهی های روشن و واضح، بر پایه ی ساختار های هندسی قرار گرفته اند و نتیجه ی آنها این است که ما را قادر می سازد تا هندسه را به عنوان نظم متضمن وضوح، صراحت و ترکیب بندی کارهای هنری بدانیم.

از نظر آنها هنر عقب مانده تراز علم و تکنولوژی است و این عمل باعث شکست در روند تعیین حالات ثابت شبیه به عناصر کنترل شده و دقیق طبیعت می شود. دانش عملی قادراست تا حدودی این نقص را جبران کند و ماشین توانایی دارد تا بیان قابل قبولی را از آن ارائه دهد. هنر کوبیسم می کوشد تا ابهامات را بصورت مغشوش بیان نماید و میان آنها، ارتباط برقرار نماید ولی این هنر، قادر نیست مفهوم احساسی زندگی را بیان کند. زیرا بیان احساسات توام با آشکار شدن نظم است. بنیان و فلسفه ی زندگی پورسیم، بیانگر این حقیقت است که نظم را می توان به گونه های متفاوتی ارائه نمود و اگر هنر بخواهد بیانگر آن باشد باید روش ارتباطی برتری را برگزیند.

ازنفان و ژانره دریافتند که برخلاف ماشین، این روش تنها راه برقراری ارتباط میان احساسات و هنر است. ولی این روش باید قادر به انتقال مفاهیم نیز باشد (عاملی که در کوبیسم وجود ندارد) این هنر نوین قصد دارد تا دربرگیرنده کل هستی، انتظام دهنده آشکار درون طبیعت و برطرف کننده ی تنش هاو تناقضات باشد و بگونه ای منظم و قانونمند در درون یک قالب تصویری جای بگیرد.(بیکر، 1386: صص 86-84)

آثار :

(( تاثیر نقاشی مدرن بر کارهای لوکوربوزیه ))

تاثیر نقاشی مدرن را بر کارهای « لوکوربوزیه» نباید فراموش کرد. وی به سال 1917 سرانجام به پاریس مراجعت کرد و این درست همان سالی بود که نقاشی معاصر به رفعت پیشرفت خود رسیده بود. « لوکوربوزیه» نه تنها از این موهبت برخوردار بود که در این هنگام در پاریس شاهد پیشرفت نقاشی جدید باشد؛ بلکه خود نیز در این پیشرفت سهمی داشت.

« لوکوربوزیه» در «اعترافات» خود شرح می دهد که در این زمان چگونه از موزه ای به موزه دیگر به دنبال مطالعه و تحقیق بود. اما آنچه که نظر وی را به خود بیشتر جلب می کند، کار استادان گذشته نبود بلکه هنر انسان های اولیه و هنر ما قبل تاریخ بود. (اشیائی نظیر گلیم و یا بت هائی که از چوب تراشیده شده بود؛ درست همان چیزهائی که ده سال بعد از این تاریخ به راهنمایی و سرپرستی (آندره مالرو) در موزه «ایماژینر» گرد آمد.)

در دوره ما، که همه امور تخصصی شده است کمتر می توان شخصیتی یافت که هم نقاش و هم معمار باشد. « لوکوربوزیه» بر این قاعده کلی، استثنایی بود. وی در برنامه کارهای خود صبح ها را به نقاشی و بعد از ظهر ها را به معماری اختصاص داده بود. « لوکوربوزیه» در معماری به آسانی ابداع می کرد اما در نقاشی دائم در تحقیق بود و به هر حال در هر دو رشته اساس کارش تصور فضائی بود. معماری و نقاشی صرفاً وسیله ای بودند که وی این تصور را تجسم دهد. (گیدیون، 1374: 425)

(( رابطه بین لوکوربوزیه و نقاشی مدرن ))

اساس معماری خانه هائی که لوکوربوزیه طرح کرد با اساس نقاشی مدرن یکی است. خود « لوکوربوزیه» در نقاشی هایش مانند دیگر نقاشان مدرن اشیاء را چنان رسم کرده که انگاری یکی در دیگری نفوذ می یابد. « لوکوربوزیه» در کتاب «نقاشی مدرن» خود می گوید که از سر قصد، پیش پا افتاده ترین اشیاء مانند بطری و لیوان را موضوع نقاشی هایش قرار داده تا توجه نقاشی از زندگی امروز منحرف نشود. قصد « لوکوربوزیه» اتفاقی نیست. اشیاء شفافی که در نقاشی های او با یکدیگر ترکیب می شوند، خطوطی که در یکدیگر محو می گردند،... عیناً در معماری « لوکوربوزیه» انعکاس یافته است.

در حدود سال 1910 در کارهائی که از پیکاسو و «براک» به معرض تماشا گذاشته شد تصور فضائی جدید به خوبی تجسم یافته بود. در کارهای این دو نقاش داخل و خارج اشیاء با یکدیگر ترکیب گشته بودند. در طرح های معماری « لوکوربوزیه» بر اساس همین تصور فضائی جدید، فضای داخل و خارج بنا در یکدیگر نفوذ می یابند (گیدیون، 1374: 426)

مکاتب:

سبک معماری لوکوربوزیه، معماری مدرن متعالی است. ولی بهتر است ابتدا در رابطه با سبک کلی معماری مدرن توضیحاتی داده شود.

معماری مدرن که سبکی غالب و جهانگیر در قرن 20 میلادی بوده، ریشه در تحولاتی دارد که خاستگاه آن شهر فلورانس در شمال ایتالیا، در حدود چهار صد سال پیش از ظهور معماری مدرن بوده است، ولی باید توجه داشت که معماری مدرن بصورت یک مکتب معماری با مبانی نظری مدون و ساختمان های ساخته شده بر اساس اندیشه های مدرن از اواخر قرن 19 میلادی شکل گرفت. خاستگاه این معماری در شهر شیکاگو، و در اروپا، شهرهای پاریس، برلین و وین بود. همچنین قابل ذکر است که معماری مدرن، نقطه ی عطفی در تاریخ معماری غرب و یا به عبارت دیگر در تاریخ معماری جهان بود. زیرا برای اولین بار، نگرش از سنت و تاریخ و گذشته به عنوان منبع الهام معماری تغییر جهت داد و آینده و پیشرفت به عنوان موضوع و هدف اصلی معماری مطرح شد معماران و نظریه پردازان مدرن سعی کردند معماری را با علم، تکنولوژی و جهان در حال تحول همگون سازند. به هر حال اگر بخواهیم اعضای خانواده معماری مدرن را نام ببریم شامل سه دوره ی اصلی، معماری مدرن اولیه/ معماری مدرن متعالی/ معماری مدرن متاخر خواهد بود که هر کدام از آنها دارای زیر مجموعه هایی هستند (قبادیان، 1382: 30)

▪ معماری مدرن اولیه: (مکتب شیکاگو، نهضت هنر نو، جنبش فوتوریسم)

اگر چه عمر مکتب شیکاگو از دو دهه فراتر نرفت ولی این مکتب از چند جهت حائز اهمیت است. آنکه پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنیک ها و مصالح جدید ساختمانی مانند اسکلت فلزی ، شیشه ای وسیع، انرژی برق، تاسیسات مرکزی، ... مقتضیات جدیدی را در معماری ایجاد کرد که برای اولین بار در مکتب شیکاگو این مقتضیات تدوین و به مورد اجرا گزارده شده. احداث ساختمان های مرتفع با اسکلت تمام فولادی برای اولین بار در شهر شیکاگو صورت گرفت. تا قبل از آن در مکتب شیکاگو از چدن به عنوان ستون در ساختمان استفاده می شد. چدن در مقابل کشش، برش و تنش مقاومت فولاد را ندارد. این اولین سبک با گستره ی جهانی بود که در آمریکا آغاز شد. برای اولین بار معماران امریکایی به جای پیروی از اروپاییان، خود بانی سبک جدیدی درمعماری بودند. معماران اروپایی همچون آدولف لوس و لوکوربوزیه و همچنین جنبش فوتوریست ها به تحسین این نوع معماری پرداختند و تحت تاثیر آن قرار داشتند. (قبادیان، 1382: 34)

پیتر بهرنز در آلمان یکی از معمارانی بود که برای نزدیک نمودن حرفه ی معماری و صنعت مدرن تاثیر زیادی در اروپا گذاشت. وی جزو یکی از بنیانگذاران مهم معماری مدرن در غرب می باشد. سه تن از نامدارترین معماران مدرن اروپا یعنی والترگروپیوس، لودویک میس وندروهه و لوکوربوزیه بین سال های 1911 -1907 هر یک به مدت یک الی 3 سال در دفتر بهرنز کار کردند. بهرنز نخستین معمار نامدار در اروپاست که طراحی کارخانه و تولیدات صنعتی را به صورت گسترده انجام داد. او در نزدیک کردن حرفه ی معماری با مقتضیات عصر مدرن و شرایط ویژه آن تاثیر به سزایی در غرب داشت. (قبادیان ، 1382: صص 45و 44)

مطالب نظری معماری فوتوریسم همچون توجه به علم و تکنولوژی و جهان آینده، حمل و نقل سریع السیر، گسست از گذشته، حذف تزئینات، بلند مرتبه سازی، و نمایان کردن اجزای عملکردی و تکنولوژیک یک ساختمان، مواردی بودند که بعدها تاثیر بسیار زیادی بر افکار و طرح های معماران مدرن متعالی، همچون لوکوربوزیه و گروپیوس و همچنین سبک هایی چون کانستراکتیویسم (ساختار گرایی) و های- تک داشتند. (قبادیان، 1382: 48)

▪ معماری مدرن متعالی :

معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین دو جنگ جهانی اول و دوم یعنی عمدتاً در دهه های 20 و 30 میلادی در اروپا و امریکا مطرح شده بود. در دوره ی معماری مدرن اولیه، کماکان سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک، رمانتیک و بالاخص التقاطی به عنوان سبک های مهم و رایج در غرب حائز اهمیت بودند. ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا با استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکرد گرایی و دوری از سبک های پر زرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه ی نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی، در اقصا نقاط گیتی گسترش یافت. یکی از موضوعات کلیدی و بسیار مهم در دوره مدرن متعالی مساله صنعت و تولیدات صنعتی و تکنولوژی بود. تمامی معماران صاحب نام در این دوره به نوعی با مساله ی تکنولوژی درگیر بودند. عده ای مانند والترگروپیوس، میس وندروهه و لوکوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن در گذشته و تاریخ گرایی داشتند. به جای آن، آنها خواهان جایگزینی تکنولوژی و عملکرد به عنوان منبع الهام معماری شدند. (قبادیان، 1382: 50)

بطور کلی نهضت معماری مدرن در پی نسخه ای می گشت تا به کمک آن بتواند در بهبود بخشیدن به شرایط زیستی محیط شهری، امیدوار بماند. نقطه ی حرکت تلاشی که با نهضت مدرن آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد، قصد بوجود آوردن فضای ساخته شده به گونه ای است که انسان ها بتوانند چه آنگاه که به تنهایی زندگی می کنند و چه آنگاه که گردهم آمده و نوعی زندگی مشترک را ادامه می دهند، نه تنها محبوسش نباشند بلکه به خاطر تابع بودن آن از اندازه ها، رابطه ها، سلیقه ها و سنت های زنده ی محیط خود و موثر بودن کیفیت این فضا در توسعه ی مثبت ارتباطات فرهنگی و معنوی در سطح زندگی همجواری شهری، به شکلی فعال در آن جایگزین شوند. (لوکوربوزیه ،1382: صص 19-18)

نهضت معماری مدرن دو شخصیت را بسیار بیش از دیگران پرورانده است : یکی: والترگروپیوس، در رابطه با تلاش هایش در اعتلای فونکسیونالیسم در معماری و دیگری: لوکوربوزیه در رابطه با تثبیت و ترویج اندیشه ی نوی رسیونالیسم درمعماری .

«رسیونالیسم» با مفهومی از آن که بیشتر بین معمارها و شهرسازها رایج است نقاشی را از طراحی شهری و معماری را از طراحی صنعتی .... جدا نمی داند و جوابگویی به نیازهای خود را تنها از راه همکاری علمی- فنی و دانش های کاربسته وعلوم خالص مربوطه به فضای ساخته شده _ با همه ضابطه های روان شناختی _ میسر می داند. این راه تا آنجا دنبال می شود که از زبان لوکوربوزیه _ بارزترین و پیشگام ترین فردی که معرف و سازنده تفکر رسیونالیستی در معماری است_، «خانه» ماشینی برای سکونت تعریف می شود. (لوکوربوزیه، 1382: 21)

«سبک اصالت عمل »

لوکوربوزیه نمونه جامع سبک معماری مدرن به حساب می آید و در واقع هر نوع معماری مترقی را به این نام می نامند. تا حدی که در نزد بعضی کلمه « لوکوربوزیه» یک نوع سبک معماری به حساب می آید نه اسم یک شخص. مثلاً می گویند این یک لوکوربوزیه است همانطور که می گویند این یک آسمان خراش است. سبکی که می توان لوکوربوزیه را پدر آن نامید سبکی است که آن را «سبک اصالت عمل» یا ((سبک شاعرانه)) نامیده اند. آسایش و کمال زیبایی همیشه مورد نظر لوکوربوزیه بوده است. سبک او همیشه با یک حالت استثنایی و خاص خود که جنبه ی شاعرانه دارد، مشخص می شود. این احساس شاعرانه مخصوصاً در کار شاگردان برزیلی او مثل اوسکارلن مایر، لوسیوکوستا، آلفونسوریدی، دیده می شود. که در ساختمان شهر برازیلیا، ریودوژانیرو و سائوپولو منعکس شده است.( پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 83).

معرفی کتاب های لوکوربوزیه :

از لوکوربوزیه نوشته های بسیار زیادی به جای مانده است که کتاب هایی چون : به سوی معماری / تجزیه و تحلیل لوکوربوزیه / زیبایی شناسی معماری/ منشور آتن/ به سوی یک معماری نوین/ شهر آینده، به عنوان مهمترین کتاب هایی محسوب می شوند که لوکوربوزیه در آنها دیدگاهها و تئوری های خود را در رابطه با معماری و شهرسازی بیان کرده است.

کوربوزیه در دهه ی 20 میلادی دو کتاب بسیار مهم به رشته ی تحریر در آورد که اولی را می توان ( بینش مدرن در معماری ) و دومی را ( منشور بینش مدرن در شهر سازی ) محسوب نمود.

• کتاب اول وی به نام «به سوی یک معماری نوین» در سال 1923 در پاریس منتشر شد. این کتاب تنها تظاهری در جهت زیباشناسی نبود بلکه تأییدی برای فونکسیون دنیای معماری بود. کتاب به سوی معماری این گونه آغاز می شود : دنیای بزرگی شروع شده است، روحیه ای نوین وجود دارد. به غیر از فرانسویان، کسان دیگر قادر به انقلاب نیستند. تنها آنها می دانند که تظاهرات لازم را چگونه تشکیل دهند.

در این کتاب مولف توجه معماران را به فن آوری مدرن جلب می کند. او کار معماران را با حرفه مهندسین مکانیک مقایسه کرده و بیان می دارد که صنعت ساخت وسایل حمل و نقل مانند هواپیما، اتومبیل، قطار و کشتی در اثر تحولات سریع تکنولوژی به کلی دگرگون شده ولی ساختمان سازی هنوز در چارچوب فنون گذشته باقی مانده و نظریه پردازان معماری به دنبال تقلید از سبک های گذشته هستند. در این کتاب کوربوزیه استفاده از تیر آهن و بتن و پیش ساختگی را مسیر آینده معماری تلقی می نماید. همچنین بیان می کند که برای پرهیز از انقلاب اجتماعی، باید با استفاده از تکنولوژی جدید به صورت گسترده برای اقشار مختلف جامعه خانه سازی کرد. (قبادیان، 1382 : 61)

او تکنیک و هنر را دو ارزش هم ردیف با هم تعریف می کند و نظریات خود را بدین شکل شرح می دهد :

1- معماری باید تحت کنترل ترسیمات نظم دهنده هندسی قرار گیرد.

2- عناصر معماری جدید را می توان در تولید صنعتی، کشتی و هواپیما باز شناخت.

3- ابزار معماری جدید روابطی هستند که به مصالح خام ارزش می دهند. ظاهر ساختمان به صورت انعکاس داخل آن، و تناسبات و عناصر نما به عنوان پدیده های خالص ذهنی این کار را انجام می دهند.

4- خانه باید مانند ماشین سری وار ساخته شود.

5- تغییرات شرایط اقتصادی و فنی الزاماً انقلابی در معماری پدید می آورد.

• کتاب دوم لوکوربوزیه به نام «شهر آینده» در سال 1924 در پاریس انتشار یافت. وی در این کتاب نیز سعی می نمود توجه معماران و شهرسازان را از گذشته به سمت آینده معطوف کند. لوکوربوزیه، شهرهای امریکا، بالاخص نیویورک و شیکاگو را با آسمان خراش های مرتفع و خیابان های چند طبقه بسیار تحسین کرد. وی رشد سریع جمعیت در شهرهای بزرگ اروپا مانند پاریس، لندن و برلین را در کنار نیویورک از سال 1800 تا 1910 مطرح می کند. براساس آمار، جمعیت در این شهرها بین 5 تا 20 برابر افزایش یافته است. وی تنها راه حل شهرهای آینده را بلند مرتبه سازی و پیش ساختگی می داند.

لوکوربوزیه شهرهای آینده را شهرهایی تجسم نموده که از آسمان خراش های عظیم و مرتفع تشکیل شده است. در هر یک از این آسمان خراش های چند عملکردی حدود 100 هزار نفر، زندگی و کار، خواهند کرد. در این ساختمان ها، آپارتمان های مسکونی، ادارت، فروشگاهها، مدارس، مراکز تجمع و کلیه ی احتیاجات یک محله بسیار بزرگ فراهم است. ساکنان این مجتمع ها از دود و سرو صدای ترافیک اتومبیل ها به دور هستند. و به جای آن از آفتاب و دید و منظر زیبا استفاده می کنند. (قبادیان ، 1382 : 63)

• او در کتاب بعدی اش به نام «هنرهای تزئینی امروز» (1925) گفت که « خانه ماشینی است برای زندگی کردن» این جمله، شعار انقلابی ترین تمرین از معماری مدرن است.

در سال 1926 لوکوربوزیه 5 اصل برای یک معماری را ارائه کرد. این اصول به شرح زیر است :

1- ستون ها، ساختمان ها را از روی زمین بلند می کنند.

2- بام مسطح و باغ روی بام

3- پلان آزاد

4- پنجره ها طویل و سرتاسری

5- نمای آزاد

لوکوربوزیه عقاید مطرح شده خود در مورد معماری مدرن را در طرح ویلا ساوا در پوآسی در شمال پاریس (30-1928) به نمایش گزارد. وی تکنولوژی به عنوان منبع الهام معماری مدرن و 5 اصل ساختمان مدرن را به صورتی هنرمندانه در این ماشین زیستی پیاده کرد. عملکرد این ساختمان که همچون ماشین بی آلایش در وسط و مسلط بر محیط اطراف قرار گرفته، فراهم نمودن شرایط آسایش برای انسان است. (قبادیان ، 1382 :63)

• لوکوربوزیه در کتاب «جهان جدید فضا» (New world of space) می نویسد :

بعد چهارم لحظه ی گریز نامحدودی است که به گونه ای استثنایی، به واسطه ی هم صدایی عناصر تجسمی بکار گرفته شده حادث می شود، معنی دقیق این جمله هر چه باشد بدون تردید با برداشتی که گیدیون از بعد چهارم داشت در ارتباط است. گیدیون می گوید : روش دیدن سه بعدی جهان که دورانی چهارصد ساله را شامل می شود آنچنان در ذهن انسان ریشه دوانده است که تا دوران جدید هیچ شیوه ی دیگر نمی توانست به سادگی به تصور و تجسم درآید و اینگونه نتیجه گیری می کند که شیوه ی مدرن دیدن جهان با اصطلاح بعد چهارم بدیهی است که به سختی قابل درک و فهم باشد. (کالینز، 1375 : صص 362 و 361).

• «منشور آتن» محصول چهارمین کنگره ی بین المللی معماری مدرن که طی جلسات کار آتن طرح ریزی شد، توسط لوکوربوزیه مدون شد و در سال 1941 در فرانسه منتشر گشت. این کتاب که به عنوان یکی از بارزترین مانیفست های معماری_شهرسازی می تواند پذیرفته شود، معرف این مقطع خاص از روند پرماجرای زندگی نهضت معماری مدرن می باشد : لحظه ای از زندگی حرفه ای_ اجتماعی معماران و شهرسازان که با همه ی رسالت تاریخی ای که به آنان نسبت داده می شد و با همه انعکاسی که اندیشه هایشان در محیط فرهنگی روزشان داشت، خارج از میدان فعالیت های طراحی_ اجرایی قرار داشتند و در بهترین صورت و به خرج انرژی و وقت خودشان می توانستند درباره مسائل و روش های معماری و شهرسازی به بحث نشینند. در همین زمان به خاطر تحرک اقتصادی و رفاهی که در کشورهای اروپا وجود داشت، بخش خصوصی و دولت ها، کارهای خود را به آن دسته از حرفه ای ها می سپردند که به عنوان فرزندان خلف معماران مورد اطمینان بارون هوسمن، به چیزی جز اجرای فن خود نمی اندیشیدند و شفیته ی آن بودند که بتوانند در زمانی هر چه کوتاهتر، فضایی هر چه بزرگتر از شهر را با مصنوعات خود پر کنند و از هر تفکری که منجر به شک روی ماهیت اقدامات و خاصیت معنوی فرآورده هایشان می گردید، بپرهیزند.

منشور آتن تلاشی را معرفی می کند که در عین حال به دو سوی متمایز و متضاد توجه دارد : نضج دادن تفکر نوین در فرهنگ معماری و شهرسازی _ که مسأله ی فرهنگی و تعهد اجتماعی معماران نوپرداز را معرف است_ و راه یافتن به فضای اجرایی ، که به عنوان نیازی زنده به شمار می رود.

این کتاب اندیشه های نهضت معماری مدرن را از راه تدوین لوکوربوزیه، معرفی می کند. (لوکوربوزیه ، 1382 : صص 23 و 22).

لوکوربوزیه هدایت جامعه را در تفکر و خلاقیت هنری به دست (الیت) یا گروههای اندیشمند، نخبه و متعهد می سپارد که می بایست از طریق دولت ها کار کنند. گروپیوس اعتقاد بر آن دارد که الیت ها از راه حضور فعال در جامعه و حفظ موقع خود در مقابل دولت ها می بایست وظایف خلاقانه ی خود را انجام دهند. (لوکوربوزیه ، 1382 : 25).

دو طرز کار و گرایش اصولی را می توان در فضای ممتد کار کنگره های معماری مدرن از یکدیگر تمیز داد :

اول_ آنکه به واقع گرایی معماران و شهرسازان بستگی داشته و از دیدگاهی تاریخی به رویدادها و خواسته های حرفه ای می نگرد : گرایشی که بر پندار و بحث روی ویژگی های زیر بنایی متکی است.

دوم_ آنکه با قبول ضمنی عدم توانایی معمارها_ شهرسازها نسبت به انجام اقداماتی اصولی وریشه ای عملاً به مسائلی می پردازد که جوابگویی به آنها درگیری و مشارکت هایی را درامور، لازم نداشته باشد.

مدون منشور آتن بسیار نزدیک به گرایش اول ولی به هر حال همراه با گرایش دوم، که خواستار ترویج منطق و دستورهای پیش ساخته شده می باشد، شکل می گیرد. (لوکوربوزیه ، 1382 : صص26 و 27)

شالوده و ایده های منشور آتن :

از اولین عنوان های منشور : وجود پیوندهای ناگسستنی بین مجموعه ای از شرایط کالبدی (ساختمانی، بهداشتی و اندازه های تناسبات فضایی)، شرایط روانی و ویژگی های تأکید لزوم توجه به جمیع ویژگی های واحدهای معماری شهری اعم از خصوصی یا عمومی، توجه دادن به مسئولیت اجتماعی معماران و شهرسازان در امر شکل دادن به فضای کالبدی و بالنتیجه فضای زیستی و روانی، نادیده نگرفتن لزوم قوانین و مقررات خاص در تضمین اجرای آنچه طرح ریزی می شود، مشارکت دادن مستقیم و غیر مستقیم شهروندان در تدوین نظام کالبدی_ جغرافیایی شهر، احترام به طبیعت و انجام جایگزینی های صحیح بخش ها و نواحی نوین شهر در تبعیت از آن، احترام به مواریث فرهنگی _ معماری موجود در محلات قدیمی یا در هسته های مرکزی شهرها و ...می باشد.

شهر، معرف و بازگوکننده ی روابط اقتصادی و اجتماعی_ فرهنگی مردم آن، همیشه تغییر شکل داده و هر بار _ در پی نیازهای معین لحظه تاریخی ای که در آن می زیسته_ شالوده ی فضایی و نظام اجتماعی و اداری متفاوتی پذیرفته است. شهر مدرن که برخلاف گذشته، از سرعت سرسام آوری ناشی از تحرک اجتماعی_ اقتصادی خاص دوران ماشینیزم متضرر است، هنوز در نوعی بلاتکلیفی به سر می برد. جامعه شهری هنوز نتوانسته روشی را در خور پیشرفت تکنولوژیک و تکامل دانش های اجتماعی برای خود بیابد تا به کمک آن بتواند برای همگی شهروندان فضای زیستی ای را خلق کند که از وقار انسانی آنان نکاهد، برعکس شخصیت آنان را تأیید کند. قدرت یافتن همیشه بیشتر بخش خصوصی در انجام انتخاب ها و اتخاذ تصمیم های بزرگ روی فضاهای شهری نکته ای است که پایه گذاران منشور آتن، به عنوان یکی از بلاهای محیط انسانی، از آن یاد می کنند.

منشور آتن در مجموعه 95 گانه اش، نکاتی را عرضه می کند که از یک سو پیش تاز بودنش را نسبت به دهه 4 قرن ما منعکس می دارند و از سوی دیگر برای حل مسائل شهری و معماری روش ها و اندیشه هایی را رهنمون می شود که عمر چندانی پیدا نمی کنند. نظریاتی اصولی درباره پیوندهای شهر و منطقه اش، راهنمایی های ریشه ای درباره ی تصاحب دموکراتیک فضای زیستی، فرمول هایی برای جایگزینی عناصر معماری _ شهری در محوطه های سرسبز و آزاد کردن فضا برای فعالیت های همگانی خلاق، اندیشه هایی است که قبلاً نیز توسط دیگران ابراز شده اند، اما مطلب اصلی آن است که پایه گذران منشور آتن به جمع بندی و بهره گیری از فرهنگی نشسته بودند که آنان را به هر حال تا حدودی به دیروز شان پیوند می داد و فرآورده ی آنان را بصورت یک دکترین تاریخی، یک مانیفست اجتماعی_ سیاسی و منظومه ای از اظهار نظرهای عینی عرضه می کرد.

منشور آتن به گونه ای بارز دو رشته فکری اساسی را که زیر عنوان های فونکیسونالیسم و رسیونالیسم در معماری قرار می گیرند، درهم آمیخته و در نحوه ی تحلیل و ارائه طریق به کاربرده است. تنها یک تفکر اروپای قرن 20 می تواند، کارکردهای شهر را به صورت قابل تفکیک از هم و فضاهای مربوط به هر یک را جدا از دیگر فضاها بشناسد. و تنها متکی بر یک تفکر رسیونالیستی است که می توانیم به ارتباطات فکر کنیم ولی به تماس هایی که در همین فضاهای ارتباطی میسر و سازنده اند توجه نداشته باشیم. (لوکوربوزیه، 1382 : صص30-28).

دو گونه شاخص اصلی را می توانیم در محتوای مفهومی منشور آتن دارای توان یا قدر تعین مفهومی بیشتری بدانیم:

-1آنجا که در این متن مدون شهر به مثابه ی منظومه ای دانسته می شود که 3 گونه کاربری اصلی اش (سکونت و کارهای تولیدی و گذران وقت آزاد) به وسیله ی شبکه ی راه یابی یا ارتباطی با یکدیگر پیوند می خورند و به قید نظم ، هر یک، کارآ می شوند.

-2 آنجا که نظم یافتگی اجتماعی و شهری زیستن، به ترتیبی بهینه به صورتی تعمیم یافته برای تمامی لایه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی شهروندان بر کارایی داشتن اندیشه ها و ساختار دموکراتیک شهر (به مثابه ی یک نهاد انسانی _ مدنی)مشروط می گردد.

حاصل حضور فعال این دو شاخص اصلی مفهومی شهری_ از دیدگاه تدوین کنندگان منشور آتن _ بوجود آورنده ی برابرای حقوقی دانسته می شود که ساکنان و شاغلان و مهمانان بر هر شهری باید از آن برخوردار باشند و این مهم آنجا که جامه ی عمل بپوشد، شرایط بهره وری یکسانی از فضای ساخته شده را برای تمامی شهروندان فراهم خواهد کرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 51).

شاخص های اصلی ابزاری _ کاربردی ای که در محتوای «منشور» دیده می شوند، هم به ظاهر و نیز در معنا، سخن از آن دارند که مکان های برگزاری امور سکونت و کار و گذران وقت آزاد، از یکدیگر قابل تفکیک اند. خانه، پذیرای امور گوناگون مربوط به تولید نیست، در کارگاهها نمی توان و نباید زیست و... در این زمینه دو مقوله_ بیش از دیگر مقوله هایی که می توان تعریف و تعیین کرد_ جلب نظر می کنند، اولی : سنت در شهر زیستن و شهری زیستن است . دومی : «زونینگ» یعنی تدبیری که تمامی تأیید های لازم برای درست بودن و کارآ بودنش از سوی تدوین کنندگان منشور اعلان نشد. (لوکوربوزیه، 1382 : 53).

دیدگاهها و نظریات لوکوربوزیه:

■ دیدگاههای لوکوربوزیه در خلال پارادایم هایی قرن 20

مجموعه ای از اندیشه ها و انگاشت ها که امروزه آن را «پارادایم» می نامند، راهنمایی برای حل مسائل انسان و مبنایی بر نگرش به جهان پیرامون و انسان های گرد او می گردد. هر پارادایم محدوده ای را تعریف می کند که در آن قواعدی حاکم است. این قواعد از یک سو نشان می دهد که برای پیروزی در درون این محدوده چگونه باید رفتار کرد و از دیگر سو به انسان توان تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده وسازماندهی به اجزای آن را می بخشد. در دهه ی 60 سده ی بیستم میلادی نیز پاردایم هایی مطرح شدند که در این قسمت به معرفی آن دسته از پاردایم هایی می پردازیم که دیدگاههای لوکوربوزیه از طریق آنها بیان شده است.

باور به نظم ریاضی :

نظم فکری انسان خردگرا، نظمی برآمده از روابط از لی تعریف شده ریاضیات است. از این رو هر انتظامی که در چارچوب روابط ریاضی و هندسی نگنجد، بی نظم خوانده می شود. به این ترتیب معماری و شهرسازی جدید که جلوه های هوشمندانه ی ذهن نخبگانی است که دنیای نوین را می آفرینند، باید خردمندانه بوده و با قوانین کلی و جهان شمول، شکوه نظمی ریاضی گونه را نشان دهد. پاسخ گویی به نظم و نیاز به آن که از دل آشفتگی های کالبدی و رویدادهای عصر صنعتی برآمد تا جایی پیش می رود که نظم هندسی را جایگزین نظم زندگی می کند، آنچنانکه لوکوربوزیه باور داشت که ساختمان ها را نیز می توان همانند کتاب خواند و دیگر نیازی به حواس انسانی نیست؛ بدین منظور واژگانی افلاطونی از اشکال، صورت های محض و مطلق تدوین می شود که تنها ذهن می تواند آنها را درک کند. (پاکزاد، 1386 : 9).

تقابل فرم و کارکرد :

گروهی کارکرد پدیده را هم ارز جوهر، طبیعت و سرشت آن می دانند و در واقع آن را به عنوان «وظیفه » و «فایده » پدیده برای انسان تفسیر می کنند، آنان به دنبال تطبیق کامل و ارائه ی راه حل های منحصر به فرد، خاص و هماهنگ با ماهیت پدیده نیستند بلکه به دنبال راه حل های امکان پذیر، هنجارمند و گونه وار می باشند. از این رو بر فرم به عنوان یک «نتیجه» تأکید دارند و از «فرم دهی» جانبداری می کنند. افرادی چون لوکوربوزیه، هانس مه یر،... از این دسته اند. (پاکزاد ، 1386 : 11).

پذیرش سبکی بین المللی :

سبک بین الملل، سبکی بر پایه ی شناخت نیازهای گونه ی انسان، فارغ از زمان، مکان وفرهنگ است. روشنفکران این دوران با باور به جهان شمولی انسان، خواهان ارائه ی امکانات و شرایط دلخواه برای زندگی با صدور دستاوردهای فنی و صنعتی به همه ی دنیا هستند. آنان از این اندیشه که در نظام صنعتی و ماشینی با بکارگیری سامانه ای یکپارچه و مشخص هم در روش و هم در اجزا می توان به ماشینی در خور برای تحقق اندیشه ها در هر کجا دست یافت، به سبک بین الملل روی آوردند. بر پایه ی این گونه نگرش، تنها عنصر پایا، مشترک و قابل اتکا در طراحی منبعث از تفکرات کارکرد گرایانه و الهام گرفته از زیست شناسی این دوران ، جسم انسان است. از این رو، نظم منطقی و مدولار سبک بین المللی بر پایه ی اندازه های بدن انسان شکل می گیرد. انواع تولیدات انبوه صنعتی، قطعات پیش ساخته، استانداردها و اندازه های ارائه شده در کتاب های نویفرت و گرافیک استاندارد، آشپزخانه های سبک فرانکفورتی و ایده های شهرسازانه افرادی چون لوکوربوزیه برای شهر شاندیگار نمونه هایی از این گونه اندیشه هستند. (پاکزاد، 1386 : 13)

برتری تازگی :

اندیشه ی روز آمد بودن و گسست پیوند با گذشته کششی دو چندان می یابد. دنیای نوین، پویایی های ویژه خود را دارد که باید به دور ازسنت به بیان آن پرداخت و در این میان از روش ها و عناصر جدید بیشترین بهره را گرفت. آنچنانکه لوکوربوزیه عنوان می کند می باید روح عصر نوین و صنعتی را شناخت : «سبک ها، دروغی بیش نیستند. عصر ما روز به روز سبک خود را تعیین می کند، متأسفانه چشمان ما هنوز نمی تواند آن را بازشناسد.» (پاکزاد، 1386 : 14)

استاندار کردن :

استاندارد کردن به معنای همسان سازی و برگزیدن شیوه ای هماهنگ در انجام کارهاست. استاندارد، حداقل هایی را تعریف می کند که در چارچوب آنها یک فرآورده یا فعالیت در شرایط مناسب قرار می گیرد. رواج روحیه ی همانند سازی در تفکر خردگرا، تأکیدی است بر اندیشه ای که انسان را به مانند موجودی زیستی با نیازهایی فارغ از زمان و مکان ، اما همانند با دیگر انسان ها می شناسد. طبیعی است که با چنین انگاشتی از انسان و تحت تأثیر روح زمان، تولید انبوه و ویژگی های آن در همه شئون زندگی انسان نوین جای باز می کند. آنچنانکه لوکوربوزیه اعلام می دارد «ما باید روح تولید انبوه را بیافرینیم. روح ساختن، روح درک و روح زندگی در تولید انبوه» (پاکزاد ، 1386 : 15).

■ نظریه زیبا شناختی لوکوربوزیه در معماری

در رابطه ای که بین فرهنگ و سبک وجود دارد معماری به عنوان بستر فرهنگ مطرح می شود. هر جامعه ای با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی ای که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمان های خاص خود می باشد. وظیفه ی اصلی فرهنگ نمایش این ایده های ذهنی است بوسیله ی نمود اشکال عینی. در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی به عهده دارد. هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری این وظیفه را دارد که یک اندیشه ی ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. (گروتر، 1386 : صص 54 و 53).

هنر معماری درست برعکس نقاشی هنری خالص نیست. معماری مخلوطی است از دانش و هنر، و به همین دلیل است که معماری همیشه بین دوقطب تعقل و احساس در آمدورفت است. معماری تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم بر جامعه گاه به این سو و گاه به آن سو می رود و در نتیجه سبک معماری نیز همین تغییرات را نشان می دهد. تحت تأثیر امتیازات فنی و کیفیت های فوق العاده زیباشناختی صنایع اتومبیل و کشتی سازی سال های دهه 1920 است که لوکوربوزیه فریاد برآورد که : (( معماری در حال خفه شدن در پیرایش کهنه خویش است.» و یا «فقط یک حرفه است چنان بی رمق که پیشرفت در آن بی تأثیر است و در آن هنوز زندگی دیروز جریان دارد : معماری» و یا «تمام اتومبیل ها در کلیاتشان مشابه هم هستند اما رقابت شدیدی که بین این همه کارخانه اتومبیل سازی وجود دارد هرکدام از آن ها را موظف می کند که در راه موفقیت در این رقابت بزرگ کوشش کنند چنین است که آنها مجبورند به دنبال هدفی باشند بالاتر از تکامل. آنها بایستی چیزی می آفریدند که نه تنها جوابگوی احتیاجات عملی باشد بلکه چیزی باشد فراتر از آن و نتیجه این جستجو بوده است که اینک نه تنها تکامل و هماهنگی را بدست آورده اند که زیبایی را نیز یافته اند. اینگونه است که سبک بوجود می آید یعنی دستاوردی مورد تأیید همگان که همه نفس کمال را در آن می بینند»

و سرانجام در رد سبک هایی که در آن زمان معمول بوده است می گوید : «هنر معماری از سبک وارسته است. سبک های لوئی 14 و 15 و 16 و حتی سبک گوتیک برای معماری همان چیزی هستند که یک سنجاق سر برای یک خانم است : گاهی می شود از آن استفاده کرد و زیباست، اما فقط همین و نه بیشتر» (گروتر، 1386 : صص 56 و 55).

لوکوربوزیه در سال 1923 زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی را قیاس کرده است : «زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی در اصول اولیه یکی هستند و یکی متعاقب دیگری آمده است، اما یکی در نهایت شکوفایی و دیگری با واپس گرایی شرم آور. مهندس به تبعیت از قانون صرفه جویی و با هدایت محاسبات، ما را به سوی وحدت با قوانین جهان هستی سوق داده و به هماهنگی دست می یابد ولی معماری در بازی با اشکال، نظمی را بوجود می آورد که تنها زاییده ذهن اوست. معمار به کمک فرم ها به طور مداوم درصدد برانگیختن احساس ماست، در حالیکه ارتباطی که او ایجاد می کند در ما تنها طنین مخالف ایجاد می کند. او می خواهد به ما مقیاسی را بنمایاند که به وسیله ی آن بایستی نظام دنیا را سنجید. او می خواهد تغییرات روحی و قلبی ما را تعیین کند و از این طریق زیبایی را به ما تحمیل کند».

لوکوربوزیه چنان مسحور کشتی های بزرگ و اتومبیل ها و هواپیماهاست که حتی می گوید : «خانه، ماشینی است برای سکونت» لوکوربوزیه معتقد است که : « اگر مشکلات سکونت و مسکن همانگونه مطالعه می شد که شاسی یک اتومبیل مطالعه می شود، ما به زودی می توانستیم شاهد استحاله و بهبود خانه های خود باشیم. اگر خانه ها نیز مثل شاسی های اتومبیل با ابزار صنعتی و به روش تولید انبوه ساخته می شدند ما شاهد بوجود آمدن فرم هایی می شدیم شگفتی آفرین، سالم و قابل قبول. و زیباشناختی متناسب با آنها نیز با دقتی حیرت انگیز به نگارش و تحلیل می رسید.» (گروتر، 1386 : 106-104)

مهمترین مسأله در دیدگاه لوکوربوزیه هماهنگی بین انسان و اثرش است. او بیان می کنند معماری، بازی هنرمندانه دقیق و خیره کننده ی مجموعه ای از اجسام ساخته شده در زیر نور است. چشم های ما برای این آفریده شده اند که فرم ها را زیر نور ببینیم : این سایه و روشن ها هستند که فرم ها را در مقابل ما برهنه می سازند. مکعب، مخروط، کره، استوانه و هرم، اولین فرم هایی هستند که نور آنها را به ما عرضه می کند. تصاویر آنها ناب، ملموس و صریح هستند. (گروتر، 1386 : 45)

لوکوربوزیه ساختن را «ایجاد ارتباط صحیح و سودمند بین عناصر ساختمانی می نامد. او امتیازات زیباشناختی تولید انبوه صنعتی را دریافته بود و از آن به عنوان «زیباشناختی مهندسی)) نام می برد و به خاطر امتیازات اقتصادی آن ، هنر معماری را برابر با تیپ سازی می دانست. به عقیده ی وی اگر می شد خانه ها را نیز مثل اتاق اتومبیل به روش تولید انبوه در کارخانه تولید کرد آن وقت در مدتی کوتاه ناظر بوجود آمدن فرم های جدید و اعجاب انگیزی می شدیم که هم سالم و هم قابل قبول بودند و زیباشناختی حاکم بر آن نیز در کوتاهترین مدت می توانست خود را با کمال دقت به ما بشناساند. (گروتر، 1386 : 590).

■ اصول کلی آراء لوکوربوزیه

ساختن، یک فعالت اولیه ی انسان بوده و به تحول وی پیوسته است. معماری به مثابه ی بیانی از روحیه ی یک دوره ی تاریخی در می آید. لوکوربوزیه با وقوف بر تغییرات عمیقی که ما شینیزم بوجود آورده بیان می کند که تغییر شکل شالوده اجتماعی و نظام اقتصادی، جبراً دگرگونی را در پدیده ی معماری موجب خواهد گردید، بنابراین به دنبال هماهنگی بخشیدن به عناصر حاضر در دنیای مدرن و بازگرداندن معماری به انجام وظیفه ی اولیه اش (وظیفه ای که به نظام اقتصادی و اجتماعی پیوند داشته و کلا در خدمت شخص انسان است) می باشد. (لوکوربوزیه ، 1382 : 181و180)

دیدگاه لوکوربوزیه در رابطه با اقتصاد عمومی:

به نظر لوکوربوزیه تشکیلات یک کشور خواستار پیوندی صمیمانه مابین معماری و اقتصاد عمومی می باشد. فکر «بازده» که مانند یک اصل مسلم در زندگی مدرن راه یافته است، به هیچ وجه مستلزم بهره جویی حداکثر نیست، بلکه خواهان تولید کافی برای جوابگویی به احتیاجات انسانی می باشد. یک بازده واقعی ثمره کاربرد مقرراتی می باشد که بر طرح های معماری بسته شود. معماری می باید ذخایر عظیمی را که از طرف تکنیک صنعتی ارائه می شود به خدمت گیرد. (لوکوربوزیه ، 1382 :181)

دیدگاه لوکوربوزیه در رابطه با شهرسازی :

شهرسازی تنظیم جاها و محیط های متفاوتی است که می بایست توسعه ی زندگی مادی، احساسی و معنوی را در همه ی شکل گیری های فردی و اجتماعی آن، حراست نماید. شهرسازی هم مجتمع های شهری و هم مجموعه های روستایی را در بر می گیرد. شهرسازی به خاطر طبیعت و نفس آن، به عملکرد خود متکی بوده و در جواب گویی به کاربردهای اساسی سکونت / کار و تجدید حیات نظارت دارد. بنابراین مواردی مانند : اشغال زمین/ تشکیلات و نظم دادن به ترافیک و قانونگذاری به آنها اختصاص می یابد. کاربردهای مذکور در شرایط حاضر از جانب مجتمع های مسکونی حمایت نمی شوند. روابط موجود بین مکان هایی که به این کاربردها اختصاص می یابند می بایست مجدداً محاسبه و سنجیده شوند، البته به طریقی که تعادل صحیحی بین حجم های ساخته شده و فضاهای خالی بوجود آورد. مسأله ترافیک و تراکم آن می یابد مورد بررسی قرار گیرد. قطعه بندی و تجزیه زمین که متعاقب تفکیک ها، معاملات و سودجویی های سوء، صورت می گیرد، می باید جای خود را به اقتصادی متکی بر ترکیب مجدد املاک بدهد، بر پایه ی این ترکیب مجدد ملک ها، شهرسازی قادر خواهد بود تا به نیازهای موجود جوابگویی کرده و توزیع یکسان ارزش های افزوده ناشی از اقدامات عام المنفعه را بین مالکین و بین افراد جامعه تضمین نماید. (لوکوربوزیه، 1382 : 182)

(توصیف شرایط موجود از دیدگاه لوکوربوزیه)

- بی نظمی ماشینیزم به گونه ای مستقر شده که از آرامش و تلاش برای متناسب نمودن محیط برخوردار نیست. در این شهرها انسان رنج می برد، هر چیز که در اطراف او قرار گرفته، وی را خفه و خرد می کند. برای آنچه لازمه ی سلامت جسمی و روانی اوست هیچ مقرراتی تنظیم و پیش بینی نشده. یک بحران انسانی با شهرهای بزرگ در نزاع بوده. شهر، دیگر با کارکردش که همانا دفاع از انسان است، انطباقی ندارد. (لوکوربوزیه، 1382: 158)

- چیده شدن منافع خصوصی که از منافع فردی و از شهوت درآمد مالی الهام می گیرد، پایه و اساس این شرایط نا به سامان است و هیچ یک از مقاماتی که از اهمیت رویداد ماشینیزم آگاهی دارند برای جلوگیری از خساراتی که مسئولیت آن را متوجه شخص به خصوصی نمی توان کرد، اقدام نکرده است. شهرها غیر انسانی هستند و همه نوع پلیدی واقعیت یافته (لوکوربوزیه،1382:159)

- احساس مسئولیت اداری و همدردی اجتماعی از طرف نیروهای دائماً فعال منافع خصوصی در هم شکسته می شود. این دو منبع متفاوت نیرو در حال تضادی همیشگی قرار دارند : هرگاه یکی حمله کند دیگری به دفاع از خود می پردازد و در این دعوا آنکه اکثراً پیروز می شود نفع خصوصی است که به ضرر ضعیفان، غلبه قوی ترها را تضمین می کند. اما این زیاده روی در بدی ها باعث شده که بی نظمی مادی و معنوی فضاهای سکونتی جدید شهری منجر به شکل گیری نظام شهری ای شود که متکی بر مسئولیت مستحکم اداری، مقرراتی را برای مراقبت از سلامت انسان تدوین کند.( لوکوربوزیه، 1382: 160و 159)

- با وجود اینکه شهرها در یک حالت تغییر شکل مداوم هستند، بر خلاف آنچه توسط محافل فنی، با ارزش مشخص شده توسعه آنها بدون دقت و کنترل و بدون به حساب آوردن اصول شهرسازی معاصر صورت می گیرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 160)

- آزادی فردی و اقدامات عمومی دوقطبی هستند که ما بین آنها بازی زندگی عملی می شود. هر اقدامی که نمایش بهبودی سرنوشت انسانی باشد می بایست این دو عامل را به حساب آورد. چنین امری به صورت هماهنگ خود ممکن نخواهد بود مگر آنکه یک برنامه دقیقاً مطالعه شده، از پیش تدوین شده باشد. (لوکوربوزیه،1382 : 161)

- اندازه طبیعی انسان می بایست برای تمام مقرراتی که در رابطه با زندگی و فعالیت های گوناگون موجودیت هستند، به عنوان پایه به خدمت گرفته شود : مقررات اندازه هایی که می بایست برای سطح ها و برای فاصله ها بکار آیند. / مقررات فاصله هایی که بر حسب رابطه با اندام طبیعی انسان ارزشیابی می شوند./ مقررات تقویمی _ ساعتی که می بایست با در نظر داشتن گردش شبانه روزی آفتاب تعیین شوند. (لوکوربوزیه،1382 : 161)

- شهرسازی طریقه ی هستی و وجود را در یک دوره بیان می کند. تا به امروز شهرسازی تنها به یک مسأله پرداخته است : مسأله ترافیک . به گشودن خیابان های وسیع و احداث جاده ها خود را ارضا کرده و به این طریق بخش های شهری محصور بین خیابان هایی را بوجود آورده و سرنوشتشان را بدست اقدامات بخش خصوصی سپرده و این امر نمایانگر بینشی محدود و غیر مکفی است که به نظام شهرسازی محول گردیده. شهرسازی 4 کارکرد اصلی دارد:

1- تضمین خانه های سالم برای انسان ها: یعنی محیط و آفتاب که سازنده شرایط اساسی زندگی هستند، تضمین شده باشد.

2- متشکل کردن فضاهای کار به صورتی که این امر به جای آنکه نوعی بردگی ترحم آور باشد، خصوصیت یک فعالیت طبیعی انسانی را بازیابد.

3- پیش بینی تجهیزات لازم برای استفاده از ساعات آزاد برای پر بهره نمودن آنها

4- بوجود آوردن پپوند بین این سه تشکیلات متفاوت توسط یک شبکه ی ترافیک که بتواند حین جوابگویی به امور و نیازهای هر یک، تبادل را بین آنها تضمین کند.این4 کارکرد که سازنده 4 نکته کلید شهرسازی هستند، بسیار مورد توجه است زیرا شهرسازی آخرین جمع بندی یک طرز تفکر است که با تکنیک عملی خود، زندگی را در بر می گیرد. (لوکوربوزیه،1382 : 162)

- طرح های جامع شهری، شالوده بخش های متعلق به 4 کارکرد را تعیین خواهند کرد و بنای مربوط به هر یک از آنها را در مجموعه تثبیت خواهند نمود. در چنین توزیعی، نیازهای حیاتی فرد و نه منافع یک گروه خاص، مورد نظر خواهند بود. (لوکوربوزیه،1382 : 163).

- دوره عملکردهای شبانه روزی : سکونت، کار، پرورش خویش (تجدید قوا)، با حد اعلای دقت توسط شهرسازی تنظیم شده و در این امر، سکونت در رأس نگرانی ها قرار می گیرد و نقطه ی حرکت برای هرگونه ارزش یابی خواهد بود. (لوکوربوزیه 1382 : 163)

- وسایل حمل و نقل موتوری می بایست به مثابه وسایل آزاد کننده باشند و همراه با سرعت خود صرفه جویی در وقت را حتی المقدور تأمین کنند. اما متمرکز شدن آنها در پاره ای نقاط هم مانعی برای حمل و نقل بوده و هم بصورت مداوم خطرهایی را بوجود می آورند. این وسائط علاوه بر این، عوامل دیگری را در زندگی شهروندان دخالت داده که برای سلامتی آنها زیان بخش است. برخورداری راحت از این وسایل سریع حمل ونقل خواست و نیاز هجوم به فضای طبیعی خارج از شهرها را طی زندگی شبانه روزی بیدار می کند، سلیقه ی جابه جاشدن های مفرط و بدون محدودیت را تعمیم می دهد و سیستم های زندگی را ترویج می کند که با از هم پاشیدن خانواده به اندام جامعه صدمه وارد می کند. این امر انسان را محکوم می کند ساعات خستگی آوری را در انواع مختلف وسائط نقلیه بگذارند و عادت راه رفتن را از دست بدهد. (لوکوربوزیه،1382 : 164)

- بنابراین لازم است اصل رفت و آمد در شهر و حومه ی آن مورد تجدید نظر قرار گیرد و سرعت های متفاوت طبقه بندی شده اصلاح از راه ناحیه بندی، با هماهنگ کردن کارکردهای کلیدی شهر، بین آنها پیوند های طبیعی بوجود آورد. برای ثبات بخشیدن به این امر می بایست راههای اصلی بگونه ای منطقی توزیع شوند.

شهر و منطقه ی آن می بایست از شبکه ی رفت و آمد برخوردار شوند که دقیقاً متناسب با کاربردها و هدف ها بوده. وسایل ارتباطی متفاوت می بایست طبقه بندی و از یکدیگر تفکیک شوند و برای هر یک از آنها مسیری مناسب در رابطه با طبیعت وسائط نقلیه تعیین گردد. رفت و آمدی که به این شکل مرتب شود بصورت یک کارکرد منظم در می آید و مشکلاتی برای شالوده سکونت در اماکن کار خلق نخواهد کرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 165)

- کارکردهای سکونت، کارکردن و تفریح در داخل حجم های ساخته شده توسعه می یابند و از فضای کافی ، آفتاب و هوا پیروی می کنند. این حجم ها تنها با زمین و اندازه آن رابطه ندارد بلکه اکثراً به بعد سومی وابسته اند : ارتفاع. با اتکا به ارتفاع است که شهرسازی می تواند زمین لازم برای ارتباطات و سطوح مفید برای تفریح را بازیابد. می بایست کارکردهای ساکن و بدون تحرک را که در داخل بناها یا جایی که بعد سوم نقش مهم تری را بازی می کند از کارکردهای ترافیک که در عوض، فقط از دو بعد استفاده می کنند و به زمین وابسته اند و برای آنها ارتفاع اهمیتی ندارد، از یکدیگر تمییز دهیم . (لوکوربوزیه،1382 : 166).

- داده های یک مسأله ی شهرسازی از مجموعه فعالیت هایی بدست می آیند که فقط در شهر صورت نگرفته بلکه در تمام منطقه ای که شهر مرکز آن است، جریان دارند. علت وجودی شهر می بایست در اعداد و ارقامی بازگو شود که بتوانند مراحل آینده توسعه صحیح شهر را پیش بینی نمایند. با بکار بردن همین روش برای هسته های مسکونی کوچکتر می توان وضع عمومی را شناخته و برای وظایف، حدود و جواب گویی های تکمیلی متقابل، برای هر شهری که توسط سرزمین مخصوص خود احاطه شده تصمیم گرفت. در نتیجه هر یک از مراکز مسکونی، محل تعیین شده ای در اقتصاد عمومی خواهد یافت. شهر در هر حال به عنوان یک واحد تعریف شده، می بایست به شکلی هماهنگ در هر یک از بخش های خود، رشد کند و فضاها و پیوندهایی را ارائه دهد که با قید تعادل مراحل توسعه ی بعدی بتوانند در آن جایگزین شوند. (لوکوربوزیه، 1382 : 167) لازم و فوری است که هر شهر برنامه خود را تثبیت نموده و قوانینی را وضع کند که اجرا شدن آن برنامه را میسر دارند. (لوکوربوزیه،1382 : 168)

- برنامه می بایست بر پایه ی بررسی های تحلیلی دقیقی که توسط متخصصین تدوین شده اند بنا شود : می بایست مراحلی را در زمان و در فضا پیش بینی کند و در یک هماهنگی کامل، منابع طبیعی انسان ها، وضع طبیعی جغرافیایی، مجموعه داده های اقتصادی، نیازهای اجتماعی و ارزش های معنوی را پیوند دهد . (لوکوربوزیه، 1382 : 169)

- معماری باید در خدمت انسان قرار گیرد و برای آسایش انسان تجهیزاتی را بنا کند که همه اعمال وی را آسان تر می کنند برای یک معمار مسئول نسبت به وظایف شهرسازی، بعد انسانی، سازنده اندازه به عنوان ابراز کار اوست.( لوکوربوزیه، 1382 : 179)

- همانطورکه یاخته، عنصر زیستی اولیه است کانون خانه یعنی پناهگاه خانواده، سازنده یاخته اجتماعی است. این کانون های خانه، که سازنده ی هسته ی اساسی شهرسازان هستند، از رشد انسان حفاظت می کنند و دفاع از وی در برابر مشکلات زندگی روزمره را به عهده می گیرند. آفتاب و هوا می بایست در آنها نفوذ کند و می بایست بتوانند از راه تجهیزات زندگی مشترک و همجواری به خارج راه یابند و برای اینکه بتوان به خانه های مسکونی خدمات مشترک و مناسبی را برای راحتی دسترسی به آموزش، خدمات بهداشتی یا تفریح فراهم کرد، می بایست اینها در یک مجتمع مسکونی با ابعاد مناسب گرد آیند. (لوکوربوزیه، 1382 : 171 و 170)

- نقطه ی شروع همین مجتمع ها،خانه بوده و سپس داخل فضای شهری، روابط سکونت، اماکن کار و بناهای مختص به ساعات فراغت تعیین می شود. در نتیجه کارکردی که می بایست توجه شهرسازی را به خود معطوف دارد همان سکونت و مسکن خوب می باشد. می بایست کار هم کرد. انجام کار در شرایطی متفاوت باید صورت بپذیرد. ادارات و کارگاهها می بایست تجهیزاتی را دارا شوند که قادر به تضمین رفاه لازم برای به انجام رساندن این کارکرد دومین باشند. همچنین نباید این کارکرد سوم را از نظر دور داشت که همان تفریح کردن و شکل دادن به جسم و روح است، لذا شهرسازی می بایست بناها و محیط های مناسب برای آن پیش بینی کند. (لوکوربوزیه،1382 : 171).

- برای انجام این وظیفه ی سنگین، بکاربردن ذخایر تکنیک مدرن اجتناب ناپذیر است. ذخایر تکنیکی ای که با همکاری متخصصین خود پشتیبان هنر ساختمان بوده و با همه ی تضمین های علوم، ابداعات و پشتوانه های معاصر، به آن غنا خواهند بخشید. (لوکوربوزیه، 1382 : 172).

توسعه ی رویدادها به صورتی ریشه ای از عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نفوذپذیر خواهدبود.

- معماری بر سرنوشت شهر مدیریت دارد. معماری شالوده ی منزل را بدست دارد. هماهنگی، یاخته ی اساسی بافت شهری است ، و سالم زیستن اش به تصمیمات آن مربوط می شوند. معماری منازل را در واحد های مسکونی گرد هم می آورند، امری که نتایجش در رابطه با صحت محاسبات خواهند بود. معماری از پیش فضاهای آزادی را تثبیت می کند که بر روی آن حجم های ساخته شده و دارای تناسبات هماهنگ قرار می گیرند. معماری دنباله ی منزل، اماکن کار و فضاهای مختص به استراحت را از پیش فراهم می آورد و شبکه ی ترافیک را که ناحیه های مختلف را به یکدیگر مرتبط می کند در جای خود تثبیت می کند. معماری مسئول رفاه و زیبایی شهر است. وظیفه دارد تا شهر را خلق کرده. تقسیم بندی عناصر شهری را به عهده دارد. معماری کلید همه چیز است. (لوکوربوزیه ،1382 : 173).

  • Like 9
لینک به دیدگاه

■ نظريه ي توسعه ي عمودي

 

لوکوربوزيه بر اين باور بود که معماري و شهرسازي جدايي ناپذيرند. تعدد فضاهاي شهري، طبقه بندي کارکردهاي شهري و بخردانه کردن زيستگاه همگاني از جمله نظريه هاي مهم اوست. (سيف الديني، 1386: 100).

 

لوکوربوزيه به ديدگاه مدرنيسم تعلق داشت و جمله معروف «خانه ماشيني است براي زندگي» را بيان کرد. وي همانند هاوارد کلمه ي باغشهر را بکار برد. اما طرح هاي او با باغشهرهاي هاوارد متفاوت بود. زيرا مفهوم او از باغشهر، شهري است با ساختمان هاي بلند و درخت هايي که به شکل بلوک هاي بزرگ، فضاهاي خالي را مي پوشاند. لوکوربوزيه نظريه شهر معاصر، طرح همجواري و شهر درخشان را نيز ارائه داد.

 

- شهر معاصر وي مجموعه اي از 24 برج و هر برج داراي 60 طبقه است. تراکم آن معادل 30 هزار نفر در هکتار است که در مقايسه با محلات قديمي بسيار بالاست. فضاهاي ميان ساختمان ها و باغهاي عمومي را خيابان هاي پهن پر کرده اند.

 

شهر معاصر يا باغ شهر لوکوربوزيه عناصر هدايت کننده استراتژي او را نشان مي دهد:

 

• تخيل منظم : لوکوربوزيه با استفاده از نظم منتج از توزيع استدلالي فعاليت ها، از اغتشاش شکل شهر خود جلوگيري نمود. او شهر خود را همچون شهرهاي ايده آل قرون وسطي در يک چارچوب ايجاد شده براي يک جامعه تخيلي در نظر مي گيرد. شهر او يک کليت انتزاعي است که بازتاب تفکرات و الگوهاي لوکوربوزيه است. او در پلان اصلي خود يک سيستم محدود بسته وفشرده را مطرح مي کند که با رشد ارگانيک شهرها در تضاد است. او شکست فرم هاي داراي رشد ارگانيک را پذيرفته و به آنها نزديک نمي شود.

 

• نماد گرايي : شهر بصورت يک کليت و تمامي عناصر درون آن از ديدگاه تخيلي معرفي شده اند. برج هاي شيشه اي و درخشان بخش اداري با حالت مرموز و ارتفاع زياد و شاهراههاي بلند و صيقلي، ايده هاي کليدي موجود در طرح را بوجود آورده اند.

 

پيلوتي ها، ساختمان ها را بر بالاي چشم انداز نگه داشته اند و به نمادهاي بيانگر تکنولوژي و آزادي مردمي که قادر به ساختن تمامي چيزهايي هستند که مي خواهند، بدل گرديده اند. باغهاي پشت بام نيز ايده آل هاي سلامتي را متجلي مي سازند.

 

• طبيعت : علاوه بر نظم هندسي، سازماندهي آزادانه پارک ها و فضاي سبز بر فضاي شهر حکم فرماست. اين نشانه تأييد هر دو مطلب توسط لوکوربوزيه است. هندسه و طبيعت جزئي از يکديگرند. سازماندهي زيست شناسانه داراي قلب (مرکز اداري)، ريه ها و فضاي سبز، رگها (فضاهاي ارتباطي) بيانگر اين موضوع است . مسيرهاي ارتباطي شهر نيز داراي بار ترافيکي متفاوت و جريان هاي يکنواخت، سريع، آرام ، ... هستند. لوکوربوزيه بيان مي کند کارآيي شهرها به جريان سريع ترافيک در طول مسيرهاي منتهي به مراکز کاري وابسته است. اين راهها نشانه حرکت زندگي مدرن، و اتومبيل ها مهمترين مخلوقات عصر ماشين هستند.

 

• سلسله مراتب: در مجموعه بخش هاي ترکيب شده شهر، هر عنصر با توجه به تفسير جايگاه آن در رابطه با سلسه مراتب کلي طراحي شده است. اين عامل باعث جايگزيني هندسي فعاليت هاي تعيين شده و طبقه بندي آنها مي شود.

 

• محدوده ها : محدوده هاي طراحي شده براي کارهاي اداري، زندگي شهري، زندگي در حومه شهر، بخش هاي صنعتي و منطقه توسعه در آينده براساس سيستم طبقه بندي محدوده ها سازماندهي شده اند. در محل هايي نيز امکان توسعه مسيرهاي ارتباطي و فضاي شهري پيش بيني شده است. (بيکر، 1386 : 101 و 100).

 

- در طرح شهر همجواري او که براي بازسازي شهر پاريس طراحي شده در مجموع18 برج در نظر گرفته شده بود.

 

- شهر درخشان وي عملکردهاي اداري، خدماتي، مسکوني، صنعتي، ساختمان هاي اداري 220 متري و خانه هاي نقشه ي دندانه اي با 50 متر ارتفاع را دارد.

 

وي شانديدگار (چنديگار، چنديگر) پايتخت جديد ايالت پنجاب هند را طراحي کرد. اين شهر همانند شهرهاي امريکايي و اروپايي براي حرکت ماشيني کاملاً مناسب طراحي شده است. (پاپلي يزدي و رجبي سناجردي،1382 : 84).

 

 

 

 

 

 

 

■ منشور آتن و منشور 2000:

 

قرن 20 شاهد تحولات بي سابقه اي در زمينه هاي گوناگون سياسي، علمي، فني، اقتصادي و اجتماعي_فرهنگي بود. در همين زمان نهضت زيبا سازي شهري بوجود آمد تا ناهنجاري ها و زشتي هاي شهر صنعت زده پس از انقلاب صنعتي را سامان بخشد. ليکن هاوارد مبتکر باغ شهرها، اين را کافي ندانست و يک تحول اساسي در تمامي جنبه هاي زندگي به منظور نظام بخشي به مسائل شهرهاي از هم پاشيده و مغشوش دنياي صنعتي را پيشنهاد کرد. در اين قرن مدرنيسم بوجود آمد و بشدت کليه شئون زندگي را تحت تأثير قرار داد.

 

نياز به انبوه سازي، ارزان سازي و سريع سازي در بازسازيهاي پس از جنگ اول و دوم اروپا و نيز توسعه ي شهري ناشي از افزايش جمعيت، نوعي شهرسازي را که عمدتاً براساس منشور آتن شکل گرفته تحت عنوان شهرسازي مدرن پايه ريزي کرده است.

 

در 1928 گروهي از معماران نوگرا (مدرنيست) در قصر لاساراز در سويس گرد آمدند و تصميم گرفتند تا براي رودررو قرار دادن معماري با وظايف واقعي آن متشکل شوند. بدين شکل کنگره هاي معماري مدرن (ciam) شکل گرفت. برپايي کنگره چهارم در آتن در 1933 منجر به راهکارهايي شد که به منشور آتن مشهور است. (در سال 1941 لوکوربوزيه آن را مدون و در پاريس منتشر کرد.)

 

منشور آتن در 95 اصل تهيه و تنظيم شده که موضوعات گوناگون شهري را چه به لحاظ فرم و چه از نظر عملکرد در بر مي گيرد. (پاپلي يزدي و رجبي سناجردي ، 1382 : 115 و 116).

 

 

 

 

 

 

 

نحوه نگرش نسبت به مسأله ي شهر در دو منشور

 

 

 

منشور آتن

 

 

منشور 2000

 

منشور آتن بطور گسترده و جامع به شهر مي نگرد و در واقع ارتباط يک واحد مسکوني تا کل منطقه را با شهر در نظر مي گيرد.

 

 

سه مقياس شهر، ناحيه و محله را در مطالعات شهر در نظر مي گيرد شهر را در بستر اکولوژيک خود قابل مطالعه مي داند و آن را در پيوند تنگاتنگ با محيط زيست مي بيند هماهنگي شهر با نظام هاي طبيعي را بسيار پر اهميت مي داند.

 

ديدگاه انعطاف ناپذير و خشک ماشيني نسبت به شهر دارد. شهر را همچون ابزار و ماشيني مي داند که هر کدام از اجزاي آن بايد در جاي معيني قرار بگيرد. از همين زاويه است که به تفيک 4 کارکرد عمده شهر مي انديشد.

 

 

با ديدگاه انعطاف پذير و غير ماشيني به ابعاد معنوي زندگي انسان توجه مي کند.

 

راه حل هاي خود را براي همه شهرها و جوامع قابل تعميم مي داند و تفاوت هاي موردي شهرها را ناديده مي گيرد.

 

 

هر شهر بايد هويت خاص خود را با توجه به تفاوت هاي محيطي، فرهنگي، تاريخي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي نشان دهد.

 

 

 

 

 

 

 

مقايسه فرضيه هاي اساسي دو منشور (ديدگاه کلي طراحان)

 

 

 

منشور آتن

 

 

منشور 2000

 

- ماشينيسم

 

 

- تناسب اکولوژيک

 

- ساختمان هاي بلند مناسب ترين شکل براي پاسخگويي به تقاضاي انبوه مسکن است.

 

 

- شکل هاي متنوع ممکن با تراکم هاي مختلف

 

- دولت ها و حکومت ها نيروي اصلي شهرسازي است.

 

 

- مکانيسم هاي خصوصي بيشتر در شهرسازي تأثير دارد تا دولت ها

 

- 4 عملکرد عمده درشهرسازي هست که بايد قاطعانه تفکيک شود.

 

 

- 4 عملکرد عمده بعلاوه ساير موارد و مسائلي همچون حس همبستگي محلي

 

- انقطاع تاريخي و نگاه به پيش رو

 

 

- رد جدايي کاربردي ها و پيشنهاد اختلاط عملکرد

 

- استاندارد کردن محيط شهري و بناها و سبک بين المللي و يکسان بودن فضاهاي شهري

 

 

- هويت مستقل براي مناطق و شهرها با در نظر گرفتن تفاوت هاي قومي و نژادي و فرهنگي (کثرت گرايي) و ارزش گذاشتن به ميراث تاريخي و استفاده به مورد از ارزش هاي گذشته و ترکيب آن با فنون جديد

 

 

 

 

- مشارکت مردمي در فرآيند شهرسازي به عنوان يک اصل مهم پذيرفته شود.

 

« نقد منشور آتن و آثار کالبدي آن مي تواند همان شرايطي باشد که منجر به صدور منشور 2000 يا تلاش براي صدور بيانيه هاي مشابه مي شود. با توجه به اصول 95 گانه، تصور شکل کالبدي شهري که براساس طرح جامع و مبتني بر اين اصول شکل گرفته باشد، آسان است. همان شکل هاي آشناي سبک بين المللي، آسمان خراش ها، بزرگراهها و آزاد راههاي طولاني، پل ها، محلات مسکوني که همه شبيه هم هستند، حومه هاي گسترده و عملکرد هاي تفکيک شده در ذهن مجسم خواهد شد.(محمدزاده تيتکانلو، 1379 : صص 22-11).

 

زمانيکه منشورآتن تدوين شد، طراحي شهري بر فرضياتي مبتني بود که براي همان زمان مناسب بود. منشور 2000 نيز 7 اصل را براي بهبود وضع و دگرگوني در شهرهاي کنوني پيشنهاد مي کند. (پاپلي يزدي و رجبي سناجردي، 1382 : 118).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقايسه ي نحوه برخورد دو منشور با عناصر و پديده هاي شهري و عوامل اقتصادي،اجتماعي و سياسي

 

شرح منشورهاي مورد مقايسه

 

 

منشور آتن (اصول 95 گانه)

 

 

منشور 2000 (اصول 7 گانه)

 

1- مهمترين عامل بحران در زمان طرح منشور

 

 

ورود ماشين و پديده سرعت (سرعت حمل ونقل و سرعت مبادلات و تراکم و تداخل راهبندان)

 

 

بحران زيست محيطي و بحران انرژي

 

2- اولويت هاي اساسي و اجبارها

 

 

پاسخ به ماشينيزم و پديده سرعت (حل مشکل راهبندان) پاسخ به مشکل مسکن در شرايط اروپاي پس از جنگ

 

 

کاهش مصرف انرژي ، کاهش هزينه هاي توسعه، کاهش آلودگي و پاسخ به تناسب اکولوژيک

 

3- تأثير عوامل اقتصادي

 

 

تبعيت از اوضاع اقتصادي فورديست (استاندارد گرايي و همسان سازي و يکسان سازي)

 

 

تبعيت از شرايط پست فورديست، فرا صنعتي (کثرت گرايي) و توليد سفارشي براساس خواست مردم

 

4- جريان هاي حاکم بر انديشه هاي طراحان

 

 

نهضت مدرنيسم

 

 

نهضت پست مدرنيسم

 

5- الگوي مسکن

 

 

ساخت مسکن مرتفع و با فاصله از هم

 

 

تنوع در گونه هاي مسکن

 

6- تراکم

 

 

کاهش تراکم در روي زمين و ايجاد فضاهاي باز

 

 

افزايش تراکم و ايجاد بافت فشرده شهري

 

7- طبيعت

 

 

ايجاد ريه هاي سبز شهري و تماس با طبيعت در اوقات فراغت

 

 

شهر بايد خود را با نظام هاي طبيعي هماهنگ کند.

 

8- عملکرد شهري

 

 

فقط 4 عملکرد عمده است که بايد کاملاً جدا شوند.

 

 

4 عملکرد به اضافه عامل ديگر مثل هويت يا حس مکان

 

9- برنامه ريزي و طراحي شهري

 

 

تهيه طرح جامع + سرانه هاي ثابت و معين (انعطاف ناپذير)

 

 

طرح هاي قابل انعطاف در مقياس محلي و مناسب با شرايط هر منطقه (متنوع و انعطاف پذير)

 

10- نقش معمار و شهرساز

 

 

معماران بر سرنوشت شهر مديريت دارند.

 

 

برنامه ريزان، طراحان و مديران شهري با مشارکت فعال مردم عمل مي کنند.

 

11- تاريخ و فرهنگ

 

 

ديد موزه اي به عناصر با ارزش تاريخي (انقطاع با گذشته)

 

 

اهميت ويژه براي تاريخ و فرهنگ (تداوم تاريخ)

 

12- نقش دولت

 

 

دولت نقش اصلي را در شهرسازي دارد(بودجه ،قدرت)

 

 

بخش خصوصي ، سازمان هاي مردمي و دولت

 

13- منافع بخش خصوصي

 

 

منافع خصوصي بايد تحت سلطه منافع عمومي باشد.

 

 

چون بخش خصوصي هزينه بيشتري مي پردازد منافع آن بايد در اولويت باشد + منافع گروههاي ذي نفع

 

14- سياست توسعه شهري

 

 

اولويت شهري در مناطق جديد ،گسترش شهر به حومه ها و محدوده هاي طرح جامع، تخريب بافت قديمي و احداث بافت جديد

 

 

اولويت توسعه و بهسازي بافت موجود و احتراز از گسترش هر چه بيشتر حومه ها.

 

 

 

 

 

 

 

■ ديدگاه لوکوربوزيه در مورد 4 مقوله ي سکونت/ وقت آزاد/ کار / ارتباطات درون شهر:

 

در اين قسمت ديدگاههاي لوکوربوزيه در مورد مشکلات مربوط به شهر و راهکارهاي حل اين مسائل به تفکيک در رابطه با سکونت، وقت آزاد، کار و ارتباطات از خلال اصول مدون در منشور آتن مطرح مي شود.

 

( مشکلات مربوط به سکونت در شهر از ديدگاه لوکوربوزيه )

 

1. جمعيت خيلي متراکم شده است. در داخل قسمت قديمي شهرها (مثل ناحيه هاي گسترش يافته شهرهاي صنعتي قرن 20) تعداد ساکنين به هزار و حتي به هزار و پانصد نفر در هکتار مي رسد :

 

هسته ي شهرهاي قديمي بين ديوارهاي حفاظتي بنا شده و اغلب از ساختمان هاي نزديک به هم و بدون فضا تشکيل شده بودند. ولي در عوض، پس از گذشتن از حلقه حصارها، بلافاصله دسترسي به فضاي سبز امکان داشت و شخص خود را در هواي آزاد مي يافت. در طي قرن ها حلقه ي ديگري از فضاي شهري به هسته ي اوليه اضافه شدند. درخت ها جاي خود را به سنگ و ... دادند و فضاهاي سبز که به منزله ي ريه ي شهر بودند از ميان برداشته شدند. در اين شرايط تراکم هاي زياد، به مثابه بدبختي و حضور مداوم بيماري مي باشند. (لوکوربوزيه، 1382 : 88)

 

2- در بخش هاي پر جمعيت شهر، شرايط سکونت، به دليل کمبود فضاي سبز قابل استفاده و بالاخره به دليل نگهداري نکردن از ساختمان ها (و اعمال کردن کاربري ها فقط بر مبناي سودجويي) وضع بدي به خود گرفته اند. اين وضع به دليل وجود ساکنين با سطح زندگي پايين و نامرفه که نمي توانند به تنهايي به وسايل پيش گيري از بيماري ها دست يابند به وخامت مي گرايد. (مرگ و مير به 20 درصد هم مي رسد) (لوکوربوزيه، 1382 : 89).

 

3- رشد شهر به تدريج فضاهاي سبز اطراف را که روزگاري چشم اندازهاي روي حصارش بودند مي بلعد. با دور شدن هميشگي اغلب عناصر طبيعي از مراکز مسکوني، وخامت وضع بهداشتي فزوني مي يابد. (لوکوربوزيه، 1382 :90)

 

4- ساختمان هايي که به سکونت اختصاص يافته اند طوري در سطح شهر قرار گرفته اند که با احتياجات بهداشتي مغايرت دارند :

 

وظيفه اول شهرسازي آن است که احتياجات اوليه ي زندگي مردم را برآورد. سلامتي هر کس تا حد زيادي بستگي به آن دارد که او از «شرايط طبيعي» پيروي مي کند. آفتاب / سبزه/ فضاي باز/ سه عنصر اصلي شهرسازي هستند. تبعيت از اين اصل امکان مي دهد که وضع موجود را از يک ديدگاه حقيقتاًً انساني مورد ارزيابي قرار دهيم.

 

5- محله هاي پر جمعيت تر در موقعيت هاي شهري بدتري قرار گرفته اند (مانند دامنه هايي که در جهت نامساعد قرار دارند، ...) (لوکوربوزيه، 1382 : 91).

 

6- ساختمان هايي که به سمت هاي مناسب باز مي شوند، خانه هاي مرفه و مناطق ممتاز شهري را اشغال مي کنند. در تعرض بادهاي سخت قرار نمي گيرند، چشم اندازهاي وسيع و بزرگ به طرف مناظر زيبايي از درياچه ها ، درياها، کوهها، ... داشته و به اندازه وفور از آفتاب برخوردار هستند.

 

(لوکوربوزيه، 1382 : 92).

 

7- اين وضع ناعادلانه توزيع منازل مسکوني، از طرف مقررات ساختماني تحت عنوان زونينگ توجيه شده و مدلل به حساب مي آيد:

 

زونينگ (تقسيم بندي شهر براي کاربردهاي متفاوت) عملي است که روي نقشه ي شهر ايجاد مي شود. با اين مقصود که به هر يک از عملکرد ها و به هر فرد جاي درستي را تفويض مي کند. زونينگ بر تبعيضي استوار مي شود که مي بايست بين فعاليت هاي مختلف انسان که هر يک مي بايد خواستار فضايي مخصوص به خود باشند، اعمال گردد. فضاهاي مسکوني، مراکز صنعتي يا بازرگاني، سالن ها و فضاهاي باز براي تفريحات. اما اگر به جبر بعضي از عوامل، مسکن متمکن ها از مسکن فروتن ها متفاوت تر شده است کسي اين حق را ندارد که قوانين جاوداني را بشکند. (لوکوربوزيه، 1382 : 93).

 

8- ساختمان هايي که در طول جاده و در اطراف محل تقاطع آنها بنا شده اند به علت وجود سروصدا ، گرد و خاک و گازهاي مضر محيط، براي سکونت مساعد نيستند. (لوکوربوزيه، 1382 : 94).

 

9- رديف کردن خانه هاي مسکوني در طول خيابان ها نور آفتاب را فقط براي تعداد قليلي از خانه ها تضمين مي کند :

 

رديف کردن سنتي بناها در برهاي خيابان ها، ايجاد کننده ي وضع خاصي در قرار گرفتن حجم هاي ساختماني است. خيابان هاي موازي و يا زاويه دار، در سطح هاي چهارگوش، مستطيلي، ذوزنقه اي و مثلثي با وسعت هاي متفاوت از زمين چيزي بدست مي دهد که «ايلو» ناميده مي شود. لزوم روشنايي دادن به بخش مرکزي اين سطح ها سبب زاده شدن حياط هاي داخلي با وسعت هاي متفاوت مي شود. (بهره جويان اين فضاي مرکزي را کوچک و محدود مي سازند) در نتيجه، يکي از چهار نماي ما خواه رو به خيابان باشد و خواه رو به حياط مشرف به شمال است و هرگز آفتاب نمي گيرد. در حاليکه به علت تنگ بودن خيابان ها و حياط ها و سايه اي که بوجود مي آيد، سه نماي ديگر تا نيمه از آفتاب محروم مي شوند. (لوکوربوزيه، 1382 : 95).

 

10- هسته هاي مسکوني هاله ي شهري، بدون داشتن طرح، توسعه مي يابند و از داشتن رابطه و بستگي هاي معمول با شهر محروم هستند :

 

هاله شهري از زميني که در آن آثار و علائم معيني از جاده وجود ندارد، بوجود مي آيد و در آن همه ي مازاد ها و زباله هاي شهري انباشته مي شوند. در اين فضاها، اغلب ، صنايع ظريفه کوچک با سرمايه هاي موقتي شروع به فعاليت کرده و بعضي از آن ها نيز رشد عظيم مي يابند. (لوکوربوزيه، 1382 : 97).

 

11- فضاهاي هاله اي اغلب مجموعه نامنظمي از خانه هاي محقر هستند که در آن ها بناي شبکه هاي راه يابي ضروري نيز نمي تواند کاري مفيد صورت دهد :

 

هاله ي شهري با همه خيابان هاي کوچکش در محل ورود به شهرها به خيابان هاي بزرگ مي چسبد و براي رفت و آمد خطر ايجاد مي کند و بي نظمي و ناهماهنگي آن به چشم مي خورد. (لوکوربوزيه، 1382 :99)

 

 

 

( راه حل )

 

1- محلات مسکوني مي بايست بهترين جاي شهري را اشغال کنند و با پيروي از شرايط اقليمي و با استفاده از چگونگي پستي و بلندي زمين، به مناسب ترين وجهي در معرض و در دسترس آفتاب و فضاهاي سبز لازم قرار گيرند :

 

شهرهاي امروز در شرايط متضاد با منافع عمومي و منافع خصوصي ساخته شده اند. عصر ماشين به شکلي تجاوزکارانه بعضي شرايط را که از قرن ها استوار بوده اند تغيير داده و مجموعه اي شلوغ و سردرگم را بوجود آورده. مسأله خانه و سکونت بر همه مسائل ارجح است. بهترين محل هاي شهر را مي بايست به خانه ها اختصاص داد. عوامل زيادي در مرفه کردن يک خانه مداخله دارد. مي بايست بهترين دورنماها و منظره ها را جست. از سالم ترين هوا با در نظر گرفتن باد و رطوبت استفاده کرد. دامنه هايي را که طرز قرار گرفتن آنها بهتر است انتخاب کرد. (لوکوربوزيه، 1382 : 102)

 

3- بر حسب وضع طبيعي زمين و در رابطه با نوع خانه هاي مسکوني که پيشنهاد مي شوند، گونه اي تراکم سکونتي منطقي مي بايست مقرر و به مورد اجرا گزارده شود :

 

موقعي که عصر ماشين شروع شد، شهرها بدون کنترل و بدون توقف توسعه يافتند. شهرها براي بوجود آمدن و رشد خود دليل هاي مخصوصي دارند که مي بايست جهت تنظيم پيش بيني هاي قابل قبول در آينده ي شهر، در يک فضاي زماني مناسب دقيقاً مورد مطالعه قرار گيرند و به اين منظور تعدادي معين جمعيت را براي شهر مي توان در نظر داشت. آن ها را در خانه هايي که درفضايي مناسب قرار مي گيرند مسکن داد و ميزان «زمان _ فاصله» اش را که در محدوده اش جمع مي تواند زندگي روزمره خود را بگذارند، همراه با تثبيت اندازه هاي لازم از سطح شهر و گنجايش پذيرايي آنها، طي برنامه اي، تعيين کرد. هرگاه ساکنين و اندازه زمين آنها تثبيت شوند، تراکم سکونتي شهر تعيين مي شود.

 

4- براي هر خانه مسکوني حداقل ساعاتي که لازم است از آفتاب بهره گيرد، بايد تعيين گردد. (لوکوربوزيه، 1382 : 103)

 

5- مي بايست از رديف کردن خانه هاي مسکوني در طول خيابان ها و جاده ها جلوگيري کرد :

 

کارکردها و وظيفه خيابان ها متفاوت است و مي بايست هم مناسب با پياده ها باشند و هم به گردش توأم با توقف هاي ناشي از تقاطع با وسايط نقليه عمومي مانند اتوبوس و ... و حتي وسائط سريعتر مثل اتومبيل هاي شخصي و ... پاسخ گويند. خانه هاي مسکوني بايد از ترافيک وسائط مکانيزه فاصله داشته و در مسير مخصوص اين وسائط، هدايت شده و براي پياده ها هم، مسيرهاي ارتباطي بوجود آيند . (لوکوربوزيه، 1382 : 105).

 

6- از امکانات فني مدرن براي بنا نهادن ساختمان هاي بلند مي بايست استفاده کرد :

 

ارتفاع ساختمان در مطالعه دقيق مسائل شهري اهميت دارد. تا آنجا که به خانه ها مربوط مي شوند، دلايلي که بر يک راه حل خاص متمايل هستند عبارتند از : انتخاب ديدگاه خوشايند تر، جستجوي هواي بهتر و آفتاب گيري کامل تر و در خاتمه امکان بوجود آوردن خدمات اجتماعي همگاني در نزديکي منازل : مراکز همکاري و کمک هاي عمومي و زمين هاي بازي که در حقيقت تداوم خانه را مي سازند. تنها ساختمان هاي نسبتاً بلند مي توانند بصورتي مناسب اين احتياجات موجه را جوابگويي کنند.

 

7- ساختمان هاي بلند که هر يک با فاصله ي زياد نسبت به ديگري قرار مي گيرند مي بايست زمين را براي فضاهاي بزرگ سبز آزاد بگذارند :

 

ساختمان هاي بلند مي بايست با فاصله ي زياد با يکديگر ساخته شوند وگرنه ارتفاع آنها به جاي آنکه سازنده ي بهبودي باشد تنها منجر به وخيم تر کردن وضع مي شود. (لوکوربوزيه، 1382 : 106).

 

( مشکلات مربوط به وقت آزاد در شهر از ديدگاه لوکوربوزيه )

 

1- سطح هاي آزاد شهرها معمولاً کافي نيستند :

 

امروزه به جاي فضاي سبز، ساختمان هاي جديد شهر را پوشانده اند و به جاي درختان، ديوارهايي از آجر به چشم مي خورند. فضاهاي آزاد و سبز، زمانيکه بينش اجتماعي فعلي وجود نداشت به عنوان يکي از برتري هاي خانواده هاي غني تر محسوب مي شوند ولي امروز سرنوشت ديگري يافته اند : ادامه مستقيم و غير مستقيم فضاي خانه ها به حساب مي آيند. اگر اين فضاهاي آزاد و سبز، خانه ها را محاصره کرده باشند به صورتي مستقيم و اگر در نقطه اي دور از خانه هاي مسکوني قرار گرفته باشند به صورتي غير مستقيم در خدمت ساکنان شهر هستند. در هر دوي اين صور، هدف و استفاده يکساني را براي شهر دارند و آن در بر گرفتن فعاليت هاي جمعي جوانان و ... است. (لوکوربوزيه، 1382 : 110)

 

2- وقتي فضاهاي آزاد تا حد زيادي گسترده و پراکنده هستند، وضع توزيعي بدي داشته و به خوبي از طرف توده ساکنين شهر مورد استفاده قرار نمي گيرند :

 

در شهرهاي مدرن، موقعيت بعضي از سطح هاي آزاد و نسبتاً بزرگ که مي توانند مورد استفاده قرار گيرند نامناسب است. اين فضاها در هاله ي شهر قرار مي گيرند و يا در قلب محله هاي اشرافي واقع مي شوند. در مورد اول، اين فضاها به دليل دوري از خانه هاي مسکوني مردم، تنها به هنگام تعطيلات مورد استفاده ي شهر نشينان قرار مي گيرند در حاليکه زندگي روزمره آنها عاري از هر گونه تأثيرپذيري از اين فضاهاي سبز بوده. در صورت دوم عملاً دسترسي به اين فضاها براي عموم مردم ممنوع است و کارکرد آنها به زيبا کردن محلات مسکوني تقليل مي يابد و بدون آنکه به مسأله ادامه خانه ي مسکوني در خارج از منزل جوابگويي کنند ، مسأله ي بهداشت بهبودي نخواهد يافت. (لوکوربوزيه، 1382 : 111).

 

3- مبادرت به احداث فضاهاي آزاد و سبز و توزيع آنها بصورتي نامتعادل درشهرها مي تواند به بهبود شرايط سکونت در بخش هاي شلوغ شهر کمک مي کند :

 

شهرسازي وظيفه دارد که مقررات و ضوابطي مشخص براي مردم تدوين کند بگونه اي که نه تنها سلامتي جسمي آنها تأمين گردد بلکه سلامت روحي آنها نيز حفظ شود. ساعات کار( که اغلب براي عضلات و اعصاب کسل کننده است) مي بايست درطول روزها بصورت متناوب با ساعات فراغت تنظيم گردد. اين ساعات آزاد فراغت که در پي گسترش تمدن مکانيکي در شهر محققاً افزايش خواهد يافت مي بايست به گردش در طبيعت اختصاص يابد، نگهداري يا بوجود آوردن فضاهاي سبز آزاد يک احتياج به شمار مي رود و مسأله اي است وابسته به سلامت عمومي نوع بشر. رابطه اي صحيح بين حجم هاي ساخته شده و فضاهاي سبز و آزاد : اين تنها فرمولي است که مي تواند مسأله ي سکونت را حل کند. (لوکوربوزيه،1382 : 112 و 111)

 

4- در اطراف شهرها، در زمين هايي که مي بايست در آينده، محله هاي مسکوني و يا مناطق صنعتي در آن جاي گيرند براي استفاده ساکنين مجاور، به احداث تأسيسات ورزشي اندک و محدودي اقدام شده است. اين امر نشاندهنده ي نابه ساماني و تغييرات مداوم در وضع شهري است :

 

بعضي مؤسسات ورزشي در پي خواست مبني بر انجام فعاليت هاي فرهنگي در ساعات فراغت به صورت موقت، درفضاهاي هاله اي شهرها سامان يافته اند ولي از آنجا که موجوديت آنها به رسميت شناخته نمي شود، معمولاً از نا به سامان ترين عنصرهاي شهر به شمار مي روند. ساعات آزاد فراغت روزانه مي بايست در نزديکي خانه صرف شود. ساعات فراغت هفتگي اين امکان را مي دهد که شخص از شهر خارج شود و در منطقه خويش سفر کند. ساعات فراغت سالانه يعني تعطيلات امکان مسافرت هاي واقعي را به خارج شهر و به خارج از منطقه به مردم مي دهند. مساله اوقات فراغت که به اين صورت خط مشي آن مشخص مي شود، بوجود آوردن ذخاير فضاي سبز را به اين ترتيب ايجاب مي کند: 1- در اطراف خانه 2- در منطقه 3- در کشور(لوکوربوزيه،1382:112)

 

5- فضاهايي که مي توانند به فراغت هاي هفتگي مردم شهرها اختصاص يابند، اغلب وضع ارتباطي بدي با شهر دارند: هرگاه در اطراف شهر نقاطي براي گردش و فراغت هاي هفتگي در نظر گرفته شوند، مساله ي وسايل نقليه ي عمومي مطرح خواهند شد. از اولين لحظه اي که طرح منطقه اي به صورتي آتليه تنظيم مي شود اين امر مي بايست مورد توجه باشد. اين امر نوع وسيله ي ارتباط دهنده را دربرمي گيرد: از خيابان ها و يا جاده ها گرفته تا راه آهن و رودخانه ها.(لوکوربوزيه،1382:113)

 

( راه حل )

 

1- هر محله ي مسکوني مي بايست سطح سبز لازم براي جوابگويي به تشکل منطقي براي بازي ها و ورزش هاي دسته جمعي بچه ها، نوجوانان و سالخوردگان را داشته باشد.( لوکوربوزيه،1382:116)

 

2- هسته هاي ناسالم شهر مي بايست تخريب شده و جاي خود را به سطوح سبزي بدهند که به بهسازي محلات مسکوني نزديک کمک مي کنند:

 

هسته هاي ناسالم شهري مي بايست تخريب شوند و جاي آنها براي احداث پارک مورد استفاده قرار گيرد. اين اولين قدم در جهت بهسازي خواهد بود اما در هر صورت بعضي از اين هسته هاي شهري ممکن است در وضع ساختماني قرار گرفته و براي احداث بناهايي که جهت زندگي ساکنين لازم اند مناسب باشند. شهرسازي مي بايد اين زمين ها را در رابطه با طرح جامع منطقه اي و طرح جامع شهري به مناسب ترين کارکردها اختصاص دهد.( لوکوربوزيه،1382:117)

 

3- سطوح سبز جديد شهري مي بايست در خدمت اهدافي که دقيقاً تعيين شده اند، قرار گيرند: دربرگرفتن مهد کودک ها، مدارس، مراکز جوانان و همه ي بناهايي که داراي استفاده عمومي هستند و از نزديک به خانه ها پيوند دارند:

 

سطوح سبز که به حجم هاي ساخته شده پيوند داشته و داخل فضاهاي مسکوني قرار دارند فقط به کار زيبا کردن شهر نمي آيند. بسترهاي سبز اين سطوح مي بايد بوسيله ي تأسيسات عمومي اشغال شوند. مثل مهد کودک ها، باشگاههاي جوانان، سالن هاي بازي، تالارهايي براي قرائت ... اين بناها تداوم زندگي مسکوني را در خارج از منزل ميسر ساخته و مي بايست همانند سکونت از يک طرح جامع پيروي کند. (لوکوربوزيه،118:1382) .

 

4- ساعات فراغت هفتگي مي بايست در اماکني که قبلاً به اين منظور و به صورتي مناسب تعيين شده اند، گذرانده شوند. پارک ها، بيشه ها، زمين هاي ورزشي، استاديوم ها، ... :

 

بطور کلي براي تفريح هاي هفتگي تقريباً هيچ جايي پيش بيني نشده است. در منطقه اي که شهر را احاطه کرده بايد فضاهاي گسترده اي پيش بيني شده و وسائط نقليه ي نسبتاً راحت و به تعداد زياد براي دسترسي به آن نقاط فراهم شود. هر شهر در اطراف خود داراي فضاهايي خواهد بود. که به اين برنامه جواب گويي کند.

 

5- مي بايست عناصر موجود را نگه داشت : رودخانه ها، جنگل ها، تپه ها، کوهها، دره ها، درياچه ها، ... با تأکيد بر کارايي وسائط حمل و نقل مسأله فاصله ها ديگر زياد مهم نبوده و بهتر آن است که براي بهترين وضع انتخاب حتي نقاط دورتر را جستجو کرد. مسأله فقط اين نيست که زيبايي هاي طبيعي دست نخورده بمانند بلکه مي بايد براي جبران آسيب هايي که بعضي از آن ها ديده اند در پي درمان بود. (لوکوربوزيه،119:1382).

 

( مشکلات مربوط به کار درشهر از ديدگاه لوکوربوزيه )

 

1 - اماکن کار در شرايط کنوني به صورتي منطقي در مجموعه ي شهري توزيع نشده اند : صنعت / کاردستي/ معاملات/ ادارات/ بازرگاني

 

در گذشته واحد مسکوني و کارگاه ترکيب يافته بودند و به خاطر پيوندهاي صميمي و دائمي يکي در کنار ديگري يافت مي شدند. توسعه ناگهاني «ماشينيزم» اين رابطه هماهنگ کننده را در هم شکست و شکل فضايي شهرها را تغيير داد. سنت هاي صنايع دستي چند قرني را بر هم ريخت و سبب زاده شدن نيروي کاري نو شد بدون نام و نشان و بي ثبات. توسعه ي صنعتي اساساً به وسايل دسترسي دهنده، تحويل مواد اوليه و آساني پخش محصولات تمام شده بستگي دارد. بنابراين با بيان صنايع با اتکا بر بهره گيري از شهرهاي موجود در زمينه ي واحدهاي مسکوني و در زمينه ي تغذيه مؤسسات خود را داخل شهرها و يا در نزديکي آنها احداث کردند بي آنکه به نا به ساماني ناشي از اين امر توجه کنند در نتيجه کارگاههاي صنعتي که داخل محلات مسکوني قرار گرفته اند گرد و غبار و صدا پخش مي کنند. احداث آنها در اطراف شهرها و دور از محلات مسکوني کارگران را مجبور به طي مسافتي طويل در شرايطي خستگي آور مي کنند. از هم پاشيدن تشکيلات کهن کار، بي نظمي غير قابل وصفي را به وجود آورده و مصيبت بزرگ عصر جديد زاده شد: بي خانماني جمعيت هاي کارگر. (لوکوربوزيه،1382:123).

 

2- ارتباط بين خانه ها و اماکن کار معمولي نيست و پيمودن مسيرهاي خيلي طويل به مردم تحميل مي شود :

 

امروزه روابط معمولي بين دو کارکرد اساسي شهر در هم شکسته اند يعني سکونت / کار. هاله هاي مسکوني شهري از کارگاهها و کارخانه ها پر شده و صنايع بزرگ که مدام در حال توسعه اند به کنار شهر رانده شده اند. چون وقتي شهر اشباع شد، نمي توانست ساکنين جديد را بپذيرد، محلات سکونتي حاشيه اي کناره هاي شهر را پوشاندند. نيروي کار که پيوندهايي ثابت با کارخانجات صنعتي ندارند با رفت و آمدهاي دائمي شلوغ وسائط حمل و نقل عمومي رو به روست و در اين مسيرهاي بي نظم وقت انسان ها از دست مي رود. (لوکوربوزيه،124:1382).

 

3- ساعات تراکم زياد ترافيک از يک وضع بحراني خبر مي دهد :

 

در ساعات تراکم ، حرکت وسايل حمل و نقل عمومي بصورت متشنج بوده. اين تشکيلات در آن واحد، پرزحمت و پر خرج هستند يعني آنچه مسافرين مي پردازند براي پاسخگويي به مخارج کافي نيست و خسارات عمومي هنگفتي بوجود مي آيد. براي جبران اين وضعيت راه حل هاي متضادي پيشنهاد شده اند. ميسر کردن زندگي براي وسايل حمل و نقل يا ميسر کردن زندگي براي استفاده کنندگان از آن ها را مي بايست انتخاب کرد .

 

4- از فقدان هرگونه برنامه است که رشد مراقبت نشده، کمبود پيش بيني ها، سوء استفاده از اراضي و ... ناشي مي شوند و صنعت نيز بصورتي اتفاقي در آن ها جاي گرفته و از هيچ قاعده اي پيروي نمي کند.

 

سطح زمين شهرها و تقريباً تمامي منطقه هاي مجاور آن ها اکثراً به اشخاص تعلق دارد و صنعت نيز در دست شرکت هاي خصوصي است که در وضعي معمولاً ناپايدار به سر مي برند به منزله ي مشروط کردن توسعه ي صنعتي با قواعد منطقي اقدامي به عمل نيامده و همه چيز به نسنجيده عمل کردن سپرده شده اگر چه گاهي به نفع فرد تمام مي شود ولي هميشه جامعه است که سنگيني آن را تحمل مي کند. (لوکوربوزيه،125:1382).

 

5- در شهرها، دوائر و مؤسسات در محله هاي بازرگاني متمرکز مي شوند و محلات بازرگاني نيز در نقاط ممتازتر اين محلات طعمه ي سودجويي قرار مي گيرند و چون فقط صحبت از معاملات شخص در ميان است، اين فضاها بتدريج فاقد تأسيسات و تشکيلاتي مي شوند که وجود شان به نفع توسعه ي طبيعي آن هاست :

 

توسعه ي صنعتي به دنباله ي خود رشد معاملات بوروکراتيک بخش خصوصي و بازرگاني را دارد. مي بايد خريد و فروش صورت گيرد بين کارخانه و کارگاه و بين فروشنده و خريدار تماس حاصل شود. اين روابط احتياج به دفاتر دارند دفاتر هم مکان هايي هستند که به تأسيسات مشخص و دقيق براي سرعت عمل در معاملات، نياز دارند. اين تجهيزات وقتي بصورتي مجزا باشند بسيارگرانبها تمام مي شود. همه چيز به گردآوري و تجمعي دعوت مي کند که بتواند به هر يک از دفاتر بهترين شرايط را براي کار عرضه کند. راحتي آمد وشد / ارتباطات ساده با بيرون/ نور/ آرامش/ هواي خوب/ تأسيسات حرارتي و تهويه/ مراکز پست و تلگراف و راديو، (لوکوربوزيه،1382:126).

 

( راه حل )

 

1- فاصله ي بين اماکن کار و سکونت بايد به حداقل خود تقليل يابند :

 

اين امر مستلزم طرح توزيع تازه اي براي همه ي اماکن است که به کار اختصاص دارند. صنايع مي بايست به محل تبادل مواد اوليه در طول آبراههاي بزرگ، جاده ها و خطوط راه آهن انتقال يابند. مکان تبادل و گذرگاه يک عنصر خطي است. شهرهاي صنعتي، به جاي اينکه تک مرکزي و شعاعي باشند، بصورت خطي در خواهند آمد. (لوکوربوزيه،1382:129).

 

2- بخش هاي صنعتي مي بايست از بخش هاي سکونتي مستقل بوده و از ديگر بخش ها بوسيله فضاي سبز جدا شوند :

 

محله صنعتي در طول کانال يا آبراهها، جاده ها يا خطوط آهن و يا آنجا که اين سه راه با يکديگر پيوند دارند گسترده مي شود.

 

با خطي شدن و شعاعي نبودن محله ي صنعتي مي تواند به موازات خود و به همراه توسعه ي خود بخش سکونتي مربوطه را به صورت خطي استقرار دهد. يک سطح سبز اين بخش آخر را از بناهاي صنعتي جدا خواهد ساخت. خانه که در دشت سبز محاط خواهد بود بطور کامل از غوغا و گرد و خاک، حفاظت شده و در عين حال از طي کردن گذرهاي طويل روزمره ممانعت خواهد کرد. «شرايطي طبيعي» که به اين صورت بدست خواهد آمد به اسکان کوچ نشين هاي کارگر کمک خواهد کرد. (لوکوربوزيه،130:1382).

 

3- فضاهاي صنعتي مي بايست در مجاورت راه آهن، آبراه و جاده ها باشند.

 

4- صنعتگر که از نزديک به زندگي شهري بستگي داشته بايد بتواند اماکني را که بدين منظور و به خوبي تعيين شده اند ، اشغال نمايد :

 

به خاطر طبيعت خاص خود، صنايع دستي ظريفه و هنري با «صنعت» تفاوت داشته و نظام مناسبي را مي طلبد. صنايع دستي مستقيماً از ذخايري که در مراکز شهر گرد آمده اند برمي خيزد. فعاليت هاي مربوط به چاپ، خياطي، ... محرک ها و مشوق هاي لازمه ي خود را در مرکز تفکر شهري مي يابند : صحبت از فعاليت هايي است که اصولاً شهري بوده و اماکن مربوطه آنها مي توانند در نقاط بيشتر متراکم شهر استقرار يابند. (لوکوربوزيه،1382:131).

 

5- مجله تجاري و معاملات که به کارهاي خصوصي و دولتي اختصاص يافته مي بايست از ارتباطات مناسب چه نسبت به محلات مسکوني، چه صنايع و چه نسبت به فعاليت هاي صنايع دستي که در شهر قديم و يا نزديک آن مانده اند، برخوردار باشند :

 

مرکز معاملات مي بايست در نقطه ي ورود راههاي حمل و نقل که در يک زمان در خدمت بخش هاي گوناگون صنعت، صنايع دستي، ادارات دولتي، بعضي هتل ها و بعضي ايستگاهها (راه آهن/ جاده ها/ بنادر/ فرودگاهها) هستند قرار گيرد. (لوکوربوزيه131:1382).

 

( مشکلات مربوط به ارتباطات در شهر از ديدگاه لوکوربوزيه )

 

1- بعد نامناسب خيابان ها، مانع استفاده از سرعت هاي مکانيکي جديد و توسعه ي شهرها مي شود:

 

مساله از عدم امکان تلفيق و هماهنگ کردن سرعت هاي طبيعي مانند سرعت پياده با سرعت هاي ماشين زاده شده است. سرعت اتومبيل ها، کاميون ها، اتوبوس ها، .... و تداخل آنها هزار تضاد به بار مي آورد. عابر پياده در شرايط عدم ايمني مداوم گردش مي کند. در حاليکه وسائط موتوري که مدام مجبور به ايستادن و ترمز کردن هستند، خود را فلج شده مي يابند، امري که مانع آن نخواهد بود که افراد پياده هميشه در معرض حوادث و خطر مرگ قرار نگيرند. (لوکوربوزيه، 1382: 135)

 

2- فواصل بين تقاطع هاي خيابان ها خيلي کوتاه هستند:

 

قبل از رسيدن به وضع معمولي، وسائط موتوري احتياج به حرکت و فزوني کردن شتاب خود دارند و نمي توانند بدون آنکه خسارتي به دستگاههاي اصلي شان وارد نشود ناگهان ترمز کنند. مي بايست به محاسبه ي يک واحد فاصله ي سنجيده بين دو نطقه ي حرکت وسائط نقليه اي دست يافت. (لوکوربوزيه، 1382: 136)

 

3- پهناي خيابان ها کافي نيست و فزوني بخشيدن به اين پهنا نيز اکثراً عملي پرخرج و بي نتيجه است:

 

براي خيابان ها، يک پهناي استاندارد و يکنواخت وجود ندارد همه چيز به حرکت در کميت و کيفيت وسائط نقليه بستگي دارد خيابان هاي اصلي از زمان زاده شدن شهرها، پستي و بلندي ها و وضع جغرافيايي به آنها تحميل شده و بدنه ي انشعابات خياباني بي شماري هستند و رفت و آمد متراکمي دارند اين جاده ها، خيابان هاي اصلي و.... بسيار تنگ هستند.

 

4- در مقابل سرعت هاي مکانيکي، شبکه ي خياباني غير منطقي به نظر مي رسد چون فاقد دقت، انعطاف، تنوع و تطابق است: ارتباطات مدرن يکي از پيچيده ترين کارهاست. خيابان هايي که براي جوابگويي به استنادهايي چند احداث شده اند مي بايست در آن واحد اين امکان را فراهم کنند که: اتومبيل ها از يک در خانه به در ديگر بروند. پياده ها از يک در ورودي به دري ديگر نقل مکان کنند. اتوبوس ها، ... مسيرهاي الزامي را بپيمايند. هر يک از اين فعاليت ها مسير خصوصي به خود طلب مي کند بصورتي که بتواند به احتياجات مشخصه مربوط جواب گويد . پس بايد به وضع فعلي توجه داشت و بايد راه حل هايي را تعيين کرد که بتواند به احتياجات متمايز پاسخ گويد (لوکوربوزيه، 382: 137)

 

5- در بسياري از موارد، احداث شبکه هاي راه آهن همزمان با توسعه ي شهرها به صورت مانعي سنگين در راه گسترش و توسعه شهر در مراحل بعد است چون محلات مسکوني را کاملاً از يکديگر جدا مي کند و آنها را از تماس با عناصر زندگي بخشنده ي شهر باز مي دارد :

 

در دخول به شهرها، اين خطوط، به صورت دلخواه فضاهاي کاملي را از هم مي برند. خط آهن خياباني است که نمي توان از آن عبور کرد و چيزي است که يک فضاي شهري را به دو نيم جدا مي کند. فضاهايي که بتدريج از سکونت پوشيده شده و خود را فاقد امکان برقراري تماس هاي لازم مي يابند، در بعضي شهرها عواقب وخيمي براي اقتصاد عمومي از اين امر ناشي مي شوند. (لوکوربوزيه، 1382: 139)

 

( راه حل )

 

1- بر پايه ي آمار دقيق مي بايست مطالعات تحليلي لازم روي ترافيک جامع شهر و منطقه ي آن صورت گيرد. اين کار جهت هاي ترافيک و کيفيت حرکت را رهنمون خواهد بود :

 

ترافيک يکي از کارکردهاي حياتي است و وضع موجودش مي بايست توسط نمودارهايي نمايانده شود. نخست، علت هاي تعيين کننده و عوارض ناشي از فشردگي هاي آن بدين ترتيب روشن مي شود و سپس نقاط بحراني اش ساده خواهد شد. يک بينش روشن از وضع موجود، عملي کردن بهبودي اجتناب ناپذير را ميسر مي دارد: اختصاص يافتن به عملکردهايي که بايد هر راه، عبوري داشته باشند مانند جوابگويي به عبور پياده ها، و اتومبيل ها و .... دادن ابعاد و ويژگي هاي فرعي به اين راه ها، در رابطه با عملکردي که مي بايست داشته باشند؛ نوع زير سازي خيابان، پهناي مسيرها، بناي اقسام چهارراهها و ... (لوکوربوزيه، 1382: 143)

 

2- راههاي عبور و مرور مي بايست بر حسب خصوصيات آنها طبقه بندي و در روابط با عملکرد و سايل نقليه و سرعت آنها ساخته شوند :

 

اولين اقدام مفيد آن است که بصورتي اصولي سرنوشت پياده ها را از وسايط نقليه ي موتوري جدا کنيم. دوم آنکه وسايط نقليه ي سنگين را از راههاي مخصوص عبور دهيم. سوم آنکه براي رفت و آمدهاي بزرگ اصلي، راههاي عبوري مستقل را نسبت به راههاي معمولي که براي رفت و آمدهاي موضعي کار مي کند، اختصاص دهيم. (لوکوربوزيه، 1382: 143)

 

3- عابر پياده بايد بتواند براي خود، راههايي برگزيند که از مسيرهاي خودروها متمايز باشند :

 

اين امر باعث مي شود که اصلاحات ريشه اي در وضع رفت و آمد شهري بوجود آيد.

 

4- خيابان ها مي بايست بر حسب عملکردهايشان از يکديگر تفکيک شوند. خيابان هاي مسکوني، تفريحي براي گردش، بزرگراهها :

 

بزرگ راهها به جاي آنکه مورد استفاده هر چيز و همه کس قرار گيرند مي بايست برحسب رده خود از مقررات متفاوتي پيروي کنند. براي اينکه خانه ها و «تداوم هاي » آنها بتوانند از آرامش لازم برخوردار شوند، مي بايست وسائط مکانيکي روي شبکه ي مخصوص راه يابي شوند. خطوط اصلي ترافيک با راههاي کوچک رفت و آمد تماس نخواهند داشت مگر در نقاط تبادل و گره. خيابان هاي تفريحي براي گردش نيز بايد پيش بيني شوند که با ممنوع کردن سرعت و کم کردن وسائط نقليه، تماس و دست يابي پياده ها با آن بدون اشکال ميسر شود. (لوکوربوزيه، 1382: 144)

 

 

 

■ انسان ، شهر و شهر سازي در ديدگاه لوکوربوزيه

 

لوکوربوزيه در شمارش مسائل شهر سازي، تنها به مشکلات شهرهاي اروپايي و امريکايي زمان خود پرداخت : «مساله ما در اينجا مربوط به شرايط زيستن و هدف برقرار ساختن شرايط زندگي بهتر است. شرايطي منفي کنوني محيط صنعتي عبارتند از :

 

الف- آشفتگي شديد و پر هياهو

 

ب_ نبود مطلق طبيعت

 

ج_ دوري تحقير آميز مناطق مسکوني (حمل و نقل مکانيکي روزانه که براي فرد مصرف کننده ،پر خرج و براي جمع، ويرانگر است)

 

د- وجود شهرهاي متمرکز_ شعاعي صنعتي شده امروزي و فراواني نيروي کار در بازار که پيامد آن بي ثباتي و خانه به دوشي کارگران است.

 

ه_ ترک روستاها

 

شرايط مثبتي که بايد در محيط صنعتي برقرار کرد عبارتند از :

 

الف_ نظم و پاکيزگي

 

ب_ باز زنده سازي طبيعت

 

ج_ نزديک ساختن سکونتگاهها به يکديگر وحذف سفرهاي طولاني روزانه اي آدمها

 

د_ از ميان بردن خانه به دوشي از راه ساخت شهر صنعتي خطي؛ اين نوع شهرها همانند دستگاههايي هستند که اجزايشان در رابطه اي منطقي نسبت به هم قرار دارند.

 

ه_ ايجاد برخوردهاي واقعي و موزون با زندگي دهقاني (لوکوربوزيه، 1354: 75)

 

لوکوربوزيه به مشکلات برآمده از انقلاب صنعتي پرداخت و نوشت: « در سده ي نوزدهم، ابتدا بخار و سپس برق، بنيان نهايي صنعت را مي نهند و سرعت هاي نويني براي حمل و نقل محصولات پديد مي آورد. اين سرعت ها 20 برابر بيشتر از سرعت هاي گذشته است (مانند سرعت هاي راه آهن، کشتي بخار و حمل و نقل هاي مکانيکي به روي جاده هاي صاف، و سپس در سده ي بيستم ، سرعت هاي هوانوردي) برق حامل سرعت بينهايت در زمينه ي انتقال داده ها، فرمان ها و کنترل است. (مانند تلگراف، تلفن و راديو) اکنون حجم مواد اوليه، محصولات و تقاضا براي آنها، به طرز شگفت انگيزي بالا گرفته، و در محيطي پر از هرج و مرج، بي توجهي و خودسري و بدون هر گونه رهبري، توسعه يافته است. زمين، مرحله به مرحله و بدون هيچ گونه دليلي، از محصولات، عرضه ها و تقاضاها پر و خالي مي شود. در ميان اين آشفتگي، حرص و آز به تاخت و تاز مي پردازد، استثمارگران و استثمار شوندگان به صورت طبقات متخاصم در برابر هم مي ايستند و رنج و بدبختي ژرفي استقرار مي يابد. برآيند اين رويدادها انباشتگي بي نظم و خطرناک شهرها و خالي شدن روستاهاست. (لوکوربوزيه، 1354: 82)

 

لوکوربوزيه بر اين باور بود که در سه ربع سده اي که گذشت زندگي اجتماعي «غرب» با شدت بسياري که در تاريخ بي مانند بود با چارچوب سنتي خود که با محيط جغرافيايي هماهنگي داشت پيوند را گسست. به زعم او ماده ي منفجره اي که اين گسستگي را پديد آورد سرعت توليد و سرعت حمل و نقل آدمها و اشياء بود. (لوکوربوزيه، 1354: 9)

 

او شرايط پديد آمده را محکوم مي کرد و به سرمستي جامعه ي سرمايه داري به خاطر حرکت و سرعت، معترض بود: «اکنون مراکز تجمع انسان، يعني شهر و ده دوره ي بحران غم انگيزي را مي گذارنند. مراکز مسکوني بدون هيچ گونه شکل و نظمي، به طور نامحدود گسترش مي يابند. شهر همچون سازماني همگون از ميان مي رود. ده نيز که تاکنون موجودي همگون بود نشانه هاي سقوط شتاباهنگي را از خود نشان مي دهد و هنگامي که به يکباره در تماس با شهرهاي بزرگ قرار مي گيرد تعادل خود را از دست مي دهد و متروک مي شود. به نظر مي آيد که جامعه مست از حرکت و سرعت شده است.(لوکوربوزيه، 1354:9)

 

او مشکلات اصلي شهرهاي صنعتي دهه ي 30 سده ي بيستم را شهرهاي فشرده و شعاعي با خانه هاي تاريک و خفه، که پنجره ي آپارتمان ها رو به خيابان هاي شلوغ پر سواره باز مي شود و کودکان جايي براي بازي ندارند مي دانست : «ويژگي جعبه هاي اجاره اي محقر ما، درون قوطي گذاشتن، و خوار شمردن انسان است. اين جعبه هاي اجاره اي، از آنجا که رو به خيابان شلوغ باز مي شود از سرو صدا آکنده اند. همچنين وسايط نقليه ي مکانيکي که دشمن جاني بچه ها هستند، در ميان ساکنان اين جعبه ها ي اجاره اي وحشت مي آفرينند بسياري مي پندارند که مي توانند فرسودگي اعصاب و هزاران ناراحتي زندگي شهر را از راه کوچيدن به حومه شهر و زندگي در خانه اي کوچک جبران کنند.اين نياز به گريز، کاملاً طبيعي است حتي بايد گفت که نپذيرفتن شرايط کنوني زندگي در شهرها، خاستگاه نظريه اي است که همه ي معماران بزرگ نوين با آن همسازند» (لوکوربوزيه، 1354: 10)

 

او کارهاي بهسازي رايج در شهر را نه تنها ناکافي، بلکه هدر دادن هزينه مي دانست و باور داشت که مي بايد با استفاده منطقي از زمين، به جنگ اين معضلات رفت: « اين بي نظمي پديده ي شهري يکي از هزينه هاي کمرشکني است که در جامعه ي جديد بر ما تحميل شده است. 50 درصد ثمره کار مردم را دستگاه حکومتي مي گيرد تا صرف اين حيف و ميل گردد: در حالي که استفاده هاي منطقي از زمين مي تواند کار و زحمت مردم را به نصف کاهش دهد » او مخالف تراکم نبود و تجمع را يکي از گرايشات غريزي انسان ها مي دانست. وي حتي تراکم بيشتر را چاره اي در صرفه جويي وقت و هزينه مي دانست. به همين خاطر با ايده ي باغشهر مقابله مي کرد و آن را گونه اي کژراهه مي دانست «طراحان باغشهر، اين مسببين پراکندگي شهرها، به صداي بلند گفته اند: که هر کسي بايد خانه خودش، باغ خودش، آزادي خودش را داشته باشد ؛ اما اين دروغ و سوء استفاده از اعتماد مردم است. شبانه روز تنها 24 ساعت است و اين کافي نيست. عليه پراکندگي ناشي از وحشت بايد به يک قانون طبيعي پناه برد. انسان ها مي کوشند گرد هم بيايند تا به يکديگر کمک کنند. از هم دفاع و در زحمات خود صرفه جويي نمايند. اگر همچون امروز، انسان ها در تقسيم بندي هاي زمين پراکنده شوند بدان معني خواهد بود که شهر بيمار است و ديگر به وظايف خود عمل نمي کنند. (لوکوربوزيه، 1354: 11)

 

تصور لوکوربوزيه از شهرسازي بسيار ساده انگارانه بود. او چنين مي انگاشت که مسائل اصلي شهر، کالبدي و معمارانه است. براي همين از خود مي پرسيد که چه کسي بايد اين بيماري را درمان کند؟ به باور لوکوربوزيه، اين معمار است که مي بايد وظيفه ي شهرسازي را بر عهده گيرد : «شهرساز کسي جز معمار نيست. اولي فضاهاي معماري را تنظيم و جا و هدف حجم هاي ساختماني را تعيين مي کند، و هر چيزي را در زمان و مکاني معين، به يک شبکه آمدو شد مي پيوندد، اما معمار براي نمونه، روي يک خانه مسکوني ساده کار مي کند و از يک آشپزخانه ساده حجمي به وجود مي آورد. البته او نيز به تعيين شبکه ي رفت و آمد مي پردازد، اما به هر حال از ديد نوآوري، معمار و شهر ساز با هم برابرند. (لوکوربوزيه، 1354: 12)

 

براي او شهر سازي در جانمايي و تنظيم کاربري ها خلاصه مي شد: «از آنجا که شهرسازي جانمايي و تنظيم کاربري ها و پيوند آن به يک شبکه ي آمدو شد است اين کار از عهده ي معمار نيز بر مي آيد.»

 

لوکوربوزيه يک کارکرد باور بود که توجه به سنت و تقليد از گذشته را تقبيح کرده آن را صحنه پردازي تشريفاتي مي دانست. به زعم وي «شهرسازي ما هنوز نوزادي بيش نيست و تا کنون بيشتر به گذشته، موزه شناسي و تقليد مي پرداخته و بيشتر نگران آفرينش صحنه اي به مانند زينت و پوشش مناطق، اعم از شهر و روستا بوده است، پوشش و لباسي که نقش و فايده اي نداشته و تنها تشريفاتي است. (لوکوربوزيه، 1354: 12)

 

بنابراين مي بايد به عقلاني کردن شهر سازي پرداخت و اين از عهده هيچ کس جز معمار نوگرا بر نمي آيد. او حتي نظريه پردازي و يا به گفته ي خود ايجاد مکتب اصولي جديد را تنها در حيطه ي قدرت معمار مي دانست به همين خاطر، خاطر نشان کرد که :« اگر به موقع مکتب اصولي جديدي بوجود آيد شايد براي صاحبان مشاغل تازه، شهر سازي همچون مشعلي باشد که راه آنان را روشن سازد «پيش از اينکه زمان نبرد جديد نوسازي، که نبردي قهر آميز خواهد بود، فرا رسد، هنوز برخوردهاي عاقلانه مي تواند قد برافرازد و مساله اي واقعي، يعني زندگي در شرايط امروز را تنها با کوشش بسيار و گروهي همه ملت و با شرکت پر شور کساني که مسئول آن هستند يعني معماراني که شهر ساز شده اند، حل کنند» (لوکوربوزيه، 1354: 14)

 

تصويري که لوکوربوزيه از معمار داشت تصوير يک مهندس بود او مهندسان را براي آنکه مغزشان در محاسبات رياضي و فرم هاي اوليه ي هندسي فرو رفته، هماهنگ با قانون طبيعت مي دانست. به باور او، اگر معماران مي توانستند بيشتر شبيه مهندسان باشند در آن صورت ساختمان ها همانند آفريده هاي محض روح سر بر مي آوردند که با آواي واحدي همراه با نظم جهاني به حرکت در مي آمدند. لوکوربوزيه تعديلي در ديدگاه فني خود ايجاد کرد. وي متوجه شد که «زيبايي شناسي مهندسي» و«مسکن به عنوان ماشين زندگي» شعارهايي تک بعدي و آسيب پذير هستند او در برابر انتقادات تجزيه گرايان در جايگاهي تدافعي نشسته و کوشيد رابطه ميان کميت و کيفيت، نيازهاي مادي و رواني را با منطق خود حلاجي نمايد: « ديدگاه فني در برابر ديدگاه معنوي قرار ندارد. يکي ماده ي اوليه ي کار است و ديگري تنظيم خلاقانه آن. هيچ کدام نمي تواند بدون ديگري زندگي کند. فناوري يعني ماده ي اوليه ي ايستا و قبل از هر چيز مجموعه اي از اختراعات ناب است که به خودي خود آزادانه و بدون منظور، تصادفا، و يا در آزمايشگاهها پديد آمده اند. فناوري همچون پيشرفت بي انتها به سوي هدف بي پاياني است که مسائل را به سوي هدف هاي ديگر سوق مي دهد. اين هدف ها بيشتر نامنتظره و دگرگون ساز است. هيچ گاه اختراعات به خودي خود بزرگ يا کوچک نيستند، بلکه اين پيامد آنهاست که بزرگ يا کوچک است. باروت و چاپ، به تنهايي کافي نبودند که سرآغاز صفحات بزرگي از تاريخ گردند.» (لوکوربوزيه، 1354: 15)

 

او در پاسخ به اين پرسش که چه چيز اختراعات و اکتشافات (پيشرفت) را باعث مي شوند سه نياز انساني را نام برد: « همان گونه که نيازها گوناگونند ، انسان ها نيز به مسائل مختلفي توجه دارند : شکم، *** (مسائل جنسي) و مغز آدمي، برنامه ها را ديکته مي کند و موفقيت اقتصادي و اخلاقي اختراعات اوليه را تضمين مي نمايند »

 

او که شيفته ي پيشرفت و فناوري بود و برون رفت از معضلات کنوني را در نوآوري و فرار به جلو مي دانست، به منتقدان خود تاخته و با لحني سفسطه آميز نوشت: « امروزه برخي معتقدند که بايد با لگد به جان اختراعات افتاد و آنها را به دور انداخت و يا در فعاليت هاي ساختماني، خود را از بندشان، آزاد ساخت. اين رفتاري اشتباه آميز است که تنها مي تواند نشان دهنده ي ضعف، ترس و کمي قوه تصور و نوآوري باشد. اين اشخاص مي خواهند راه را بر اختراعات ببندند تا اينکه موجب اختلال نگردد و يا بهتر بگوييم اثرات دگرگون ساز آنها کاملاً متوقف شده از ميان بروند، به گونه اي که زمان هاي گذشته باز گردند، زمان هايي که اکنون از کشش فوق العاده اي برخودارند. اينان براي موفقيت در مقصود خود به معنويت پناه برده و آن را در برابر تکنيک قرار داده اند. به احساس توسل جسته و خواسته اند نشان دهند که چگونه مکتب اصالت تکنيک / فن سالاري، به احساس ما توهين کرده و آن را منقلب و جريحه دار ساخته است. آنها اين دو را همانند دو حريف در برابر هم قرار داده اند : تکنيک در برابر احساس، تکنيک در برابر معنويت، و به کشور، به افکار عمومي و به احساسات مردم هشدار داده اند . (لوکوربوزيه، 1354: 16)

 

براي لوکوربوزيه چنين تضادي وجود نداشت. از آنجا که حتي معنويت نيز به باور وي، موضوعي عقلاني است _ يا بايد باشد_ تکنيک را دشمن معنويت نمي دانست، بلکه بر عکس يکي از حادترين شکل هاي تظاهر آن مي دانست : «تکنيک جنبه ي مطلق منطق و نتيجه گيري هاي منطقي و ضرورت رياضي و هندسي است. ديدگاه معنوي در جايگاهي نشسته که از اعمال، تجربيات و مواد و مصالح کار جداست. معنويت با عقل و قضاوت و به وسيله ي اندازه اي که در مقياس ما انسان ها باشد، به وجدان و آگاهي نزديکتر مي شود. زندگي به گونه اي طبيعي ميان اين دو قطب انجام مي پذيرد. زندگي در پيوستگي، همجواري، تعاقب، تماس و هماهنگي اين دو قطب است، نه در گسست رابطه و رو در رويي آنها» و بي درنگ ادامه داد که : «روابطي که يادآور شديم مي تواند موجب دو گونه تصميم شوند. اين دو گونه تصميم، تصميماتي معقول و در عين حال شجاعانه هستند :

 

1- توسل به همه ي منابع فني و تکنيکي، براي ايجاد وسايل متناسب با مرحله ي نويني که بشريت بدان دست يافته است.

 

2- دعوت و توسلي به همه ي نيروهاي معنوي که اينها پيش از اينکه داراي ارزش هاي ملي، منطقه اي و محلي باشند، داراي ارزش هاي انساني اند. گرايش به يک زندگي ديگر، ميل به گريز از اين سردرگمي و ابهام عمومي _ که کارهاي روزمره ي ما را ناچيز و خوار مي کند_ و در برابر اين گريز، بر پا کردن شور زندگاني _ يعني تنها هدف واقعي يک تمدن _ همگي اين موضوعات، آروزي مردم سراسر جهان را تشکيل مي دهد. (لوکوربوزيه، 1354 : 18 و 17).

 

او دنيا را دستگاهي هماهنگ و درهم تنيده مي دانست که انسان همچون گونه اي جهاني و فارغ از وابستگي هاي فرهنگي، بومي و اقليمي، در رأس آن قرار دارد: «همه ي منابع طبيعي و نيروهاي مصنوعي، به طور فشرده اي در يک مجموعه ي موزون تنظيم شده و در رأس همه ي آنها، انسان، يعني تنها نقطه ي نگراني هاي ما قرار دارد. انسان بمثابه جسم و روح، بمثابه عقل و احساس ، اين است آن نتيجه اي که ما در مبارزه ي غير منطقي بين ديدگاه تکنيکي و معنوي آرزوي آن را داريم » (لوکوربوزيه،1354: 18).

 

انسان مورد نظر او انسان مدرن بود، انساني که به علت تغييرات رخ داده در طول انقلاب صنعتي، تغيير کرده و اکنون مي بايد خود را با شرايط جديد و سرعت ناشي از آن تطبيق دهد : «هزاران سال فعاليت بشر بر پايه ي سرعت 4 کيلومتر در ساعت_ يعني مسافتي که قدم انسان، اسب و گاو در طي يک ساعت مي پيمايد _انجام مي شد و تعادل موجود هم بر پايه ي همين سرعت بود . اکنون ديگر در برابر آن آهنگ، سرعت هاي 50 تا 100 کيلومتري وسايط نقليه در روي جاده هاي صاف و کشتي ها و سرعت هاي 300 _ 500 کيلومتري هواپيما و سرعت هاي غير قابل اندازه گيري تلگراف، تلفن و راديو قرار دارند.

 

پيامد اين سرعت ها به زودي آشکار شد و انسان و انديشه هاي او را به هيجان و حرکت هاي شديدي واداشت. حتي مواد اوليه و محصولات نيز بر مدار تازه اي قرار گرفت. امکانات فرماندهي و کنترل به ميزان زيادي گسترش يافت. اين آهنگ جديد، ويران کننده ي عادات قرون و خلق کننده عادت ها و رفتارهاي جديد بود. بويژه آنکه، شرايط کار و استراحت انساني تغيير يافت.» (لوکوربوزيه، 1354 : 19).

 

او تغييرات را محدود به فعاليت هاي روزمره ندانسته و به درستي دريافته بود. که در شرايط جديد «رسوم و قراردادهاي خانوادگي و روابط اجتماعي نيز زير و رو شده اند. «با اختراع برق، انسان بر تاريکي چيره شد و قاعده اي چندين هزار ساله را درهم مي شکند. به نظر مي آيد که شهرها آنچنان با جذبه هاي خيره کننده اي آرايش يافته اند که مهاجرت تقديري روستاييان، به دويدني به سوي شهرها تبديل مي گردد. اين تاريخ جهان است و پديده اي است با اهميت جهاني، جاي پيشه وري را صنعت و جاي پيشه ور را ماشين مي گيرد که به فرمان کارگر کار مي کند. وحدت خانوادگي در هم مي شکند. هر بامداد پدر و گاهي هم مادر و دختر و پسر، هر يک به سر کار مي روند تا زندگي خود را تأمين کنند. هر کدام به سوي سرنوشتي مي روند و اين سرنوشت ها نه تنها متفاوت بلکه گاهي کاملاً متضادند. ديگر امروزه مصرف کنندگان، توليدگران را نمي شناسد. اين موضوع اهميتي تعيين کننده دارد و به ما نشان مي دهد که چگونه نظم سنتي روابط انساني که بر مبناي اعتماد قرار داشت، درهم شکسته است. هيچ يک از روش هاي ارزيابي گذشته، ديگر نمي تواند رفتار جامعه اي را که از سنت هاي خود جدا شده و نخستين گام را در زمينه هاي ناشناخته تمدن مکانيکي جديد برداشته، ارزيابي نمايد» (لوکوربوزيه، 1354: 21و 20).

 

او پيشرفت فناوري را در تضاد با «انسان» مورد نظر خود ندانسته بلکه آن را در خدمت رشد عقلاني و وسعت ديد نسل بشر مي دانست: «با تکميل ماشين، مطبوعات تبديل به ابزار جهاني انتقال انديشه ها مي شود که در اختيار همه ي اعضاي جامعه قرار دارد. انديشه ها و تصاوير در عرصه ي علم و هنر، از تاريخ و جغرافيا گرفته تا اقتصاد و سياست، همگي با مطبوعات نشر و انتقال مي يابند. اندکي بعد، انتقال انديشه ها از ابزاري فوق العاده جديد يعني از دوربين (ماشين) عکاسي و فيلمبرداري استفاده مي کند» (لوکوربوزيه، 1354: 19).

 

«هزاران سال انسان در جهاني زندگي مي کرد که مرزهاي آن در شعاع 20 -15 کيلومتري خانه او بود. اما امروزه، نوشته ها و تصاوير ، تمام کره ي زمين را براي او دست يافتني کرده اند. امروزه جغرافيا (جغرافياي مناطق، حيوانات، گياهان، محصولات زمين و صنعت) شناختي همه سويه به انسان داده است. اسناد مصور يا سينمايي، زندگي انسانها را براي هم جلوه گر مي سازد. در اين اسناد تمام جوانب زندگي مردم، عادات و رسوم و شيوه هاي ساختماني آنها روشن مي گردد. آب و هواي زمين از قطب شمال (شمالگان) تا قطب جنوب (جنوبگان) شناخته مي شود.» (لوکوربوزيه،1354: 20).

 

لوکوربوزيه به واکنش هاي منفي انسان در برابر اين تغييرات سريع اشاره کرد و آن را نگراني و ترس از «نو» ناميد: « پيامد توسعه ي افق آگاهي، افزايش فوق العاده ي عطش شناخت، تجزيه و تحليل و مشاهده کردن بود. نخستين واکنشي که در برابر اين حرکت پيدا شد، نگراني و ترس از نو بود. به همين دليل، براي پاسخ به اين گرايش، به بررسي کهنه و گذشته پرداخته شد تا اينکه چيز مطمئني در دست باشد. باستان شناسي، شاهانه حکومت کرده و بر مدارس معماري تسلط يافت. اين مدارس از شاگردان خود مي خواستند که از نوآوري بپرهيزند و آن ذوق و شور و شوقي را که ويژه ي خطرهاي کار نوآوري است، از دست بدهند.»

 

وي اين واکنش احساسي را محکوم کرده، جنبه هاي مثبت تغييرات را به رخ کشيد. او در حسرت گذشته نبود، بلکه مي کوشيد تا واقعيات را بپذيرد و به ديگران نيز بقبولاند: « بيشتر آدميان فاني، از چيزهاي نو مي گريزند، مي ترسند و وحشت دارند. فکرشان به اينجا نمي رسد که مي تواند از عادتي به عادت ديگر گذر کرد. اين ترس، ترمز بزرگ جوامع ماست.» (لوکوربوزيه، 1354 : 64)

 

او از نوآوري هاي عرضه شده استقبال مي کرد، اما آن را ناکافي مي دانست. به باور وي زمان آن فرا رسيده است تا اين اختراعات انساني تر شوند و از اين مي بايد تدابيري انديشيده شود تا انسان زير بار اختراعات خود خرد نشود: « در سده ي نوزدهم، مدارس بزرگي بوجود مي آيند که به علوم جديد و تربيت مهندسان اختصاص دارد. اکنون هر چيزي مورد تفحص و پژوهش واقع مي شود و تحقيق و اختراع در رديف نخست ايستاده است. پيشرفت هاي علوم عملي شگفت انگيز است : سرعت هاي جديد با خودرو و هواپيما تحقق مي يابد و راديو را با امواج بيشمار خود که حامل عقايد و شعارهاي گوناگوني هستند، مي پوشاند. اين رويدادها همانند گلوله هاي برفي بر روي خود مي غلتند، بزرگ و بزرگتر مي شوند و سرانجام به بهمني عظيم تبديل مي شوند. در اينجاست که نوآوري هاي فراوان، انسان را در هم مي شکند و او در زير وزنه ي اختراعات خود خرد مي شود. اکنون جامعه به طبقات متخاصم تقسيم شده و افراد در کار روزانه ي خويش رنج مي برند و آزادي ندارند.» (لوکوربوزيه، 1354 : 21).

 

لوکوربوزيه از تقسيم جامعه و طبقات متخاصم ناراضي بود، اما نمي خواست در اين مبارزه ي طبقاتي شرکت کند ؛ تنها بر آن بود تا شرايط پديد آمده را تعديل نمايد. او در جايگاه معمار کوشيد تا از دستاوردهاي فني نوين براي بهبود شرايط زيست انسان ها استفاده نمايد: «بي گمان امروزه دستاوردهاي عظيم تکنيک، وظايف معماران و شهرسازان را آسان کرده است. امروزه معماران و شهرسازان بايد مجموعه اي از مسائل را حل کنند که ناشي از نوآوري هاي تکنيکي اين سده است. انقلاب معماري که به دنبال اين نوآوري ها رخ داده، دستاوردهاي خود را براي سازماندهي شهرهاي معاصر در اختيار آنها قرار مي دهد.» (لوکوربوزيه، 1354 : 22)

 

او از پيشرفت فن ساختمان خشنود بود و امکان ايجاد ساختمان هاي بلند مرتبه را راهکار مناسبي در راستاي ايجاد آرزوي يکصد ساله ي اروپاييان براي نور و تهويه مي دانست :

 

«ارتفاع ساختمان دستاوردي است که راه حل برخي از بزرگترين مسائل شهرسازي جديد را در بر مي گيرد، مانند امکان برخورداري بيشتر از طبيعت يعني آفتاب، فضا و فضاي سبز. جدايي پياده از خودرو و ايجاد تجهيزاتي براي خانه هاي مسکوني، توانست افق هاي جديدي را براي پرورش کودکان و بهسازي نسل، گشوده و شيوه هاي تازه اي از زندگي را به جوانان و بزرگسالان ارائه دهند. همه ي اين جريانات اين امکان را مي دهد که سازماني از تجهيزات اجتماعي را مجسم و طرح آن را تهيه کرد و به اجرا درآورد. تمدن ماشين ها، سرانجام بيان موزون خود را پيدا مي کند و بعد از يک سده از ابزارهايي برخوردار مي شود که با طبيعتش همخواني دارد و برتري و مقام شاخص انسان را به او باز مي گرداند. با انجام انقلاب فناوري، نوزايي (رنسانس) معماري عصر ما نيز آغاز مي گردد که به زودي به يک نظام واحد ساختماني مي انجاميد» (لوکوربوزيه، 1354 : 25)

 

لوکوربوزيه انسانگرا، حاکميت ماشين بر انسان را نمي پذيرفت، بلکه به دنبال خدمتگزاري ماشين براي انسان بود. پيشنهاد او براي پاسخگويي به مسايل موجود، عقلاني کردن طراحي بود: « از 1850 پيامبري شريف و اصيل به نام جان راسکين ضرورت آگاهي جديدي را اعلام داشت که بتواند بار سرنوشت تمدن نوين را بر دوش بکشد. دعوت او مربوط به هنر و بويژه معماري بود که بيش از هر چيز ديگري به شخص انسان نزديک است. او زرق و برق بچگانه، پرخرج و زننده ي معماري رسمي را رد نمود و به تحليل مسکن انسان جديد، اعم از دارا و ندار پرداخت و در درون خانه، به چيزهايي که همراه زندگي ما هستند توجه نشان داد. ديدگاه راسکين کاملاً نو بود، براي آنکه وزنه ي عرف و عاداتي که نسل اندر نسل به ما رسيده بود تکاني به خود بدهد، نسلي به مطالعه و به کشف طبيعت پرداخت و دير يا زود، گريز ناپذير بود که مسأله به طور درست و با اجزاي واقعي خود مطرح شود. اکنون ديگر اجزاي مسأله در زمينه ي زيباشناسي نبود، بلکه جنبه ي اقتصادي و اجتماعي داشت؛ مانند استفاده از زمين و بودن تا نبودن علتي وجودي براي ساختمان. بدين ترتيب شهرسازي از خوابي خرگوشي و ناميمون بيرون آمد و بمانند نظامي جاودان که به زندگي جامعه بستگي دارد، حياتي دوباره يافت. از اين زمان به بعد شهرسازي و معماري، در پيوستگي کامل با يکديگر، دوباره بيانگر آن هنر سه بعدي شدند که مي تواند مساعدترين شرايط زندگي مادي و رواني را براي انسان تضمين کند» اما براي لوکوربوزيه «زيبايي بصري» مهمترين نياز رواني انساني است. به همين خاطر براي برآوردن اين نياز، به سوي بهبود بصري ساختمان ها حرکت مي کند ؛ «بنابراين، تکنيک و آگاهي، دو ستوني هستند که هنر ساختن بر روي آنها تکيه دارد. هر نوعي از معماري، اگر چه به پديده هاي مقاومت مصالح مربوط مي شود، اما از جهتي به ناگزير با پديده اي بصري، يعني بيان تجسمي ارتباط دارد. معماري ترکيبي هنرمندانه، دقيق و درخشان اشکال در پرتو نور است.»( لوکوربوزيه، 1354 : 26)

 

لوکوربوزيه اعتقاد داشت که ساختمان ها را نيز مي توان همانند کتب خواند. براي اين کار، واژگاني افلاطوني از اشکال و صورت هاي محض و مطلق تدوين کرد؛ مکعب، مخروط، کره، استوانه، هرم، مربع، مستطيل و ... او بر اين باور بود که زيبايي معماري بايد بر پايه ي چنين صورت (فرم) هاي ثابت اوليه و ازلي افلاطوني باشد.

 

لوکوربوزيه هنرمندي مجسمه ساز نيز بود و برپايه ي انديشه هاي مدرنيستي و معمارانه، مرکز توجه هنري اش به ساختمان بود و ناخودآگاه بافت شهر را به فراموشي سپرد. او برداشتي خطي و گام به گام از توسعه داشت و براي همين اعتقاد داشت که در گام نخست مي بايد مسائل فني و عقلاني معماري حل شود. از اين رو سبک معماري، از ديد او هنوز مي بايد جهانشمول باقي بماند. « اگر جنگ دوم جهاني فرا نمي رسيد، تجربه ي معماري نوين در سراسر جهان انجام مي يافت، و در چارچوب اين هنر نو که بيان يک اجتماع با عناصر اوليه ي مشترک است، برخي از مشخصات ويژه ناشي از آب و هوا و رسوم مختلف نيز مي توانستند اثرات خود را بر جاي بگذارد» او درجايي ديگر نوشت : « کشوري نيست که تحت تأثير اين جريان نوسازي قرار نگرفته باشد. اين ثمره ي شيوه هاي نوين محاسبه يعني مقوله اي عام، و ثمره ي وجدان جديدي است که در آغاز عصر صنعتي زاده شده است. اين گونه از شهرسازي و معماري که در سراسر جهان رواج يافته داراي خط سيماي مشترکي است که پس از چند سال رشد و توسعه، ويژگيهاي بومي برخاسته از آب و هوا و عادات زندگي نيز در آنها رفته رفته پديدار مي شود»( لوکوربوزيه، 1354 : 32).

 

جالب توجه است که او در جايگاهي تدافعي ايستاده و بر خلاف نظرات پيشين خود و واقعيات تاريخي، مي گفت که مخالفان و نه هوادران معماري نوگرا، اصطلاح سبک بين المللي را مطرح کرده اند: «به منظور خوار و بي مقدار ساختن معماري معاصر، مخالفانش آن را معماري بين المللي نام نهادند و به اين ترتيب، پذيرفته که ميان معماران و مصرف کنندگان معماري همه ي کشورها، در سراسر طول و عرض هاي جغرافيايي، سازشي همگاني وجود دارد. اما آنان همين نکته را گناه مي شمردند و به صفت بين المللي مفهومي تقبيحي مي دادند. به اين شيوه، از روحيه ي ارتجاع و از ترسي که ترسيده ترها در برابر زياده روي تغييرات اين دوره دچارش شده بودند، پيروي مي شد. گيدئون در کتاب بزرگ تاريخ معماري خود به نام فضا، زمان و معماري مي نويسد: « براي نخستين بار پس از باروک، معماري امروز صاحب سبکي است که به اندازه ي کافي انعطاف پذير است، به طوري که هر منطقه يا ملتي که توانايي آن را داشته باشد، مي تواند با آن به زبان ويژه ي خود صحبت کند» (لوکوربوزيه، 1354 : 26)

 

اما لوکوربوزيه در معرفي ويژگيهاي شهر دلخواه و آرماني خود، به تشريح شهري مثالي يا جهان شمول مي پرداخت و تصويري را ارائه مي داد که هر کجا بويژه در جوامع صنعتي يا به گفته ي خودش مکانيزه، مورد خواست او بود. براي لوکوربوزيه تنها دو نوع شهر وجود داشت :

 

1- شهرهاي صنعتي که محل فعاليت توليد مي باشند.

 

2- شهرهاي موجود که در آن پخش، داد و ستد و امور اداري کالا رخ مي دهد. اين شهرها اشکالي ساده و مرکب داشته، بيشتر درمحل تقاطع راههاي آمد و شد و جاده ها شکل گرفته اند. به طور کلي اين شهرها متمرکز و شعاعي هستند.

 

لوکوربوزيه شهر صنعتي را شهري خطي پيشنهاد مي کرد و از اين لحاظ با تئوري نوار شهر همخواني داشت : او دو اصل نوار شهر را براي شهر صنعتي خود وام گرفت :

 

الف_ محل هايي که انسان بيش از هر چيز با آنها سروکار دارد بايد گردهم ساخته شوند تا از جابجايي بي مورد جلوگيري شود.

 

ب_ فضاهاي تفريحي مي توانند از ديگر مناطق کار و فعاليت به دور باشد.

 

از نظر لوکوربوزيه شهر صنعتي در راستاي راههاي اصلي حمل و نقل (کانال، جاده، راه آهن و ...) گسترش مي يابد. توسعه ي شهر خطي تا بي نهايت نخواهد بود و در نقاط برخورد يا مراکز قديمي از گسترش باز مي ماند.

 

شهر خطي بايد تنها در يک سوي جاده ها و راههاي گذري گسترش يابد و نه در هر دو سوي آن، زيرا در غير اين صورت، تقاطع ها همواره راهها را قطع مي کنند. کناره ديگر راهها بايد از آن دنياي روستايي باشد. در انتهاي هر قطعه از شهر خطي، منطقه اي حفاظت شده نيز در راستاي ذخيره ي زمين براي آينده درنظر گرفته شود. به اين شيوه، شهر صنعتي به صورت قمري خطي براي مراکز فرهنگي و شهرهاي از پيش موجودي در مي آيد که به صورت متمرکز و شعاعي هستند. شهر صنعتي در راستاي مستعدترين جهت ها توسعه مي يابد تا اينکه سرانجام در هنگام پيوست دو جاده يا راه، مثلث شهري پديدار مي شود که رئوس آن مراکز تجمع شعاعي با کارکرد فرهنگي و اداري قرار گرفته و اضلاع آن در يک سو داراي کارخانه هاي سبز هستند و در ميانه ي مثلث نيز زندگي دهقاني شکل گرفته است. هدف از اين شهر صنعتي بهره برداري موزون از زمين، هماهنگي و احترام دو سويه ي صنعت و جهان دهقاني است.

 

به نظر لوکوربوزيه، چه شهرهاي صنعتي و چه شهرهاي متعارف بايد بر پايه ي تمايز فعاليت هاي مشابه (پهنه بندي) باشند. او چهار پهنه و منطقه ي اصلي براي شهر تعريف مي کند. وي اين پهنه ها را «واحد» مي نامد :

 

الف_ واحد مسکوني و پيوست هاي آن

 

ب_ واحد کاري، تجاري، صنعتي، اداري، خدماتي

 

ج_ واحد تفريحي

 

د_ واحد آمد و شد افقي و عمودي

 

او گذشته از واحد هاي بالا، واحد ديگري را تعريف کرده و آن را مکمل واحدهاي بالا مي داند :

 

ه_ واحد منظره

 

الف ) واحد مسکوني يعني خانه و پيوست هاي آن

 

واحد مسکوني مجاور اصلي ترين عناصر شهر پيشنهادي لوکوربوزيه است. از ديدگاه او خانه جايي است براي برآوردن نيازهاي مادي انسان همچون يک ماشين (راه رفتن، خوابيدن و ...) و نيازهاي روحي بر پايه ي عادت هاي هزار ساله (آفتاب، فضا و فضاي سبز، و ...) به نظر لوکوربوزيه «پيوست هاي مسکن بر دو گونه است : در گام نخست پيوست هاي صرفاً مادي، مانند تأمين خوار و بار و آذوقه، سرويس هاي خانگي، خدمات بهداشتي، مواظبت و بهبود بخشيدن به شرايط جسماني، سپس پيوست هاي نوع دوم که به گونه اي ويژه، داراي جنبه ي معنوي مي باشند ؛ مانند شيرخوارگاه، کودکستان، دبستان ومدرسه حرفه اي» او خانه هاي فردي جدا از هم، مانند باغشهرها را براي مراکز مسکوني کوچک مناسب مي دانست، اما در مراکز بزرگ تابع زمان، فاصله را در خدمات، زير ساخت ها و تجهيزات مطرح کرد و معتقد بود که : « هر چه شهر بزرگتر بشود، حيف و ميل در مواردي مانند حمل و نقل، لوله کشي و ... بيشتر مي شود و آزادي فردي در باغشهر ها به قيمت از دست دادن خدمات مناسب تأمين مي گردد» (لوکوربوزيه، 1354 : 47)

 

براي مجتمع هاي زيستي بزرگ، «باغشهر عمودي» با واحد مسکوني مجاور (آپارتمان _ ويلا) را به جاي باغشهر افقي پيشنهاد کرد؛ به اين ترتيب که خانه ها به جاي اين که درکنار هم قرار گيرد، بر روي يکديگر ساخته شود که هر کدام داراي يک تراس _ باغ باشند تا آزادي فردي انسان در يک تشکيلات گروهي حفظ گردد. خانه ها چشم اندازي به افق دارد و از نور آفتاب و سبزه برخوردارند. محيط اين خانه ها را آفتاب، فضا وفضاي سبز مي سازد که با مقررات دقيقي تنظيم شده است. اينها خواسته هايي است که در منشور سيام سال 1933 انتشار يافته است. به اين ترتيب به رغم ترتيب عمودي سلول هاي مسکوني، همان امتيازات «باغشهر» افقي به دست مي آيد، اما بويژه درمسأله ي سازماندهي خدمات عمومي است که ويژگي باغشهر عمومي مشخص مي شود. هر باغشهر عمومي داراي يک طبقه ي تجاري در ميانه ي خود است که همه ي خدمات مورد نياز واحدهاي مسکوني را ارائه مي دهد. در حقيقت هر باغشهر عمودي محله اي با تمام امکانات در ارتفاع است که در پارکي تفريحي جاي دارد.

 

مجموعه روي پايه / پيلوتي قرار گرفته و طبيعت در زير واحدهاي مسکوني گسترش مي يابد و تا بي نهايت ادامه پيدا مي کند. بخشي از طبيعت آزاد شده براي ورزش روزانه است؛ (پيست ، زمين ورزش، استخر و ...) و بخش ديگر به باغهاي سبزي کاري و باغچه هاي خصوصي اختصاص مي يابد. از ويژگيهاي طبيعي زمين، براي ساخت چشم اندازهاي زيبا استفاده مي شود. (لوکوربوزيه، 1354 48)

 

ب) واحد کار

 

واحد کار، محل تغيير مواد اوليه (همچون کارگاه، کارخانه و آزمايشگاه)، محل کارهاي اداري و عمومي و خصوصي (مانند ادارات) و ... را در بر مي گيرد. جاهاي پيش گفته، مغازه ها و وسايل کشاورزي، همگي عناصري کاملاً معين و وسايلي دقيق هستند که بر پايه ي قوانين زيست شناسي انساني، آمد و شد و حمل و نقل قرار دارند هدف در اين واحد ها مي بايد «فضايي کاملاً روشن، هوايي سالم، بدون گرد و خاک، ورود و خروج منظم و به هنگام مواد اوليه و فرآورده ها» باشد. (لوکوربوزيه، 1354 :50)

 

مراکز صنعتي ، اين مراکز کارخانه هاي سبز هستند که با داشتن پنجره هاي بزرگ به سوي طبيعت و جداسازي کارگاهها با فضاي سبز، شرايطي مطبوع و انساني براي کارگران پديد مي آورند. کارخانه هاي سبز در شهر خطي قرار گرفته با فضاي سبز از نواحي مسکوني جدا مي شود.

 

مراکز تجاري : اين مراکز به صورت مجتمع و فروشگاه هاي بزرگ (سوپر مارکت ها) مطرح شده، بر خلاف شهرهاي سنتي که مغازه ها و بازار در مراکز پر ازدحام شهر هستند، در ميان طبيعت تصور مي شوند. دلايل اين کار عبارتند از :

 

- کمبود جاي پارک خودرو در وسط شهرهايي با تمرکز سنتي

 

- عامل اقتصادي و صرفه جويي درمکان، زمان و ترافيک.

 

مراکز اداري : محل جاي گيري طبيعي اداره ها، در مرکز آمد و شد شهري است. اداره ها به مانند جايي براي تماس هاي بي شمار بايد نزديک يکديگر باشند و عملاٌ در همه ي شهرها، در يک محله يا ناحيه بخصوص به نام محله ي داد و ستد و با يک ساختمان واحد به نام مرکز داد و ستد، گرد آيند. مرکزداد و ستد، تماس و استقلال دو سويه و همچنين صرفه جويي در وقت و سرعت در کار را تضمين مي کند. ويژگيهاي اين مراکز عبارتند از فضاي کاملاً روشن، هواي سالم، سکوت مناسب و ... (لوکوربوزيه، 1354 : 52)

 

مراکز خدماتي وابسته به زندگي شهري : علاوه بر خدماتي که در باغشهرهاي عمودي ارايه مي شود، ديگر خدمات مشترک در پرجنب و جوش ترين نقاط زندگي شهري جاي مي گيرد و همگي درون يک واحد قرار دارند.

 

ج ) واحد تفريح

 

واحد تفريح جاي فعاليتهاي ورزشي، فرهنگي (کتابخانه، تئاتر، باشگاه و ..) و محل انجمن ها و ... مي باشد. البته مکانهاي سنتي تفريح بويژه کافه، رستوران و مغازه هايي که به آن اشاره کرديم، همچون آثار به جامانده از جاده ي فعلي (يعني محل بي نظمي هاي مورچه وار) باقي مي مانند، اما در درون نظام جديدي که بيشترين کارايي را به آنها مي بخشد، ترتيب، جايگاه و رابطه ي جديدي خواهند يافت. به اين ترتيب فعاليتهاي اجتماعي کوچه ها و جاده ها به اين واحد منتقل مي شود. اين واحد مکان دوستي و همجوشي با مردم و پر از سروصدا است. اين واحد در جايي قرار مي گيرد که شلوغ بوده و براي تفريح و خوشي مناسب باشد. (لوکوربوزيه، 1354 : 55)

 

د ) واحد آمد وشد

 

اهميتي که لوکوربوزيه براي حل مسائل شهري از راه افزايش شمار طبقات و آزاد گذاردن زمين قائل بود، سبب مطرح شدن دو گونه آمد وشد افقي و عمودي از سوي وي شد ؛

 

آمد و شد افقي : به باور وي، نخستين وظيفه ي آمد و شد افقي اين بود که با تفکيکي مناسب، در هم آميختگي ميان سرعت طبيعي (گام انسان) و سرعت مکانيکي (خودرو، اتوبوس، تراموا، دوچرخه، موتور سيکلت و ...) را از بين ببرد. در نتيجه بايد در بيرون از مسيرهاي آمد و شد، مناطق پارکينگي پديد آيد.

 

واژه ي «جاده» از نظر او نماد بي نظمي هاي مورچه وار بود و مي بايد به جاي واژه ي جاده و کوچه، از مسير پياده رو و مسير سواره رو يا اتوبان استفاده کرد. داده هاي مسأله ي آمد و شد را کاربري ها تعيين مي کنند. به اعتقاد او آمد و شد به شکلهاي زير توزيع مي شود :

 

- رفت وآمد گذري پياده: از داخل پارک ها و طبيعت گسترده، جداي از مسير اتومبيل رو

 

- رفت وآمد توزيعي پياده : که از زير پيلوتي ها به نقاط معيني در کنار واحد مسکوني مي انجامد.

 

- رفت و آمد گذري وسائط : اتوبان ها و پارک وي ها با کناره هاي موازي و پيچ هاي ملايم و تقاطع ناهمسطح.

 

- رفت و آمد آهسته ي پياده ها و وسائط : قدم زدن کند، تنظيم شبکه ي درهم پيرامون نقاط معيني مانند مغازه هاي بزرگ، مکانهاي تفريح و ... در ميان چمن هاي پر گل، کافه هايي در هواي آزاد (لوکوربوزيه، 1354 : 58-56)

 

آمد و شد عمومي : تأمين فضاهاي مناسب واحدهاي سکونت، کار،تفريح و آزاد کردن زمين هاي پيرامون آن با بلند مرتبه کردن ساختمان ها امکان پذير است. آمد و شد عمومي با بالابر (آسانسور) آمد و شد افقي را کاهش داده، در وقت، هزينه هاي تأسيسات، توسعه و گسترش افقي و ... صرفه جويي مي کند.

 

ه ) واحد منظره / چشم انداز

 

محيط و چشم انداز طبيعي براي ايجاد تعادل در برابر خودرو، درهمه ي واحدها مطرح مي شوند. لوکوربوزيه واحد منظره را گياهان سبز، پهنه هاي صاف، زمين هايي با پستي و بلندي و افق هاي کم و بيش دور تعريف مي کرد.

 

او به جاي ساختمان هاي درون گرا که پيرامون فضايي باز شکل گرفته، ساختمان هاي برون گرايي را مطرح مي کرد که در ميان محيطي باز و گشاده نشسته اند و از نقاط گوناگون محيط پيرامون مانند يک مجسمه، به آن ديد وجود دارد.

 

از ديدگاه لوکوربوزيه براي منظره سازي بايد فضاي آزاد را حفظ نمود و از اين راه اشيا را برجسته کرد. بايد ساختمان هاي انگشت شمار زيبا و شايسته اي را در فضاي سبز و آسماني ساخت. اين امر نشان دهنده ي قدرت و فناوري آن روزگار مي باشد. آنها حجمهايي را به صورت منفرد در نظر گرفته به زيبا شناسي مجموعه ها بي توجه مانده اند. (لوکوربوزيه، 1354 : 61).

  • Like 8
لینک به دیدگاه

معرفی طراحی شهرهای :

_ چندیگره (شاندیگار) 1951 تا 1965

ساخت شهری کاملاً جدید، آرزویی است که هر شخص نوگرایی در سر می پروراند. لوکوربوزیه در 1951 به این آرزو رسید و تا پایان عمر خود (1965) سرگرم آن بود. پس از امضای موافقت نامه ی سال 1947 میان هند و پاکستان ، ایالت پنجاب بین دو کشور تقسیم شد و لاهور پایتخت این ایالت در پاکستان باختری قرار گرفت. دولت پنجاب شرقی با مسئله ی تنظیم امور ایالت و رسیدگی به وضع پناهندگان روبرو شد و انتخاب شهری به عنوان پایتخت پنجاب هند در دستور کار قرار گرفت. در آغاز شهرهای موجود بررسی شد اما هر کدام به دلیلی پذیرفته نشد، سپس بر آن شدند تا شهر جدیدی را بسازند، دولت مرکزی نیز از این تصمیم پشتیبانی کرد و نهرو این شهر را نماد آزادی هند و رهایی از سنت های گذشته و بیانگر سرنوشت آینده ی ملت خواند.

طراحی شهری چندیگره {تلفظ فرانسوی – شاندیگار} با همکاری جین درو، مکسول فرای و پسر عمو و شریک سابق لوکوربوزیه_ پیرژانره_ انجام پذیرفت.

البته هندوستان در سده ی بیستم تجربیات فراوانی در ساخت شهرهای جدید داشت. سبک حاکم بر دهلی کلاسی سیستی بود و لوکوربوزیه کوشید تا از عظمت گرایی طرح ساختمان های دهلی نو استفاده نموده، آن را در قالب فرم های نوگرایانه طراحی نماید. پافشاری دولت هند بر بهره گیری از فرم های بومی، به مذاقش خوش نمی آمد و حتی یک بار به نهرو گفته بود که : «اساساً در دنیای امروز که شما ماشین، شلوار و دموکراسی را پذیرفته اید، سبک بومی چه جایگاهی دارد؟». اما سرانجام ناگزیر شد که برای توجیه طرح هایش، آنها را الهام گرفته از زندگی و معماری هندی قلمداد کند.

نقشه ی شهر به علت شتاب در آغاز کار جاده سازی، در شش هفته طراحی شد. این شهر برای 150000 نفر جمعیت پیش بینی شده بود که تا 500000 نفر امکان گسترش داشت و 3/1 جمعیت آن را می باید کارمندان ادارات تشکیل دهند. دولت متعهد شده بود که ساختمان های عمومی و خانه های کارمندان، یعنی بخش مهمی از شهر را بسازد. طراحان بر پایه ی برنامه ای دقیق قاعدتاً توانایی کنترل روند کار _ از کارهای شهرسازی تا آخرین جزییات معماری _ را داشتند (بنه ولو، ج 2 ، 1384 : 113)

شاندیگار براساس تئوری «هفت راه» لوکوربوزیه_ که گونه ای سلسله مراتب شمرده می شود _ شکل گرفته است. شبکه ای از راه های تندور _ راه های درجه یک، دو و سه _ شهر را در زاویه های قائمه قطع کرد و شطرنجی از بخش های بزرگ مستطیل شکل بوجود آورده اند. هر کدام از این بخش ها که نزدیک به صد هکتار بودند، می باید یکی از کاست های اجتماعی هند را در خود جای می داد، برای این کار، 13 گونه مسکن متفاوت طراحی شده بود. از میان هر بخش نوار سبز وسیعی گذر می کرد که نه تنها مجموعه های مسکونی هر بخش را به دو قسمت تقسیم می نمود، بلکه اتصالی شمالی جنوبی بین بخش ها نیز پدید می آورد.

خدمات تجاری و همگانی شهر به صورت مشترک به گرد راههای 4 (تجاری) شکل گرفته بود. از این محورهای شرقی _ غربی تجاری راه های 5 و 6 جدا شده که تا ورودی خانه ها ادامه می یابد. درراستای نوارهای سبز نیز راههای 7 قرار دارند که دسترسی پیاده به خدمات آموزشی و اوقات فراغت را تأمین می نماید.

محدوده ی دولتی در شمال شهر و در محله ای ویژه پیشنهاد شده است. در این بخش، ساختمان های اداری _ که در آن همه ی وزارتخانه ها تجمع یافته اند _ کاخ استاندارد، مجلس و کاخ دادگستری، در فضایی باز که با تپه ماهور، آب نماها، درختکاری و عناصر نمادین آراسته شده اند، قرار دارد.

با آنکه ادعا می شد که جزئیات در همه ی ابعاد مجموعه و با دقت تمام حل شده است، اما توجه اصلی لوکوربوزیه، به مسائل صوری و کالبدی محیط بود و ترجیح می داد تا بر داده های همبستگی مانند اقلیم تکیه کند و نه بر مسائل متغیری چون روابط اجتماعی. لوکوربوزیه در این طرح دنیایی از فرم های شاید شگفت انگیز را به شهرنشینان این استفاده کنندگان ساده، ارائه می دهد. (بنه ولو، ج 2، 1384 : 120)

اما به رغم کیفیت مناسب تک بناها، کیفیت مجموعه با شکست روبرو شد. لوکوربوزیه در طرح این شهر که به عنوان نماد هندوستان نوین طراحی شد، جهشی به آینده می دید. در کشوری که بیشتر مردمش ناگزیر بودند پیاده راه بروند. شهری مناسب خودرو طراحی نمود. حتی شخصیت قدرتمندی همچون لوکوربوزیه نتوانست انگاره هایش را با واقعیت هندوستان همساز کند.

- برازیلیا (1956 تا 1963)

در سال 1945 برزیل برای مدتی کوتاه به دموکراسی دست یافت و می خواست تا با ساخت یک شهر، به این تحول خود، نمادی کالبدی بخشد.

بر پایه ی قانون اساسی 1946، مقرر شد تا پایتخت از ریودوژانیرو به بامواره مرکزی انتقال یابد. در میانه دهه پنجاه، به اسکار نیمایر به عنوان معمار و لوچیوکوستا به عنوان شهرساز، وظیفه ی برنامه ریزی و طراحی سبک پایتخت جدید به نام برازیلیا داده شد. شهر جدید در درونبوم برزیل و 960 کیلومتری شمال باختری ریودوژانیرو، در سرزمین های کم جمعیت ساخته می شد. این تصمیم، جزئی از یک برنامه ی گسترده برای جابه جایی بخشی از جمعیت و اقتصاد کشور از کرانه اقیانوس اطلس به سرزمین های داخلی، به شمار می آمد. نقل مکان قدرت سیاسی برای آغاز این روند، گریزناپذیر می نمود و شهرجدید می باید از آغاز، نماد این برنامه باشد.( بنه و لو، 1384 : 104)

این شهر می باید برای500 هزارنفر طراحی می شد، برازیلیا میان سال های 1956 تا 63میلادی طراحی و ساخته شد.

نقشه ی شهر برای القای توسعه و بهنگام بودن، شکل نمادین یک هواپیما را به خود گرفت. در دماغه، بدنه و بال های این هواپیما، عملکردهای مختلف جانمایی شد، در دماغه، ادارات حکومت مرکزی، در بدنه، ادارات و در بال های مناطق مسکونی. (65: 1995 وTietz).

طرح شهر روی نقشه یک صلیب ساده است که از تقاطع دو بزرگراه 4 تا 10 باند پدید آمده است. محور شرقی _ غربی آن 2200 متر طول و 350 متر عرض دارد که همه ی ساختمانهای همگانی برای ادارات، ورزش، ارتش، هتل ها، و تئاتر را در بر دارد و اوج خود را درمیدان «سه قوه» با ساختمانهای 38 طبقه ی اداری، کاسه ساختمان کنگره و گنبد مجلس سنا، دادگاه و وزارت امور خارجه و یک کلیسای جامع نشان داده است.

محور دیگری که عمود بر محور شرقی _ غربی ایجاد شده است، 14 کیلومتر طول دارد که آمد و شد بیرونی _ داد و ستد با مناطق اطراف _ را بر عهده دارد. مناطق مسکونی در قالب «سوپر محله» های بسیار وسیعی که طراحی آن می باید به گونه ای هماهنگی انجام پذیرد، در اطراف محور شمالی _ جنوبی قرار داشت. کوستا اعتقاد داشت که سوپر محله نباید تفکیک پذیر باشد و زمین را نباید بصورت قطعه، بلکه بصورت قطعه هایی متناسب و همراه با پروانه ساختمانی فروخت. بهای این قطعه ها به خدمات و جایگاهشان بستگی دارد. این شیوه قاعدتاً موانع برنامه ریزی را از سر راه بر می دارد. بهتر است پیش از فروش زمین پروژه ی واحدی طراحی شود، اما هیچ مانعی برای مالکان قطعه های مختلف، برای ارائه ی پروژه خود به سازمان برنامه ریزی، وجود ندارد. (بنه و لو، 1384 : 105)

پیشنهاد کوستا و نیمایر برای محله ها، ساخت بلوک های مسکونی 5 تا 6 طبقه با حجم های ساده و فضاهای میانی وسیع سبز بود.

طرح شهر برازیلیا از تقارن خواهی و عظمت گرایی خاص نیمایر سرچشمه گرفته است. هر چند در آغاز از این طرح تجلیل شد، اما در طول زمان نشان داد که طرحی شکست خورده و خلاف واقعیت است. برای نمونه، نیمایر حجم های زیبایی را طراحی کرده است. اما به شرایط آب و هوایی برزیل میانی هیچ گونه توجهی نداشته است. شهر هواپیما شکل برازیلیا، همچون آهن ربایی روستاییان برزیلی را در پیرامون خود گرد آورده و حلقه ای از حلبی آبادهای رسمی و غیر رسمی را با جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر، در پیرامون خودشکل داده است. این موضوع مشکلاتی حل نشدنی در تأمین خدمات و تجهیزات شهری برازیلیا که برای یک چهارم این جمعیت برنامه ریزی شده بود، پدید آورده است. (65 : 1998، Tietz).

در نمونه ی برازیلیا می توان شکست شهرسازی مدرن را به خوبی مشاهده کرد. هرچند این طرح در طراحی مسکن موفق بود، اما حتی نتوانست به ادعای خود که طرح مجموعه خردگرایانه می باشد، وفادار بماند. در نظام ارتباطی خردگرایانه آن می باید مسافت های بیش از 2 کیلومتر را با پای پیاده طی کرد و در صورت عدم تمایل به پیاده رفتن این مسیر، می باید مسافتی ده کیلومتری را رانندگی نمود.

اندیشه ی خردگرایانه حاکم بر طرح و برنامه ریزی این شهر، نه تنها توجهی به شرایط مکان نداشته است، بلکه به سنت های کشور نیز پشت کرده است. در فضاهای پهنه بندی شده ی این شهر، امکان هیچ گونه زندگی شهری وجود ندارد و عملاً بجای ایجاد یک شهر زنده، به مجموعه ای از ساختمان های تندیس گونه با نظمی خاص برخورد می کنیم. افزون بر آن، به رغم وجود فضاهای بسیار باز موجود، فضایی مناسب گردهمایی و تعامل اجتماعی بوجود نیامده است و از آنجا که هر سانتیمتر از زمین این شهر برنامه ریزی شده است، سه چهارم مردم در حلبی آبادهای پیرامون آن زندگی می کنند.

ایجاد شهری کاملاً جدید_ بجای گسترش شهر موجود_ باعث شد تا تداوم زندگی، به خاطر بی گذشته بودن شهر، آینده ی قابل پیش بینی ای نیز برای خود نداشته باشد. ( 67 : 1998 ، Tietz).

بررسی دیدگاه های منتقدان لوکوربوزیه:

در این قسمت دیدگاههای نظریه پردازانی که به خصوص در حوزه ی شهر سازی تفکرات لوکوربوزیه را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند، بیان می شود.

نقد لوئیس مامفرد بر آراء لوکوربوزیه:

لوئیس مامفرد، منتقد معماری، طراح شهر و تاریخ نگار فرهنگی امریکایی که در جستجوی عوامل تاثیر گذار بر زندگی شهری بود و پدیده های فناورانه ای که در حال رشد و نمو بود را بررسی می کرد، در دیدگاههای خود درباره ی معماری و شهر سازی بر نگرش ها و فعالیت های کسانی چون لوکوربوزیه انتقاد می کرد. وی لوکوربوزیه را به خاطر تحمیل شرایطی که ساکنان شهر ناچار بودند به سختی خود را با آن همساز کنند، محکوم می کرد، تا جایی که پروژه ی مجموعه ی مسکونی مارسی اثر لوکوربوزیه را «حماقت مارسی» می نامید.

مامفرد فضای شهری را فضای اجتماعی تعریف می کرد که هویت آن در همخوانی با هدف های انسانی و اصول زیبا شناختی معنا پیدا می کرد. بر این پایه وی از فضاهایی چون میدان و خیابان که مطابق با اصول زیبا شناختی و نه معیارهای فنی_ عملکردی، و عامل ایجاد روابط اجتماعی باشند به عنوان فضاهای انسانی نام می برد و جاهایی چون اتوبان ها را فضاهای ضد انسانی می دانست. (پاکزاد، 1386: 405)

نقد جین جیکوبز بر آراء لوکوربوزیه:

در رویکرد جیکوبز به عنوان منتقد امریکایی، با نوعی ستایش شهرهای بزرگ و زندگی متنوع و فراوانی درونی آنها رو برو می شویم که به صورتی شگفت انگیز قدرت انتقادی خود را در ارتباط با مشکلات و اشکال بیمار گونه ی این شهرها از دست می دهد.

دیدگاه جیکوبز آنجا که به نقد از زندگی کسل کننده و افسرده ساز حومه های شهرهای بزرگ می پردازد و انفعال و یکنواختی را در حیات شهرهای کوچک به باد حمله می گیرد قابل تامل است، اما این دیدگاه در تمایل یک بعدی به شهرهای بزرگ تا اندازه ای سطحی نگر می نماید. مثال بارز در این مورد تحلیل وی درباره ی فضاهای سبز است. زمانی که او از پارک ها سخن می گوید با در نظر گرفتن آنها به نوعی همچون تداوم طبیعت درون شهر، آنها را مکان های اصلی بزهکاری تعریف می کند و بستر مناسب برای انحرافات اجتماعی جوانان و «تخریب کننده ی» بافت شهری توصیف می کند و با زیر سوال بردن دیدگاههای هووارد و لوکوربوزیه علیه مجتمع های مسکونی چنین می گوید:

«شهرسازان باغ شهر با نفرتی که از خیابان دارند تصور می کردند که برای جبران مراقبتی که در خیابان وجود دارد ساختن محوطه های داخلی در مجموعه های مسکونی برای بچه ها کفایت می کند. این سیاست بعدها بوسیله ی هواداران «شهر درخشان» پی گرفته شد. ناروا بودن این راه حل در همه جا و هر جایی که به اجرا درآمده است این است که بعد از شش سالگی، هیچ کودکی با داشتن اندکی شخصیت با اشتیاق و میل کامل نمی پذیرد که در محوطه ی داخلی این چنین کسل کننده ای باقی بماند.بسیاری برآنند که هر چه زودتر از آن فرار کنند.» (فکوهی،1383: 207)

نقد سرگئی چرمایف بر آراء لوکوربوزیه:

سرگئی چرمایف به نقد پارکشهر لوکوربوزیه پرداخته است. او باور دارد که مردم پس از سرخوردگی از حومه ها، شروع به ساختن فضاهای شبه روستایی در شهرها می کنند، به گونه ای که سبزه زارهای پراکنده پدیدار می شوند. این سبزه زارها نه به آن اندازه گستره دارند که بتوان آنها را پارک شمرد و نه به اندازه ای کوچک هستند که واجد صمیمیت و دنجی یک باغ خصوصی باشند. «همه چیز به همه کس تعلق دارد و نتیجه آن می شود که نه چیزی از آن کسی است و نه کسی می تواند از چیزی بهره و لذت ببرد. زمین ها به بهانه ی ایجاد فضای سبز به هدر می روند و بدتر آنکه به هدف معینی هم اختصاص نمی یابند» چرمایف مخالفت خود را با این روندها ابراز کرده و برای زندگی آدمیان فضای میان ساختمان ها را به اندازه ی خود آنها مهم می دانست. (پاکزاد، 1386: 306)

چرمایف باور داشت که مطالعه ی کالبد شهر نشینی باید در دو لایه سامان یابد :

1/ باید انواع بیشمار آزموده ها به عرصه هایی با کالبد و ذات آشکار آورده شود که اجزای آنها به دقت معین شده است.

2/ این عرصه های جدا شده باید به نسبت شدت تاثیر شان بر یکدیگر و بر حسب مقدار و کیفیتشان در درجه های متفاوت جای گیرند.

در این نظریه یعنی جدایی عرصه های امور گوناگون و اختصاص دادن هر کدام به فعالیتی خاص، او به ستایش«شهر درخشان » لوکوربوزیه می پردازد. (پاکزاد، 1386: 310)

نقد اشپرای رگن بر آراء لوکوربوزیه:

اشپرای رگن، معمار، برنامه ریز، نویسنده و منتقدی است که درباره ی مقیاس طراحی می نویسد :« در طراحی افزون بر شیوه های معمول اندازه گیری، روش دیگری نیز وجود دارد که به اندازه اندازه گیری با اینچ، فوت، یارد و متر، صریح و روشن نیست و آن، توجه به مقیاس انسانی در رابطه ی میان عناصر محیط و همچنین رابطه محیط با مردم می باشد. موضوع، حفظ و نگهداری موارد در ارتباط با یکدیگر و نیز با مردم است»

مقیاس در طراحی شهری، کیفیتی است که شهرها را برای انسان قابل درک می سازد و اجزاء را در زمینه ای یکسان نگه می دارد به باور او مقیاس در طراحی شهری را نمی توان با معیارهای خطی ارزیابی نمود اما می توان شاخص هایی را تعریف کرد که « احساس مقیاس » را پدید آورند. او سیستم مدولار لوکوربوزیه را سامانه ای می داند که هم به مقیاس و هم به مدول در معماری و طراحی شهری توجه دارد. از دید اشپرای رگن سیستم مدولار شاخصی است که انسان را درون یک سیستم دارای ریتم، هماهنگی و تناسبی ظریف در نظر می گیرد. او باور دارد که سیستم مدولار لوکوربوزیه می تواند درباره ی یک شهر نیز مانند یک ساختمان بهره برداری شود، لذا او در جستجوی معیار مناسبی برای ایجاد احساس مقیاس در طراحی شهری از معیار «پیاده روی» نام می برد(پاکزاد، 1386: صص 328-327)

نقد رابرت ونتوری بر آراء لوکوربوزیه:

ونتوری، منتقد و مخالف معماری کاملاً کارکرد گرا و طراحی های معماران نوگرا و متعصب بود. او در کتاب پیچیدگی و تناقص با حمله به ساده انگاری معماران و شهرسازان معاصر خود، نه تنها بر بودن تناقض و پیچیدگی در مسائل شهری و در همه مقیاس ها تاکید دارد بلکه از آن استقبال نیز می کند او به دنبال پدید آوردن تغییری بنیادین در رویکردهای موجود بوده و همین مساله باعث حمله نوگرایان و طرفداران لوکوربوزیه به او شده است. ونتوری رویکرد لوکوربوزیه را ناکافی، ناقص و ساده انگارانه دانسته، لوکوربوزیه به معماری نسبتاً تشریفاتی و مجلل سبک بوزار معترض بود و غیر مردمی بودن آن را ثابت کرد و نتیجه گرفت که برای مردمی کردن شرایط نه تنها نور، هوا و فضای سبز می باید برای همه به شیوه ای عادلانه تامین گردد، بلکه از پرداختن به حشو و زاید در معماری نیز باید پرهیز کرد. ونتوری هنگامی که نظریه های نوگرایانه لوکوربوزیه و هم اندیشان او در عمل پیاده شده با پذیرش جنبه های مثبت نوگرایی به ریشه یابی مشکلات معماری و شهر سازی زمان خود پرداخته، او کمبودها و خطاهای فکری و عملی برخاسته از رویکرد نوگرایان را آشکار می کند. عواملی که باعث شده تا هنر، معماری و شهرسازی، به حرفه هایی «نخبه پسندانه» تبدیل و دستاوردهای آن برای مردم ناخوشایند شود.(پاکزاد، 1386: 359)

او نشان می دهد که کلی گویی های لوکوربوزیه و بی توجهی وی به ظرافت ها، به فراموش شدن تفاوت ها، انکار پیچیدگی و تناقض های موجود در جامعه، شهر و ساختمان و به ساده انگاری ای انجامیده است که هنر و معماری را برای شهروندان به موضوعی انتزاعی و ناملموس تبدیل کرده. وی بر خلاف لوکوربوزیه معمار و شهرساز را قهرمان رهایی بخش انسان نمی پندارد، بلکه به فروتنی بیشتر اندرز می دهد. (پاکزاد، 1386: 360)

نقد ادموندبیکن بر آراء لوکوربوزیه:

بنابر اندیشه های بیکن، طراحی باید بر پایه ی شکل زمین انجام می گیرد نه اینکه مانند (شهر درخشان) لوکوربوزیه ساختمان ها از قید زمین آزاد شوند و بصورت تک بناهای جدا از هم در بستر زمین شکل گیرند. از دید او شهر باید بگونه ای باشد که شهروند در هر دم از زمان احساس درستی از جایگاه مکانی خود داشته باشد. (پاکزاد، 1386: 415)

نقد چارلز جنکس بر آراء لوکوربوزیه:

جنکس از اینکه نمی تواند لوکوربوزیه را در قالب معینی ارزیابی کند شکایت دارد و می نویسد که معلوم نیست باید آثار او را منطق گرایانه به شمار آورد یا شاعرانه. لوکوربوزیه در کتاب خود به نام به جانب معماری چنین می نویسد:

«سنگ را به کار می برید، از چوب و بتن استفاده می کنید و از این مصالح، خانه ها و کاخ ها می سازید؛ صرف به کارگیری این مصالح ساختن و یا ساختمان است. طبیعی است کار شما باید مبتکرانه باشد اما ناگهان کار شما قلب مرا می لرزاند، کار شما نیکوست. من به شعف می آیم و می گویم: این کار زیباست. این است آنچه می تواند معماری به شمار آید. هنر به صحنه وارد می شود. در خانه من همه چیز به خوبی کار می کند....))

با آنکه لوکوربوزیه در بیان خویش تا اندازه ای به اصطلاح سانتیمانتال است اما در همین سطور، نکته ای که باعث شگفتی و پرسش جنکز شده است را به خوبی پاسخ می گوید این نوشته روشن می کند که کار لوکوربوزیه هم منطق گراست و هم شاعرانه. (مزینی، 1386: صص 76 و 75)

نقد پست مدرن ها بر شهرهای لوکوربوزیه:

در دهه ی 50 دو شهر مهم بر اساس عقاید لوکوربوزیه طراحی و احداث شد. لوکوربوزیه برای طراحی شهر چندیگار از جدیدترین ضوابط شهر سازی و معماری مدرن که عمدتاً خود او مسئول تبیین آنها بود استفاده کرد. یک مرکز اداری و وسیع برای استقرار ساختمان ایالتی و تعدادی محلات مسکونی در اطراف آن به علاوه خیابان های عریض، پارک های وسیع و مغازه های بزرگ برای این شهر در نظر گرفته شد. شهر دیگری به نام برازیلیا به عنوان پایتخت جدید کشور برزیل در سال 1957 توسط لوچیوکوستا طراحی شد. معمار معروف دیگر برزیلی به نام اسکار نیمایر بسیاری از ساختمان های مدرن این شهر را طراحی کرد. این شهر نیز با توجه به عقاید مطرح شده توسط لوکوربوزیه طراحی شد. نیمایر خود با لوکوربوزیه برای طراحی ساختمان وزارت آموزش برزیل در سال 1936 همکاری کرده بود. شهر همانند شکل یک هواپیما طراحی شده بود که در محور وسط بخش اداری و در دوبال آن محلات مسکونی قرار داشت. اتوبان های عریض از وسط کل مجموعه عبور کرده و قسمت های مختلف آن را به هم مرتبط می کرد. همانند اشکال کشیده شده ی لوکوربوزیه از شهر آینده، برازیلیا با توجه به حمل و نقل و برای تسهیل حرکت اتومبیل طراحی شد. آنچه که در این شهر دیده نمی شود توجه به عابر پیاده و مقیاس انسانی است که در بین ساختمان های مکعب شکل مدرن این شهر با فواصل بسیار زیاد بین آنها گم می باشد. این دو شهر به عنوان نماد شهر سازی مدرن طی دو دهه 60-70 میلادی توسط نظریه پردازان معماری پست مدرن مانند رابرت و نچوری، چارلز جنکز و برنت برولین مورد انتقاد شدید قرار گرفت. آنها این شهرها را غیر انسانی و فاقد هر گونه هویت تاریخی و فرهنگی معرفی کردند.(قبادیان، 1382: 80-75)

نقد برنت برولین بر آراء لوکوربوزیه:

برنت برولین در کتاب شکست معماری مدرن به روش طراحی معماری و شهرسازی مدرن و خصوصاً آنچه که لوکوربوزیه در طرح شهر چندیگار هند انجام داد انتقاد تند و گزنده ای کرد. به نظر برولین، لوکوربوزیه طراحی این شهر و ساختمان های آن را کاملاً بر طبق الگوهای موسوم در اروپای مرفه اجرا کرد که به کلی متفاوت از آن چیزی است که اهالی فقیر و هندو مذهب هند با آن آشنایی دارند. (قبادیان، 106 :1382)

سخن آخر :

لوکوربوزیه بر این باور بود که معماری باید از مواد و مصالح جدید مانند فولاد، بتن آرمه، و تکنیک های جدید ساخت و ساز استفاده نماید. این معماری می باید عقلانی باشد و نظم ریاضی گونه ای را نشان بدهد. این معماری می باید قوانین کلی و جهانشمول یعنی اصول حاکم بر دنیای ما را آشکار سازد. (پاکزاد، 1386 : 370).

لوکوربوزیه معماری انسان گرا بود. او برای حل مشکلات شهرهای زمان خود به این نتیجه می رسد که: «برای پاسخ دادن به مسائل دشواری که زمان در برابرمان نهاده _ یعنی مسائل مربوط به تأسیسات جامعه_ تنها یک راه پذیرفتنی وجود دارد، راهی که مسائل را به ریشه های حقیقی آن خواهد کشاند؛ این راه انسان نام دارد»

او برای حل ریشه ای معضل نوشت : « بنابراین باید به دنبال ایجاد تعادلی بین انسان و محیط او برویم» (لوکوربوزیه، 1354 : 33)

لوکوربوزیه از انسان و محیط، برداشت افلاطونی داشت؛ او در واقع با انسان های پیرامون خود و نیازهای واقعی شان که در قالب زمان و مکان مطرح می شود کاری نداشت، بلکه برای او شناخت حقیقی و راستین در صورت های مثالی محض، ازلی و مطلق نهفته بود که می توان با کمک قوای ذهنی و مغز خود بدان نایل آمد.

وقتی لوکوربوزیه از انسان سخن می گوید، منظورش یک «صورت مثالی» است. او به دنبال آرمان هایی بود که بتواند در خدمت «صورت مثالی» قرار گیرد. او به دنبال راه حل هایی بود که بتواند پاسخگویی ذات انسان و«انسانیت» باشد. برداشت او از محیط نیز ناخودآگاه محیط طبیعی بود و محیط مصنوع را تصنعی می دانست. او از خود پرسید : «ما از کدام انسان و کدام محیط صحبت می کنیم ؟ از انسانی که عمیقاً به دست مصنوعات قرن ها تمدن، تغییر یافته و بویژه با صد سال تمدن ماشینی، اعصاب خود را به گونه ی وحشتناکی از دست داده است؟ از محیطی که شلوغی وسایل مکانیکی آن را متلاطم ساخته و حتی برخی اوقات صحنه ای پر از وهم و هذیان پدید می آورد؟» و بی درنگ پاسخ داد : « ما نه از آن انسان سخن می گوییم و نه از آن محیط. در این ساعات دگرگونی ها، باید به اصول و قوانین انسانی و محیط برگشت؛ به شهر، به منزله ی یک سازمان زیستی با ارزش های روانی و جسمانی خود، و به محیط به مانند آنچه که اساس آن را تشکیل می دهد، یعنی طبیعت ... باید قانون طبیعت را دریافت، باید انسان و محیط او را مطالعه کرد، یعنی جوهر و سرشت انسان و ژرفای طبیعت را کاوید» (لوکوربوزیه،1382 : 34)

از دیدگاه لوکوربوزیه نیازهای مادی و معنوی انسان در سراسر دنیا یکسان بوده و از این رو ، انسان موجودی جهانی است. به این ترتیب پاسخ های ارائه شده در برابر نیاز وی نیزیکسان هستند، او تنها به جنبه ی بیولوژیک یا زیست شناسانه ی انسان توجه داشت و می کوشید تا نیازهای فیزیولوژیک انسان را برآورده سازد: « انسان به منزله ی جزئی از جهان هستی است و برای اینکه هماهنگی حاکم باشد، باید در فعالیت های معنوی همان قانونی وجود داشته باشد که در آثار طبیعت موجود است. باید آثار انسانی و آثار طبیعی با هم پیوند بخورند. طبیعت آموزش های بی پایان می دهد، تظاهر زندگی در طبیعت است، همان زندگی ای که زیست شناسی، قوانین مربوط به آن را گردآوری می کند. همه ی چیزها در طبیعت دارای زایش، رشد، شکوفایی و افول می باشند» (لوکوربوزیه، 1354 : 34) او سپس ادامه می دهد : « اصطلاح «زیست شناسی» درباره ی معماری و شهرسازی واقعاً مناسب است. در این اصطلاح، ویژگی معماری و شهرسازی زنده خلاصه می گردد. زیست شناسی تعیین کننده ی پلان و مقاطع ساختمان هاست. حجم آنها را تنظیم می کند و به گونه ی مناسبی پاسخگوی وظایف مختلف آنهاست. زیست شناسی تضمین کننده ی انعطاف پذیری و هماهنگی آمد و شد است. زندگی از درون به بیرون رشد می کند، گسترش می یابد و به سوی نور و روشنایی باز می شود، معماری و شهرسازی نیز با همین قانون یگانه به جلو می روند، یعنی از درون به بیرون؛ و این قانون، معیار و ظابطه ی سخت ما در داوری هاست. در نتیجه، ساختمان عبارت از مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، برای رسیدن به هدفهایی سودمند است. این اجزا اعضایی را تشکیل می دهند که همانند اندام یک موجود زنده به هم پیوسته اند. وحدتی که در طبیعت و در انسان موجود است به مانند قانونی است که به آثار انسانی زندگی می بخشد؛ همین که این قانون درک و پذیرفته شود، بقایای انگلی دیگر حق ادامه ی زندگی نخواهند داشت. نوسازی یک قانون ذاتی جریان طبیعت است» (لوکوربوزیه، 1354: 34)

لوکوربوزیه انسان و جامعه را پدیده ای ایستا ندانسته، بلکه آن را دستخوش تغییر و تحول نیز می دانست. او به تأثیر محیط بر انسان و معماری آگاه بود، اما رشد و پیشرفت جامعه را خطی می انگاشت و باور داشت که همه ی جوامع می باید از مرحله ی صنعتی گذر کنند. به همین خاطر محور توجه او، انسان و جامعه ی صنعتی بود. به بیانی دیگر اندیشه ی او بسیار اروپا محور است : «این قوانین زیست شناسی، این عطف دایمی به زندگی که می تواند به اشیای مادی، مانند حجمهای ساختمانی و یا خیابان بندی های شهر روح بدهد، در زندگی اجتماعی نیز پیدا می شود.))

  • Like 9
لینک به دیدگاه

کتابنامه ( فارسی ) :

_ بیکر، جفری هوارد،(1386)، لوکوربوزیه : تجزیه و تحلیل فرم، ترجمه رضا افهمی._تهران : سبحان نور

_ برولین، برنت سی،(1383)، معماری زمینه گرا(سازگاری ساختمان های جدید با قدیم )، ترجمه راضیه رضازاده ._ اصفهان : خاک

_ پاکزاد، جهانشاه،(1386)، سیر اندیشه ها در شهرسازی. _ تهران : شرکت عمران شهرهای جدید

_ پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، محمد حسین و حسین،(1382)، نظریه های شهر و پیرامون._ تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ( سمت )

_ چرمایف، سرگئی ایوان،(1353)، عرصه های زندگی خصوصی و جمعی ، ترجمه منوچهر مزینی ._ تهران : دانشگاه تهران

_ چینگ ، فرانسیس دی .کی،(1379)، معماری ( فرم ، فضا و نظم )، ترجمه محمد احمدی نژاد._ اصفهان : خاک

_ سیف الدینی، فرانک،(1386)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، انتشارات دانشگاه شیراز

_ ساوینا ، جوزف،(1355)، مفاهیم مجسمه وارد در معماری لوکوربوزیه، مجله هندومعماری، ش 51

_ شاطریان، رضا، (1386)، آشنایی با فرم و فضا در معماری ._ تهران : تورنگ ، چاپ اول

_ فکوهی ، ناصر، (1383)، انسان شناسی شهری . _ تهران : نشر نی

_ قبادیان ، وحید،(1382 )، مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب ._ تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی

_ کان ، جان لوئیس،(1386)، لوکوربوزیه، ترجمه زهرا رضوی ._ تهران : انتشارات گنج هنر

_ کهون، لارنس،(1381)، متن هایی برگزیده از مدرنیسم تاپست مدرنیسم، ویراستار فارسی : عبدالکریم رشیدیان، ویراستار متن : رامین کریمیان ._ تهران : نشر نی

_ کالینز، پیتر،(1375)، تاریخ تئوری معماری( دگرگونی آرمانها در معماری مدرن )، ترجمه حسین حسن پور ._ تهران : نشر قطره

_ گروتر، یورگ کورت،(1386)، زیبایی شناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد وعبدالرضا همایون ._ تهران : دانشگاه شهید بهشتی

_ گیدیون، زیگفرید،(1374)، فضا ، زمان و معماری( رشد یک سنت جدید )، ترجمه منوچهر مزینی ._ تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب

_ لنگ، جان،(1381)، آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، ترجمه علیرضا عینی فر ._ تهران : دانشگاه تهران

_ لوکوربوزیه، (1386)، معماری نوین( نگرشی نو به معماری )، ترجمه مجتبی دولتخواه، انتشارات ملائک، چاپ اول

_ لوکوربوزیه، (1354)، چگونه به شهرسازی بیندیشیم، ترجمه محمد تقی کارستی ._ تهران : امیرکبیر

_ لوکوربوزیه، (1382)، منشور آتن( چهارمین کنگره بین المللی معماری مدرن )، معرفی و برگردان : محمد منصور فلامکی ._ تهران : نشر فضا

_ محمد زاده تیتانکلو، حمیده (1379)، « منشور آتن و 2000 ، دو نقطه عطف در اندیشه های شهرسازی قرن 20 » فصلنامه مدیریت شهری ، انتشارات سازمان شهرداری های کشور ، س 1 ، ش 1

_ مزینی، منوچهر،( 1386) ، از زمان و معماری ._ تهران : شهیدی

_ نیلوفری، پرویز،(1363)، باغهای ایرانی( پردیس ها و باغ های بزرگ وزیبای ایران زمین )، انتشارات جهاد دانشگاهی

کتابنامه ( انگلیسی ) :

- Andre klapmann (2000 ) , Le Corbusier : L Homme , publisher : slatkine

- Boesiger , willy (1970) , Le corbousier : Last works .- New york : Frederick A. Prager

- Birklaser boston lnc and Le Corbusier (1923 ) , une petite Maison , Princeton Architectural press

- Brooks , Allen (1999) , Le corbusier s formative , university of Chicago press

- Collectif , Le corbusier ,Moments Biographiques : XIVe Renconters , publisher : villette

- Caroline Maniaque , Le corbusier Etles Maisons Jaoul . piajets ET Fabrique , publisher : PICARD

- Charles edouard jeanneret –Gris (1980) , The Madular 1 and 2 : a Harmoniaus measure to the Human scale universally Applicable to Architecture and Mechanics , Harrvard university press .

- Chiambretto , Bruno , ( 1988) , Le Corbusier a cap – Martin , publisher : parentheses

- Collectif (1991) , Le crobusier : et la nature : IIIe Rencontre de la foundation hecerbusier .- paris : viLLeTTe

- De franclieu , francaise (1982) , Le corbusier sketchbooks vol .2 , 19500

-1954 , edition : Facsimile Reprint , publisher : MIT press , cumber land , R hode Island , USA

- De la Fuente , Gullermo Jullian and Eardley , Anthony , (1975) , Atelier rue de serves 35 : an exhibition of project sketches and notes from Le corbusier to Guillermo jullian de la fuente while working in the Atelier

- Debarah Gans (1999) , Le Corbusier : Daris –chandigarh Princeton Architectural press

- Evenson . Norma (1969) , Le corbusier : The machine and the Grenel design .- New york

- Gans , Deborah (2006) , The lecorbusier Guide , Princeton Architectral press

- Gearge H. Marcus , Lecorbusier (2000) , Le corbosier : Inside the Machine for living , Monacelli press

- Goodman and Le corbusier (2007) , Toward an Architecture, Translated by John and introduction by Jean houis cohen , publisher : J .paul Getty Trust publications

 

- Holm Ivan (2006) Ideas and belifes in Architecture and industrial design : How attitudes , orentions and unde liyng assumption shop the build wnvironment.

- Hashim sarkis (2002) , Le corbusier : Venice haspit(case series) , prestel USA

- Jeannerrt Gris (1981) , Le Corbusier sketbooks volume , publisher : MIT press , Cambridge , Massachuse tts

- Kennth Frampton , (2001) , Lecorbusier ( world of art) , publisher : Thames Hundson

- Le Corbusier between 1959 and 1965, college of Architecture in collaboration with the university of , Dublisher : University of ketucky press

- Le Corbusier,(1986),Towards A new Architecture.- New york: Dover publications,INC

- Le Corbusier (1973),The Athens charter , Translated from the French by Anthony Bardley .- New york : Grossman.

- Le crobusier (1960) ,Creation Is a patient search , Traslated from the French by James palmer .- New york : prager.

- Le vorbusier(1951), Le Modulor ,English Translation by peter de Francia and Anna Bostock , The Nodulor.- Cambridge, Mass : MIT press .

- Le corbosier (1934),haville radieuse,English Translation by Pamela knight and Eleanor Levieux ,The Radiant city.- New york : arion press .

- Le Corbusier (1925) , Urbanism ,English Translation by F.Etchells, The city of Tamorrow and its planning.- Landon :Architectural press.

- Le Corbusier (1923) ,vers une arch : TecTure ,English Translation by F.Etchells ,Towards a new architectur .- New york: preger.

 

- Le Corbusier (1973) ,verlzg fur Architektur Artemis Zurich z.Alflege .

- Le Corbusier (1964) , Feststellungen zu Architectur and stadtebaa.-Berlin

- Le Corbusier (1980), Der Modulor , Stuttgart

- Le Corbusier (2006) , conferences De Rio , Publisher : Flammario

- Le Corbusier (1969) ,Au sblick auf eine Architectur , Berlin

- Lamarche –vadel , Bernard (1994) , carmelo zagari , publisher : ha Difference

- Le Corbusier , hetters a charles L Eplattenier , edition Etoblie , presentee Et Annotee par Marie –Jeanne Dumont , publisher : LiNTeAu

- Le Corbusier (1928) , une maison , un palais : a ha Recherche Dune unite Architecturale .- paris : cresamlcie

- Le Corbusier , courent De Le Corbusier (un) , publisher : MINUIT

- Le corbusier (1970) , Le corbusier , complete Architectural works , publisher : Thames and Hudson

- Le Corbusier (1981) , Le Corbusier : selected Drawings , publisher : Rizzoli

- Le crobusier (1971) , haoking at city planning .- New york Grossman publishers

- Le Corbusier (2004) , The Modulor and Madulor2 , Princeton Architectural press

- Le Corbusier (2001) , como concebir El urbanismo , publisher : ediciones infinito

- Le Corbusier (1987) , Le Corbusier : architect of the century , publisher : Arts council of Great Britain

- Le Corbusier (1967) , The Radiant city .- New york : The orion press

- Le Corbusier , (1988) , Aorcraft : The new vision , publisher : univers press / st Martins press

- Le Corbusier (1943) , Le Corbusier : Talks with students .- France : Princeton Architectural press

- Le Corbusier (1987) , The city of Tomorrow and its planning , Translator : Frederick Etchells , publisher : Dover publications

- Le Corbusier (1987) , The Decorative Art of Today , Translated by james Dunnett , publisher . MIT press

- Le Corbusier , Le corbusier before Le corbusier : Applied Arts , Architecture , painting and photography , editor : Stanislaus von moos , publisher : yale university press

- Le Corbusier (2002) , Le Corbusier – choix de hetteres , editor : Jan Jenger , publisher : Princeton Architectural press

- Le Corbusier (1987) , Journey toeast , editor : Ivan zaknic , publisher : MIT press

- Le carbusier (1961) . Mensaje a has Estudiantes de Arquitecture , publisher : Ediciones infinito , Buenas Aires

- Le Corbusier (1977) , The Modular ; aharmanious measure to humanscale , universally applicable to arch : tecture and mechnics , publisher : MIT

- Le Corbusier (2007) , une petite maison . Franzo sisch , Deutsch , English

- Le Corbusier (1999) , L At Decararif D Aujourd Hui publisher . Flcmmarion

- Le Corbusier and institute Francais (1987) , corburapar , publisher : P. Mardaga , Bruxelles

- Le Corbusier , sur hes Quatres Routes , publisher : Gonthier

- Le Corbusier (1981 ) carnets .- paris : Herscher / Dessain et Toira

- Le corbusier (1992) , constrction Des villes : genese et devenir sun ouvrage ecritde 1910 -1915 et laisse inacheve par charles edouard janneret – Gris , dit lecorbusier , publisher : L Age d Homme , hausanne , Switzerland

 

- Le Corbusier (1991 ) , precisions : on the present state of Architecture and city planning with an American prologue , a Brazilian corollary fallowd by The Tempreature of paris and Atmosphere of Moscow , publisher : MIT press

- Le Corbusier (2005) , una pequene casa , publisher : edicions infinito

- Le Corbusier (1973) . The Attens charter , Intraduction by jean Giraudoux , Publisher : Grossman

- Le Corbusier , (1987) , The decorative Art of Today .- lanson : The Architectural press

- Le Corbusier (2001) , he carbusier – 3v. ciudad futuro Mensaje , urban , publisher : ediciones infinito

- Le Corbusier (1994) , Urbanisme , Publisher : editions flammarion

- Le carbusier (2001) , La Ciudad del future , publisher : ediciones infinito

- Le corbusier (1968) , The nusery schools , publisher : The orion press

- Le Corbusier (1987) , Rencontres Arec he Corbusier , edit : Pierre Madaga , publisher : foundation he Corbusier ( Galerie Des princes)

- Le Corbusier , (1960) , My work .- Landon The Architectural press

-Le Corbusier (1982) , The Le Corbusier Archive .- New york and paris : Garland Publishing in collaboration with the foundation he Corbusier

- Le Corbusier (1960) , precisions sur un Etat present Del L Architecture Et DeLurbanisme , Publisher : Editions Vincent Freal ETcie

- Le Corbusier (2000) , case del Homber , La , publisher : Apostrofe

- Le Corbusier (2000) , cuando Las catedrales Eran Blancas , publisher : Apostrofe

- Le Corbusier (1993) , principiosde urbanismo , publisher : Editorial Planeta – De Agostini

 

- Le Corbusier (1970) , Lecorbusier ; as Artist , as writer , publisher : Editions du Griffon , Neuchatel

- Le Corbusier (1948) , New world of space .- New york : Reynal and Hit chcock

- Le cobusier (1953) , The Marseilles block , Translated by Geuffrey Sainsbury from the French Lunite D Habitation De Marseille .- Landon : The harvill press

- Le Corbusier (1967) , The radianty city : elements of a doctrine of urbanism to be used as the basis of our machine –age civilization , publisher : Faber handon

- Le Corbusier (1957) , The chapel at Ranchamp , Publisher : Prager

- Mardges Bacon (2001) Lecorbusier in America , MIT press

- Pirre jaly (1987) , he Corbusier a paris : essai sur une esthetique de architecture , publisher : La Manu fucture yon

- Ragot –Gilles (1996) , Lecorbusier , in , Encyclopedia universalis , CD –Rom.

- Spreiregen , paal ,(1965), The Architecture of Towns and cities , the American Institute of Architects.

 

- Tzanis , Alexander , Ed(1986) , (Drawings from the Le crobusier orchive : villas , public Buildings , Ranncamp , Architectural design profile Go , publisher : Architectural design

-T zonis , Alexander (2002) , Lecorbusier : The poetics of Machine and Metapher , universe Books

- William HR curtis (1994) , Lecorbusier : Ideas and froms

- Zorz ; Renzo , (1986) , Le Corbusier , pittar E scutore , publisher : Italy , MILANO : MUSEO CORRER , OLIVETTI

منابع :

- بنه و لو، لئونارد، (1384)، تاریخ معماری مدرن 1 و 2، ترجمه علی محمد سادات افسری._ تهران : مرکز انتشارات دانشگاهی

- بیکر، جفری هوارد (1386)، لوکوربوزیه : تجزیه وتحلیل فرم، ترجمه رضا افهمی. _ تهران : سبحان نور

- پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، محمد حسین و حسین، (1382)، نظریه های شهر و پیرامون._تهران : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت)

- پاکزاد، جهانشاه، (1386)، سیراندیشه ها در شهر سازی (1). _تهران : شرکت عمران شهرهای جدید

- سیف الدینی، فرانک (1368)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، انتشارات دانشگاه شیراز

- فکوهی، ناصر (1383)، انسان شناسی شهری ._ تهران : نشر نی

- قبادیان، وحید (1386)، مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب. _ تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی

- کان، جان _ لوئیس، (1386)، لوکوربوزیه، ترجمه زهرا رضوی ._ تهران : انتشارات گنج هنر.

- کالینز، پیتر (1375)، تاریخ تئوری معماری (دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن)، ترجمه حسین حسن پور ._ تهران: نشر قطره

- گروتر، یورگ کورت، (1386)، زیباشناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد و عبدالرضا همایون . _ تهران : دانشگاه شهید بهشتی ، چاپ چهارم

- گیدیون، زیگفرید (1374)، فضا _ زمان و معماری (رشد یک سنت جدید)، ترجمه منوچهر مزینی ._تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب

- لوکوربوزیه، (1382)، منشور آتن (چهارمین کنگره بین المللی معماری مدرن) معرفی و برگردان : محمد منصور فلامکی . _ تهران : نشر فضا

- لوکوربوزیه، (1381)، به سوی یک معماری جدید، ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان، مجموعه مقالات متن های برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم ._ تهران : نشر نی

- لوکوربوزیه، (1354) ، چگونه به مسائل شهرسازی بیندیشیم، ترجمه محمد تقی کابتی . _ تهران : نشر سپهر

- مزینی، منوچهر (1386)، از زمان و معماری . _ تهران : شهیدی

- محمدزاده تیتکانلو، حمیده، (1379)، منشورآتن و 2000 (دونقطه ی عطف در اندیشه های شهرسازی قرن 20، فصلنامه مدیریت شهری، انتشارات سازمان شهرداری های کشور، سال 1، شماره1.

- Tietz, Jugen, (1998) ،Geschichte der – Architektur des 20 jahrhunderts,konemann verlag,Hongkong,koln

  • Like 8
لینک به دیدگاه

زندگی و کار لوکوربوزیه :

1887 : شارل _ ادوارد ژانره در 6 اکتبر در خیابان در لاسر ، شماره 38 در لاشاودفون سویس به دنیا می آید. پدرش جورج _ ادواردژانره _ گریس (1926- 1885) مینا کار و ساعت ساز و کوهنورد بود. مادرش ماریه شارلوت _آمیلی پره (1960 _ 1860) یک پیانیست تازه کار بود.

1902: او وارد مدرسه ی هنرهای تزئینی در لاشاودفون در کلاس های حکاکی می شود.

1905 : او در رشته های پیشرفته معرفی شده توسط شارل لپلاتنیه (1946- 1874) شرکت می کند.

1906: با رنه چاپلاز (1976- 1881) خانه فالت در لاشاودفون را می سازد. با جکومت، ویلای استرموز در همان شهر را در سال 1908 به پایان می رسانند.

1907 : او بعد از اتمام مطالعات با مجسمه ساز لئون پرین (1978 – 1886) به ایتالیا سفر می کند، بنابراین 6 ماه در وین می ماند.

1908 : در مارس در شرکت معماری آگوست پره (1954 – 1874) در پاریس کار می کند، جایی که به مدت 14 ماه در آنجاست. طی این مدت او از موزه های پاریس، روین وله هارو دیدن می کند.

1910: ژانره روی پروژه های آژلیزدآرت رویز کار می کند. ا.و در مدرسه ی هنر برای مطالعه هنرهای تزئینی، در آلمان از اکتبر 1910 تا مارس 1911 درس می خواند و به عنوان نقشه کش در اتاق کارپیتر بهرنز (1940- 1886) در نیوبا بلبرک کار می کند. او مقاله ای را در مونیخ می نویسد و ویلیام ریتر نویسنده (1955- 1867) را ملاقات می کند.

1911 : در شرکت مورخ هنری آگوست کلپستین (1951- 1885) «سفر به شرق» را شروع می کند. مقالات او در روزنامه چاپ می شوند.

1912 : او در «بخش جدید» مدرسه ی هنری لاشاودفون کار می کند و دکوراتور داخلی و معمار در خیابان ناما روز شماره 54 است. او اثاثیه و ویلای ژانره _ پره در لاشاودفون و ویلای فاور حکومت در لاک در سویس را می سازد و مقاله ای چاپ می کند.

1913 : او مجموعه ای از طراحی هایش به نام «زبان سنگ» را درزوریخ به نمایش می گذارد.

1914 : او به آلاسکا، لورین و ورینهلند سفر می کند و از نمایشگاه ور کبوند در کالجن دیدن می کند. با مکس دوبویس ژانره به ساختمان های بتن مسلح و سیستم «دومینو» علاقه مند می شود. او در داخل و شهر باغ لس کرتز در لاشاودفون کار می کند.

1915: او روی ویلای آلماج کار نمی کند او داخل ساختمان برای هرمان و ارنست آلبرت دتیچیم را طراحی می کند.

1916 : ژانره در لاشاودفون سینما اسکالا و ویلای شوب را می سازد.

1917 : او در پاریس خانه های کشتار در گالوی و خانه کارگران در سینت نیکولاس آلیرمونت را طراحی می کند. او یک برج آب در بوسوناک، گیرودن در جنوب غربی فرانسه می سازد. او به خیابان جاکوب شماره 20 نقل مکان می کند و اولین اتاق کارش در خیابان ریود بلوزنس شماره 13 را افتتاح می کند.

1918 : ژانره با ازن فان نقاش (1966- 1886) مقاله ای می نویسد. اولین نقاشی اش را می کشد. در دسامبر او و ازن فان گالری توماس در پاریس کارهای خود را به نمایش می گذارند.

1919: او وپل درم شاعر (1951-1888)، ازن فان و ژانره اسم مستعار «لوکوربوزیه» را انتخاب می کند و خانه «سیتوهان» را طراحی می کند.

1921 : او با ازن فان به رم می رود.

1922: لوکوربوزیه در سالن آتونم «ویلای معاصر» را به نمایش می گذارد و پروژه ویلاها را طراحی می کند. ویلای بنسوس در واکرسون فرانسه را می سازد. او دفتری در خیابان دآستونگ شماره 29 را با پسر عمویش پیر ژانره (1967- 1896) افتتاح می کنند، آنها تا سال 1940 با هم کار می کنند.

1923: او مقاله ای چاپ می کند. ویلای «للاکم)) در ژنو در سال 1925 را برای والدینش می سازد. در پاریس اتاق کار ازن فان و ویلای لاروچ ژانره را می سازد.

1924 : او دفتری در خیابان ریو در سرو شماره 35 در سنیت جرمن دس پرس واقع در پاریس افتتاح می کند. خانه های لیچیز میتچینوف و تزئین در بلوچ _ سرسین را می سازد. خانه های کارگران در پاساک برای هنری فروگز صنعت گرا (1974 – 1879) را می سازد.

1925: او در نمایشگاه بین المللی پاریس در پاویلون «لسپری نوو» دیامورای «شهر معاصر» و پلان ویژن را به نمایش می گذارد. با ازن فان مقاله هایی چاپ می کند.

1926: جورج _ ادوارد ژانره _ گریس در 11 آوریل فوت می کند. لوکوربوزیه خانه کوک در بلوجن – سر- سین و کلیسایی ویلای سنت دمونیز در گراچز که در سال 1928 کامل شد، کار می کند. مقاله ای چاپ می کند اجازه داچتر برای ساخت دو خانه ونیسهاوف سایدلبرگ دراشتوتگارت را می گیرد. «5 نکته برای معماری جدید» (1927) را می نویسد.

1927: پروژه او برای مسابقه مرکز لیگ ملی در ژنو رد می شود. او مقاله ای در سال 1928 چاپ می کند.

1928: لوکوربوزیه اجازه ساخت ساختمان سنترسیوس در مسکو را که در سال 1936 کامل شد، می گیرد. تأسیس کنگره های بین المللی مدرن (ciam ) در لاساراز، و دکانتن، سوئیس و یک سکوی جدید برای آن را می گیرد.

1929: او به آفریقای جنوبی سفر می کند. سخنرانی می کند و در سال 1930 مقاله چاپ می کند. خانه های مسکونی فولادی ارزان و سالن آتونم را طراحی شده برای شارلوت پیراند و پیرژانره را به نمایش می گذارد.

1930: لوکوربوزیه در 19 سپتامبر شهروند فرانسوی می شود. در 18 دسامبر در پاریس با یانه گیلس (1957-1892) ازدواج می کند. او پلان و ویلا طراحی می کند. در پاریس روی پاویلون سوئیسی سیتی درفیوج برای ارتش کار می کند. ویلی بوسیچر و اسکار استرونوف اولین کتاب هشت جلدی خود را چاپ می کنند.

1931: او ویلای ساوا در پواسی را برای هان دموندروت، حامی ciam تمام می کند. یک خانه در لپارتفت نزدیک تولون می سازد. در مارس در الجیرز سخنرانی می کند و شهرهایی برای مزاب طراحی می کند. طراحی های مجله ای را تأسیس می کند.

1932: او پلان ابوس را ارائه می دهد. طرح او برای قصر اتحاد جماهیر شوروی در مسکو رد می شود. او برای ادموند وانر صنعت گرا ژنوی ساختمان کلارک با سازه تمام فولادی را می سازد.

1933: طرح او برای ساختمان هایی در زوریخ و پروژه مسکونی دارای تراس در اوچینا نامشخص می ماند و پلاتهایی برای آندروپ، ژنو و استکلهم می کشد. لوکوربوزیه در آتن در ciam با موضوع شهر کارکردی شرکت می کند.

1934: لوکوربوزیه آپارتمانی در نانگسرات کولی در پاریس می سازد و آن را با اتاق کارش یکی می کند او flat در تورین و شهرهای جدید را ملاقات می کند.

1935: او خانه ای برای آلبین پیرون در لس مترو خانه آخر هفته در لاسل سنیت – کلود می سازد. او مقاله ای منتشر می کند. پروژه طراحی شهری برای زلین ولی در مورویا چکسلواکی را مطرح می کند. برای اولین بار به آمریکا می رود و مقاله ای در سال 1937 چاپ می کند.

1936: او به ریو بر می گردد و با لوسیو گوستاو در گروه وزارت سلامت و آموزش که در سال 1944 کامل شد، کار می کند. او پلانی برای ساخت بلوک 6 در پاریس می کشد. او اتاق کاری در حومه پایتخت فرانسوی می سازد.

1937: و بالئون هانر کار می کند او بعد از کار روی پروژه کرلمن باستین و مرکز «زیبایی شناسی معاصر» در پورت میلوت در پاریس در سال 1937 در نمایشگاه بین المللی پاریس در پاویلون «لس تمپل تواواکس» کار می کند. او در ciam با موضوع «خانه سازی و آسایش» شرکت می کند.

1938: او روی یک آسمان خراش در الجیرز کار می کند. مقاله هایی چاپ می کند. پروژه او برای «مربع بزرگ» و برای بازسازی پل سنت کلاد در بلوچ سوریسین نامشخص است.

1940: وزیر فرانسوی به او اجازه ساخت یک کارخانه را آپاسون را می دهد. دفتر او در ژوئن بسته می شود. (لوکوربوزیه و پیرژانره) لوکوربوزیه به ازن می رود، در جایی که برای پلان کارخانه و خانه هایی در لینزامن و سیستم مدرسه با جین پرو کار می کند. او به مجسمه سازی علاقمند می شود.

1941: لوکوربوزیه در ژانویه برای زندگی به ویچی می رود، جایی که با دولت مارشال پتن دوستانی پیدا می کند. دومی کمیسیون کمیته ای برای مطالعات خانه سازی را می گیرد. او مقاله ای چاپ می کند.

1942: لوکوربوزیه در جولای پیچی را ترک می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1943: لوکوربوزیه مقاله ای چاپ می کند.

1944: لوکوربوزیه پس از آزادی که در کمیته طراحی شهری معماران ملی فونت شرکت می کند. اداره ریو سروس در آگوست دوباره باز می شود.

1945: او پلان ساخت دوباره برای سینت دای و لرج لاپالیس را طراحی می کند. مقاله ای چاپ می کند و برای دومین بار به آمریکا می رود.

1946: طراحی هایی برای یونت دهبیشن انجام می دهد. با برتون کابینت ساز ژوزف ساونیا اولین مجسمه های خود را درست می کند و مقاله ای چاپ می کند.

1947: ایالات متحده او را به عنوان حرفه ای برای ساختمان کمیته اداره ای در نیویورک انتخاب می کند طراحی های والاس هاریسون از نظرات لوکوربوزیه قرض گرفته شد.

1948: او برای ادوارد تروین یک عمارت در لاسنیت بروم طراحی می کند و پروژه ساختمان در لاپلاتا، آرژانتین را شروع می کند. او کاریکاتور می کشد.

1949: او در پلان توسعه بوگوتا کار می کند. او خانه های تعطیلات راک و روب در روکروبون – کپ مارتین را طراحی می کند.

1950 : لوکوربوزیه اولین جلد کتاب «مدولار» خود را چاپ می کند. دولت هند با طراحی شهر شاندی گار به او اعتماد می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1951: او طرح جامع برای شاندی گار و ساختمان های دولتی را می کشد. او سیستم «مدولار» را در میلان ترینال با موضوع «تقسیم تناسب» برگزار می کند.

1952: یونیت دهبیشن در مارسلیز در 14 اکتبر افتتاح می شد. لوکوربوزیه برای استفاده شخصی خود یک خانه کوچک در راکوبرن – کپ مارتین می سازد. او کارخانه داورل در سینت دای را کامل می کند. پلاهایی برای قصر دولتی در شاندی گار که بعداً ممنوع شد، می سازد.

1954: او ساختمانی برای شرکت صاحب آسیاب در احمد آباد هند طراحی می کند کار روی خانه دبرسیل براساس طرح لوسیوکرستو را در پاریس شروع می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1956: او در احمد آباد خانه شودهان را کامل می کند. مقاله ای در سال 1956- 1922 می نویسد.

1957 : او موزه ملی هنر غربی در توکیو که در سال 1959 کامل شد را طراحی می کند. همسر او یانه در 5 اکتبر در پاریس فوت کرد.

1958 : او ساخت دبیرخانه را در شاندی گار تمام کرد. او در نمایشگان بین المللی در بروسل پاویلون فیلیپس را نمایش داد. او یونیت دهبیشن را می سازد. و درمسابقه ای برای مرکز شهر شرکت می کند.

1959: کمیسیون دانشگاه ملی هاروارد برای طراحی مرکز نجاری هنرهای بصری که در سال 1962 کامل شد، از او خواست که طراحی کند.

1960: ماری – شارلوت – امیلی ژانره در 15 فوریه فوت می کند. عمارت دومینکان در لاتورت طراحی لوکوربوزیه در سال 1953 در اکتبر شروع می شود. او مقاله ای چاپ می کند.

1961: او یونیت دهبیشن بری ان فورت را می سازد. او هتل و مرکز سایت ایستگاه قطار ارسی را در پاریس می سازد.

1962 : میسی د آرت مدرن در پاریس در زندگی لوکوربوزیه برگزار می شود. هیدی وبر از معمار خواست که پاولین در زوریخ که در سال 1967 کامل شد را بسازد.

1964 : او یک مرکز معماری برای اولیوتی در رهوی ایتالیا، مرکز کنفرانس استاسبرگ و سفارت فرانسه در برسیلی را طراحی می کند. آندره مارلوکس وزیر فرهنگ از او خواست که «موزه قرن بیستم» را در ننتره بسازد. لوکوربوزیه طراحی بیمارستانی در ونیز را به عهده داشت.

1965: او مرکز فرهنگی فرمینی و یونیت دهبیشن در سال 1968 را کامل می کند. او روی کلیسای سنت پره را با جو ابرین کامل می کند. لوکوربوزیه در 27 آگوست در راکوروب – کپ مارتین فوت می کند. آندره مارلوکس به معمار با تشییع جنازه در کورت کاره در 1 سپتامبر احترام می گذارد.

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

سکونت و مدرنيسم

امين کلانتر

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

در سال 1925، هنگام برپايي نمايشگاه بين‌المللي هنرهاي تزئيني در پاريس، لوكوربوزيه نمونه‌ اوليه آپارتماني را به معرض تماشا گذارد كه خود آن را «غرفه روحيه‌نوين» ناميد. بدين ترتيب روحيه عصر مدرن نه از طريق نمادي يادواره‌اي بلكه به وسيله سكونتگاهي براي انسان عادي تشريح شده بود.

در نهضت مدرن تعريف خانه عوض شد و جای خود را به واژگانی مانند مسکن و کوی مسکونی داد(خانه سازی برای گروههای کم درآمد اجتماعی)شايد برای همين خانه تقدس خود را از دست داد.

خانه مدرن نمي‌توانست تمامي خواسته‌هاي سكونت خصوصي را برآورده سازد. فقدان چيزي كه «كيفيت پيكره‌اي»اش مي‌خوانيم بخوبي در آن مشهود بود. با اطمينان‌خاطر مي‌توان گفت كه خانه مدرن از همه نظر علمي و بهداشتي بود، اما شباهتي به خانه نداشت. در حقيقت اين خانه «زندگي در فضا» را بر «زندگي با تصاوير» ترجيح داده بود. بهر حال مسئله كيفيت پيكره‌اي تنها به تصاوير سه بعدي مرتبط نبوده و به درخواست براي اماكني كه زندگي روزمره مي‌تواند در آنها وقوع يابد نيز وابسته است.

آرايش داخلي خانه‌هايي كه براي آمريكايي‌ها و اروپائيان امري عادي بشمار مي‌آيد؛ در واقع پديده‌اي كاملاً تازه محسوب مي‌گردد. اتاق‌ها تا قرن 18 هيچ عملكرد ثابتي در خانه‌هاي اروپايي نداشتند. اعضاي خانواده به هيچ وجه خلوت و تنهايي بدان شكل كه امروزه براي ما آشناست، نداشته‌اند. فضاهاي مقدس يا بخصوصي وجود نداشته است. غريبه‌ها به دلخواه به هر طرف رفت و آمد مي‌كردند، در عين حال كه تخت خواب و يا ميز و غيره بر طبق خواسته‌ و ميل دروني افراد و ساكنين چيده شده بودند. بچه‌ها آراسته و منظم بودند و مثل كوچك‌هاي بالغ با آنها رفتار مي‌شد و هيچ تعجبي ندارد كه مفهوم بچگي و مفاهيم مرتبط با آن، در خانواده متمركز، بدنبال اختصاصي شدن اتاق‌ها بر اساس عملكرد آنها و يا جدا شدن آنها از يكديگر را در برداشته است. در قرن 18 خانه ها شكل خود را تغيير دادند. در فرانسه اتاق خواب از سالن‌ها مجزا شدند. در انگلستان؛ عملكرد يك اتاق از طريق نام آن مشخص مي‌شد مثلاً اتاق خواب، يا اتاق نشيمن يا اتاق نهار‌خوري، ترتيب اتاق‌ها به گونه‌اي بود كه به يك كريدور يا هال باز مي‌شدند. همانند خانه‌هايي كه به خيابان باز مي‌شوند.

ساكنين ديگر مي‌توانستند سريع از يك اتاق ديگر رفت و آمد كنند. الگوي خانواده بارهايي از اقامت در محيط بزرگ مركزي و در حمايت فضاهاي جديد؛ مستحكم‌تر شد و در شكل خانه بيشتر نشان داده شده بود.

لوكوربوزيه مي‌گويد : «خانه ماشيني است براي زندگي» و پنج

اصل خويش را كه شالوده معماري مدرن بر آن ريخته مي‌شود مطرح مي‌كند،چرا لوکوربوزيه خانه را به عنوان ماشين مطرح می کند؟

در تئوری ماشين،يک ماشين دارای قسمتهای ثابت است.ليکن آن قسمتها نيز حرکت می کنند و يکديگر را نيز به حرکت در می آورند.کل ماشين می تواند تغيير پيدا کند گرچه اين تغيير به طريق کاملاً پيش بينی،صورت می گيرد.ثبات جزء بخشهاست و نه کل.بخشهای کوچک محدود و معمولاً شبيه يکديگر بوده و به صورت مکانيکی بهم متصل هستند.کل با اضافه شدن رشد پيدا می کند.معنی وسيع تری ندارد بلکه تنها جمع اجزاست.می توان آنها را از هم جدا کرد، بهم متصل کرد،معکوس کرد و قطعات آنرا جابجا کرد.هدف در مدل ماشين تخصيص کردن زمين و منابع است.مدل ماشين صرفاً بکار گرفتن طرح شطرنجی نيست بلکه ديدگاهی است خاص در مورد اجزاء و کل و عملکردهای آنها.عقلانيت صريح، با همه ی شکوه و خطر آن در بهترين شکل خود در اين مدل بکار رفته است. نهضت مدرن، نهضت عملكرد‌گرايي بود و عملكردگرايي در سه بعد مطرح مي‌شود:

1- كاربرد فضاها براي فعاليت انسان

2- كاربرد ساختمان براي تغيير محيط

3- كاربرد ساختار براي پشتيباني از ساختمان

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 6 ماه بعد...

[h=2]

[/h]زينب جوادنيا

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

هیچ یک از معماران معاصر تاثیری قابل مقایسه با لوکوربوزیه در شکل دادن به معماری مدرن نداشته است و این تاثیر نه فقط به دلیل خلاقیت هنری لوکوربوزیه به مثابه یک نقاش، یک مجسمه ساز، یک طراح و یک معمار، بلکه به دلیل سهم عظیم وی به مثابه یک روشنفکر و یک نویسنده پرتوان بود که می توانست پنداره های هنری خود را نه فقط در شکل تجسمی، بلکه به صورت افکاری روشن به بیان ادبی درآورد و از آن طریق بر گروهی از مخاطبان که در حوزه ای بسیار گسترده تر از معماری قرار می گرفتند، منتقل کند.

لوکوربوزیه، مهمترین فضیلت معماری مدرن را در سادگی و کاربردی شدن آن می دانست . او این امر را از واحد مسکونی به شهر تعمیم می داد. مسئله لوکوربوزیه در واقع آن بود که میان زندگی فردی و زندگی جمعی سازشی به وجود آورد، که آن را در طراحی شهرک های مسکونی خود متبلور ساخت، جایی که یک واحد مسکونی در واقع جزئی از یک کل بزرگ و هماهنگ بود. )فکوهی،( 205:1383

لوکوربوزیه رویکرد کارکردی خود را از واحد مسکونی بر شهر انطباق داده است. در نتیجه می توان شهر لوکوربوزیه را شهری انسانی دانست که کارکردها در آن باید بیش از هر چیز معطوف به هر چه زیست پذیرتر شدن آن باشند. اگر در معماری ، سادگی به باور لوکوربوزیه بهترین پاسخ زیبا شناسانه به نیازهای انسانی است، در شهر، ترکیب مناسب و آرمانی چهار کارکرد سکونت، کار، تفریح و حمل و نقل می تواند چنین پاسخی را عرضه کند.) فکوهی،:1383 ،206 )

مختصری از زندگی نامه لوکوربوزیه

لاشو- د- فون ( Lachaux-de-Fondes ) شهری در سوئیس بود که شارل ادوارد ژانره ( Charles-Edouard-Janneret ) در سال1887 در آنجا متولد شد. )کان،( 7:1386 او بی گمان یکی از استادان بزرگ معماری نوین است که شخصیت و شیوه کار ویژه اش، تجربه های او را با تجربه های استادان معماری و هنر نوزایی همانند می سازد. اندیشه ها و آثار لوکوربوزیه را می توان به 4 دوره تقسیم نمود:

در دوره نخست، همه کوشش او به پیشبرد انبوه سازی در معماری خلاصه می شد. او در دوره دوم به شهر سازی روی آورد و ایده ساخت آسمان خراش هایی در میان فضاهای سبز درختان را پی گرفت. از سال 1947 تفکرات خردگرایانه خود را تعدیل نموده و به طراحی ساختمان های تندیس گونه و اکسپرسیونیستی پرداخت. دوره چهارم فعالیت های او با طراحی شهر چندیگره و ساختمان های عمومی آن آغاز می گردد و تا پایان عمر(1965 ) سرگرم طراحی و اجرای ساختمان های شهر چندیگره می شود.)پاکزاد،(369:1386

انسان و شهر در دیدگاه لوکوربوزیه

هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری، یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت می بخشد تا به عنوان نمودی برای سنجش فرهنگ قرار گیرد. )گروتر،:1386صص53 و(54 از آنجا که ساختن ، یک فعالیت اولیه انسان بوده و به تحول وی پیوسته است، معماری به مثابه بیانی از روحیه یک دوره تاریخی در می آید.در این راستا، لوکوربوزیه با وقوف بر تغییرات عمیقی که ماشینیزم به وجود آورده، بیان می کند که تغییر شکل شالوده اجتماعی و نظام اقتصادی جبرا دگرگونی را در پدیده معماری موجب خواهد گردید. بنابراین او به دنبال هماهنگی بخشیدن به عناصر حاضر در دنیای مدرن و بازگرداندن معماری به انجام وظیفه اولیه اش- وظیفه ای که به نظام اقتصادی و اجتماعی پیوند داشته و در خدمت شخص انسان است- می باشد. )لوکوربوزیه،1382:صص180و (181

او معماری انسان گرا بود که به ایجاد وحدت و هماهنگی میان انسان و طبیعت، به جای جامعه تصنعی و دور از طبیعت باور داشت. )پاکزاد،1386:(370 لوکوربوزیه، ساختمان را مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته ، برای رسیدن به هدف هایی سودمند می داند. این اجزاء، اعضایی را تشکیل می دهند که همانند اندام یک موجود زنده به هم پیوسته اند. وحدتی که در طبیعت و در انسان موجود است به مانند قانونی است که به آثار انسانی زندگی می بخشد. همین که این قانون درک و پذیرفته شود، بقایای انگلی دیگر حق ادامه زندگی نخواهندداشت.)لوکوربوزیه،1354:(34

او انسان و جامعه را پدیده ای ایستا ندانسته و به تاثیر محیط بر انسان و معماری آگاه بود، اما رشد و پیشرفت جامعه را خطی می انگاشت و باور داشت که همه ی جوامع می باید از مرحله صنعتی گذر کنند. )پاکزاد،1386:(372 در دیدگاه لوکوربوزیه نیازهای مادی و معنوی انسان در سراسر دنیا یکسان بوده و از این رو انسان موجودی جهانی است. به این ترتیب پاسخ های ارائه شده در برابر نیاز وی نیز یکسان هستند. )پاکزاد،1386:(371

لوکوربوزیه در پاسخ به این پرسش که چه چیز اختراعات و اکتشافات (پیشرفت) را باعث می شوند، سه نیاز انسانی را نام برد. «همان گونه که نیازها گوناگونند، انسانها نیز به مسائل مختلف توجه دارند. شکم،*** و مغز آدمی، برنامه ها را دیکته می کنند و موفقیت اقتصادی و اخلاقی اختراعات اولیه را تضمین می نمایند.» (لوکوربوزیه،1354:(15

وی دنیا را دستگاهی هماهنگ و در هم تنیده می دانست که انسان همچون گونه ای جهانی و فارغ از وابستگی های فرهنگی، بومی و اقلیمی، در راس آن قرار دارد: «همه منابع طبیعی و نیروهای مصنوعی، به طور فشرده ای در یک مجموعه موزون تنظیم شده و در راس همه آنها،انسان یعنی تنها نقطه نگرانی های ما قرار دارد. انسان به مثابه جسم و روح، به مثابه عقل و احساس. این است آن نتیجه ای که ما در مبارزه غیر منطقی بین دیدگاه تکنیکی و معنوی، آرزوی آن را داریم. » )لوکوربوزیه،1354:(18 لذا او معتقد بود از آنجا که حتی معنویت نیز موضوعی عقلانی است - یا باید باشد – فن(تکنیک)، دشمن معنویت نیست، بلکه بر عکس یکی از حادترین شکل های تظاهر آن است. )پاکزاد،1386:(377

لوکوربوزیه یک کارکردباور بود که توجه به سنت و تقلید از گذشته را تقبیح کرده و آن را صحنه پردازی تشریفاتی می دانست. به زعم وی «شهرسازی ما هنوز نوزادی بیش نیست و بیشتر به گذشته، موزه شناسی و تقلید پرداخته و نگران آفرینش صحنه ای به مانند زینت و پوشش مناطق، اعم از شهر و روستا بوده است، پوشش و لباسی که نقش و فایده ای نداشته و تنها تشریفاتی است.» )لوکوربوزیه،1354:(12 بنابراین می باید به عقلایی کردن شهرسازی پرداخت و این از عهده ی هیچ کس جز معمار نوگرا برنمی آید. )پاکزاد،1386:(375

او چنین می انگاشت که مسائل اصلی شهر ، کالبدی و معمارانه است. برای همین از خود می پرسید که: «چه کسی باید این بیماری را درمان کند؟» به باور لوکوربوزیه این معمار است که می باید وظیفه شهرسازی را به عهده گیرد. برای او شهرسازی در جانمایی و تنظیم کاربری ها خلاصه می شد: « از آنجا که شهرسازی، جانمایی و تنظیم کاربری ها و پیوند آن به یک شبکه آمد و شد است، این کار از عهده معمار نیز برمی آید.» )پاکزاد،1386: (375

او به دنبال حل معضلی بود که به دست سرمایه داری و صنعت پدید آمد. یعنی قطع رابطه واحد مسکونی با طبیعت:«رویدادهای نامطلوب مرحله نخست صنعتی از نیمه دوم سده 19 ، بحثی پدید آورد که هدفش تعیین نظرگاه درستی به عنوان مبدا بود تا تعادل مناسبی میان انسان و ماشین به وجود آید. در شرایطی که صنعت چیرگی قطعی یافته بود و ماشین به یک حاکم تبدیل می شد، انسان بی رحمانه و در نهایت بدبختی به یک زندگی مخالف طبیعت کشیده شد. در هرج و مرج پیروزی های صنعتی از ماشین ها همچون خدایان، نگهداری و مواظبت می شد و در چنین شرایطی، طبیعی و گریز ناپذیر بود که انسان ها در گوشه ای رها شوند.» )لوکوربوزیه،1354:(25 لوکوربوزیه ی انسان گرا که حاکمیت ماشین بر انسان را نمی پذیرفت و به دنبال خدمتگزاری ماشین برای انسان بود جهت پاسخگویی به مسائل موجود ، عقلانی کردن طراحی را پیشنهاد کرد. ) پاکزاد،1386:(381

تاریخ به باور لوکوربوزیه در هر شهر در نقشه های آن و در معماری هایش نوشته شده و تبلور می یافت. آنچه از اینها در شهر باز می ماند، سازنده رشته ارتباط دهنده ای است که همواره با کتب و اسناد ترسیم شده و به ما اجازه می دهد که مراحل پی در پی وجودی آن را تصور کنیم. محرک هایی که باعث زاده شدن و به وجود آمدن شهر شده اند دارای ماهیت های متفاوتی هستند.)لوکوربوزیه،1382:(80

زندگی یک شهر رویداد مداومی است که طی قرن ها با انجام کارهای مادی، شبکه راه یابی و ساختمان ها، جریان دارد. اینها به عنوان بخشی از میراث انسانی ، به شهر شخصیت معینی می بخشند و از اینهاست که به تدریج روح شهر بروز می کند. )لوکوربوزیه،1382:(149 بدین ترتیب لوکوربوزیه، شهرسازی را تنظیم محیط های متفاوتی می دانست که باید توسعه زندگی مادی، احساسی و معنوی را در همه شکل گیری های فردی و اجتماعی آن، حراست نماید. )لوکوربوزیه،1382:(182

در دیدگاه لوکوربوزیه شهر به عنوان معرف روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم آن، همواره تغییر شکل داده و هر بار - در پی نیازهای معین لحظه تاریخی ای که در آن می زیسته - شالوده فضایی و نظام اجتماعی و اداری متفاوتی پذیرفته است. شهر مدرن که بر خلاف گذشته از سرعت سرسام آور ناشی از تحرک اجتماعی-اقتصادی خاص دوران ماشینیزم متضرر است، هنوز در نوعی بلاتکلیفی به سر می برد. جامعه شهری هنوز نتوانسته روشی را در حضور پیشرفت تکنولوژیک و تکامل دانش های اجتماعی برای خود بیابد تا به کمک آن بتواند برای همگی شهروندان فضای زیستی ای را خلق کند که از وقار انسانی آن نکاهد، برعکس شخصیت آن را تایید کند. قدرت یافتن همیشه بیشتر بخش خصوصی در انجام انتخاب ها و اتخاذ تصمیم های بزرگ روی فضای شهری ، نکته ای است که به عنوان یکی از بلاهای محیط های انسانی باید به آن توجه کرد.

پنداره هایی چون: وجود پیوندهای ناگسستنی بین مجموعه ای از شرایط کالبدی ( ساختمانی، اندازه ها و تناسبات فضایی،... )، شرایط روانی و ویژگی های تاکید لزوم توجه به جمیع واحدهای معماری شهری اعم از خصوصی یا عمومی/ توجه دادن به مسئولیت های اجتماعی معماران و شهرسازان در امر شکل دادن به فضای کالبدی و فضای زیستی و روانی / نادیده نگرفتن لزوم قوانین و مقررات در تضمین اجرای آنچه طرح ریزی می شود / مشارکت دادن مستقیم و غیر مستقیم شهروندان در تدوین نظام کالبدی- جغرافیایی شهر / احترام به طبیعت و انجام جایگزینی های صحیح بخش ها و نواحی نوین شهر در تبعیت از آن / احترام به مواریث فرهنگی- معماری موجود در محلات قدیمی یا در هسته های مرکزی شهرها،...بسیار مورد توجه لوکوربوزیه بودند.

او برای چهار کارکرد که سازنده چهار نکته کلید شهرسازی هستند، اهمیت فراوانی قائل بود:

1 تضمین خانه های سالم برای انسان ها. یعنی توجه به محیط و آفتاب، که سازنده شرایط اساسی زندگی هستند.

.2 متشکل کردن فضاهای کار به صورتی که این امر به جای اینکه نوعی بردگی ترحم آور باشد، خصوصیت یک فعالیت طبیعی انسانی را بازیابد.

.3 پیش بینی تجهیزات لازم برای استفاده از ساعات آزاد جهت پربهره نمودن آنها

.4 بوجود آوردن پیوند بین این سه تشکیلات متفاوت توسط یک شبکه ترافیک که بتواند حین جوابگویی به امور و نیازهای هریک ، تبادل را بین آنها تضمین کند. )لوکوربوزیه،1382:(162

بنابراین، شهر به مثابه منظومه ای دانسته می شود که 3 گونه کاربرد اصلی اش ( سکونت و کارهای تولیدی و گذران وقت آزاد ) به وسیله شبکه راه یابی یا ارتباطی با یکدیگر پیوند می خورند و به قید نظم، هر یک ، کارا می شوند. در عین حال نظم یافتگی اجتماعی و شهری زیستن به ترتیبی بهینه برای تمامی لایه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شهروندان ، بر کارایی داشتن اندیشه ها و ساختار دموکراتیک شهر ( به مثابه یک نهاد انسانی- مدنی ) مشروط می گردد.

بدین شکل مکان های برگزاری امور سکونت و کار و گذران وقت آزاد از یکدیگر قابل تفکیک اند. خانه، پذیرای امور گوناگون مربوط به تولید نیست، در کارگاه ها نمی توان و نباید زیست و... در این زمینه مقوله سنت در شهر زیستن و شهری زیستن بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. ) لوکوربوزیه،1382:(53

حاصل حضور فعال این شاخص ها به وجود آورنده برابری حقوقی است که ساکنان، شاغلان و مهمانان در هر شهری باید از آن برخوردار باشند و این مهم آنجا که جامه عمل بپوشد، شرایط بهره وری یکسانی از فضای ساخته شده را برای تمامی شهروندان فراهم خواهد کرد. ) لوکوربوزیه، 1382:(51 لوکوربوزیه، شهرسازی را آخرین جمع بندی یک طرز تفکر می دانست که با فن عملی خود، زندگی را در بر می گیرد. به نظر او داده های یک مسئله شهرسازی از مجموعه فعالیت هایی به دست می آیند که فقط در شهر صورت نگرفته، بلکه در تمام منطقه ای که شهر مرکز آن است، جریان دارند. علت وجودی شهر می بایست در اعداد و ارقامی بازگو شوند که بتوانند مراحل آینده توسعه صحیح شهر را پیش بینی کنند. شهر که در هر حال به عنوان یک واحد، تعریف شده، می بایست به شکلی هماهنگ در هر یک از بخش های خود ، رشد کند و فضاها و پیوندهایی را ارائه دهد که با قید تعادل مراحل توسعه بعدی بتوانند در آن جایگزین شوند. )لوکوربوزیه،1382:(167

سخن آخر

لوکوربوزیه بر این باور بود که معماری و شهرسازی جدایی ناپذیرند و بیان می کرد که با استفاده از نظم منتج از توزیع استدلالی فعالیت ها، توجه به تعدد فضاهای شهری، طبقه بندی کارکردهای فضاهای شهری و بخردانه کردن زیستگاه همگانی می توان از اغتشاش شهرها جلوگیری کرد. ) سیف الدینی،1368:(100 او برای حل مشکل شهرهای زمان به این نتیجه رسید که: «برای پاسخ دادن به مسائل دشواری که زمان دربرابرمان نهاده، یعنی مسائل مرتبط به تاسیسات جامعه، تنها یک راه پذیرفتنی وجود دارد، راهی که مسائل را به ریشه های حقیقی آن خواهد کشاند. بنابراین باید به دنبال ایجاد تعادلی بین انسان و محیط او برویم.» )لوکوربوزیه،1354:(33

منابع

• پاکزاد،جهانشاه (1386)، سیر اندیشه ها در شهرسازی (1) ، تهران: شرکت عمران شهرهای جدید.

• سیف الدینی، فرانک (1368)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.

• فکوهی، ناصر (1383)، انسان شناسی شهری ، تهران: نشر نی.

• کان،جان- لوئیس (1386)، لوکوربوزیه، ترجمه زهرا رضوی ، تهران: انتشارات گنج هنر.

• گروتر، یورگ کورت (1386)، زیبا شناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد و عبدالرضا همایون، تهران:انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.

• لوکوربوزیه (1382) منشور آتن (چهارمین کنگره بین المللی معماری مدرن)، معرفی و برگردان محمدمنصور فلامکی ، تهران: نشر فضا.

• لوکوربوزیه (1354)، چگونه به مسائل شهرسازی بیاندیشیم؟ ترجمه محمدتقی کاتبی، تهران: نشر سپهر.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

Lecorbusier.jpg

 

هیچ یک از معماران معاصر تأثیر قابل مقایسه ای با لوکوربوزیه درشکل دادن به معماری مدرن نداشته و این تأثیر نه فقط به دلیل خلاقیت هنری لوکوربوزیه به مثابه یک نقاش، یک مجسمه ساز، یک طراح و یک معمار، بلکه به دلیل سهم عظیم وی به مثابه یک روشنفکر و یک نویسنده پرتوان بود

 

( فهرست مطالب )

عنوان : بررسی زندگی و اندیشه ی لوکوربوزیه

1- فصل اول : کلیات تحقیق

1-1- مقدمه

2-1- زندگی نامه

2- فصل دوم : عوامل مؤثر بر دیدگاههای لوکوربوزیه

1-2- افراد

1-1-2- رابطه لوکوربوزیه با معاصرین وی

2-1-2- تأثیر لپلاتنیه بر لوکوربوزیه

3-1-2- رابطه ازنفان و لوکوربوزیه

2-2- آثار

1-2-2- تأثیر نقاشی مدرن بر لوکوربوزیه

2-2-2- رابطه لوکوربوزیه و نقاشی مدرن

3-2- مکاتب

1-3-2- مدرن اولیه

2-3-2- مدرن متعالی

• سبک اصالت عمل یا سبک شاعرانه

3- فصل سوم : کتاب های لوکوربوزیه

1-3- به سوی یک معماری نوین

2-3- شهرآینده

3-3- هنرهای تزئینی امروز

4-3- جهان جدید فضا

5-3- منشور آتن

4- فصل چهارم : دیدگاههای و نظریات لوکوربوزیه

1-4- دیدگاههای لوکوربوزیه در خلال پاردایم های قرن 20

2-4- نظریه زیباشناختی لوکوربوزیه در معماری

3-4- اصول کلی آراء لوکوربوزیه

4-4- نظریه توسعه عمودی

5-4- منشور آتن و منشور 2000

6-4- دیدگاه لوکوربوزیه در مورد چهار مقوله ی :

1-6-4 سکونت

2-6-4 وقت آزاد

3-6-4 کار

4-6-4 ارتباطات

7-4 انسان، شهر وشهرسازی در دیدگاه لوکوربوزیه

• معرفی طراحی شهرهای :

چند یگره (شاندیگار)

برازیلیا

5- فصل پنجم : دیدگاههای منتقدان لوکوربوزیه

1-5- مامفرد

2-5- جیکوبز

3-5- چرمایف

4-5- رگن

5-5- ونتوری

6-5- بیکن

7-5- جنکز

8-5- پست مدرن ها

9-5- برولین

6- فصل ششم : سخن آخر

کتاب شناسی

منابع و مآخذ

ضمایم :

- زندگی و کار

- معرفی آثار لوکوربوزیه

مقدمه :

اگر نظم بدون شتاب، فرمالیسم را پرورش می دهد، شتاب بدون نظم یقیناً به معنای هرج و مرج است. نظم باید پیش از شکسته شدن وجود داشته باشد. هیچ هنرمندی نمی تواند روش نظم را به عنوان طریقی برای مشاهده ی یک کل مرتبط با ویژگی ها و زمینه اش، کوچک بینگارد. کلمه ی قصار لوکوربوزیه این است : « هیچ کارهنری، بدون یک نظام وجود ندارد» (کهون،1381: 341)

هیچ یک از معماران معاصر تأثیر قابل مقایسه ای با لوکوربوزیه درشکل دادن به معماری مدرن نداشته و این تأثیر نه فقط به دلیل خلاقیت هنری لوکوربوزیه به مثابه یک نقاش، یک مجسمه ساز، یک طراح و یک معمار، بلکه به دلیل سهم عظیم وی به مثابه یک روشنفکر و یک نویسنده پرتوان بود که می توانست پنداره های هنر خود را نه فقط در شکل تجسمی، بلکه به صورت افکاری روشن به بیان ادبی درآورد و از آن طریق بر گروهی از مخاطبان که در حوزه ای بسیار گسترده تر از معماری قرار می گرفتند، منتقل کند.

لوکوربوزیه مهمترین فضیلت معماری مدرن را درسادگی و کاربردی شدن آن می دانست. این سادگی را با شاخص هایی کاملاً مادی همچون استفاده از سطوح صاف بدون بار تزئینی، پنجره های گسترده و نورگیر، ...در نظر می گرفت و این امر را از واحد مسکونی به شهر تعمیم می داد. مسأله لوکوربوزیه در واقع آن بود که میان زندگی فردی و زندگی جمعی سازشی بوجود آورد که آن را در طراحی شهرک های مسکونی خود متبلور ساخت. جائیکه یک واحد مسکونی در واقع جزئی از یک کل بزرگ و هماهنگ بود.

شهرک مسکونی مارسی که او در سال 1952 ساخت، با تجهیزات تفریحی و خدماتی خود و حتی خیابانی که در طبقه هفتم آن بوجود آورده بود، گویای این تمایل بود. لوکوربوزیه در «منشور آتن» رویکرد کارکردی خود را از واحد مسکونی بر شهر انطباق داده. او چهار کارکرد اساسی حاکم بر سازمان شهری را شامل سکونت، کار، تفریح و حمل و نقل می دانست. در نتیجه شهر لوکوربوزیه را باید شهری انسانی دانست که کارکردها در آن باید بیش از هر چیز معطوف به هر چه زیست پذیرترشدن آن باشند. کارکردی بودن شهر به معنای فاصله گرفتن هر چه بیشتر آن از «شکوهمندی» دوران باستان و دوره ی باروک نیز بود و اگر در معماری، سادگی به باور لوکوربوزیه بهترین پاسخ زیبا شناسانه به نیازهای انسانی است، درشهر ترکیب مناسب و آرمانی 4 کارکرد مزبور می تواند چنین پاسخی را عرضه کند و اگر در شهرهای مدرن، شاهد ناتوانی در این پاسخ دهی هستیم، دلیل آن فاصله گرفتن از اصول اساسی و ضروری در معماری و شهرسازی مدرن است. (فکوهی، 1383 : صص 206 و 205)

سال ها طول کشید تا لوکوربوزیه توانست، خط معماری نوین را از محدود شدن درمصالح بیرون آورد. لوکوربوزیه آزاد شدن دیوار از وظیفه ی تحمل بار، چه در بیرون و چه در درون بنا، نقشه ی آزادی و تنوع در طراحی هر طبقه، نمادهای آزاد و بام های مسطح را در معماری مدرن وارد ساخت. سادگی، بالاترین فضلیت معماری لوکوربوزیه بود. (فکوهی ، 1383: 471)

زندگی نامه :

لاشو– د- فون (Lachaux- de-Fondes) شهری در سویس بود که « شارل ادوارد ژانره »

(Charles - Edouard -Jeanneret) در سال 1887 در آنجا متولد شد. او تا سال 1920 نام مستعار لوکوربوزیه را انتخاب نکرده بود. « لوکوربوزیه، این نام مستعار را به خاطر اینکه صورتش شبیه صورت کلاغ ( Corbeau) بود، بدست آورد. » (پاکزاد، 1386: 369)

او در 18 سالگی به سیاحت در اروپا پرداخت. سپس نزد آگوست پره در پاریس کار کرد.(1909-1908) زیر نظر پیتر بهرنز(Peter Behrens) در برلین به کار و تحصیل پرداخت. در 1915 با یک رشته طرح های معماری، راه جدید و اساسی خویش را به سوی مسائل فنی و زیباشناسی ساختمان روشن ساخت و در 1918 برای همیشه در پاریس ماندگار شد. در سالهای بعد طرحهایی برای خانه، آپارتمان و شهر فراهم ساخت که در بیشتر آنها از شکل های صنعتی _ مانند ساختمان کشتی بخار _ الهام گرفته بود. در 1921 در طرح خانه های مسکونی، فرم جدیدی در معماری ارائه داد، که نشان دهنده شیوه های نوین ساختمانی بود. در 1923 نخستین ساختمان در نزدیکی پاریس بر پایه قوانین ساختمانی وی بنا شد. در 1946 وابسته گروه بین المللی معماران شد که مسئولیت طراحی ادارات مرکزی سازمان ملل در نیویورک را بر عهده داشت. پس از جنگ جهانی دوم از 1946 تا 52 طرح شهر عمودی را ارائه کرد که بخش هایی از آن را اتحادیه مسکن در پاریس تایید نمود.

لوکوربوزیه بی گمان یکی از 4 استاد بزرگ معماری نوین است که شخصیت و شیوه کار ویژه اش تجربه های او را با تجربه های استادان معماری و هنر نوزایی همانند می سازد. اندیشه ها و آثار او را می توان به 4 دوره تقسیم نمود:

1. در دوره نخست همه کوشش او به پیشبرد انبوه سازی در معماری خلاصه می شد که دستاورد آن طرح دومینو( Dom-ino ) در 1915-1914 می باشد.

2. در دوره دوم به شهرسازی روی آورد و ایده ساخت آسمانخراشهایی در میان فضاهای سبز درختان را پی گرفت. شهر معاصر(1922 ) و شهر درخشان (1935) و طرح شهر الجزیره در (1938) مربوط به آن دوره می باشد. تدوین مصوبات منشور آتن (1942) و کتاب چگونه به شهرسازی بیاندشیم نیز جزو این فعالیت ها محسوب می گردد.

3. لوکوربوزیه از سالهای1947 تفکرات خردگرایانه خود را تعدیل نموده و به طراحی ساختمان های تندیس گونه و اکسپرسیونیستی پرداخت. اولین اثر او در این زمینه واحد مسکونی مارسی (1952-1947) و اوج آن کلیسای رون شان (1954-1950) می باشد.

4. دوره چهارم فعالیت های او با طراحی شهر چندیگره و ساختمان های عمومی آن آغاز می گردد. طرح هایی که بر معماری مدرن ژاپن تاثیری انکارناپذیر می گذارد. وی تا پایان عمر(1965) سرگرم طراحی و اجرای ساختمانهای شهر چندیگره بود.

لوکوربوزیه مولف نوشته های زیادی در باب تشریح افکار خود می باشد، که کتاب چگونه به شهرسازی بیاندیشیم مهمترین اثر او درباره شهرسازی است. از دیگر کارهایش می توان، به سوی معماری ( 1923)، شهرسازی ( 1925) ، منشور آتن (1943)، و پیشنهادهای شهرسازی( 1946) را نام برد.

این معمار برجسته جهان در قرن بیستم پس از 78 سال زندگی روز 27 اوت هنگام استحمام طبی در پلاژ «رک برون» فرانسه غرق شد (کان، 1386: 7 )

  • Like 4
لینک به دیدگاه

عوامل موثر بر دیدگاههای لوکوربوزیه:

افراد:

(( رابطه لوکوربوزیه و معاصرین وی ))

لوکوربوزیه را نمی توان به راحتی توصیف نمود. زندگی پیچیده او و تحولاتی که او در مدت زمان زندگیش در دنیای معماری و هنر بوجود آورده است و حجم انبوه آثارش که به ندرت در مورد معمار دیگری دیده می شود، او را به شخصیتی منحصر به فرد بدل ساخته است. (بیکر، 1386: 1)

لوکوربوزیه به دلیل نبوغ خود از آغاز ناآرام بود، حتی در دفتر کار هیچ معمار بزرگی زیاد دوام نیاورد و شور فراوان به امور تازه داشت. بین سال های 1909 و 1910 در پاریس در آتلیه «پره» کار کرد، تا خواص ساختمانی بتن مسلح را فرا گیرد. بعداً به برلین رفت و مدتی کوتاه نیز در آتلیه «پیتر بهرنز» مشغول کار شد. نخستین کتابی که منتشر کرد _ بحث و انتقادی درباره ی نهضت هنر جدید آلمان بر اساس صنعت_ حاصل تجارب وی در دفتر «بهرنز» بود. بعد از برلین سری به وین زد و با «کارگاه» در این شهر آشنا شد، اما دعوت «یوسف هفمان» مشهورترین شاگرد «اتوواگنر» را برای کار نپذیرفت و در عوض با کیسه ی تهی به سفر پرداخت که خود، آن را «مسافرت پند آموز» نامیده است.

در این سفر از طریق بالکان به آسیای صغیر رفت و از آن جا از راه یونان و رم دوباره به پاریس برگشت. مطالعه و تماشای خانه های سفید ساحل دریای مدیترانه، «آکروپلیس» در آتن، شهر استانبول و کلیسای سنت پطر در رم همه و همه به وی مایه ای دادند که برای پیشرفت های آینده خود بدان احتیاج داشت. به راستی، این سفر، سفری اکتشافی بود: دیداری از منابع فرهنگ مغرب زمین. (گیدئون ، 1374 : 424 )

تعمق لوکوربوزیه در منابع فرهنگ های کهن بر کارهای او در سراسر عمر تاثیری فراوان گذاشت. لوکوربوزیه در سفر خود توانست رابطه زندگی و معماری را در دوره های مختلف دریابد، زندگی ای که گاهی آشکار و زمانی پنهان ولی به هر حال مسلم بر معماری هر دوره ای اثر می گذارد. (گیدیون ، 1374، 425)

(( تاثیر لپلاتنیه بر لوکوربوزیه ))

لپلاتنیه، معلم و مربی لوکوربوزیه در مدرسه هنری لاشودفون بود. او طبیعت را مرجع هنرمند طراح تزئینات می دانست. نظرات لپلاتنیه بر اساس یک سری از نوشته های جان راسکین شکل گرفته بود. او ژانره را تشویق کرد تا معمار شود و او را وادار ساخت تا از ترسیم به عنوان ابزاری برای مشاهده استفاده نماید. با راهنمایی و نظارت لپلاتنیه، ژانره شروع به ترسیم یک سری اسکیس برای به تصویر کشیدن دنیای بصری پیرامون خود کرد که حاصل آن چند کتاب اسکیس به جای مانده از اوست. لپلاتنیه احترامی را که برای نظریات راسکین قائل بود به ژانره انتقال داد و ژانره به سوی طبیعت و معماری گرایش پیدا کرد. (بیکر، 1386: صص 20-18)

بنابراین گرایش ژانره به طبیعت از زمان تحصیل در مدرسه ی هنر در لاشودفون در کشور سویس شکل گرفت. در طول سال های آموزش و شکل گیری شخصیت او، طبیعت سرچشمه مهم کارهای تزئینی به شمار می رفت. لوکوربوزیه اصول ساختاری و الگوی رشد درختان، گیاهان و صدف ها را بررسی کرد و دریافت که رشد مداوم و کارآمد، زمینه ی احساس قابل پذیرش و قانع کننده ای را برای نیروهایی که نه تنها در طبیعت، بلکه در تمامی جهان وجود دارد، فراهم می کند.(بیکر، 1386: 14)

ژانره در تفسیر موضوعی کارهای خود، انتقال حوادث پیچیده ی طبیعی به درون فرم های معمارانه را مهمترین خصیصه ی کارهایش می داند. شخصیت خاص موجود در هر خانه، شبیه شخصیت خاص هر ساختار طبیعی با دیگر ساختارهاست. تمامی آنها به سوی یک هدف مشترک می روند. به عنوان مثال، ماهی دارای شکل، استخوان بندی و پوست خاصی است که با توجه به نیازهای عملکردی او مثل شنا و نحوه ی بدست آوردن غذا، شکل گرفته اند. یا شاخه ها و ریشه های درخت که در راستای فرآیند رشد درخت شکل گرفته اند و به واسطه ی نیاز به دسترسی به منابع مورد نیاز دارای رشد جهت دار هستند. (بیکر، 1386: 41)

(( رابطه ازنفان و لوکوربوزیه ))

ژانره در پاریس با نقاشی به نام «آمدی ازنفان» آشنا شد. او یک سری نحوه ی بیان و تفسیر را تحت عنوان Lelan بوجود آورده بود که در تضاد با زمینه های تزئینی کوبیسم بود. ازنفان دیدگاههای خود درباره ی هنر را به ژانره آموخت. این دو، تصمیم به همکاری در زمینه ی توسعه یک تئوری هنری تحت نام پوریسم گرفتند. ازنفان و ژانره، شروع به بررسی تاثیرات و نیروهای اعمال شده بر زندگی از سوی علم و ماشین نمودند. آنها عقیده داشتند که ماشین ها و سایر دست ساخته های بشر و بسیاری از قوانین اقتصادی، از مناسب ترین اهدافی هستند که در درون طبیعت نیز وجود دارند و بیان کردند که گرایش به سوی هماهنگی، نظم و تعادل یک تمایل جهانی و عام است. آنها قصد ایجاد و گسترش گونه ای از ایده های هنری را داشتند که مردم را قادر می سازد تا با نیروهای حاکم بر کل هستی، ارتباط برقرار کند. ازنفان و ژانره در سال 1920 شروع به انتشار مجله ای به نام «روح جدید» کردند، که میدانی برای گسترش ایده های مبتنی بر پوریسم بود. این کار دو پیامد مهم را به دنبال داشت:

1- بوجود آوردن عناصر جهانی توسط استدلال، و راهنمایی به سوی تحقیق و مطالعه در طبیعت به منظور بیان ارتباط میان احساسات و زیبایی

2- تحقیق درباره مفاهیم، به منظور بوجود آوردن یک زبان زیبایی شناسانه و تعمیم آن به اصول جهانی

آنها از بکار بردن فرم ها و رنگ های اصلی دفاع می کردند و معتقد بودند که موضوعات به تصویر کشیده شده در طراحی ها، دارای مفاهیم، و بیانگر عناصر اصلی و نمادی از عملکرد و سودمندی می باشد.

فرم انسان به عنوان کامل ترین برآیند برداشت های طبیعی و به عنوان نمونه ای از ارتباط قوانین اقتصادی با نیازهای بنیانی مطرح شده. نیازهای بنیایی، یک فرم خاص منطبق بر قوانین انطباق با محیط و اقتصاد را پدید آورده است. نتیجه ی این تفکر تعیین عوامل خاص هر عملکرد و محیط های پر معنا و خاص آن است. به نظر می رسد، طبیعت دارای تضادهای بی شماری است. طبیعت، سازماندهی غیر قابل تغییر و پایداری را بوجود می آورد. این سازماندهی های روشن و واضح، بر پایه ی ساختار های هندسی قرار گرفته اند و نتیجه ی آنها این است که ما را قادر می سازد تا هندسه را به عنوان نظم متضمن وضوح، صراحت و ترکیب بندی کارهای هنری بدانیم.

از نظر آنها هنر عقب مانده تراز علم و تکنولوژی است و این عمل باعث شکست در روند تعیین حالات ثابت شبیه به عناصر کنترل شده و دقیق طبیعت می شود. دانش عملی قادراست تا حدودی این نقص را جبران کند و ماشین توانایی دارد تا بیان قابل قبولی را از آن ارائه دهد. هنر کوبیسم می کوشد تا ابهامات را بصورت مغشوش بیان نماید و میان آنها، ارتباط برقرار نماید ولی این هنر، قادر نیست مفهوم احساسی زندگی را بیان کند. زیرا بیان احساسات توام با آشکار شدن نظم است. بنیان و فلسفه ی زندگی پورسیم، بیانگر این حقیقت است که نظم را می توان به گونه های متفاوتی ارائه نمود و اگر هنر بخواهد بیانگر آن باشد باید روش ارتباطی برتری را برگزیند.

ازنفان و ژانره دریافتند که برخلاف ماشین، این روش تنها راه برقراری ارتباط میان احساسات و هنر است. ولی این روش باید قادر به انتقال مفاهیم نیز باشد (عاملی که در کوبیسم وجود ندارد) این هنر نوین قصد دارد تا دربرگیرنده کل هستی، انتظام دهنده آشکار درون طبیعت و برطرف کننده ی تنش هاو تناقضات باشد و بگونه ای منظم و قانونمند در درون یک قالب تصویری جای بگیرد.(بیکر، 1386: صص 86-84)

آثار :

(( تاثیر نقاشی مدرن بر کارهای لوکوربوزیه ))

تاثیر نقاشی مدرن را بر کارهای « لوکوربوزیه» نباید فراموش کرد. وی به سال 1917 سرانجام به پاریس مراجعت کرد و این درست همان سالی بود که نقاشی معاصر به رفعت پیشرفت خود رسیده بود. « لوکوربوزیه» نه تنها از این موهبت برخوردار بود که در این هنگام در پاریس شاهد پیشرفت نقاشی جدید باشد؛ بلکه خود نیز در این پیشرفت سهمی داشت.

« لوکوربوزیه» در «اعترافات» خود شرح می دهد که در این زمان چگونه از موزه ای به موزه دیگر به دنبال مطالعه و تحقیق بود. اما آنچه که نظر وی را به خود بیشتر جلب می کند، کار استادان گذشته نبود بلکه هنر انسان های اولیه و هنر ما قبل تاریخ بود. (اشیائی نظیر گلیم و یا بت هائی که از چوب تراشیده شده بود؛ درست همان چیزهائی که ده سال بعد از این تاریخ به راهنمایی و سرپرستی (آندره مالرو) در موزه «ایماژینر» گرد آمد.)

در دوره ما، که همه امور تخصصی شده است کمتر می توان شخصیتی یافت که هم نقاش و هم معمار باشد. « لوکوربوزیه» بر این قاعده کلی، استثنایی بود. وی در برنامه کارهای خود صبح ها را به نقاشی و بعد از ظهر ها را به معماری اختصاص داده بود. « لوکوربوزیه» در معماری به آسانی ابداع می کرد اما در نقاشی دائم در تحقیق بود و به هر حال در هر دو رشته اساس کارش تصور فضائی بود. معماری و نقاشی صرفاً وسیله ای بودند که وی این تصور را تجسم دهد. (گیدیون، 1374: 425)

(( رابطه بین لوکوربوزیه و نقاشی مدرن ))

اساس معماری خانه هائی که لوکوربوزیه طرح کرد با اساس نقاشی مدرن یکی است. خود « لوکوربوزیه» در نقاشی هایش مانند دیگر نقاشان مدرن اشیاء را چنان رسم کرده که انگاری یکی در دیگری نفوذ می یابد. « لوکوربوزیه» در کتاب «نقاشی مدرن» خود می گوید که از سر قصد، پیش پا افتاده ترین اشیاء مانند بطری و لیوان را موضوع نقاشی هایش قرار داده تا توجه نقاشی از زندگی امروز منحرف نشود. قصد « لوکوربوزیه» اتفاقی نیست. اشیاء شفافی که در نقاشی های او با یکدیگر ترکیب می شوند، خطوطی که در یکدیگر محو می گردند،... عیناً در معماری « لوکوربوزیه» انعکاس یافته است.

در حدود سال 1910 در کارهائی که از پیکاسو و «براک» به معرض تماشا گذاشته شد تصور فضائی جدید به خوبی تجسم یافته بود. در کارهای این دو نقاش داخل و خارج اشیاء با یکدیگر ترکیب گشته بودند. در طرح های معماری « لوکوربوزیه» بر اساس همین تصور فضائی جدید، فضای داخل و خارج بنا در یکدیگر نفوذ می یابند (گیدیون، 1374: 426)

 

مکاتب:

سبک معماری لوکوربوزیه، معماری مدرن متعالی است. ولی بهتر است ابتدا در رابطه با سبک کلی معماری مدرن توضیحاتی داده شود.

معماری مدرن که سبکی غالب و جهانگیر در قرن 20 میلادی بوده، ریشه در تحولاتی دارد که خاستگاه آن شهر فلورانس در شمال ایتالیا، در حدود چهار صد سال پیش از ظهور معماری مدرن بوده است، ولی باید توجه داشت که معماری مدرن بصورت یک مکتب معماری با مبانی نظری مدون و ساختمان های ساخته شده بر اساس اندیشه های مدرن از اواخر قرن 19 میلادی شکل گرفت. خاستگاه این معماری در شهر شیکاگو، و در اروپا، شهرهای پاریس، برلین و وین بود. همچنین قابل ذکر است که معماری مدرن، نقطه ی عطفی در تاریخ معماری غرب و یا به عبارت دیگر در تاریخ معماری جهان بود. زیرا برای اولین بار، نگرش از سنت و تاریخ و گذشته به عنوان منبع الهام معماری تغییر جهت داد و آینده و پیشرفت به عنوان موضوع و هدف اصلی معماری مطرح شد معماران و نظریه پردازان مدرن سعی کردند معماری را با علم، تکنولوژی و جهان در حال تحول همگون سازند. به هر حال اگر بخواهیم اعضای خانواده معماری مدرن را نام ببریم شامل سه دوره ی اصلی، معماری مدرن اولیه/ معماری مدرن متعالی/ معماری مدرن متاخر خواهد بود که هر کدام از آنها دارای زیر مجموعه هایی هستند (قبادیان، 1382: 30)

▪ معماری مدرن اولیه: (مکتب شیکاگو، نهضت هنر نو، جنبش فوتوریسم)

اگر چه عمر مکتب شیکاگو از دو دهه فراتر نرفت ولی این مکتب از چند جهت حائز اهمیت است. آنکه پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنیک ها و مصالح جدید ساختمانی مانند اسکلت فلزی ، شیشه ای وسیع، انرژی برق، تاسیسات مرکزی، ... مقتضیات جدیدی را در معماری ایجاد کرد که برای اولین بار در مکتب شیکاگو این مقتضیات تدوین و به مورد اجرا گزارده شده. احداث ساختمان های مرتفع با اسکلت تمام فولادی برای اولین بار در شهر شیکاگو صورت گرفت. تا قبل از آن در مکتب شیکاگو از چدن به عنوان ستون در ساختمان استفاده می شد. چدن در مقابل کشش، برش و تنش مقاومت فولاد را ندارد. این اولین سبک با گستره ی جهانی بود که در آمریکا آغاز شد. برای اولین بار معماران امریکایی به جای پیروی از اروپاییان، خود بانی سبک جدیدی درمعماری بودند. معماران اروپایی همچون آدولف لوس و لوکوربوزیه و همچنین جنبش فوتوریست ها به تحسین این نوع معماری پرداختند و تحت تاثیر آن قرار داشتند. (قبادیان، 1382: 34)

پیتر بهرنز در آلمان یکی از معمارانی بود که برای نزدیک نمودن حرفه ی معماری و صنعت مدرن تاثیر زیادی در اروپا گذاشت. وی جزو یکی از بنیانگذاران مهم معماری مدرن در غرب می باشد. سه تن از نامدارترین معماران مدرن اروپا یعنی والترگروپیوس، لودویک میس وندروهه و لوکوربوزیه بین سال های 1911 -1907 هر یک به مدت یک الی 3 سال در دفتر بهرنز کار کردند. بهرنز نخستین معمار نامدار در اروپاست که طراحی کارخانه و تولیدات صنعتی را به صورت گسترده انجام داد. او در نزدیک کردن حرفه ی معماری با مقتضیات عصر مدرن و شرایط ویژه آن تاثیر به سزایی در غرب داشت. (قبادیان ، 1382: صص 45و 44)

مطالب نظری معماری فوتوریسم همچون توجه به علم و تکنولوژی و جهان آینده، حمل و نقل سریع السیر، گسست از گذشته، حذف تزئینات، بلند مرتبه سازی، و نمایان کردن اجزای عملکردی و تکنولوژیک یک ساختمان، مواردی بودند که بعدها تاثیر بسیار زیادی بر افکار و طرح های معماران مدرن متعالی، همچون لوکوربوزیه و گروپیوس و همچنین سبک هایی چون کانستراکتیویسم (ساختار گرایی) و های- تک داشتند. (قبادیان، 1382: 48)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

▪ معماری مدرن متعالی :

معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین دو جنگ جهانی اول و دوم یعنی عمدتاً در دهه های 20 و 30 میلادی در اروپا و امریکا مطرح شده بود. در دوره ی معماری مدرن اولیه، کماکان سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک، رمانتیک و بالاخص التقاطی به عنوان سبک های مهم و رایج در غرب حائز اهمیت بودند. ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا با استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکرد گرایی و دوری از سبک های پر زرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه ی نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی، در اقصا نقاط گیتی گسترش یافت. یکی از موضوعات کلیدی و بسیار مهم در دوره مدرن متعالی مساله صنعت و تولیدات صنعتی و تکنولوژی بود. تمامی معماران صاحب نام در این دوره به نوعی با مساله ی تکنولوژی درگیر بودند. عده ای مانند والترگروپیوس، میس وندروهه و لوکوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن در گذشته و تاریخ گرایی داشتند. به جای آن، آنها خواهان جایگزینی تکنولوژی و عملکرد به عنوان منبع الهام معماری شدند. (قبادیان، 1382: 50)

بطور کلی نهضت معماری مدرن در پی نسخه ای می گشت تا به کمک آن بتواند در بهبود بخشیدن به شرایط زیستی محیط شهری، امیدوار بماند. نقطه ی حرکت تلاشی که با نهضت مدرن آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد، قصد بوجود آوردن فضای ساخته شده به گونه ای است که انسان ها بتوانند چه آنگاه که به تنهایی زندگی می کنند و چه آنگاه که گردهم آمده و نوعی زندگی مشترک را ادامه می دهند، نه تنها محبوسش نباشند بلکه به خاطر تابع بودن آن از اندازه ها، رابطه ها، سلیقه ها و سنت های زنده ی محیط خود و موثر بودن کیفیت این فضا در توسعه ی مثبت ارتباطات فرهنگی و معنوی در سطح زندگی همجواری شهری، به شکلی فعال در آن جایگزین شوند. (لوکوربوزیه ،1382: صص 19-18)

نهضت معماری مدرن دو شخصیت را بسیار بیش از دیگران پرورانده است : یکی: والترگروپیوس، در رابطه با تلاش هایش در اعتلای فونکسیونالیسم در معماری و دیگری: لوکوربوزیه در رابطه با تثبیت و ترویج اندیشه ی نوی رسیونالیسم درمعماری .

«رسیونالیسم» با مفهومی از آن که بیشتر بین معمارها و شهرسازها رایج است نقاشی را از طراحی شهری و معماری را از طراحی صنعتی .... جدا نمی داند و جوابگویی به نیازهای خود را تنها از راه همکاری علمی- فنی و دانش های کاربسته وعلوم خالص مربوطه به فضای ساخته شده _ با همه ضابطه های روان شناختی _ میسر می داند. این راه تا آنجا دنبال می شود که از زبان لوکوربوزیه _ بارزترین و پیشگام ترین فردی که معرف و سازنده تفکر رسیونالیستی در معماری است_، «خانه» ماشینی برای سکونت تعریف می شود. (لوکوربوزیه، 1382: 21)

«سبک اصالت عمل »

لوکوربوزیه نمونه جامع سبک معماری مدرن به حساب می آید و در واقع هر نوع معماری مترقی را به این نام می نامند. تا حدی که در نزد بعضی کلمه « لوکوربوزیه» یک نوع سبک معماری به حساب می آید نه اسم یک شخص. مثلاً می گویند این یک لوکوربوزیه است همانطور که می گویند این یک آسمان خراش است. سبکی که می توان لوکوربوزیه را پدر آن نامید سبکی است که آن را «سبک اصالت عمل» یا ((سبک شاعرانه)) نامیده اند. آسایش و کمال زیبایی همیشه مورد نظر لوکوربوزیه بوده است. سبک او همیشه با یک حالت استثنایی و خاص خود که جنبه ی شاعرانه دارد، مشخص می شود. این احساس شاعرانه مخصوصاً در کار شاگردان برزیلی او مثل اوسکارلن مایر، لوسیوکوستا، آلفونسوریدی، دیده می شود. که در ساختمان شهر برازیلیا، ریودوژانیرو و سائوپولو منعکس شده است.( پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 83).

معرفی کتاب های لوکوربوزیه :

از لوکوربوزیه نوشته های بسیار زیادی به جای مانده است که کتاب هایی چون : به سوی معماری / تجزیه و تحلیل لوکوربوزیه / زیبایی شناسی معماری/ منشور آتن/ به سوی یک معماری نوین/ شهر آینده، به عنوان مهمترین کتاب هایی محسوب می شوند که لوکوربوزیه در آنها دیدگاهها و تئوری های خود را در رابطه با معماری و شهرسازی بیان کرده است.

کوربوزیه در دهه ی 20 میلادی دو کتاب بسیار مهم به رشته ی تحریر در آورد که اولی را می توان ( بینش مدرن در معماری ) و دومی را ( منشور بینش مدرن در شهر سازی ) محسوب نمود.

• کتاب اول وی به نام «به سوی یک معماری نوین» در سال 1923 در پاریس منتشر شد. این کتاب تنها تظاهری در جهت زیباشناسی نبود بلکه تأییدی برای فونکسیون دنیای معماری بود. کتاب به سوی معماری این گونه آغاز می شود : دنیای بزرگی شروع شده است، روحیه ای نوین وجود دارد. به غیر از فرانسویان، کسان دیگر قادر به انقلاب نیستند. تنها آنها می دانند که تظاهرات لازم را چگونه تشکیل دهند.

در این کتاب مولف توجه معماران را به فن آوری مدرن جلب می کند. او کار معماران را با حرفه مهندسین مکانیک مقایسه کرده و بیان می دارد که صنعت ساخت وسایل حمل و نقل مانند هواپیما، اتومبیل، قطار و کشتی در اثر تحولات سریع تکنولوژی به کلی دگرگون شده ولی ساختمان سازی هنوز در چارچوب فنون گذشته باقی مانده و نظریه پردازان معماری به دنبال تقلید از سبک های گذشته هستند. در این کتاب کوربوزیه استفاده از تیر آهن و بتن و پیش ساختگی را مسیر آینده معماری تلقی می نماید. همچنین بیان می کند که برای پرهیز از انقلاب اجتماعی، باید با استفاده از تکنولوژی جدید به صورت گسترده برای اقشار مختلف جامعه خانه سازی کرد. (قبادیان، 1382 : 61)

او تکنیک و هنر را دو ارزش هم ردیف با هم تعریف می کند و نظریات خود را بدین شکل شرح می دهد :

1- معماری باید تحت کنترل ترسیمات نظم دهنده هندسی قرار گیرد.

2- عناصر معماری جدید را می توان در تولید صنعتی، کشتی و هواپیما باز شناخت.

3- ابزار معماری جدید روابطی هستند که به مصالح خام ارزش می دهند. ظاهر ساختمان به صورت انعکاس داخل آن، و تناسبات و عناصر نما به عنوان پدیده های خالص ذهنی این کار را انجام می دهند.

4- خانه باید مانند ماشین سری وار ساخته شود.

5- تغییرات شرایط اقتصادی و فنی الزاماً انقلابی در معماری پدید می آورد.

• کتاب دوم لوکوربوزیه به نام «شهر آینده» در سال 1924 در پاریس انتشار یافت. وی در این کتاب نیز سعی می نمود توجه معماران و شهرسازان را از گذشته به سمت آینده معطوف کند. لوکوربوزیه، شهرهای امریکا، بالاخص نیویورک و شیکاگو را با آسمان خراش های مرتفع و خیابان های چند طبقه بسیار تحسین کرد. وی رشد سریع جمعیت در شهرهای بزرگ اروپا مانند پاریس، لندن و برلین را در کنار نیویورک از سال 1800 تا 1910 مطرح می کند. براساس آمار، جمعیت در این شهرها بین 5 تا 20 برابر افزایش یافته است. وی تنها راه حل شهرهای آینده را بلند مرتبه سازی و پیش ساختگی می داند.

لوکوربوزیه شهرهای آینده را شهرهایی تجسم نموده که از آسمان خراش های عظیم و مرتفع تشکیل شده است. در هر یک از این آسمان خراش های چند عملکردی حدود 100 هزار نفر، زندگی و کار، خواهند کرد. در این ساختمان ها، آپارتمان های مسکونی، ادارت، فروشگاهها، مدارس، مراکز تجمع و کلیه ی احتیاجات یک محله بسیار بزرگ فراهم است. ساکنان این مجتمع ها از دود و سرو صدای ترافیک اتومبیل ها به دور هستند. و به جای آن از آفتاب و دید و منظر زیبا استفاده می کنند. (قبادیان ، 1382 : 63)

• او در کتاب بعدی اش به نام «هنرهای تزئینی امروز» (1925) گفت که « خانه ماشینی است برای زندگی کردن» این جمله، شعار انقلابی ترین تمرین از معماری مدرن است.

در سال 1926 لوکوربوزیه 5 اصل برای یک معماری را ارائه کرد. این اصول به شرح زیر است :

1- ستون ها، ساختمان ها را از روی زمین بلند می کنند.

2- بام مسطح و باغ روی بام

3- پلان آزاد

4- پنجره ها طویل و سرتاسری

5- نمای آزاد

لوکوربوزیه عقاید مطرح شده خود در مورد معماری مدرن را در طرح ویلا ساوا در پوآسی در شمال پاریس (30-1928) به نمایش گزارد. وی تکنولوژی به عنوان منبع الهام معماری مدرن و 5 اصل ساختمان مدرن را به صورتی هنرمندانه در این ماشین زیستی پیاده کرد. عملکرد این ساختمان که همچون ماشین بی آلایش در وسط و مسلط بر محیط اطراف قرار گرفته، فراهم نمودن شرایط آسایش برای انسان است. (قبادیان ، 1382 :63)

• لوکوربوزیه در کتاب «جهان جدید فضا» (New world of space) می نویسد :

بعد چهارم لحظه ی گریز نامحدودی است که به گونه ای استثنایی، به واسطه ی هم صدایی عناصر تجسمی بکار گرفته شده حادث می شود، معنی دقیق این جمله هر چه باشد بدون تردید با برداشتی که گیدیون از بعد چهارم داشت در ارتباط است. گیدیون می گوید : روش دیدن سه بعدی جهان که دورانی چهارصد ساله را شامل می شود آنچنان در ذهن انسان ریشه دوانده است که تا دوران جدید هیچ شیوه ی دیگر نمی توانست به سادگی به تصور و تجسم درآید و اینگونه نتیجه گیری می کند که شیوه ی مدرن دیدن جهان با اصطلاح بعد چهارم بدیهی است که به سختی قابل درک و فهم باشد. (کالینز، 1375 : صص 362 و 361).

• «منشور آتن» محصول چهارمین کنگره ی بین المللی معماری مدرن که طی جلسات کار آتن طرح ریزی شد، توسط لوکوربوزیه مدون شد و در سال 1941 در فرانسه منتشر گشت. این کتاب که به عنوان یکی از بارزترین مانیفست های معماری_شهرسازی می تواند پذیرفته شود، معرف این مقطع خاص از روند پرماجرای زندگی نهضت معماری مدرن می باشد : لحظه ای از زندگی حرفه ای_ اجتماعی معماران و شهرسازان که با همه ی رسالت تاریخی ای که به آنان نسبت داده می شد و با همه انعکاسی که اندیشه هایشان در محیط فرهنگی روزشان داشت، خارج از میدان فعالیت های طراحی_ اجرایی قرار داشتند و در بهترین صورت و به خرج انرژی و وقت خودشان می توانستند درباره مسائل و روش های معماری و شهرسازی به بحث نشینند. در همین زمان به خاطر تحرک اقتصادی و رفاهی که در کشورهای اروپا وجود داشت، بخش خصوصی و دولت ها، کارهای خود را به آن دسته از حرفه ای ها می سپردند که به عنوان فرزندان خلف معماران مورد اطمینان بارون هوسمن، به چیزی جز اجرای فن خود نمی اندیشیدند و شفیته ی آن بودند که بتوانند در زمانی هر چه کوتاهتر، فضایی هر چه بزرگتر از شهر را با مصنوعات خود پر کنند و از هر تفکری که منجر به شک روی ماهیت اقدامات و خاصیت معنوی فرآورده هایشان می گردید، بپرهیزند.

منشور آتن تلاشی را معرفی می کند که در عین حال به دو سوی متمایز و متضاد توجه دارد : نضج دادن تفکر نوین در فرهنگ معماری و شهرسازی _ که مسأله ی فرهنگی و تعهد اجتماعی معماران نوپرداز را معرف است_ و راه یافتن به فضای اجرایی ، که به عنوان نیازی زنده به شمار می رود.

این کتاب اندیشه های نهضت معماری مدرن را از راه تدوین لوکوربوزیه، معرفی می کند. (لوکوربوزیه ، 1382 : صص 23 و 22).

لوکوربوزیه هدایت جامعه را در تفکر و خلاقیت هنری به دست (الیت) یا گروههای اندیشمند، نخبه و متعهد می سپارد که می بایست از طریق دولت ها کار کنند. گروپیوس اعتقاد بر آن دارد که الیت ها از راه حضور فعال در جامعه و حفظ موقع خود در مقابل دولت ها می بایست وظایف خلاقانه ی خود را انجام دهند. (لوکوربوزیه ، 1382 : 25).

دو طرز کار و گرایش اصولی را می توان در فضای ممتد کار کنگره های معماری مدرن از یکدیگر تمیز داد :

اول_ آنکه به واقع گرایی معماران و شهرسازان بستگی داشته و از دیدگاهی تاریخی به رویدادها و خواسته های حرفه ای می نگرد : گرایشی که بر پندار و بحث روی ویژگی های زیر بنایی متکی است.

دوم_ آنکه با قبول ضمنی عدم توانایی معمارها_ شهرسازها نسبت به انجام اقداماتی اصولی وریشه ای عملاً به مسائلی می پردازد که جوابگویی به آنها درگیری و مشارکت هایی را درامور، لازم نداشته باشد.

مدون منشور آتن بسیار نزدیک به گرایش اول ولی به هر حال همراه با گرایش دوم، که خواستار ترویج منطق و دستورهای پیش ساخته شده می باشد، شکل می گیرد. (لوکوربوزیه ، 1382 : صص26 و 27)

شالوده و ایده های منشور آتن :

از اولین عنوان های منشور : وجود پیوندهای ناگسستنی بین مجموعه ای از شرایط کالبدی (ساختمانی، بهداشتی و اندازه های تناسبات فضایی)، شرایط روانی و ویژگی های تأکید لزوم توجه به جمیع ویژگی های واحدهای معماری شهری اعم از خصوصی یا عمومی، توجه دادن به مسئولیت اجتماعی معماران و شهرسازان در امر شکل دادن به فضای کالبدی و بالنتیجه فضای زیستی و روانی، نادیده نگرفتن لزوم قوانین و مقررات خاص در تضمین اجرای آنچه طرح ریزی می شود، مشارکت دادن مستقیم و غیر مستقیم شهروندان در تدوین نظام کالبدی_ جغرافیایی شهر، احترام به طبیعت و انجام جایگزینی های صحیح بخش ها و نواحی نوین شهر در تبعیت از آن، احترام به مواریث فرهنگی _ معماری موجود در محلات قدیمی یا در هسته های مرکزی شهرها و ...می باشد.

شهر، معرف و بازگوکننده ی روابط اقتصادی و اجتماعی_ فرهنگی مردم آن، همیشه تغییر شکل داده و هر بار _ در پی نیازهای معین لحظه تاریخی ای که در آن می زیسته_ شالوده ی فضایی و نظام اجتماعی و اداری متفاوتی پذیرفته است. شهر مدرن که برخلاف گذشته، از سرعت سرسام آوری ناشی از تحرک اجتماعی_ اقتصادی خاص دوران ماشینیزم متضرر است، هنوز در نوعی بلاتکلیفی به سر می برد. جامعه شهری هنوز نتوانسته روشی را در خور پیشرفت تکنولوژیک و تکامل دانش های اجتماعی برای خود بیابد تا به کمک آن بتواند برای همگی شهروندان فضای زیستی ای را خلق کند که از وقار انسانی آنان نکاهد، برعکس شخصیت آنان را تأیید کند. قدرت یافتن همیشه بیشتر بخش خصوصی در انجام انتخاب ها و اتخاذ تصمیم های بزرگ روی فضاهای شهری نکته ای است که پایه گذاران منشور آتن، به عنوان یکی از بلاهای محیط انسانی، از آن یاد می کنند.

منشور آتن در مجموعه 95 گانه اش، نکاتی را عرضه می کند که از یک سو پیش تاز بودنش را نسبت به دهه 4 قرن ما منعکس می دارند و از سوی دیگر برای حل مسائل شهری و معماری روش ها و اندیشه هایی را رهنمون می شود که عمر چندانی پیدا نمی کنند. نظریاتی اصولی درباره پیوندهای شهر و منطقه اش، راهنمایی های ریشه ای درباره ی تصاحب دموکراتیک فضای زیستی، فرمول هایی برای جایگزینی عناصر معماری _ شهری در محوطه های سرسبز و آزاد کردن فضا برای فعالیت های همگانی خلاق، اندیشه هایی است که قبلاً نیز توسط دیگران ابراز شده اند، اما مطلب اصلی آن است که پایه گذران منشور آتن به جمع بندی و بهره گیری از فرهنگی نشسته بودند که آنان را به هر حال تا حدودی به دیروز شان پیوند می داد و فرآورده ی آنان را بصورت یک دکترین تاریخی، یک مانیفست اجتماعی_ سیاسی و منظومه ای از اظهار نظرهای عینی عرضه می کرد.

منشور آتن به گونه ای بارز دو رشته فکری اساسی را که زیر عنوان های فونکیسونالیسم و رسیونالیسم در معماری قرار می گیرند، درهم آمیخته و در نحوه ی تحلیل و ارائه طریق به کاربرده است. تنها یک تفکر اروپای قرن 20 می تواند، کارکردهای شهر را به صورت قابل تفکیک از هم و فضاهای مربوط به هر یک را جدا از دیگر فضاها بشناسد. و تنها متکی بر یک تفکر رسیونالیستی است که می توانیم به ارتباطات فکر کنیم ولی به تماس هایی که در همین فضاهای ارتباطی میسر و سازنده اند توجه نداشته باشیم. (لوکوربوزیه، 1382 : صص30-28).

دو گونه شاخص اصلی را می توانیم در محتوای مفهومی منشور آتن دارای توان یا قدر تعین مفهومی بیشتری بدانیم:

-1آنجا که در این متن مدون شهر به مثابه ی منظومه ای دانسته می شود که 3 گونه کاربری اصلی اش (سکونت و کارهای تولیدی و گذران وقت آزاد) به وسیله ی شبکه ی راه یابی یا ارتباطی با یکدیگر پیوند می خورند و به قید نظم ، هر یک، کارآ می شوند.

-2 آنجا که نظم یافتگی اجتماعی و شهری زیستن، به ترتیبی بهینه به صورتی تعمیم یافته برای تمامی لایه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی شهروندان بر کارایی داشتن اندیشه ها و ساختار دموکراتیک شهر (به مثابه ی یک نهاد انسانی _ مدنی)مشروط می گردد.

حاصل حضور فعال این دو شاخص اصلی مفهومی شهری_ از دیدگاه تدوین کنندگان منشور آتن _ بوجود آورنده ی برابرای حقوقی دانسته می شود که ساکنان و شاغلان و مهمانان بر هر شهری باید از آن برخوردار باشند و این مهم آنجا که جامه ی عمل بپوشد، شرایط بهره وری یکسانی از فضای ساخته شده را برای تمامی شهروندان فراهم خواهد کرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 51).

شاخص های اصلی ابزاری _ کاربردی ای که در محتوای «منشور» دیده می شوند، هم به ظاهر و نیز در معنا، سخن از آن دارند که مکان های برگزاری امور سکونت و کار و گذران وقت آزاد، از یکدیگر قابل تفکیک اند. خانه، پذیرای امور گوناگون مربوط به تولید نیست، در کارگاهها نمی توان و نباید زیست و... در این زمینه دو مقوله_ بیش از دیگر مقوله هایی که می توان تعریف و تعیین کرد_ جلب نظر می کنند، اولی : سنت در شهر زیستن و شهری زیستن است . دومی : «زونینگ» یعنی تدبیری که تمامی تأیید های لازم برای درست بودن و کارآ بودنش از سوی تدوین کنندگان منشور اعلان نشد. (لوکوربوزیه، 1382 : 53).

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دیدگاهها و نظریات لوکوربوزیه:

■ دیدگاههای لوکوربوزیه در خلال پارادایم هایی قرن 20

مجموعه ای از اندیشه ها و انگاشت ها که امروزه آن را «پارادایم» می نامند، راهنمایی برای حل مسائل انسان و مبنایی بر نگرش به جهان پیرامون و انسان های گرد او می گردد. هر پارادایم محدوده ای را تعریف می کند که در آن قواعدی حاکم است. این قواعد از یک سو نشان می دهد که برای پیروزی در درون این محدوده چگونه باید رفتار کرد و از دیگر سو به انسان توان تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده وسازماندهی به اجزای آن را می بخشد. در دهه ی 60 سده ی بیستم میلادی نیز پاردایم هایی مطرح شدند که در این قسمت به معرفی آن دسته از پاردایم هایی می پردازیم که دیدگاههای لوکوربوزیه از طریق آنها بیان شده است.

باور به نظم ریاضی :

نظم فکری انسان خردگرا، نظمی برآمده از روابط از لی تعریف شده ریاضیات است. از این رو هر انتظامی که در چارچوب روابط ریاضی و هندسی نگنجد، بی نظم خوانده می شود. به این ترتیب معماری و شهرسازی جدید که جلوه های هوشمندانه ی ذهن نخبگانی است که دنیای نوین را می آفرینند، باید خردمندانه بوده و با قوانین کلی و جهان شمول، شکوه نظمی ریاضی گونه را نشان دهد. پاسخ گویی به نظم و نیاز به آن که از دل آشفتگی های کالبدی و رویدادهای عصر صنعتی برآمد تا جایی پیش می رود که نظم هندسی را جایگزین نظم زندگی می کند، آنچنانکه لوکوربوزیه باور داشت که ساختمان ها را نیز می توان همانند کتاب خواند و دیگر نیازی به حواس انسانی نیست؛ بدین منظور واژگانی افلاطونی از اشکال، صورت های محض و مطلق تدوین می شود که تنها ذهن می تواند آنها را درک کند. (پاکزاد، 1386 : 9).

تقابل فرم و کارکرد :

گروهی کارکرد پدیده را هم ارز جوهر، طبیعت و سرشت آن می دانند و در واقع آن را به عنوان «وظیفه » و «فایده » پدیده برای انسان تفسیر می کنند، آنان به دنبال تطبیق کامل و ارائه ی راه حل های منحصر به فرد، خاص و هماهنگ با ماهیت پدیده نیستند بلکه به دنبال راه حل های امکان پذیر، هنجارمند و گونه وار می باشند. از این رو بر فرم به عنوان یک «نتیجه» تأکید دارند و از «فرم دهی» جانبداری می کنند. افرادی چون لوکوربوزیه، هانس مه یر،... از این دسته اند. (پاکزاد ، 1386 : 11).

پذیرش سبکی بین المللی :

سبک بین الملل، سبکی بر پایه ی شناخت نیازهای گونه ی انسان، فارغ از زمان، مکان وفرهنگ است. روشنفکران این دوران با باور به جهان شمولی انسان، خواهان ارائه ی امکانات و شرایط دلخواه برای زندگی با صدور دستاوردهای فنی و صنعتی به همه ی دنیا هستند. آنان از این اندیشه که در نظام صنعتی و ماشینی با بکارگیری سامانه ای یکپارچه و مشخص هم در روش و هم در اجزا می توان به ماشینی در خور برای تحقق اندیشه ها در هر کجا دست یافت، به سبک بین الملل روی آوردند. بر پایه ی این گونه نگرش، تنها عنصر پایا، مشترک و قابل اتکا در طراحی منبعث از تفکرات کارکرد گرایانه و الهام گرفته از زیست شناسی این دوران ، جسم انسان است. از این رو، نظم منطقی و مدولار سبک بین المللی بر پایه ی اندازه های بدن انسان شکل می گیرد. انواع تولیدات انبوه صنعتی، قطعات پیش ساخته، استانداردها و اندازه های ارائه شده در کتاب های نویفرت و گرافیک استاندارد، آشپزخانه های سبک فرانکفورتی و ایده های شهرسازانه افرادی چون لوکوربوزیه برای شهر شاندیگار نمونه هایی از این گونه اندیشه هستند. (پاکزاد، 1386 : 13)

 

برتری تازگی :

اندیشه ی روز آمد بودن و گسست پیوند با گذشته کششی دو چندان می یابد. دنیای نوین، پویایی های ویژه خود را دارد که باید به دور ازسنت به بیان آن پرداخت و در این میان از روش ها و عناصر جدید بیشترین بهره را گرفت. آنچنانکه لوکوربوزیه عنوان می کند می باید روح عصر نوین و صنعتی را شناخت : «سبک ها، دروغی بیش نیستند. عصر ما روز به روز سبک خود را تعیین می کند، متأسفانه چشمان ما هنوز نمی تواند آن را بازشناسد.» (پاکزاد، 1386 : 14)

استاندار کردن :

استاندارد کردن به معنای همسان سازی و برگزیدن شیوه ای هماهنگ در انجام کارهاست. استاندارد، حداقل هایی را تعریف می کند که در چارچوب آنها یک فرآورده یا فعالیت در شرایط مناسب قرار می گیرد. رواج روحیه ی همانند سازی در تفکر خردگرا، تأکیدی است بر اندیشه ای که انسان را به مانند موجودی زیستی با نیازهایی فارغ از زمان و مکان ، اما همانند با دیگر انسان ها می شناسد. طبیعی است که با چنین انگاشتی از انسان و تحت تأثیر روح زمان، تولید انبوه و ویژگی های آن در همه شئون زندگی انسان نوین جای باز می کند. آنچنانکه لوکوربوزیه اعلام می دارد «ما باید روح تولید انبوه را بیافرینیم. روح ساختن، روح درک و روح زندگی در تولید انبوه» (پاکزاد ، 1386 : 15).

■ نظریه زیبا شناختی لوکوربوزیه در معماری

در رابطه ای که بین فرهنگ و سبک وجود دارد معماری به عنوان بستر فرهنگ مطرح می شود. هر جامعه ای با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی ای که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمان های خاص خود می باشد. وظیفه ی اصلی فرهنگ نمایش این ایده های ذهنی است بوسیله ی نمود اشکال عینی. در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی به عهده دارد. هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری این وظیفه را دارد که یک اندیشه ی ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. (گروتر، 1386 : صص 54 و 53).

هنر معماری درست برعکس نقاشی هنری خالص نیست. معماری مخلوطی است از دانش و هنر، و به همین دلیل است که معماری همیشه بین دوقطب تعقل و احساس در آمدورفت است. معماری تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم بر جامعه گاه به این سو و گاه به آن سو می رود و در نتیجه سبک معماری نیز همین تغییرات را نشان می دهد. تحت تأثیر امتیازات فنی و کیفیت های فوق العاده زیباشناختی صنایع اتومبیل و کشتی سازی سال های دهه 1920 است که لوکوربوزیه فریاد برآورد که : (( معماری در حال خفه شدن در پیرایش کهنه خویش است.» و یا «فقط یک حرفه است چنان بی رمق که پیشرفت در آن بی تأثیر است و در آن هنوز زندگی دیروز جریان دارد : معماری» و یا «تمام اتومبیل ها در کلیاتشان مشابه هم هستند اما رقابت شدیدی که بین این همه کارخانه اتومبیل سازی وجود دارد هرکدام از آن ها را موظف می کند که در راه موفقیت در این رقابت بزرگ کوشش کنند چنین است که آنها مجبورند به دنبال هدفی باشند بالاتر از تکامل. آنها بایستی چیزی می آفریدند که نه تنها جوابگوی احتیاجات عملی باشد بلکه چیزی باشد فراتر از آن و نتیجه این جستجو بوده است که اینک نه تنها تکامل و هماهنگی را بدست آورده اند که زیبایی را نیز یافته اند. اینگونه است که سبک بوجود می آید یعنی دستاوردی مورد تأیید همگان که همه نفس کمال را در آن می بینند»

و سرانجام در رد سبک هایی که در آن زمان معمول بوده است می گوید : «هنر معماری از سبک وارسته است. سبک های لوئی 14 و 15 و 16 و حتی سبک گوتیک برای معماری همان چیزی هستند که یک سنجاق سر برای یک خانم است : گاهی می شود از آن استفاده کرد و زیباست، اما فقط همین و نه بیشتر» (گروتر، 1386 : صص 56 و 55).

لوکوربوزیه در سال 1923 زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی را قیاس کرده است : «زیباشناختی معماری و زیباشناختی مهندسی در اصول اولیه یکی هستند و یکی متعاقب دیگری آمده است، اما یکی در نهایت شکوفایی و دیگری با واپس گرایی شرم آور. مهندس به تبعیت از قانون صرفه جویی و با هدایت محاسبات، ما را به سوی وحدت با قوانین جهان هستی سوق داده و به هماهنگی دست می یابد ولی معماری در بازی با اشکال، نظمی را بوجود می آورد که تنها زاییده ذهن اوست. معمار به کمک فرم ها به طور مداوم درصدد برانگیختن احساس ماست، در حالیکه ارتباطی که او ایجاد می کند در ما تنها طنین مخالف ایجاد می کند. او می خواهد به ما مقیاسی را بنمایاند که به وسیله ی آن بایستی نظام دنیا را سنجید. او می خواهد تغییرات روحی و قلبی ما را تعیین کند و از این طریق زیبایی را به ما تحمیل کند».

لوکوربوزیه چنان مسحور کشتی های بزرگ و اتومبیل ها و هواپیماهاست که حتی می گوید : «خانه، ماشینی است برای سکونت» لوکوربوزیه معتقد است که : « اگر مشکلات سکونت و مسکن همانگونه مطالعه می شد که شاسی یک اتومبیل مطالعه می شود، ما به زودی می توانستیم شاهد استحاله و بهبود خانه های خود باشیم. اگر خانه ها نیز مثل شاسی های اتومبیل با ابزار صنعتی و به روش تولید انبوه ساخته می شدند ما شاهد بوجود آمدن فرم هایی می شدیم شگفتی آفرین، سالم و قابل قبول. و زیباشناختی متناسب با آنها نیز با دقتی حیرت انگیز به نگارش و تحلیل می رسید.» (گروتر، 1386 : 106-104)

مهمترین مسأله در دیدگاه لوکوربوزیه هماهنگی بین انسان و اثرش است. او بیان می کنند معماری، بازی هنرمندانه دقیق و خیره کننده ی مجموعه ای از اجسام ساخته شده در زیر نور است. چشم های ما برای این آفریده شده اند که فرم ها را زیر نور ببینیم : این سایه و روشن ها هستند که فرم ها را در مقابل ما برهنه می سازند. مکعب، مخروط، کره، استوانه و هرم، اولین فرم هایی هستند که نور آنها را به ما عرضه می کند. تصاویر آنها ناب، ملموس و صریح هستند. (گروتر، 1386 : 45)

لوکوربوزیه ساختن را «ایجاد ارتباط صحیح و سودمند بین عناصر ساختمانی می نامد. او امتیازات زیباشناختی تولید انبوه صنعتی را دریافته بود و از آن به عنوان «زیباشناختی مهندسی)) نام می برد و به خاطر امتیازات اقتصادی آن ، هنر معماری را برابر با تیپ سازی می دانست. به عقیده ی وی اگر می شد خانه ها را نیز مثل اتاق اتومبیل به روش تولید انبوه در کارخانه تولید کرد آن وقت در مدتی کوتاه ناظر بوجود آمدن فرم های جدید و اعجاب انگیزی می شدیم که هم سالم و هم قابل قبول بودند و زیباشناختی حاکم بر آن نیز در کوتاهترین مدت می توانست خود را با کمال دقت به ما بشناساند. (گروتر، 1386 : 590).

■ اصول کلی آراء لوکوربوزیه

ساختن، یک فعالت اولیه ی انسان بوده و به تحول وی پیوسته است. معماری به مثابه ی بیانی از روحیه ی یک دوره ی تاریخی در می آید. لوکوربوزیه با وقوف بر تغییرات عمیقی که ما شینیزم بوجود آورده بیان می کند که تغییر شکل شالوده اجتماعی و نظام اقتصادی، جبراً دگرگونی را در پدیده ی معماری موجب خواهد گردید، بنابراین به دنبال هماهنگی بخشیدن به عناصر حاضر در دنیای مدرن و بازگرداندن معماری به انجام وظیفه ی اولیه اش (وظیفه ای که به نظام اقتصادی و اجتماعی پیوند داشته و کلا در خدمت شخص انسان است) می باشد. (لوکوربوزیه ، 1382 : 181و180)

دیدگاه لوکوربوزیه در رابطه با اقتصاد عمومی:

به نظر لوکوربوزیه تشکیلات یک کشور خواستار پیوندی صمیمانه مابین معماری و اقتصاد عمومی می باشد. فکر «بازده» که مانند یک اصل مسلم در زندگی مدرن راه یافته است، به هیچ وجه مستلزم بهره جویی حداکثر نیست، بلکه خواهان تولید کافی برای جوابگویی به احتیاجات انسانی می باشد. یک بازده واقعی ثمره کاربرد مقرراتی می باشد که بر طرح های معماری بسته شود. معماری می باید ذخایر عظیمی را که از طرف تکنیک صنعتی ارائه می شود به خدمت گیرد. (لوکوربوزیه ، 1382 :181)

دیدگاه لوکوربوزیه در رابطه با شهرسازی :

شهرسازی تنظیم جاها و محیط های متفاوتی است که می بایست توسعه ی زندگی مادی، احساسی و معنوی را در همه ی شکل گیری های فردی و اجتماعی آن، حراست نماید. شهرسازی هم مجتمع های شهری و هم مجموعه های روستایی را در بر می گیرد. شهرسازی به خاطر طبیعت و نفس آن، به عملکرد خود متکی بوده و در جواب گویی به کاربردهای اساسی سکونت / کار و تجدید حیات نظارت دارد. بنابراین مواردی مانند : اشغال زمین/ تشکیلات و نظم دادن به ترافیک و قانونگذاری به آنها اختصاص می یابد. کاربردهای مذکور در شرایط حاضر از جانب مجتمع های مسکونی حمایت نمی شوند. روابط موجود بین مکان هایی که به این کاربردها اختصاص می یابند می بایست مجدداً محاسبه و سنجیده شوند، البته به طریقی که تعادل صحیحی بین حجم های ساخته شده و فضاهای خالی بوجود آورد. مسأله ترافیک و تراکم آن می یابد مورد بررسی قرار گیرد. قطعه بندی و تجزیه زمین که متعاقب تفکیک ها، معاملات و سودجویی های سوء، صورت می گیرد، می باید جای خود را به اقتصادی متکی بر ترکیب مجدد املاک بدهد، بر پایه ی این ترکیب مجدد ملک ها، شهرسازی قادر خواهد بود تا به نیازهای موجود جوابگویی کرده و توزیع یکسان ارزش های افزوده ناشی از اقدامات عام المنفعه را بین مالکین و بین افراد جامعه تضمین نماید. (لوکوربوزیه، 1382 : 182)

(توصیف شرایط موجود از دیدگاه لوکوربوزیه)

- بی نظمی ماشینیزم به گونه ای مستقر شده که از آرامش و تلاش برای متناسب نمودن محیط برخوردار نیست. در این شهرها انسان رنج می برد، هر چیز که در اطراف او قرار گرفته، وی را خفه و خرد می کند. برای آنچه لازمه ی سلامت جسمی و روانی اوست هیچ مقرراتی تنظیم و پیش بینی نشده. یک بحران انسانی با شهرهای بزرگ در نزاع بوده. شهر، دیگر با کارکردش که همانا دفاع از انسان است، انطباقی ندارد. (لوکوربوزیه، 1382: 158)

- چیده شدن منافع خصوصی که از منافع فردی و از شهوت درآمد مالی الهام می گیرد، پایه و اساس این شرایط نا به سامان است و هیچ یک از مقاماتی که از اهمیت رویداد ماشینیزم آگاهی دارند برای جلوگیری از خساراتی که مسئولیت آن را متوجه شخص به خصوصی نمی توان کرد، اقدام نکرده است. شهرها غیر انسانی هستند و همه نوع پلیدی واقعیت یافته (لوکوربوزیه،1382:159)

- احساس مسئولیت اداری و همدردی اجتماعی از طرف نیروهای دائماً فعال منافع خصوصی در هم شکسته می شود. این دو منبع متفاوت نیرو در حال تضادی همیشگی قرار دارند : هرگاه یکی حمله کند دیگری به دفاع از خود می پردازد و در این دعوا آنکه اکثراً پیروز می شود نفع خصوصی است که به ضرر ضعیفان، غلبه قوی ترها را تضمین می کند. اما این زیاده روی در بدی ها باعث شده که بی نظمی مادی و معنوی فضاهای سکونتی جدید شهری منجر به شکل گیری نظام شهری ای شود که متکی بر مسئولیت مستحکم اداری، مقرراتی را برای مراقبت از سلامت انسان تدوین کند.( لوکوربوزیه، 1382: 160و 159)

- با وجود اینکه شهرها در یک حالت تغییر شکل مداوم هستند، بر خلاف آنچه توسط محافل فنی، با ارزش مشخص شده توسعه آنها بدون دقت و کنترل و بدون به حساب آوردن اصول شهرسازی معاصر صورت می گیرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 160)

- آزادی فردی و اقدامات عمومی دوقطبی هستند که ما بین آنها بازی زندگی عملی می شود. هر اقدامی که نمایش بهبودی سرنوشت انسانی باشد می بایست این دو عامل را به حساب آورد. چنین امری به صورت هماهنگ خود ممکن نخواهد بود مگر آنکه یک برنامه دقیقاً مطالعه شده، از پیش تدوین شده باشد. (لوکوربوزیه،1382 : 161)

- اندازه طبیعی انسان می بایست برای تمام مقرراتی که در رابطه با زندگی و فعالیت های گوناگون موجودیت هستند، به عنوان پایه به خدمت گرفته شود : مقررات اندازه هایی که می بایست برای سطح ها و برای فاصله ها بکار آیند. / مقررات فاصله هایی که بر حسب رابطه با اندام طبیعی انسان ارزشیابی می شوند./ مقررات تقویمی _ ساعتی که می بایست با در نظر داشتن گردش شبانه روزی آفتاب تعیین شوند. (لوکوربوزیه،1382 : 161)

- شهرسازی طریقه ی هستی و وجود را در یک دوره بیان می کند. تا به امروز شهرسازی تنها به یک مسأله پرداخته است : مسأله ترافیک . به گشودن خیابان های وسیع و احداث جاده ها خود را ارضا کرده و به این طریق بخش های شهری محصور بین خیابان هایی را بوجود آورده و سرنوشتشان را بدست اقدامات بخش خصوصی سپرده و این امر نمایانگر بینشی محدود و غیر مکفی است که به نظام شهرسازی محول گردیده. شهرسازی 4 کارکرد اصلی دارد:

1- تضمین خانه های سالم برای انسان ها: یعنی محیط و آفتاب که سازنده شرایط اساسی زندگی هستند، تضمین شده باشد.

2- متشکل کردن فضاهای کار به صورتی که این امر به جای آنکه نوعی بردگی ترحم آور باشد، خصوصیت یک فعالیت طبیعی انسانی را بازیابد.

3- پیش بینی تجهیزات لازم برای استفاده از ساعات آزاد برای پر بهره نمودن آنها

4- بوجود آوردن پپوند بین این سه تشکیلات متفاوت توسط یک شبکه ی ترافیک که بتواند حین جوابگویی به امور و نیازهای هر یک، تبادل را بین آنها تضمین کند.این4 کارکرد که سازنده 4 نکته کلید شهرسازی هستند، بسیار مورد توجه است زیرا شهرسازی آخرین جمع بندی یک طرز تفکر است که با تکنیک عملی خود، زندگی را در بر می گیرد. (لوکوربوزیه،1382 : 162)

- طرح های جامع شهری، شالوده بخش های متعلق به 4 کارکرد را تعیین خواهند کرد و بنای مربوط به هر یک از آنها را در مجموعه تثبیت خواهند نمود. در چنین توزیعی، نیازهای حیاتی فرد و نه منافع یک گروه خاص، مورد نظر خواهند بود. (لوکوربوزیه،1382 : 163).

- دوره عملکردهای شبانه روزی : سکونت، کار، پرورش خویش (تجدید قوا)، با حد اعلای دقت توسط شهرسازی تنظیم شده و در این امر، سکونت در رأس نگرانی ها قرار می گیرد و نقطه ی حرکت برای هرگونه ارزش یابی خواهد بود. (لوکوربوزیه 1382 : 163)

- وسایل حمل و نقل موتوری می بایست به مثابه وسایل آزاد کننده باشند و همراه با سرعت خود صرفه جویی در وقت را حتی المقدور تأمین کنند. اما متمرکز شدن آنها در پاره ای نقاط هم مانعی برای حمل و نقل بوده و هم بصورت مداوم خطرهایی را بوجود می آورند. این وسائط علاوه بر این، عوامل دیگری را در زندگی شهروندان دخالت داده که برای سلامتی آنها زیان بخش است. برخورداری راحت از این وسایل سریع حمل ونقل خواست و نیاز هجوم به فضای طبیعی خارج از شهرها را طی زندگی شبانه روزی بیدار می کند، سلیقه ی جابه جاشدن های مفرط و بدون محدودیت را تعمیم می دهد و سیستم های زندگی را ترویج می کند که با از هم پاشیدن خانواده به اندام جامعه صدمه وارد می کند. این امر انسان را محکوم می کند ساعات خستگی آوری را در انواع مختلف وسائط نقلیه بگذارند و عادت راه رفتن را از دست بدهد. (لوکوربوزیه،1382 : 164)

- بنابراین لازم است اصل رفت و آمد در شهر و حومه ی آن مورد تجدید نظر قرار گیرد و سرعت های متفاوت طبقه بندی شده اصلاح از راه ناحیه بندی، با هماهنگ کردن کارکردهای کلیدی شهر، بین آنها پیوند های طبیعی بوجود آورد. برای ثبات بخشیدن به این امر می بایست راههای اصلی بگونه ای منطقی توزیع شوند.

شهر و منطقه ی آن می بایست از شبکه ی رفت و آمد برخوردار شوند که دقیقاً متناسب با کاربردها و هدف ها بوده. وسایل ارتباطی متفاوت می بایست طبقه بندی و از یکدیگر تفکیک شوند و برای هر یک از آنها مسیری مناسب در رابطه با طبیعت وسائط نقلیه تعیین گردد. رفت و آمدی که به این شکل مرتب شود بصورت یک کارکرد منظم در می آید و مشکلاتی برای شالوده سکونت در اماکن کار خلق نخواهد کرد. (لوکوربوزیه، 1382 : 165)

- کارکردهای سکونت، کارکردن و تفریح در داخل حجم های ساخته شده توسعه می یابند و از فضای کافی ، آفتاب و هوا پیروی می کنند. این حجم ها تنها با زمین و اندازه آن رابطه ندارد بلکه اکثراً به بعد سومی وابسته اند : ارتفاع. با اتکا به ارتفاع است که شهرسازی می تواند زمین لازم برای ارتباطات و سطوح مفید برای تفریح را بازیابد. می بایست کارکردهای ساکن و بدون تحرک را که در داخل بناها یا جایی که بعد سوم نقش مهم تری را بازی می کند از کارکردهای ترافیک که در عوض، فقط از دو بعد استفاده می کنند و به زمین وابسته اند و برای آنها ارتفاع اهمیتی ندارد، از یکدیگر تمییز دهیم . (لوکوربوزیه،1382 : 166).

- داده های یک مسأله ی شهرسازی از مجموعه فعالیت هایی بدست می آیند که فقط در شهر صورت نگرفته بلکه در تمام منطقه ای که شهر مرکز آن است، جریان دارند. علت وجودی شهر می بایست در اعداد و ارقامی بازگو شود که بتوانند مراحل آینده توسعه صحیح شهر را پیش بینی نمایند. با بکار بردن همین روش برای هسته های مسکونی کوچکتر می توان وضع عمومی را شناخته و برای وظایف، حدود و جواب گویی های تکمیلی متقابل، برای هر شهری که توسط سرزمین مخصوص خود احاطه شده تصمیم گرفت. در نتیجه هر یک از مراکز مسکونی، محل تعیین شده ای در اقتصاد عمومی خواهد یافت. شهر در هر حال به عنوان یک واحد تعریف شده، می بایست به شکلی هماهنگ در هر یک از بخش های خود، رشد کند و فضاها و پیوندهایی را ارائه دهد که با قید تعادل مراحل توسعه ی بعدی بتوانند در آن جایگزین شوند. (لوکوربوزیه، 1382 : 167) لازم و فوری است که هر شهر برنامه خود را تثبیت نموده و قوانینی را وضع کند که اجرا شدن آن برنامه را میسر دارند. (لوکوربوزیه،1382 : 168)

- برنامه می بایست بر پایه ی بررسی های تحلیلی دقیقی که توسط متخصصین تدوین شده اند بنا شود : می بایست مراحلی را در زمان و در فضا پیش بینی کند و در یک هماهنگی کامل، منابع طبیعی انسان ها، وضع طبیعی جغرافیایی، مجموعه داده های اقتصادی، نیازهای اجتماعی و ارزش های معنوی را پیوند دهد . (لوکوربوزیه، 1382 : 169)

- معماری باید در خدمت انسان قرار گیرد و برای آسایش انسان تجهیزاتی را بنا کند که همه اعمال وی را آسان تر می کنند برای یک معمار مسئول نسبت به وظایف شهرسازی، بعد انسانی، سازنده اندازه به عنوان ابراز کار اوست.( لوکوربوزیه، 1382 : 179)

- همانطورکه یاخته، عنصر زیستی اولیه است کانون خانه یعنی پناهگاه خانواده، سازنده یاخته اجتماعی است. این کانون های خانه، که سازنده ی هسته ی اساسی شهرسازان هستند، از رشد انسان حفاظت می کنند و دفاع از وی در برابر مشکلات زندگی روزمره را به عهده می گیرند. آفتاب و هوا می بایست در آنها نفوذ کند و می بایست بتوانند از راه تجهیزات زندگی مشترک و همجواری به خارج راه یابند و برای اینکه بتوان به خانه های مسکونی خدمات مشترک و مناسبی را برای راحتی دسترسی به آموزش، خدمات بهداشتی یا تفریح فراهم کرد، می بایست اینها در یک مجتمع مسکونی با ابعاد مناسب گرد آیند. (لوکوربوزیه، 1382 : 171 و 170)

- نقطه ی شروع همین مجتمع ها،خانه بوده و سپس داخل فضای شهری، روابط سکونت، اماکن کار و بناهای مختص به ساعات فراغت تعیین می شود. در نتیجه کارکردی که می بایست توجه شهرسازی را به خود معطوف دارد همان سکونت و مسکن خوب می باشد. می بایست کار هم کرد. انجام کار در شرایطی متفاوت باید صورت بپذیرد. ادارات و کارگاهها می بایست تجهیزاتی را دارا شوند که قادر به تضمین رفاه لازم برای به انجام رساندن این کارکرد دومین باشند. همچنین نباید این کارکرد سوم را از نظر دور داشت که همان تفریح کردن و شکل دادن به جسم و روح است، لذا شهرسازی می بایست بناها و محیط های مناسب برای آن پیش بینی کند. (لوکوربوزیه،1382 : 171).

- برای انجام این وظیفه ی سنگین، بکاربردن ذخایر تکنیک مدرن اجتناب ناپذیر است. ذخایر تکنیکی ای که با همکاری متخصصین خود پشتیبان هنر ساختمان بوده و با همه ی تضمین های علوم، ابداعات و پشتوانه های معاصر، به آن غنا خواهند بخشید. (لوکوربوزیه، 1382 : 172).

توسعه ی رویدادها به صورتی ریشه ای از عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نفوذپذیر خواهدبود.

- معماری بر سرنوشت شهر مدیریت دارد. معماری شالوده ی منزل را بدست دارد. هماهنگی، یاخته ی اساسی بافت شهری است ، و سالم زیستن اش به تصمیمات آن مربوط می شوند. معماری منازل را در واحد های مسکونی گرد هم می آورند، امری که نتایجش در رابطه با صحت محاسبات خواهند بود. معماری از پیش فضاهای آزادی را تثبیت می کند که بر روی آن حجم های ساخته شده و دارای تناسبات هماهنگ قرار می گیرند. معماری دنباله ی منزل، اماکن کار و فضاهای مختص به استراحت را از پیش فراهم می آورد و شبکه ی ترافیک را که ناحیه های مختلف را به یکدیگر مرتبط می کند در جای خود تثبیت می کند. معماری مسئول رفاه و زیبایی شهر است. وظیفه دارد تا شهر را خلق کرده. تقسیم بندی عناصر شهری را به عهده دارد. معماری کلید همه چیز است. (لوکوربوزیه ،1382 : 173).

پایان بخش اول – ادامه دارد

«گزارش تحقیقی ارائه شده به کلاس نظریه های جدید انسان شناسی دکتر ناصر فکوهی/ مقطع: کارشناسی ارشد/ دانشجو : زینب جوادنیا/ نیمسال تحصیلی 88-87/ عنوان : زندگی و اندیشه ی لوکوربوزیه»

  • Like 4
لینک به دیدگاه

portraits-le-corbusier.jpg

بخش دوم

■ نظریه ی توسعه ی عمودی

لوکوربوزیه بر این باور بود که معماری و شهرسازی جدایی ناپذیرند. تعدد فضاهای شهری، طبقه بندی کارکردهای شهری و بخردانه کردن زیستگاه همگانی از جمله نظریه های مهم اوست. (سیف الدینی، 1386: 100).

 

لوکوربوزیه به دیدگاه مدرنیسم تعلق داشت و جمله معروف «خانه ماشینی است برای زندگی» را بیان کرد. وی همانند هاوارد کلمه ی باغشهر را بکار برد. اما طرح های او با باغشهرهای هاوارد متفاوت بود. زیرا مفهوم او از باغشهر، شهری است با ساختمان های بلند و درخت هایی که به شکل بلوک های بزرگ، فضاهای خالی را می پوشاند. لوکوربوزیه نظریه شهر معاصر، طرح همجواری و شهر درخشان را نیز ارائه داد.

برای خواندن این بخش در زیر کلیک کنید:

 

 

پیوست:

 

 

x-office-document.png

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

LeCorbusier.jpg

 

 

بخش سوم و نهایی

■ معرفی طراحی شهرهای :

_ چندیگره (شاندیگار) 1951 تا 1965

ساخت شهری کاملاً جدید، آرزویی است که هر شخص نوگرایی در سر می پروراند. لوکوربوزیه در 1951 به این آرزو رسید و تا پایان عمر خود (1965) سرگرم آن بود.

پس از امضای موافقت نامه ی سال 1947 میان هند و پاکستان ، ایالت پنجاب بین دو کشور تقسیم شد و لاهور پایتخت این ایالت در پاکستان باختری قرار گرفت. دولت پنجاب شرقی با مسئله ی تنظیم امور ایالت و رسیدگی به وضع پناهندگان روبرو شد و انتخاب شهری به عنوان پایتخت پنجاب هند در دستور کار قرار گرفت. در آغاز شهرهای موجود بررسی شد اما هر کدام به دلیلی پذیرفته نشد، سپس بر آن شدند تا شهر جدیدی را بسازند، دولت مرکزی نیز از این تصمیم پشتیبانی کرد و نهرو این شهر را نماد آزادی هند و رهایی از سنت های گذشته و بیانگر سرنوشت آینده ی ملت خواند.

طراحی شهری چندیگره {تلفظ فرانسوی – شاندیگار} با همکاری جین درو، مکسول فرای و پسر عمو و شریک سابق لوکوربوزیه_ پیرژانره_ انجام پذیرفت.

البته هندوستان در سده ی بیستم تجربیات فراوانی در ساخت شهرهای جدید داشت. سبک حاکم بر دهلی کلاسی سیستی بود و لوکوربوزیه کوشید تا از عظمت گرایی طرح ساختمان های دهلی نو استفاده نموده، آن را در قالب فرم های نوگرایانه طراحی نماید. پافشاری دولت هند بر بهره گیری از فرم های بومی، به مذاقش خوش نمی آمد و حتی یک بار به نهرو گفته بود که : «اساساً در دنیای امروز که شما ماشین، شلوار و دموکراسی را پذیرفته اید، سبک بومی چه جایگاهی دارد؟». اما سرانجام ناگزیر شد که برای توجیه طرح هایش، آنها را الهام گرفته از زندگی و معماری هندی قلمداد کند.

نقشه ی شهر به علت شتاب در آغاز کار جاده سازی، در شش هفته طراحی شد. این شهر برای 150000 نفر جمعیت پیش بینی شده بود که تا 500000 نفر امکان گسترش داشت و 3/1 جمعیت آن را می باید کارمندان ادارات تشکیل دهند. دولت متعهد شده بود که ساختمان های عمومی و خانه های کارمندان، یعنی بخش مهمی از شهر را بسازد. طراحان بر پایه ی برنامه ای دقیق قاعدتاً توانایی کنترل روند کار _ از کارهای شهرسازی تا آخرین جزییات معماری _ را داشتند (بنه ولو، ج 2 ، 1384 : 113)

  • Like 4
لینک به دیدگاه

شاندیگار براساس تئوری «هفت راه» لوکوربوزیه_ که گونه ای سلسله مراتب شمرده می شود _ شکل گرفته است. شبکه ای از راه های تندور _ راه های درجه یک، دو و سه _ شهر را در زاویه های قائمه قطع کرد و شطرنجی از بخش های بزرگ مستطیل شکل بوجود آورده اند. هر کدام از این بخش ها که نزدیک به صد هکتار بودند، می باید یکی از کاست های اجتماعی هند را در خود جای می داد، برای این کار، 13 گونه مسکن متفاوت طراحی شده بود. از میان هر بخش نوار سبز وسیعی گذر می کرد که نه تنها مجموعه های مسکونی هر بخش را به دو قسمت تقسیم می نمود، بلکه اتصالی شمالی جنوبی بین بخش ها نیز پدید می آورد.

خدمات تجاری و همگانی شهر به صورت مشترک به گرد راههای 4 (تجاری) شکل گرفته بود. از این محورهای شرقی _ غربی تجاری راه های 5 و 6 جدا شده که تا ورودی خانه ها ادامه می یابد. درراستای نوارهای سبز نیز راههای 7 قرار دارند که دسترسی پیاده به خدمات آموزشی و اوقات فراغت را تأمین می نماید.

محدوده ی دولتی در شمال شهر و در محله ای ویژه پیشنهاد شده است. در این بخش، ساختمان های اداری _ که در آن همه ی وزارتخانه ها تجمع یافته اند _ کاخ استاندارد، مجلس و کاخ دادگستری، در فضایی باز که با تپه ماهور، آب نماها، درختکاری و عناصر نمادین آراسته شده اند، قرار دارد.

با آنکه ادعا می شد که جزئیات در همه ی ابعاد مجموعه و با دقت تمام حل شده است، اما توجه اصلی لوکوربوزیه، به مسائل صوری و کالبدی محیط بود و ترجیح می داد تا بر داده های همبستگی مانند اقلیم تکیه کند و نه بر مسائل متغیری چون روابط اجتماعی. لوکوربوزیه در این طرح دنیایی از فرم های شاید شگفت انگیز را به شهرنشینان این استفاده کنندگان ساده، ارائه می دهد. (بنه ولو، ج 2، 1384 : 120)

اما به رغم کیفیت مناسب تک بناها، کیفیت مجموعه با شکست روبرو شد. لوکوربوزیه در طرح این شهر که به عنوان نماد هندوستان نوین طراحی شد، جهشی به آینده می دید. در کشوری که بیشتر مردمش ناگزیر بودند پیاده راه بروند. شهری مناسب خودرو طراحی نمود. حتی شخصیت قدرتمندی همچون لوکوربوزیه نتوانست انگاره هایش را با واقعیت هندوستان همساز کند.

- برازیلیا (1956 تا 1963)

در سال 1945 برزیل برای مدتی کوتاه به دموکراسی دست یافت و می خواست تا با ساخت یک شهر، به این تحول خود، نمادی کالبدی بخشد.

بر پایه ی قانون اساسی 1946، مقرر شد تا پایتخت از ریودوژانیرو به بامواره مرکزی انتقال یابد. در میانه دهه پنجاه، به اسکار نیمایر به عنوان معمار و لوچیوکوستا به عنوان شهرساز، وظیفه ی برنامه ریزی و طراحی سبک پایتخت جدید به نام برازیلیا داده شد. شهر جدید در درونبوم برزیل و 960 کیلومتری شمال باختری ریودوژانیرو، در سرزمین های کم جمعیت ساخته می شد. این تصمیم، جزئی از یک برنامه ی گسترده برای جابه جایی بخشی از جمعیت و اقتصاد کشور از کرانه اقیانوس اطلس به سرزمین های داخلی، به شمار می آمد. نقل مکان قدرت سیاسی برای آغاز این روند، گریزناپذیر می نمود و شهرجدید می باید از آغاز، نماد این برنامه باشد.( بنه و لو، 1384 : 104)

این شهر می باید برای500 هزارنفر طراحی می شد، برازیلیا میان سال های 1956 تا 63میلادی طراحی و ساخته شد.

نقشه ی شهر برای القای توسعه و بهنگام بودن، شکل نمادین یک هواپیما را به خود گرفت. در دماغه، بدنه و بال های این هواپیما، عملکردهای مختلف جانمایی شد، در دماغه، ادارات حکومت مرکزی، در بدنه، ادارات و در بال های مناطق مسکونی. (65: 1995 وTietz).

طرح شهر روی نقشه یک صلیب ساده است که از تقاطع دو بزرگراه 4 تا 10 باند پدید آمده است. محور شرقی _ غربی آن 2200 متر طول و 350 متر عرض دارد که همه ی ساختمانهای همگانی برای ادارات، ورزش، ارتش، هتل ها، و تئاتر را در بر دارد و اوج خود را درمیدان «سه قوه» با ساختمانهای 38 طبقه ی اداری، کاسه ساختمان کنگره و گنبد مجلس سنا، دادگاه و وزارت امور خارجه و یک کلیسای جامع نشان داده است.

محور دیگری که عمود بر محور شرقی _ غربی ایجاد شده است، 14 کیلومتر طول دارد که آمد و شد بیرونی _ داد و ستد با مناطق اطراف _ را بر عهده دارد. مناطق مسکونی در قالب «سوپر محله» های بسیار وسیعی که طراحی آن می باید به گونه ای هماهنگی انجام پذیرد، در اطراف محور شمالی _ جنوبی قرار داشت. کوستا اعتقاد داشت که سوپر محله نباید تفکیک پذیر باشد و زمین را نباید بصورت قطعه، بلکه بصورت قطعه هایی متناسب و همراه با پروانه ساختمانی فروخت. بهای این قطعه ها به خدمات و جایگاهشان بستگی دارد. این شیوه قاعدتاً موانع برنامه ریزی را از سر راه بر می دارد. بهتر است پیش از فروش زمین پروژه ی واحدی طراحی شود، اما هیچ مانعی برای مالکان قطعه های مختلف، برای ارائه ی پروژه خود به سازمان برنامه ریزی، وجود ندارد. (بنه و لو، 1384 : 105)

پیشنهاد کوستا و نیمایر برای محله ها، ساخت بلوک های مسکونی 5 تا 6 طبقه با حجم های ساده و فضاهای میانی وسیع سبز بود.

طرح شهر برازیلیا از تقارن خواهی و عظمت گرایی خاص نیمایر سرچشمه گرفته است. هر چند در آغاز از این طرح تجلیل شد، اما در طول زمان نشان داد که طرحی شکست خورده و خلاف واقعیت است. برای نمونه، نیمایر حجم های زیبایی را طراحی کرده است. اما به شرایط آب و هوایی برزیل میانی هیچ گونه توجهی نداشته است. شهر هواپیما شکل برازیلیا، همچون آهن ربایی روستاییان برزیلی را در پیرامون خود گرد آورده و حلقه ای از حلبی آبادهای رسمی و غیر رسمی را با جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر، در پیرامون خودشکل داده است. این موضوع مشکلاتی حل نشدنی در تأمین خدمات و تجهیزات شهری برازیلیا که برای یک چهارم این جمعیت برنامه ریزی شده بود، پدید آورده است. (65 : 1998، Tietz).

در نمونه ی برازیلیا می توان شکست شهرسازی مدرن را به خوبی مشاهده کرد. هرچند این طرح در طراحی مسکن موفق بود، اما حتی نتوانست به ادعای خود که طرح مجموعه خردگرایانه می باشد، وفادار بماند. در نظام ارتباطی خردگرایانه آن می باید مسافت های بیش از 2 کیلومتر را با پای پیاده طی کرد و در صورت عدم تمایل به پیاده رفتن این مسیر، می باید مسافتی ده کیلومتری را رانندگی نمود.

اندیشه ی خردگرایانه حاکم بر طرح و برنامه ریزی این شهر، نه تنها توجهی به شرایط مکان نداشته است، بلکه به سنت های کشور نیز پشت کرده است. در فضاهای پهنه بندی شده ی این شهر، امکان هیچ گونه زندگی شهری وجود ندارد و عملاً بجای ایجاد یک شهر زنده، به مجموعه ای از ساختمان های تندیس گونه با نظمی خاص برخورد می کنیم. افزون بر آن، به رغم وجود فضاهای بسیار باز موجود، فضایی مناسب گردهمایی و تعامل اجتماعی بوجود نیامده است و از آنجا که هر سانتیمتر از زمین این شهر برنامه ریزی شده است، سه چهارم مردم در حلبی آبادهای پیرامون آن زندگی می کنند.

ایجاد شهری کاملاً جدید_ بجای گسترش شهر موجود_ باعث شد تا تداوم زندگی، به خاطر بی گذشته بودن شهر، آینده ی قابل پیش بینی ای نیز برای خود نداشته باشد. ( 67 : 1998 ، Tietz).

 

بررسی دیدگاه های منتقدان لوکوربوزیه:

در این قسمت دیدگاههای نظریه پردازانی که به خصوص در حوزه ی شهر سازی تفکرات لوکوربوزیه را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند، بیان می شود.

نقد لوئیس مامفرد بر آراء لوکوربوزیه:

لوئیس مامفرد، منتقد معماری، طراح شهر و تاریخ نگار فرهنگی امریکایی که در جستجوی عوامل تاثیر گذار بر زندگی شهری بود و پدیده های فناورانه ای که در حال رشد و نمو بود را بررسی می کرد، در دیدگاههای خود درباره ی معماری و شهر سازی بر نگرش ها و فعالیت های کسانی چون لوکوربوزیه انتقاد می کرد. وی لوکوربوزیه را به خاطر تحمیل شرایطی که ساکنان شهر ناچار بودند به سختی خود را با آن همساز کنند، محکوم می کرد، تا جایی که پروژه ی مجموعه ی مسکونی مارسی اثر لوکوربوزیه را «حماقت مارسی» می نامید.

مامفرد فضای شهری را فضای اجتماعی تعریف می کرد که هویت آن در همخوانی با هدف های انسانی و اصول زیبا شناختی معنا پیدا می کرد. بر این پایه وی از فضاهایی چون میدان و خیابان که مطابق با اصول زیبا شناختی و نه معیارهای فنی_ عملکردی، و عامل ایجاد روابط اجتماعی باشند به عنوان فضاهای انسانی نام می برد و جاهایی چون اتوبان ها را فضاهای ضد انسانی می دانست. (پاکزاد، 1386: 405)

نقد جین جیکوبز بر آراء لوکوربوزیه:

در رویکرد جیکوبز به عنوان منتقد امریکایی، با نوعی ستایش شهرهای بزرگ و زندگی متنوع و فراوانی درونی آنها رو برو می شویم که به صورتی شگفت انگیز قدرت انتقادی خود را در ارتباط با مشکلات و اشکال بیمار گونه ی این شهرها از دست می دهد.

دیدگاه جیکوبز آنجا که به نقد از زندگی کسل کننده و افسرده ساز حومه های شهرهای بزرگ می پردازد و انفعال و یکنواختی را در حیات شهرهای کوچک به باد حمله می گیرد قابل تامل است، اما این دیدگاه در تمایل یک بعدی به شهرهای بزرگ تا اندازه ای سطحی نگر می نماید. مثال بارز در این مورد تحلیل وی درباره ی فضاهای سبز است. زمانی که او از پارک ها سخن می گوید با در نظر گرفتن آنها به نوعی همچون تداوم طبیعت درون شهر، آنها را مکان های اصلی بزهکاری تعریف می کند و بستر مناسب برای انحرافات اجتماعی جوانان و «تخریب کننده ی» بافت شهری توصیف می کند و با زیر سوال بردن دیدگاههای هووارد و لوکوربوزیه علیه مجتمع های مسکونی چنین می گوید:

«شهرسازان باغ شهر با نفرتی که از خیابان دارند تصور می کردند که برای جبران مراقبتی که در خیابان وجود دارد ساختن محوطه های داخلی در مجموعه های مسکونی برای بچه ها کفایت می کند. این سیاست بعدها بوسیله ی هواداران «شهر درخشان» پی گرفته شد. ناروا بودن این راه حل در همه جا و هر جایی که به اجرا درآمده است این است که بعد از شش سالگی، هیچ کودکی با داشتن اندکی شخصیت با اشتیاق و میل کامل نمی پذیرد که در محوطه ی داخلی این چنین کسل کننده ای باقی بماند.بسیاری برآنند که هر چه زودتر از آن فرار کنند.» (فکوهی،1383: 207)

نقد سرگئی چرمایف بر آراء لوکوربوزیه:

سرگئی چرمایف به نقد پارکشهر لوکوربوزیه پرداخته است. او باور دارد که مردم پس از سرخوردگی از حومه ها، شروع به ساختن فضاهای شبه روستایی در شهرها می کنند، به گونه ای که سبزه زارهای پراکنده پدیدار می شوند. این سبزه زارها نه به آن اندازه گستره دارند که بتوان آنها را پارک شمرد و نه به اندازه ای کوچک هستند که واجد صمیمیت و دنجی یک باغ خصوصی باشند. «همه چیز به همه کس تعلق دارد و نتیجه آن می شود که نه چیزی از آن کسی است و نه کسی می تواند از چیزی بهره و لذت ببرد. زمین ها به بهانه ی ایجاد فضای سبز به هدر می روند و بدتر آنکه به هدف معینی هم اختصاص نمی یابند» چرمایف مخالفت خود را با این روندها ابراز کرده و برای زندگی آدمیان فضای میان ساختمان ها را به اندازه ی خود آنها مهم می دانست. (پاکزاد، 1386: 306)

چرمایف باور داشت که مطالعه ی کالبد شهر نشینی باید در دو لایه سامان یابد :

1/ باید انواع بیشمار آزموده ها به عرصه هایی با کالبد و ذات آشکار آورده شود که اجزای آنها به دقت معین شده است.

2/ این عرصه های جدا شده باید به نسبت شدت تاثیر شان بر یکدیگر و بر حسب مقدار و کیفیتشان در درجه های متفاوت جای گیرند.

در این نظریه یعنی جدایی عرصه های امور گوناگون و اختصاص دادن هر کدام به فعالیتی خاص، او به ستایش«شهر درخشان » لوکوربوزیه می پردازد. (پاکزاد، 1386: 310)

نقد اشپرای رگن بر آراء لوکوربوزیه:

اشپرای رگن، معمار، برنامه ریز، نویسنده و منتقدی است که درباره ی مقیاس طراحی می نویسد :« در طراحی افزون بر شیوه های معمول اندازه گیری، روش دیگری نیز وجود دارد که به اندازه اندازه گیری با اینچ، فوت، یارد و متر، صریح و روشن نیست و آن، توجه به مقیاس انسانی در رابطه ی میان عناصر محیط و همچنین رابطه محیط با مردم می باشد. موضوع، حفظ و نگهداری موارد در ارتباط با یکدیگر و نیز با مردم است»

مقیاس در طراحی شهری، کیفیتی است که شهرها را برای انسان قابل درک می سازد و اجزاء را در زمینه ای یکسان نگه می دارد به باور او مقیاس در طراحی شهری را نمی توان با معیارهای خطی ارزیابی نمود اما می توان شاخص هایی را تعریف کرد که « احساس مقیاس » را پدید آورند. او سیستم مدولار لوکوربوزیه را سامانه ای می داند که هم به مقیاس و هم به مدول در معماری و طراحی شهری توجه دارد. از دید اشپرای رگن سیستم مدولار شاخصی است که انسان را درون یک سیستم دارای ریتم، هماهنگی و تناسبی ظریف در نظر می گیرد. او باور دارد که سیستم مدولار لوکوربوزیه می تواند درباره ی یک شهر نیز مانند یک ساختمان بهره برداری شود، لذا او در جستجوی معیار مناسبی برای ایجاد احساس مقیاس در طراحی شهری از معیار «پیاده روی» نام می برد(پاکزاد، 1386: صص 328-327)

نقد رابرت ونتوری بر آراء لوکوربوزیه:

ونتوری، منتقد و مخالف معماری کاملاً کارکرد گرا و طراحی های معماران نوگرا و متعصب بود. او در کتاب پیچیدگی و تناقص با حمله به ساده انگاری معماران و شهرسازان معاصر خود، نه تنها بر بودن تناقض و پیچیدگی در مسائل شهری و در همه مقیاس ها تاکید دارد بلکه از آن استقبال نیز می کند او به دنبال پدید آوردن تغییری بنیادین در رویکردهای موجود بوده و همین مساله باعث حمله نوگرایان و طرفداران لوکوربوزیه به او شده است. ونتوری رویکرد لوکوربوزیه را ناکافی، ناقص و ساده انگارانه دانسته، لوکوربوزیه به معماری نسبتاً تشریفاتی و مجلل سبک بوزار معترض بود و غیر مردمی بودن آن را ثابت کرد و نتیجه گرفت که برای مردمی کردن شرایط نه تنها نور، هوا و فضای سبز می باید برای همه به شیوه ای عادلانه تامین گردد، بلکه از پرداختن به حشو و زاید در معماری نیز باید پرهیز کرد. ونتوری هنگامی که نظریه های نوگرایانه لوکوربوزیه و هم اندیشان او در عمل پیاده شده با پذیرش جنبه های مثبت نوگرایی به ریشه یابی مشکلات معماری و شهر سازی زمان خود پرداخته، او کمبودها و خطاهای فکری و عملی برخاسته از رویکرد نوگرایان را آشکار می کند. عواملی که باعث شده تا هنر، معماری و شهرسازی، به حرفه هایی «نخبه پسندانه» تبدیل و دستاوردهای آن برای مردم ناخوشایند شود.(پاکزاد، 1386: 359)

او نشان می دهد که کلی گویی های لوکوربوزیه و بی توجهی وی به ظرافت ها، به فراموش شدن تفاوت ها، انکار پیچیدگی و تناقض های موجود در جامعه، شهر و ساختمان و به ساده انگاری ای انجامیده است که هنر و معماری را برای شهروندان به موضوعی انتزاعی و ناملموس تبدیل کرده. وی بر خلاف لوکوربوزیه معمار و شهرساز را قهرمان رهایی بخش انسان نمی پندارد، بلکه به فروتنی بیشتر اندرز می دهد. (پاکزاد، 1386: 360)

نقد ادموندبیکن بر آراء لوکوربوزیه:

بنابر اندیشه های بیکن، طراحی باید بر پایه ی شکل زمین انجام می گیرد نه اینکه مانند (شهر درخشان) لوکوربوزیه ساختمان ها از قید زمین آزاد شوند و بصورت تک بناهای جدا از هم در بستر زمین شکل گیرند. از دید او شهر باید بگونه ای باشد که شهروند در هر دم از زمان احساس درستی از جایگاه مکانی خود داشته باشد. (پاکزاد، 1386: 415)

نقد چارلز جنکس بر آراء لوکوربوزیه:

جنکس از اینکه نمی تواند لوکوربوزیه را در قالب معینی ارزیابی کند شکایت دارد و می نویسد که معلوم نیست باید آثار او را منطق گرایانه به شمار آورد یا شاعرانه. لوکوربوزیه در کتاب خود به نام به جانب معماری چنین می نویسد:

«سنگ را به کار می برید، از چوب و بتن استفاده می کنید و از این مصالح، خانه ها و کاخ ها می سازید؛ صرف به کارگیری این مصالح ساختن و یا ساختمان است. طبیعی است کار شما باید مبتکرانه باشد اما ناگهان کار شما قلب مرا می لرزاند، کار شما نیکوست. من به شعف می آیم و می گویم: این کار زیباست. این است آنچه می تواند معماری به شمار آید. هنر به صحنه وارد می شود. در خانه من همه چیز به خوبی کار می کند....))

با آنکه لوکوربوزیه در بیان خویش تا اندازه ای به اصطلاح سانتیمانتال است اما در همین سطور، نکته ای که باعث شگفتی و پرسش جنکز شده است را به خوبی پاسخ می گوید این نوشته روشن می کند که کار لوکوربوزیه هم منطق گراست و هم شاعرانه. (مزینی، 1386: صص 76 و 75)

نقد پست مدرن ها بر شهرهای لوکوربوزیه:

در دهه ی 50 دو شهر مهم بر اساس عقاید لوکوربوزیه طراحی و احداث شد. لوکوربوزیه برای طراحی شهر چندیگار از جدیدترین ضوابط شهر سازی و معماری مدرن که عمدتاً خود او مسئول تبیین آنها بود استفاده کرد. یک مرکز اداری و وسیع برای استقرار ساختمان ایالتی و تعدادی محلات مسکونی در اطراف آن به علاوه خیابان های عریض، پارک های وسیع و مغازه های بزرگ برای این شهر در نظر گرفته شد. شهر دیگری به نام برازیلیا به عنوان پایتخت جدید کشور برزیل در سال 1957 توسط لوچیوکوستا طراحی شد. معمار معروف دیگر برزیلی به نام اسکار نیمایر بسیاری از ساختمان های مدرن این شهر را طراحی کرد. این شهر نیز با توجه به عقاید مطرح شده توسط لوکوربوزیه طراحی شد. نیمایر خود با لوکوربوزیه برای طراحی ساختمان وزارت آموزش برزیل در سال 1936 همکاری کرده بود. شهر همانند شکل یک هواپیما طراحی شده بود که در محور وسط بخش اداری و در دوبال آن محلات مسکونی قرار داشت. اتوبان های عریض از وسط کل مجموعه عبور کرده و قسمت های مختلف آن را به هم مرتبط می کرد. همانند اشکال کشیده شده ی لوکوربوزیه از شهر آینده، برازیلیا با توجه به حمل و نقل و برای تسهیل حرکت اتومبیل طراحی شد. آنچه که در این شهر دیده نمی شود توجه به عابر پیاده و مقیاس انسانی است که در بین ساختمان های مکعب شکل مدرن این شهر با فواصل بسیار زیاد بین آنها گم می باشد. این دو شهر به عنوان نماد شهر سازی مدرن طی دو دهه 60-70 میلادی توسط نظریه پردازان معماری پست مدرن مانند رابرت و نچوری، چارلز جنکز و برنت برولین مورد انتقاد شدید قرار گرفت. آنها این شهرها را غیر انسانی و فاقد هر گونه هویت تاریخی و فرهنگی معرفی کردند.(قبادیان، 1382: 80-75)

نقد برنت برولین بر آراء لوکوربوزیه:

برنت برولین در کتاب شکست معماری مدرن به روش طراحی معماری و شهرسازی مدرن و خصوصاً آنچه که لوکوربوزیه در طرح شهر چندیگار هند انجام داد انتقاد تند و گزنده ای کرد. به نظر برولین، لوکوربوزیه طراحی این شهر و ساختمان های آن را کاملاً بر طبق الگوهای موسوم در اروپای مرفه اجرا کرد که به کلی متفاوت از آن چیزی است که اهالی فقیر و هندو مذهب هند با آن آشنایی دارند. (قبادیان، 106 :1382)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سخن آخر :

لوکوربوزیه بر این باور بود که معماری باید از مواد و مصالح جدید مانند فولاد، بتن آرمه، و تکنیک های جدید ساخت و ساز استفاده نماید. این معماری می باید عقلانی باشد و نظم ریاضی گونه ای را نشان بدهد. این معماری می باید قوانین کلی و جهانشمول یعنی اصول حاکم بر دنیای ما را آشکار سازد. (پاکزاد، 1386 : 370).

لوکوربوزیه معماری انسان گرا بود. او برای حل مشکلات شهرهای زمان خود به این نتیجه می رسد که: «برای پاسخ دادن به مسائل دشواری که زمان در برابرمان نهاده _ یعنی مسائل مربوط به تأسیسات جامعه_ تنها یک راه پذیرفتنی وجود دارد، راهی که مسائل را به ریشه های حقیقی آن خواهد کشاند؛ این راه انسان نام دارد»

او برای حل ریشه ای معضل نوشت : « بنابراین باید به دنبال ایجاد تعادلی بین انسان و محیط او برویم» (لوکوربوزیه، 1354 : 33)

لوکوربوزیه از انسان و محیط، برداشت افلاطونی داشت؛ او در واقع با انسان های پیرامون خود و نیازهای واقعی شان که در قالب زمان و مکان مطرح می شود کاری نداشت، بلکه برای او شناخت حقیقی و راستین در صورت های مثالی محض، ازلی و مطلق نهفته بود که می توان با کمک قوای ذهنی و مغز خود بدان نایل آمد.

وقتی لوکوربوزیه از انسان سخن می گوید، منظورش یک «صورت مثالی» است. او به دنبال آرمان هایی بود که بتواند در خدمت «صورت مثالی» قرار گیرد. او به دنبال راه حل هایی بود که بتواند پاسخگویی ذات انسان و«انسانیت» باشد. برداشت او از محیط نیز ناخودآگاه محیط طبیعی بود و محیط مصنوع را تصنعی می دانست. او از خود پرسید : «ما از کدام انسان و کدام محیط صحبت می کنیم ؟ از انسانی که عمیقاً به دست مصنوعات قرن ها تمدن، تغییر یافته و بویژه با صد سال تمدن ماشینی، اعصاب خود را به گونه ی وحشتناکی از دست داده است؟ از محیطی که شلوغی وسایل مکانیکی آن را متلاطم ساخته و حتی برخی اوقات صحنه ای پر از وهم و هذیان پدید می آورد؟» و بی درنگ پاسخ داد : « ما نه از آن انسان سخن می گوییم و نه از آن محیط. در این ساعات دگرگونی ها، باید به اصول و قوانین انسانی و محیط برگشت؛ به شهر، به منزله ی یک سازمان زیستی با ارزش های روانی و جسمانی خود، و به محیط به مانند آنچه که اساس آن را تشکیل می دهد، یعنی طبیعت ... باید قانون طبیعت را دریافت، باید انسان و محیط او را مطالعه کرد، یعنی جوهر و سرشت انسان و ژرفای طبیعت را کاوید» (لوکوربوزیه،1382 : 34)

از دیدگاه لوکوربوزیه نیازهای مادی و معنوی انسان در سراسر دنیا یکسان بوده و از این رو ، انسان موجودی جهانی است. به این ترتیب پاسخ های ارائه شده در برابر نیاز وی نیزیکسان هستند، او تنها به جنبه ی بیولوژیک یا زیست شناسانه ی انسان توجه داشت و می کوشید تا نیازهای فیزیولوژیک انسان را برآورده سازد: « انسان به منزله ی جزئی از جهان هستی است و برای اینکه هماهنگی حاکم باشد، باید در فعالیت های معنوی همان قانونی وجود داشته باشد که در آثار طبیعت موجود است. باید آثار انسانی و آثار طبیعی با هم پیوند بخورند. طبیعت آموزش های بی پایان می دهد، تظاهر زندگی در طبیعت است، همان زندگی ای که زیست شناسی، قوانین مربوط به آن را گردآوری می کند. همه ی چیزها در طبیعت دارای زایش، رشد، شکوفایی و افول می باشند» (لوکوربوزیه، 1354 : 34) او سپس ادامه می دهد : « اصطلاح «زیست شناسی» درباره ی معماری و شهرسازی واقعاً مناسب است. در این اصطلاح، ویژگی معماری و شهرسازی زنده خلاصه می گردد. زیست شناسی تعیین کننده ی پلان و مقاطع ساختمان هاست. حجم آنها را تنظیم می کند و به گونه ی مناسبی پاسخگوی وظایف مختلف آنهاست. زیست شناسی تضمین کننده ی انعطاف پذیری و هماهنگی آمد و شد است. زندگی از درون به بیرون رشد می کند، گسترش می یابد و به سوی نور و روشنایی باز می شود، معماری و شهرسازی نیز با همین قانون یگانه به جلو می روند، یعنی از درون به بیرون؛ و این قانون، معیار و ظابطه ی سخت ما در داوری هاست. در نتیجه، ساختمان عبارت از مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، برای رسیدن به هدفهایی سودمند است. این اجزا اعضایی را تشکیل می دهند که همانند اندام یک موجود زنده به هم پیوسته اند. وحدتی که در طبیعت و در انسان موجود است به مانند قانونی است که به آثار انسانی زندگی می بخشد؛ همین که این قانون درک و پذیرفته شود، بقایای انگلی دیگر حق ادامه ی زندگی نخواهند داشت. نوسازی یک قانون ذاتی جریان طبیعت است» (لوکوربوزیه، 1354: 34)

لوکوربوزیه انسان و جامعه را پدیده ای ایستا ندانسته، بلکه آن را دستخوش تغییر و تحول نیز می دانست. او به تأثیر محیط بر انسان و معماری آگاه بود، اما رشد و پیشرفت جامعه را خطی می انگاشت و باور داشت که همه ی جوامع می باید از مرحله ی صنعتی گذر کنند. به همین خاطر محور توجه او، انسان و جامعه ی صنعتی بود. به بیانی دیگر اندیشه ی او بسیار اروپا محور است : «این قوانین زیست شناسی، این عطف دایمی به زندگی که می تواند به اشیای مادی، مانند حجمهای ساختمانی و یا خیابان بندی های شهر روح بدهد، در زندگی اجتماعی نیز پیدا می شود.))

کتابنامه ( فارسی ) :

_ بیکر، جفری هوارد،(1386)، لوکوربوزیه : تجزیه و تحلیل فرم، ترجمه رضا افهمی._تهران : سبحان نور

_ برولین، برنت سی،(1383)، معماری زمینه گرا(سازگاری ساختمان های جدید با قدیم )، ترجمه راضیه رضازاده ._ اصفهان : خاک

_ پاکزاد، جهانشاه،(1386)، سیر اندیشه ها در شهرسازی. _ تهران : شرکت عمران شهرهای جدید

_ پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، محمد حسین و حسین،(1382)، نظریه های شهر و پیرامون._ تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ( سمت )

_ چرمایف، سرگئی ایوان،(1353)، عرصه های زندگی خصوصی و جمعی ، ترجمه منوچهر مزینی ._ تهران : دانشگاه تهران

_ چینگ ، فرانسیس دی .کی،(1379)، معماری ( فرم ، فضا و نظم )، ترجمه محمد احمدی نژاد._ اصفهان : خاک

_ سیف الدینی، فرانک،(1386)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، انتشارات دانشگاه شیراز

_ ساوینا ، جوزف،(1355)، مفاهیم مجسمه وارد در معماری لوکوربوزیه، مجله هندومعماری، ش 51

_ شاطریان، رضا، (1386)، آشنایی با فرم و فضا در معماری ._ تهران : تورنگ ، چاپ اول

_ فکوهی ، ناصر، (1383)، انسان شناسی شهری . _ تهران : نشر نی

_ قبادیان ، وحید،(1382 )، مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب ._ تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی

_ کان ، جان لوئیس،(1386)، لوکوربوزیه، ترجمه زهرا رضوی ._ تهران : انتشارات گنج هنر

_ کهون، لارنس،(1381)، متن هایی برگزیده از مدرنیسم تاپست مدرنیسم، ویراستار فارسی : عبدالکریم رشیدیان، ویراستار متن : رامین کریمیان ._ تهران : نشر نی

_ کالینز، پیتر،(1375)، تاریخ تئوری معماری( دگرگونی آرمانها در معماری مدرن )، ترجمه حسین حسن پور ._ تهران : نشر قطره

_ گروتر، یورگ کورت،(1386)، زیبایی شناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد وعبدالرضا همایون ._ تهران : دانشگاه شهید بهشتی

_ گیدیون، زیگفرید،(1374)، فضا ، زمان و معماری( رشد یک سنت جدید )، ترجمه منوچهر مزینی ._ تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب

_ لنگ، جان،(1381)، آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، ترجمه علیرضا عینی فر ._ تهران : دانشگاه تهران

_ لوکوربوزیه، (1386)، معماری نوین( نگرشی نو به معماری )، ترجمه مجتبی دولتخواه، انتشارات ملائک، چاپ اول

_ لوکوربوزیه، (1354)، چگونه به شهرسازی بیندیشیم، ترجمه محمد تقی کارستی ._ تهران : امیرکبیر

_ لوکوربوزیه، (1382)، منشور آتن( چهارمین کنگره بین المللی معماری مدرن )، معرفی و برگردان : محمد منصور فلامکی ._ تهران : نشر فضا

_ محمد زاده تیتانکلو، حمیده (1379)، « منشور آتن و 2000 ، دو نقطه عطف در اندیشه های شهرسازی قرن 20 » فصلنامه مدیریت شهری ، انتشارات سازمان شهرداری های کشور ، س 1 ، ش 1

_ مزینی، منوچهر،( 1386) ، از زمان و معماری ._ تهران : شهیدی

_ نیلوفری، پرویز،(1363)، باغهای ایرانی( پردیس ها و باغ های بزرگ وزیبای ایران زمین )، انتشارات جهاد دانشگاهی

 

کتابنامه ( انگلیسی ) :

- Andre klapmann (2000 ) , Le Corbusier : L Homme , publisher : slatkine

- Boesiger , willy (1970) , Le corbousier : Last works .- New york : Frederick A. Prager

- Birklaser boston lnc and Le Corbusier (1923 ) , une petite Maison , Princeton Architectural press

- Brooks , Allen (1999) , Le corbusier s formative , university of Chicago press

- Collectif , Le corbusier ,Moments Biographiques : XIVe Renconters , publisher : villette

- Caroline Maniaque , Le corbusier Etles Maisons Jaoul . piajets ET Fabrique , publisher : PICARD

- Charles edouard jeanneret –Gris (1980) , The Madular 1 and 2 : a Harmoniaus measure to the Human scale universally Applicable to Architecture and Mechanics , Harrvard university press .

- Chiambretto , Bruno , ( 1988) , Le Corbusier a cap – Martin , publisher : parentheses

- Collectif (1991) , Le crobusier : et la nature : IIIe Rencontre de la foundation hecerbusier .- paris : viLLeTTe

- De franclieu , francaise (1982) , Le corbusier sketchbooks vol .2 , 19500

-1954 , edition : Facsimile Reprint , publisher : MIT press , cumber land , R hode Island , USA

- De la Fuente , Gullermo Jullian and Eardley , Anthony , (1975) , Atelier rue de serves 35 : an exhibition of project sketches and notes from Le corbusier to Guillermo jullian de la fuente while working in the Atelier

- Debarah Gans (1999) , Le Corbusier : Daris –chandigarh Princeton Architectural press

- Evenson . Norma (1969) , Le corbusier : The machine and the Grenel design .- New york

- Gans , Deborah (2006) , The lecorbusier Guide , Princeton Architectral press

- Gearge H. Marcus , Lecorbusier (2000) , Le corbosier : Inside the Machine for living , Monacelli press

- Goodman and Le corbusier (2007) , Toward an Architecture, Translated by John and introduction by Jean houis cohen , publisher : J .paul Getty Trust publications

 

- Holm Ivan (2006) Ideas and belifes in Architecture and industrial design : How attitudes , orentions and unde liyng assumption shop the build wnvironment.

- Hashim sarkis (2002) , Le corbusier : Venice haspit(case series) , prestel USA

- Jeannerrt Gris (1981) , Le Corbusier sketbooks volume , publisher : MIT press , Cambridge , Massachuse tts

- Kennth Frampton , (2001) , Lecorbusier ( world of art) , publisher : Thames Hundson

- Le Corbusier between 1959 and 1965, college of Architecture in collaboration with the university of , Dublisher : University of ketucky press

- Le Corbusier,(1986),Towards A new Architecture.- New york: Dover publications,INC

- Le Corbusier (1973),The Athens charter , Translated from the French by Anthony Bardley .- New york : Grossman.

- Le crobusier (1960) ,Creation Is a patient search , Traslated from the French by James palmer .- New york : prager.

- Le vorbusier(1951), Le Modulor ,English Translation by peter de Francia and Anna Bostock , The Nodulor.- Cambridge, Mass : MIT press .

- Le corbosier (1934),haville radieuse,English Translation by Pamela knight and Eleanor Levieux ,The Radiant city.- New york : arion press .

- Le Corbusier (1925) , Urbanism ,English Translation by F.Etchells, The city of Tamorrow and its planning.- Landon :Architectural press.

- Le Corbusier (1923) ,vers une arch : TecTure ,English Translation by F.Etchells ,Towards a new architectur .- New york: preger.

 

- Le Corbusier (1973) ,verlzg fur Architektur Artemis Zurich z.Alflege .

- Le Corbusier (1964) , Feststellungen zu Architectur and stadtebaa.-Berlin

- Le Corbusier (1980), Der Modulor , Stuttgart

- Le Corbusier (2006) , conferences De Rio , Publisher : Flammario

- Le Corbusier (1969) ,Au sblick auf eine Architectur , Berlin

- Lamarche –vadel , Bernard (1994) , carmelo zagari , publisher : ha Difference

- Le Corbusier , hetters a charles L Eplattenier , edition Etoblie , presentee Et Annotee par Marie –Jeanne Dumont , publisher : LiNTeAu

- Le Corbusier (1928) , une maison , un palais : a ha Recherche Dune unite Architecturale .- paris : cresamlcie

- Le Corbusier , courent De Le Corbusier (un) , publisher : MINUIT

- Le corbusier (1970) , Le corbusier , complete Architectural works , publisher : Thames and Hudson

- Le Corbusier (1981) , Le Corbusier : selected Drawings , publisher : Rizzoli

- Le crobusier (1971) , haoking at city planning .- New york Grossman publishers

- Le Corbusier (2004) , The Modulor and Madulor2 , Princeton Architectural press

- Le Corbusier (2001) , como concebir El urbanismo , publisher : ediciones infinito

- Le Corbusier (1987) , Le Corbusier : architect of the century , publisher : Arts council of Great Britain

- Le Corbusier (1967) , The Radiant city .- New york : The orion press

- Le Corbusier , (1988) , Aorcraft : The new vision , publisher : univers press / st Martins press

- Le Corbusier (1943) , Le Corbusier : Talks with students .- France : Princeton Architectural press

- Le Corbusier (1987) , The city of Tomorrow and its planning , Translator : Frederick Etchells , publisher : Dover publications

- Le Corbusier (1987) , The Decorative Art of Today , Translated by james Dunnett , publisher . MIT press

- Le Corbusier , Le corbusier before Le corbusier : Applied Arts , Architecture , painting and photography , editor : Stanislaus von moos , publisher : yale university press

- Le Corbusier (2002) , Le Corbusier – choix de hetteres , editor : Jan Jenger , publisher : Princeton Architectural press

- Le Corbusier (1987) , Journey toeast , editor : Ivan zaknic , publisher : MIT press

- Le carbusier (1961) . Mensaje a has Estudiantes de Arquitecture , publisher : Ediciones infinito , Buenas Aires

- Le Corbusier (1977) , The Modular ; aharmanious measure to humanscale , universally applicable to arch : tecture and mechnics , publisher : MIT

- Le Corbusier (2007) , une petite maison . Franzo sisch , Deutsch , English

- Le Corbusier (1999) , L At Decararif D Aujourd Hui publisher . Flcmmarion

- Le Corbusier and institute Francais (1987) , corburapar , publisher : P. Mardaga , Bruxelles

- Le Corbusier , sur hes Quatres Routes , publisher : Gonthier

- Le Corbusier (1981 ) carnets .- paris : Herscher / Dessain et Toira

- Le corbusier (1992) , constrction Des villes : genese et devenir sun ouvrage ecritde 1910 -1915 et laisse inacheve par charles edouard janneret – Gris , dit lecorbusier , publisher : L Age d Homme , hausanne , Switzerland

 

- Le Corbusier (1991 ) , precisions : on the present state of Architecture and city planning with an American prologue , a Brazilian corollary fallowd by The Tempreature of paris and Atmosphere of Moscow , publisher : MIT press

- Le Corbusier (2005) , una pequene casa , publisher : edicions infinito

- Le Corbusier (1973) . The Attens charter , Intraduction by jean Giraudoux , Publisher : Grossman

- Le Corbusier , (1987) , The decorative Art of Today .- lanson : The Architectural press

- Le Corbusier (2001) , he carbusier – 3v. ciudad futuro Mensaje , urban , publisher : ediciones infinito

- Le Corbusier (1994) , Urbanisme , Publisher : editions flammarion

- Le carbusier (2001) , La Ciudad del future , publisher : ediciones infinito

- Le corbusier (1968) , The nusery schools , publisher : The orion press

- Le Corbusier (1987) , Rencontres Arec he Corbusier , edit : Pierre Madaga , publisher : foundation he Corbusier ( Galerie Des princes)

- Le Corbusier , (1960) , My work .- Landon The Architectural press

-Le Corbusier (1982) , The Le Corbusier Archive .- New york and paris : Garland Publishing in collaboration with the foundation he Corbusier

- Le Corbusier (1960) , precisions sur un Etat present Del L Architecture Et DeLurbanisme , Publisher : Editions Vincent Freal ETcie

- Le Corbusier (2000) , case del Homber , La , publisher : Apostrofe

- Le Corbusier (2000) , cuando Las catedrales Eran Blancas , publisher : Apostrofe

- Le Corbusier (1993) , principiosde urbanismo , publisher : Editorial Planeta – De Agostini

 

- Le Corbusier (1970) , Lecorbusier ; as Artist , as writer , publisher : Editions du Griffon , Neuchatel

- Le Corbusier (1948) , New world of space .- New york : Reynal and Hit chcock

- Le cobusier (1953) , The Marseilles block , Translated by Geuffrey Sainsbury from the French Lunite D Habitation De Marseille .- Landon : The harvill press

- Le Corbusier (1967) , The radianty city : elements of a doctrine of urbanism to be used as the basis of our machine –age civilization , publisher : Faber handon

- Le Corbusier (1957) , The chapel at Ranchamp , Publisher : Prager

- Mardges Bacon (2001) Lecorbusier in America , MIT press

- Pirre jaly (1987) , he Corbusier a paris : essai sur une esthetique de architecture , publisher : La Manu fucture yon

- Ragot –Gilles (1996) , Lecorbusier , in , Encyclopedia universalis , CD –Rom.

- Spreiregen , paal ,(1965), The Architecture of Towns and cities , the American Institute of Architects.

 

- Tzanis , Alexander , Ed(1986) , (Drawings from the Le crobusier orchive : villas , public Buildings , Ranncamp , Architectural design profile Go , publisher : Architectural design

-T zonis , Alexander (2002) , Lecorbusier : The poetics of Machine and Metapher , universe Books

- William HR curtis (1994) , Lecorbusier : Ideas and froms

- Zorz ; Renzo , (1986) , Le Corbusier , pittar E scutore , publisher : Italy , MILANO : MUSEO CORRER , OLIVETTI

  • Like 4
لینک به دیدگاه

منابع :

- بنه و لو، لئونارد، (1384)، تاریخ معماری مدرن 1 و 2، ترجمه علی محمد سادات افسری._ تهران : مرکز انتشارات دانشگاهی

- بیکر، جفری هوارد (1386)، لوکوربوزیه : تجزیه وتحلیل فرم، ترجمه رضا افهمی. _ تهران : سبحان نور

- پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، محمد حسین و حسین، (1382)، نظریه های شهر و پیرامون._تهران : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت)

- پاکزاد، جهانشاه، (1386)، سیراندیشه ها در شهر سازی (1). _تهران : شرکت عمران شهرهای جدید

- سیف الدینی، فرانک (1368)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، انتشارات دانشگاه شیراز

- فکوهی، ناصر (1383)، انسان شناسی شهری ._ تهران : نشر نی

- قبادیان، وحید (1386)، مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب. _ تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی

- کان، جان _ لوئیس، (1386)، لوکوربوزیه، ترجمه زهرا رضوی ._ تهران : انتشارات گنج هنر.

- کالینز، پیتر (1375)، تاریخ تئوری معماری (دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن)، ترجمه حسین حسن پور ._ تهران: نشر قطره

- گروتر، یورگ کورت، (1386)، زیباشناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد و عبدالرضا همایون . _ تهران : دانشگاه شهید بهشتی ، چاپ چهارم

- گیدیون، زیگفرید (1374)، فضا _ زمان و معماری (رشد یک سنت جدید)، ترجمه منوچهر مزینی ._تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب

- لوکوربوزیه، (1382)، منشور آتن (چهارمین کنگره بین المللی معماری مدرن) معرفی و برگردان : محمد منصور فلامکی . _ تهران : نشر فضا

- لوکوربوزیه، (1381)، به سوی یک معماری جدید، ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان، مجموعه مقالات متن های برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم ._ تهران : نشر نی

- لوکوربوزیه، (1354) ، چگونه به مسائل شهرسازی بیندیشیم، ترجمه محمد تقی کابتی . _ تهران : نشر سپهر

- مزینی، منوچهر (1386)، از زمان و معماری . _ تهران : شهیدی

- محمدزاده تیتکانلو، حمیده، (1379)، منشورآتن و 2000 (دونقطه ی عطف در اندیشه های شهرسازی قرن 20، فصلنامه مدیریت شهری، انتشارات سازمان شهرداری های کشور، سال 1، شماره1.

- Tietz, Jugen, (1998) ،Geschichte der – Architektur des 20 jahrhunderts,konemann verlag,Hongkong,koln

 

ضمائم:

( زندگی و کار لوکوربوزیه ) :

1887 : شارل _ ادوارد ژانره در 6 اکتبر در خیابان در لاسر ، شماره 38 در لاشاودفون سویس به دنیا می آید. پدرش جورج _ ادواردژانره _ گریس (1926- 1885) مینا کار و ساعت ساز و کوهنورد بود. مادرش ماریه شارلوت _آمیلی پره (1960 _ 1860) یک پیانیست تازه کار بود.

1902: او وارد مدرسه ی هنرهای تزئینی در لاشاودفون در کلاس های حکاکی می شود.

1905 : او در رشته های پیشرفته معرفی شده توسط شارل لپلاتنیه (1946- 1874) شرکت می کند.

1906: با رنه چاپلاز (1976- 1881) خانه فالت در لاشاودفون را می سازد. با جکومت، ویلای استرموز در همان شهر را در سال 1908 به پایان می رسانند.

1907 : او بعد از اتمام مطالعات با مجسمه ساز لئون پرین (1978 – 1886) به ایتالیا سفر می کند، بنابراین 6 ماه در وین می ماند.

1908 : در مارس در شرکت معماری آگوست پره (1954 – 1874) در پاریس کار می کند، جایی که به مدت 14 ماه در آنجاست. طی این مدت او از موزه های پاریس، روین وله هارو دیدن می کند.

1910: ژانره روی پروژه های آژلیزدآرت رویز کار می کند. ا.و در مدرسه ی هنر برای مطالعه هنرهای تزئینی، در آلمان از اکتبر 1910 تا مارس 1911 درس می خواند و به عنوان نقشه کش در اتاق کارپیتر بهرنز (1940- 1886) در نیوبا بلبرک کار می کند. او مقاله ای را در مونیخ می نویسد و ویلیام ریتر نویسنده (1955- 1867) را ملاقات می کند.

1911 : در شرکت مورخ هنری آگوست کلپستین (1951- 1885) «سفر به شرق» را شروع می کند. مقالات او در روزنامه چاپ می شوند.

1912 : او در «بخش جدید» مدرسه ی هنری لاشاودفون کار می کند و دکوراتور داخلی و معمار در خیابان ناما روز شماره 54 است. او اثاثیه و ویلای ژانره _ پره در لاشاودفون و ویلای فاور حکومت در لاک در سویس را می سازد و مقاله ای چاپ می کند.

1913 : او مجموعه ای از طراحی هایش به نام «زبان سنگ» را درزوریخ به نمایش می گذارد.

1914 : او به آلاسکا، لورین و ورینهلند سفر می کند و از نمایشگاه ور کبوند در کالجن دیدن می کند. با مکس دوبویس ژانره به ساختمان های بتن مسلح و سیستم «دومینو» علاقه مند می شود. او در داخل و شهر باغ لس کرتز در لاشاودفون کار می کند.

1915: او روی ویلای آلماج کار نمی کند او داخل ساختمان برای هرمان و ارنست آلبرت دتیچیم را طراحی می کند.

1916 : ژانره در لاشاودفون سینما اسکالا و ویلای شوب را می سازد.

1917 : او در پاریس خانه های کشتار در گالوی و خانه کارگران در سینت نیکولاس آلیرمونت را طراحی می کند. او یک برج آب در بوسوناک، گیرودن در جنوب غربی فرانسه می سازد. او به خیابان جاکوب شماره 20 نقل مکان می کند و اولین اتاق کارش در خیابان ریود بلوزنس شماره 13 را افتتاح می کند.

1918 : ژانره با ازن فان نقاش (1966- 1886) مقاله ای می نویسد. اولین نقاشی اش را می کشد. در دسامبر او و ازن فان گالری توماس در پاریس کارهای خود را به نمایش می گذارند.

1919: او وپل درم شاعر (1951-1888)، ازن فان و ژانره اسم مستعار «لوکوربوزیه» را انتخاب می کند و خانه «سیتوهان» را طراحی می کند.

1921 : او با ازن فان به رم می رود.

1922: لوکوربوزیه در سالن آتونم «ویلای معاصر» را به نمایش می گذارد و پروژه ویلاها را طراحی می کند. ویلای بنسوس در واکرسون فرانسه را می سازد. او دفتری در خیابان دآستونگ شماره 29 را با پسر عمویش پیر ژانره (1967- 1896) افتتاح می کنند، آنها تا سال 1940 با هم کار می کنند.

1923: او مقاله ای چاپ می کند. ویلای «للاکم)) در ژنو در سال 1925 را برای والدینش می سازد. در پاریس اتاق کار ازن فان و ویلای لاروچ ژانره را می سازد.

1924 : او دفتری در خیابان ریو در سرو شماره 35 در سنیت جرمن دس پرس واقع در پاریس افتتاح می کند. خانه های لیچیز میتچینوف و تزئین در بلوچ _ سرسین را می سازد. خانه های کارگران در پاساک برای هنری فروگز صنعت گرا (1974 – 1879) را می سازد.

1925: او در نمایشگاه بین المللی پاریس در پاویلون «لسپری نوو» دیامورای «شهر معاصر» و پلان ویژن را به نمایش می گذارد. با ازن فان مقاله هایی چاپ می کند.

1926: جورج _ ادوارد ژانره _ گریس در 11 آوریل فوت می کند. لوکوربوزیه خانه کوک در بلوجن – سر- سین و کلیسایی ویلای سنت دمونیز در گراچز که در سال 1928 کامل شد، کار می کند. مقاله ای چاپ می کند اجازه داچتر برای ساخت دو خانه ونیسهاوف سایدلبرگ دراشتوتگارت را می گیرد. «5 نکته برای معماری جدید» (1927) را می نویسد.

1927: پروژه او برای مسابقه مرکز لیگ ملی در ژنو رد می شود. او مقاله ای در سال 1928 چاپ می کند.

1928: لوکوربوزیه اجازه ساخت ساختمان سنترسیوس در مسکو را که در سال 1936 کامل شد، می گیرد. تأسیس کنگره های بین المللی مدرن (CIAM ) در لاساراز، و دکانتن، سوئیس و یک سکوی جدید برای آن را می گیرد.

1929: او به آفریقای جنوبی سفر می کند. سخنرانی می کند و در سال 1930 مقاله چاپ می کند. خانه های مسکونی فولادی ارزان و سالن آتونم را طراحی شده برای شارلوت پیراند و پیرژانره را به نمایش می گذارد.

1930: لوکوربوزیه در 19 سپتامبر شهروند فرانسوی می شود. در 18 دسامبر در پاریس با یانه گیلس (1957-1892) ازدواج می کند. او پلان و ویلا طراحی می کند. در پاریس روی پاویلون سوئیسی سیتی درفیوج برای ارتش کار می کند. ویلی بوسیچر و اسکار استرونوف اولین کتاب هشت جلدی خود را چاپ می کنند.

1931: او ویلای ساوا در پواسی را برای هان دموندروت، حامی CIAM تمام می کند. یک خانه در لپارتفت نزدیک تولون می سازد. در مارس در الجیرز سخنرانی می کند و شهرهایی برای مزاب طراحی می کند. طراحی های مجله ای را تأسیس می کند.

1932: او پلان ابوس را ارائه می دهد. طرح او برای قصر اتحاد جماهیر شوروی در مسکو رد می شود. او برای ادموند وانر صنعت گرا ژنوی ساختمان کلارک با سازه تمام فولادی را می سازد.

1933: طرح او برای ساختمان هایی در زوریخ و پروژه مسکونی دارای تراس در اوچینا نامشخص می ماند و پلاتهایی برای آندروپ، ژنو و استکلهم می کشد. لوکوربوزیه در آتن در CIAM با موضوع شهر کارکردی شرکت می کند.

1934: لوکوربوزیه آپارتمانی در نانگسرات کولی در پاریس می سازد و آن را با اتاق کارش یکی می کند او FLAT در تورین و شهرهای جدید را ملاقات می کند.

1935: او خانه ای برای آلبین پیرون در لس مترو خانه آخر هفته در لاسل سنیت – کلود می سازد. او مقاله ای منتشر می کند. پروژه طراحی شهری برای زلین ولی در مورویا چکسلواکی را مطرح می کند. برای اولین بار به آمریکا می رود و مقاله ای در سال 1937 چاپ می کند.

1936: او به ریو بر می گردد و با لوسیو گوستاو در گروه وزارت سلامت و آموزش که در سال 1944 کامل شد، کار می کند. او پلانی برای ساخت بلوک 6 در پاریس می کشد. او اتاق کاری در حومه پایتخت فرانسوی می سازد.

1937: و بالئون هانر کار می کند او بعد از کار روی پروژه کرلمن باستین و مرکز «زیبایی شناسی معاصر» در پورت میلوت در پاریس در سال 1937 در نمایشگاه بین المللی پاریس در پاویلون «لس تمپل تواواکس» کار می کند. او در CIAM با موضوع «خانه سازی و آسایش» شرکت می کند.

1938: او روی یک آسمان خراش در الجیرز کار می کند. مقاله هایی چاپ می کند. پروژه او برای «مربع بزرگ» و برای بازسازی پل سنت کلاد در بلوچ سوریسین نامشخص است.

1940: وزیر فرانسوی به او اجازه ساخت یک کارخانه را آپاسون را می دهد. دفتر او در ژوئن بسته می شود. (لوکوربوزیه و پیرژانره) لوکوربوزیه به ازن می رود، در جایی که برای پلان کارخانه و خانه هایی در لینزامن و سیستم مدرسه با جین پرو کار می کند. او به مجسمه سازی علاقمند می شود.

1941: لوکوربوزیه در ژانویه برای زندگی به ویچی می رود، جایی که با دولت مارشال پتن دوستانی پیدا می کند. دومی کمیسیون کمیته ای برای مطالعات خانه سازی را می گیرد. او مقاله ای چاپ می کند.

1942: لوکوربوزیه در جولای پیچی را ترک می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1943: لوکوربوزیه مقاله ای چاپ می کند.

1944: لوکوربوزیه پس از آزادی که در کمیته طراحی شهری معماران ملی فونت شرکت می کند. اداره ریو سروس در آگوست دوباره باز می شود.

1945: او پلان ساخت دوباره برای سینت دای و لرج لاپالیس را طراحی می کند. مقاله ای چاپ می کند و برای دومین بار به آمریکا می رود.

1946: طراحی هایی برای یونت دهبیشن انجام می دهد. با برتون کابینت ساز ژوزف ساونیا اولین مجسمه های خود را درست می کند و مقاله ای چاپ می کند.

1947: ایالات متحده او را به عنوان حرفه ای برای ساختمان کمیته اداره ای در نیویورک انتخاب می کند طراحی های والاس هاریسون از نظرات لوکوربوزیه قرض گرفته شد.

1948: او برای ادوارد تروین یک عمارت در لاسنیت بروم طراحی می کند و پروژه ساختمان در لاپلاتا، آرژانتین را شروع می کند. او کاریکاتور می کشد.

1949: او در پلان توسعه بوگوتا کار می کند. او خانه های تعطیلات راک و روب در روکروبون – کپ مارتین را طراحی می کند.

1950 : لوکوربوزیه اولین جلد کتاب «مدولار» خود را چاپ می کند. دولت هند با طراحی شهر شاندی گار به او اعتماد می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1951: او طرح جامع برای شاندی گار و ساختمان های دولتی را می کشد. او سیستم «مدولار» را در میلان ترینال با موضوع «تقسیم تناسب» برگزار می کند.

1952: یونیت دهبیشن در مارسلیز در 14 اکتبر افتتاح می شد. لوکوربوزیه برای استفاده شخصی خود یک خانه کوچک در راکوبرن – کپ مارتین می سازد. او کارخانه داورل در سینت دای را کامل می کند. پلاهایی برای قصر دولتی در شاندی گار که بعداً ممنوع شد، می سازد.

1954: او ساختمانی برای شرکت صاحب آسیاب در احمد آباد هند طراحی می کند کار روی خانه دبرسیل براساس طرح لوسیوکرستو را در پاریس شروع می کند. او مقاله ای چاپ می کند.

1956: او در احمد آباد خانه شودهان را کامل می کند. مقاله ای در سال 1956- 1922 می نویسد.

1957 : او موزه ملی هنر غربی در توکیو که در سال 1959 کامل شد را طراحی می کند. همسر او یانه در 5 اکتبر در پاریس فوت کرد.

1958 : او ساخت دبیرخانه را در شاندی گار تمام کرد. او در نمایشگان بین المللی در بروسل پاویلون فیلیپس را نمایش داد. او یونیت دهبیشن را می سازد. و درمسابقه ای برای مرکز شهر شرکت می کند.

1959: کمیسیون دانشگاه ملی هاروارد برای طراحی مرکز نجاری هنرهای بصری که در سال 1962 کامل شد، از او خواست که طراحی کند.

1960: ماری – شارلوت – امیلی ژانره در 15 فوریه فوت می کند. عمارت دومینکان در لاتورت طراحی لوکوربوزیه در سال 1953 در اکتبر شروع می شود. او مقاله ای چاپ می کند.

1961: او یونیت دهبیشن بری ان فورت را می سازد. او هتل و مرکز سایت ایستگاه قطار ارسی را در پاریس می سازد.

1962 : میسی د آرت مدرن در پاریس در زندگی لوکوربوزیه برگزار می شود. هیدی وبر از معمار خواست که پاولین در زوریخ که در سال 1967 کامل شد را بسازد.

1964 : او یک مرکز معماری برای اولیوتی در رهوی ایتالیا، مرکز کنفرانس استاسبرگ و سفارت فرانسه در برسیلی را طراحی می کند. آندره مارلوکس وزیر فرهنگ از او خواست که «موزه قرن بیستم» را در ننتره بسازد. لوکوربوزیه طراحی بیمارستانی در ونیز را به عهده داشت.

1965: او مرکز فرهنگی فرمینی و یونیت دهبیشن در سال 1968 را کامل می کند. او روی کلیسای سنت پره را با جو ابرین کامل می کند. لوکوربوزیه در 27 آگوست در راکوروب – کپ مارتین فوت می کند. آندره مارلوکس به معمار با تشییع جنازه در کورت کاره در 1 سپتامبر احترام می گذارد.

برای مشاهده برخی از آثار لوکوربوزیه در زیر کلیک کنید:

 

 

پیوست:

 

 

x-office-document.png

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

 

 

 

منبع: انسان شناسی وفرهنگ

  • Like 5
لینک به دیدگاه
لوکوبوزیه درمورد گذار اندیشه های شهرسازی از سنت به مدرنیته(حالا پسامدرنیسم بماند) جایی توضیحی نداده؟:banel_smiley_4:

 

من که ندیدم!

لوکوربوزیه، سنتو کلا قبول نداشت! یه جمله ی معروف داره : "مسیر پر پیچ و خم راه مناسب الاغ و مسیر مستقیم، مسیر انسان است!"

به زیبایی شناسی ماشین اعتقاد داشت و کلا با فناوری و تفکیک عملکردی حال میکرد...

 

خب گاف های اساسی هم داد. نمونه اش شاندیگار هند که ملت هندی آشپزخونه رو کرده بودن مرغدونی!

  • Like 9
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...