Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ منم با نظر پیانیست (پست #22 ) موافقم!!! نقل قول نمیتونم بگیرم 3 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ بازم خدای نا کرده ممکنه روزی به همان نتایج قبلی برسی. البته اگه این بار هم وابستگی شدید عاطفی رو با عاشق شدن یکی تصور کنی و خودت خبر نداشته باشی. آره...ممكنه! كاش به همين نتيجه برسم... چون وابستگي عاطفي قابل فراموش شدنه... ولي عشق...نه! 2 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ عجب علمی است علم هیئت عشق ... که چرخ هشتمش هفتم زمین است (حافظ ) 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ من بر عکس این موضوع رو تجربه کردم و خلافش بهم ثابت شده. یعنی از بین رفته.به نظر من عشق شبیه یه بوته گل میمونه که باید مدام ازش مراقبت بشه و گرنه پژمرده میشه. من منظورم این نیست که عشقت به اون طرف مقابل همیشه برات می مونه اگرچه که در یه حس واقعی این کاملا صادقه اما میخواستم اینو بگم که کسی که عشق رو تجربه کرده باقی زندگیش متفاوت میشه و رنگ عشق میگیره... عشقهایی بودن که به نفرت تبدیل شدن عشق یعنی دیوانگی و از نظر من وقتی که دو طرفه باشه ارزش داره چون در غیر این صورت یا تبدیل به نفرت میشه یا نابودی عاشق نمی دونم چرا این تفکر تو زندگیه ما جا افتاده که احساس یه طرفه باعث نابودیه... اینو مطمئنم و تو زندگیم بهش رسیدم که محاله که عشق زیباترین حس انسانیه ممکن باعث نابودی بشه اصلا خاصیت عشق ساختنه... 4 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ عشق کیلو چنده عشق زیباترین حس انسانیه ممکن باعث نابودی بشه اصلا خاصیت عشق ساختنه..همین نابودی میدونی چقدر ادم رو نابود میکنه 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ عشق کیلو چنده همین نابودی میدونی چقدر ادم رو نابود میکنه من میگم ممکن نیست که نابود کنه آدمو... 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ من میگم ممکن نیست که نابود کنه آدمو... مدتها بعد از نابودی چون هنوز تن انسان داغه متوجه نمیشه که نابود شده. سالها بعد میفهمیم که نابودی سهله , نامرئی هم شدیم. یعنی خودمون هم دیگه خودمونو نمیبینیم. 2 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ تقسيم بندي ادبياتي خيلي كليه عشقو دو دسته كرده 1- عرفان 2- هوس معلوم نيست جز كدوماشيم ؟؟! عرفان که فقط تو شعر شاعری ؛ عشق مد نظر ما همون عشق هوس آلود هست ؛ ولی مشکلش هوس آلود بودنش نیست , مشکل زیادی هوس آلود بودنه که هیچ چیز دیگه ای رو نمیبیه البته هوس نه به معنای صرفا س..کس , به معنای خواستن برای خود 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ مدتها بعد از نابودی چون هنوز تن انسان داغه متوجه نمیشه که نابود شده. سالها بعد میفهمیم که نابودی سهله , نامرئی هم شدیم. یعنی خودمون هم دیگه خودمونو نمیبینیم. من هیچوقت به این قضیه این جوری نگاه نمی کنم... 2 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ من هیچوقت به این قضیه این جوری نگاه نمی کنم... چیزی که تو داری میگی دقیقا دوست داشتنه نه عشق 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ من هیچوقت به این قضیه این جوری نگاه نمی کنم... من هم تا موقعی که این بلا بسرم نیومده بود مثل شما فکر میکردم. :icon_pf (34): 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ من هم تا موقعی که این بلا بسرم نیومده بود مثل شما فکر میکردم. :icon_pf (34): ازین دست بلاها که میگین به سر منم اومده... و شاید همه ی اطرافیانم فکر میکردم من بعد ازون یه ادم دیگه میشم اما خاصیت عشق ملایمت و محبته... 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ ازین دست بلاها که میگین به سر منم اومده...و شاید همه ی اطرافیانم فکر میکردم من بعد ازون یه ادم دیگه میشم اما خاصیت عشق ملایمت و محبته... تصور میکنم شما در این مورد یک استثنا باشید. 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ تصور میکنم شما در این مورد یک استثنا باشید. 2 لینک به دیدگاه
JoOoDi 370 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا این تفکر تو زندگیه ما جا افتاده که احساس یه طرفه باعث نابودیه...اینو مطمئنم و تو زندگیم بهش رسیدم که محاله که عشق زیباترین حس انسانیه ممکن باعث نابودی بشه اصلا خاصیت عشق ساختنه... عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست : در زمانهای قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود و فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند ، آنها از بی کاری خسته و کسل شده بودند روزی همه ی فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند ، ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت بیایید یک بازی کنیم مثلا قایم باشک همه از این پیشنهاد خوشحال شدند ، دیوانگی فورا فریاد زد : من چشم می گذارم ،من چشم می گذارم . از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبالشون بگردد . دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمانش را بست و شروع کرد به شمردن یک ... دو ... سه ... همه رفتند تا جایی پنهان شوند ، لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد ، خیانت داخل انبوهی زباله پنهان شد ، اصالت در میان ابرها مخفی شد ، هوس به مرکز زمین رفت ، دروغ گفت زیر سنگی پنهان می شوم اما به ته دریا رفت ، طمع به داخل کیسه ای که خودش دوخته بود رفت . و دیوانگی همچنان مشغول شمردن بود ... هفتادونه ... هشتاد ... هشتاد و یک . همه پنهان شدند به جز عشق که همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد جای تعجب نیست چون همه می دانیم ، پنهان کردن عشق مشکل است در همین حال دیوانگی به شمارش آخر می رسید نود و پنج ... نود و شش ...نود و هفت ... هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پرید و در میان یک بوته گل رز پنهان شد . دیوانگی فریاد زد : دارم میام ، اولین کسی که پیدا کرد تنبلی بود زیرا تنبلی اش می آمد جایی پنهان شود لطافت ، دروغ هوس و... همه را پیدا کرد بجز عشق او از یافتن عشق ناامید شده بود ، که در این حال حسادت در گوش هایش زمزمه کرد تو باید عشق را پیدا کنی او در پشت بوته گل رز است .دیوانگی شاخه ای را از درخت کند و با شدت زیاد آنرا به بوته فرو کرد ... دوباره و دوباره... تا با صدای ناله متوقف شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد در حالی که با دستهایش صورتش را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد ، شاخه به چشمان عشق فرو رفته بود و او نمی توانست جایی را ببیند ، او کور شده بود . دیوانگی گفت: من چه کردم... چگونه می توانم تورا درمان کنم ؟ عشق پاسخ داد : تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی کاری بکنی راهنمای من شو ، و اینگونه است که از آن روز به بعد : عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست 7 لینک به دیدگاه
mehdi.f 269 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۰ در دفتر خاطراتم نوشتم عشق زیباست استاد دفتر را دیدو گفت:این رؤیاست گفتم:استاد تو ازعشق چه میدانی؟ گفت: در عالم عشق عاشق همیشه تنهاست 2 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ دوست داشتن از منطق میاد عشق وقی میاد منطق رو کنار میزنه فرقش تو همینه باید تجربه کنی تا بفهمی ....... 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ عاشق...اما عاقل شما تا حالا عاشقی رو دیدین که عاقل هم باشه؟ معمولا این دو تا خصوصیت یه جا جمع نمیشه. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ دو نفر که عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است. عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست . من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده