pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ داشتم تو خواب :bigbed: مخ دختر همسایه رو می زدم مامانش سر رسید :brodkavelarg: و فرار کردم شتر مرغ (چرا غررر می زنید خوب به من چه می خواستید من رو دعوت نکنید ) 11 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ (چرا غررر می زنید خوب به من چه می خواستید من رو دعوت نکنید ) فونت دزدی تو روز روشن ؟ :ubhuekdv133q83a7yy7 ___________ من گفتم: شترمرغ می تونه شنا کنه اون گفت: نه! شرط گذاشتیم اگه حق با اون باشه من حق با من باشه اون در نهایت اون شرطو باخت :w963::icon_pf (95): شبح 9 لینک به دیدگاه
Yekta.M 15459 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ مثل شبح جلوم ظاهر شد و گفت منم سریع و فرستادمش اون دنیا تاهم خودم هم نی نی هااز شرش راحت بشیم... شانس 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ شانس نداریم که گفتیم خدا زنمون بچه دار نمیشه بریم یه زن دیگه بگیریم فوری خدا یه بچه گزاشت تو کاسمون کپی 9 لینک به دیدگاه
Yekta.M 15459 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ از آگهی پیدا کردن اون دزد صدتا کپی گرفتم و همه جا پخش کردم.شنگول بودم که حتماگیر میفته که ی دفعه سروکلش پیداشد... نام کاربری 8 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ از آگهی پیدا کردن اون دزد صدتا کپی گرفتم و همه جا پخش کردم.شنگول بودم که حتماگیر میفته که ی دفعه سروکلش پیداشد... نام کاربری می خواستم نام کاربریمو عوض کنم ادمین دهوام کرد منم گلیه کردماخرش کلافه شد و قبول کرد . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام افسانه .ام 9 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ افسانه.ام گفت با من دوست میشی؟ اولش قبول نکردم ، خیلی گریه کرد دلم براش سوخت قبول کردم دوس شدیم !خیلی خوشحال شد! دیشب :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:ws42::w140: 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ افسانه.ام گفت با من دوست میشی؟ اولش قبول نکردم ، خیلی گریه کرد دلم براش سوخت قبول کردم دوس شدیم !خیلی خوشحال شد! دیشب :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:ws42::w140: دیشب میخواستم عاصی ببینم شبکهش نبود:w140: منم تسلیم شدم و همسان دیدیم..بعد دوستم شبکه رو پیدا کرد منم کلی ذوقیدم:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v اتوبوس واحد :167::w00::shame: 7 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ وقتی اومدم سوار اتوبوس بشم، در بسته شد هر چی صدا کردم :w00:وای نستاد، آبروم رفت :shame: گفتم دفعه دیگه راننده هرو ببینم حسابی حسابشو میرسم :167: :girl_blush2::jawdrop: به صورت کاملا اتفاقی! 7 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ داشتم جوك تعريف ميكردم به صورت كاملا اتفاقي همكارم شنيد و من هم :girl_blush2:اونم از جك من :jawdrop:شد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مشروط شدن 7 لینک به دیدگاه
Yekta.M 15459 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ توجه: دوستای گلم توجه کنید که از این ببعد فقط یک کلمه بذارید تا جمله سازی راحتتر باشه مثلا(مشروط شدن)ی فعل زمان دار هست ک خب جمله سازی رو یکم سخت میکنه در صورتی ک اگر کلمه (مشروط)ب تنهایی گفته شده بود کسی ک میخواس جمله بسازه تو انتخاب زمان فعل آزادتر بود ...مرسی از همکاریتون بعد از مشروط شدن در امتحانات ترم پیش همه دوستام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منم قید همه چی رو زدم،درسو رها کردمو رفتم دنبال کار...وضعم توپ توپ شد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعدش هرچی دوستام تماس میگرفتن ک دوباره باهام طرح دوستی بریزن من... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نواندیشان 6 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ تو نو اندیشان با یکی دوست شدم، گفت هی میترا سلام میای با هم بریم بیرون تاپ بازی منم گفتم عمرا، باش تا بیـــــام :mood (23)::cryingf: بارون 8 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ تو نو اندیشان با یکی دوست شدم، گفت هی میترا سلام میای با هم بریم بیرون تاپ بازی منم گفتم عمرا، باش تا بیـــــام :mood (23)::cryingf: بارون دیشب با حاجی مون قرار داشتیم بریم بیرون شانس بدمون بارون گرفت:cryingf: مجبور شدیم جلو آتیش خودمون رو خشک کنیم:mood (23): خواستگاری! 8 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ دیشب با حاجی مون قرار داشتیم بریم بیرون شانس بدمون بارون گرفت:cryingf: مجبور شدیم جلو آتیش خودمون رو خشک کنیم:mood (23): خواستگاری! داداشم رفته بود تو فکر گفتم چته؟؟؟گفت می خوام برم خواستگاری دختر عمه خانوم میترسم دخترش ناز کنه و ادا بیادبرام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شجریان 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ بابا یه شکلکل هایی بزاید معلوم باشه رو دیوار دیدم نوشته کنسرت شجریان در شهر ما که من عاشق اش هستم ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کلی ذوق کردم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام وقتی تمام دوستام فهمیدن اونا هم شروع کردن به جشن گرفتن برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام معین 6 لینک به دیدگاه
Yekta.M 15459 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ توی جزیره گیر کرده بودممعین گوش میدادم و سیگار میکشیدمناگهان یک جانور دیدم منکه نفهمیدم چی بود و چه میکرد!!!شما اگر فهمیدین ب منم بگین دگمه 6 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ داشتیم شمشیر بازی میکردیم زدم دکمه پارتنرمو کندم .ی لحظه احساس کردم میخواد نصفم کنهکلی خجالت کشیدم!! بستنی :w140::putertired: 7 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۰ داشتم تو خواب :bigbed: مخ دختر همسایه رو می زدم مامانش سر رسید :brodkavelarg: و فرار کردم :ws47: افسانه.ام گفت با من دوست میشی؟ اولش قبول نکردم ، خیلی گریه کرد دلم براش سوخت قبول کردم دوس شدیم !خیلی خوشحال شد! چرا همون اول قبول نکردی دلت اومد بچه رو اینجور گریه بندازی ای بدجنس خبیث :vahidrk: بستنی :w140::putertired: بعد از کلی درس خوندن و کار کردن با کامپیوتر :putertired: رفتم تا یه بستنی سفارش بدم نیم ساعت منتظر شدم تا آماده شد ! فتوشاپ :w821: 7 لینک به دیدگاه
Yekta.M 15459 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۰ mohammad.a میخواست با فتوشاپ ی طرح بزنه ولی هیچی از فتوشاپ بلد نبودهمین که برنامه رو باز کرد یهو اینجوری شد.. اومد از من کمک خواست و ب گریه زاری افتاد...ولی من بهش کمک نکردم اینقده حال داد..( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ) اتوبان 7 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ داشتم تو اتوبان با سرعت جت می دویدم یهو دیدم یکتا و .... کنار جاده نشستن صفا سیتی هندونه میخورن و سیگار میکشن!! یکتا جان ..... خودت پر کن عزیزم 20 نمره ایه سوالش!! ستی!! 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده