الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ چقد شماها كتاب خوندين! من فخط نخودي خوندم و خاطرات پرفسور برانشتام و ماجراي كله بارني و خاطرات يك الاغ! 6 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ منم از مسخ خوشم نیومد زیاد. خیلی اغراق آمیز بود. به نظرم رسید کافکا دلش از یه جایی پر بوده، نشسته مسخ رو نوشته تا دلش خنک شه. از کتابای هدایت من فقط مجموعه سه قطره خون رو خوشم اومد. بوف کور رو که اولشو خووندم، خوشم نیومد، یه مجموعه دیگه هم بود که اونو تا آخر خووندم ولی اصلا خوشم نیومد، به نظرم چنته هدایت هم خالی اومد. من هدایتو دوس ندارم یه کتابشو خوندم واقعا اعصابم خورد شدا!!! البته سبک نوشتنش واقعا جالبه و خیلی قشنگ مینویسه ولی نگاهش خیلی تیره ست!!! 1 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من نمایشنامه ها و داستانای کوتاه چخوف و خیلی دوست دارم کلا فضای اون زمان روسیه رو که توصیف میکنه دوست دارم مارکز طبعش سیاهه من انقدر سیاه دوست ندارم حتما 1984رو بخون واقعا وحشت زده میشی!!!اشکت در میاد!!! اوهوم...منم چخوفو دوس دارم بخصوص قیافشو:4chsmu1: اتربارون جان کتابه معرفی میکنید؟ سلطانه رو بخوونه که کلا از رمان خووندن انصراف میده. نه waffen اول برو صدسال تنهایی و پله اول دوزخ و بقیه کتابایی که دوستان معرفی کردن رو بخوون، وقتی علاقه مند شدی به رمان اونوقت برو سلطانه بخوون تا لجت بگیره. اخه خودش میگه کتابی میخوام که منو با خودش درگیر کنه!!!اینو بخونه باهش درگیر میشه دیگه!!!:4chsmu1: 2 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ درود يكي كتاب مي خواند براي اينكه وقتش بگذرد يكي وقت مي گذارد و كتاب مي خواند وقتي هدف متفاوت هست انتخاب هم متفاوت هست. ----------- من به شخصه در ساله اي اخير وقت مي گذارم و كتاب مي خوانم براي همين انتخاب مي كنم كه چه بخوانم . در كل خيلي در كتاب غرق نمي شوم.كليات كتاب را مي فهمم و به خاطر مي سپارم كه براي يك موضوع خاص چه كتاب به من كمك مي كند. زيرا اعتقاد دارم مغر محل انباشت اطلاعات نيست بلكه محل تحليل اطلاعات است. يكي از مشكلات من در دوره ي دانشگاه نيز همين ديدگاه بود.زيرا من اعتقاد به تحليل مهندسي دارم و نه دست بردن در انبار معادلات انباشت شده در پستوي مغز.ديدگاه من به مهندسي هميشه ديدگاه كتاب باز و هندبوكي بوده و اعتقاد داشته ام كه مهندسي كه از قدرت تحليل بالاتري برخوردار است و ديد مهندسي قويتري دارد از مهندسي كه حافظه ي قوي دارد و ديد مهندسي ندارد موفق تر است. وقتي هدف مند به دنبال مطلب باشيد ديگر نياز نيست كل يك كتاب را بخوانيد .نيم نگاهي به فهرست مطالب (در صورت وجود) مي كنيد و مستقم به سراغ مطلب مورد نظر مي رويد .اگر در بين راه به پيش نيايهايي در فصل قبل بر خورديد(مثلا توضيح يك اصطلاح يا يك فرمول يا...) بطور خاص همان پيش نياز را مي خوانيد و ادامه مي دهيد. در مورد رمان هاي اجتماعي كه در نقد يك خصيصه از يك اجتماع نوشته مي شود و يا رمان هاي تاريخي كه در بيان رومان به بيان واقعيت هاي تاريخي مي پردازد و مطالب را كه بيان مسقيم آنها امكان پذير نيست در لا به لاي جملات پنهان مي كند اين روش كاربرد ندارد و مي بايست كتاب را از ابتدا به انتها كامل خواند .منتها غرق كتاب نشد بلكه پيام را دريافت كرد. وسواس بيش از حد نه تنها ذهن را خسته مي كند بلكه باعث مي شود نتوانيد به موقع به كتاب هاي مورد علاقه ي خود برسيد و يك زماني به سراغ كتابي مي رويد كه ديگر كاركرد خود را از دست داده(كتاب هاي درسي كتاب هاي اجتماعي و..) از طرفي وقتي به خود تاكيد مي كنيد من تا نفهمم به صفحه ي ديگر نمي روم در ضمير ناخودآگاه خود عقل را تشويق به نفهميدن مي كنيد.زيرا تكرار آسان تر از تجربه ي يك رويداد جديد است و هر پديده اي در جهان به سمت آسان بودن در جريان است(به مانند رود ها كه سر پايين مي روند نه سر بالا) لذا بخوانيد و عبور كنيد و اجازه دهيد مغز در تحليل هاي خودش به نتيجه ي مطلوب برسد. در مورد كتاب هاي درسي وقتي تكرار كنيد(بعد از مدتي دوباره بخوانيد) ناخودآگاه مغز در سري دوم تحليل هاي سري قبل را به خاطر مي اورد و با اين پيش زمينه مي خوانيد و به مطلوب دست پيدا مي كنيد. دوستان كه وسواس فهميدن دارند قبل از خواندن/خوابيدن/بعد از بيدار شدن و قبل از جدا شدن از بستر/صبح مقابل آينه/در طي مسير ها/پيش از ورود به كلاس ها و .... يك بار با خود بگويند كه من مطلب را در در اولين برخورد مي فهمم شايد جاي اين مطلب دقيقا اينجا نباشد اما خالي از لطف نيست: قانون جذب بطور خلاصه اين قانون مي گويد كه تفكرات شما سازنده ي زندگي شماست و هر آنچه را با تمام وجود بخواهيد بر سر شما مي ايد و برايتان اتفاق مي افتد. منتها ذهن آدمي موارد منفي را قوي تر از موارد مثبت قبول دارد (دلشوره ها قوي تر از ارزو ها هستند) دوستان به خود تلقين كنند و باور كنند كه ذهنشان قدرت بالايي دارد و از درك گيرايي و حافظه ي بالايي برخوردارند تا معجزه ي تلقين و قانون جذب را ببينند. 13 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ میخوام بیاین بگین که شما که اینقده کتاب میخونین! چه جوری میخونین؟ با چه روشی میخونین؟ اصلا میخونین؟ کتاب های درسی: همیشه خلاصه برداری انجام میدم. (به صورت نموداری) و جاهایی که بشه با رسم شکل و گاه به صورت داستان! دقیقـاً یادم هست یکی از سخت ترین درس هام رو از طریق شکل و داستان خلاصه نویسی کردم و هنوزم به خوبی یادم هست و اونقدر برام شیرین شد که تونستم بالاترین نمره رو بگیرم. در مورد مطالب درسی همیشه چون نوع نوشتار زیاد جذبم نمیکنه تا با لذت زیادی بخونم. سعی میکنم خودم انگیزه ای برای خودم ایجاد کنم و مباحث رو ساده کنم تا بتونم خیلی از چیزهایی رو که نمی دونم رو یاد بگیرم. و البته طوری میخونم که بتونم درک کنم تا همیشه تو ذهنم بمونه. نه اینکه بعد از امتحان فراموش کنم. کتاب های غیر درسی: اگه کتاب خلاصه ای و مقدمه ای داشته باشه، اول اون رو می خونم تا با محتوای کلی کتاب آشنا بشم. که این کار رو در موقع خرید کتاب انجام میدم. بعد هم در طی خوندن، جمله ها و نکته های جالب و زیباش رو تو دفتر مخصوصی که دارم، یادداشت می کنم. 8 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ کتاب های درسی: همیشه خلاصه برداری انجام میدم. (به صورت نموداری) و جاهایی که بشه با رسم شکل و گاه به صورت داستان! دقیقـاً یادم هست یکی از سخت ترین درس هام رو از طریق شکل و داستان خلاصه نویسی کردم و هنوزم به خوبی یادم هست و اونقدر برام شیرین شد که تونستم بالاترین نمره رو بگیرم. به اين تكنيك مي گويند تصوير سازي مردماني كه حافظه ي بسيار قوي دارند معمولا از اين تكنيك استفاده مي كنند مغز آدم تصوير ها را بهتر از كلمات به ياد مي آورد .شما با تصوير سازي درواقع مغز را شرطي مي كنيد تا با به خاطر اوردن آن تصوير موضوع مورد نظر شما را هم به خاطر بياورد. اگر به اين روش بصورت سعي و خطا دست يافته ايد مي بايست به شما مدال داد 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ هییییییی یادش بخیر یه زمانی شدیدا مطالعه میکردم کتاب 500 صفحه ای نهایتا دو روز طول میکشید منم مثل حامد واسه هر شخصیتی یه مدل صدا بکار میبردم البته تو دلما:2525s: ولی حالا چی؟ تا کتاب دستم میگیرم امیر مثل پلنگ میپره روش و جرش میده از بس که شرره:icon_pf (34): من عادت دارم دمر دراز بکشم و کتاب بخونم مدل دیگه اصلا نمیتونم اگه به کتابم کار نداشته باشه میپره رو کمرم میگه اوووووه مامان اسبه:w888: 8 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ دراز میکشم و میخونم.....به همین سادگی 5 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من هم صفحه اول کتاب رو می خونم بعد کتاب رو می زارم کتابخونه دیگه نمی خونم 5 لینک به دیدگاه
::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ همه ی کتابای من مثه دفتر نقاشیه فقط کتابایی ک از کتابخونه میگیرم مجبورم با مداد سیاه خط خطیش کنم ک راحت پاک بشه صفحه اول کتابام اینجوریه ک ملاحظه میفرمائید ( چ وضوح تصویری :smiley (18):) بعد توی کتابای هر جمله ک قشنگ باشه یا بخوام دوباره بخونم یا امثالهم با این رنگا ک اول کتاب مشخص کردم خط میکشم کتاب درسیامم ک همش تیکه پارن وقتی میخونم ی دور کشتیم میگیرم باهاشون خوب بفهمم چی میگن 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ دروديكي كتاب مي خواند براي اينكه وقتش بگذرد يكي وقت مي گذارد و كتاب مي خواند وقتي هدف متفاوت هست انتخاب هم متفاوت هست. ----------- من به شخصه در ساله اي اخير وقت مي گذارم و كتاب مي خوانم براي همين انتخاب مي كنم كه چه بخوانم . در كل خيلي در كتاب غرق نمي شوم.كليات كتاب را مي فهمم و به خاطر مي سپارم كه براي يك موضوع خاص چه كتاب به من كمك مي كند. زيرا اعتقاد دارم مغر محل انباشت اطلاعات نيست بلكه محل تحليل اطلاعات است. يكي از مشكلات من در دوره ي دانشگاه نيز همين ديدگاه بود.زيرا من اعتقاد به تحليل مهندسي دارم و نه دست بردن در انبار معادلات انباشت شده در پستوي مغز.ديدگاه من به مهندسي هميشه ديدگاه كتاب باز و هندبوكي بوده و اعتقاد داشته ام كه مهندسي كه از قدرت تحليل بالاتري برخوردار است و ديد مهندسي قويتري دارد از مهندسي كه حافظه ي قوي دارد و ديد مهندسي ندارد موفق تر است. وقتي هدف مند به دنبال مطلب باشيد ديگر نياز نيست كل يك كتاب را بخوانيد .نيم نگاهي به فهرست مطالب (در صورت وجود) مي كنيد و مستقم به سراغ مطلب مورد نظر مي رويد .اگر در بين راه به پيش نيايهايي در فصل قبل بر خورديد(مثلا توضيح يك اصطلاح يا يك فرمول يا...) بطور خاص همان پيش نياز را مي خوانيد و ادامه مي دهيد. در مورد رمان هاي اجتماعي كه در نقد يك خصيصه از يك اجتماع نوشته مي شود و يا رمان هاي تاريخي كه در بيان رومان به بيان واقعيت هاي تاريخي مي پردازد و مطالب را كه بيان مسقيم آنها امكان پذير نيست در لا به لاي جملات پنهان مي كند اين روش كاربرد ندارد و مي بايست كتاب را از ابتدا به انتها كامل خواند .منتها غرق كتاب نشد بلكه پيام را دريافت كرد. وسواس بيش از حد نه تنها ذهن را خسته مي كند بلكه باعث مي شود نتوانيد به موقع به كتاب هاي مورد علاقه ي خود برسيد و يك زماني به سراغ كتابي مي رويد كه ديگر كاركرد خود را از دست داده(كتاب هاي درسي كتاب هاي اجتماعي و..) از طرفي وقتي به خود تاكيد مي كنيد من تا نفهمم به صفحه ي ديگر نمي روم در ضمير ناخودآگاه خود عقل را تشويق به نفهميدن مي كنيد.زيرا تكرار آسان تر از تجربه ي يك رويداد جديد است و هر پديده اي در جهان به سمت آسان بودن در جريان است(به مانند رود ها كه سر پايين مي روند نه سر بالا) لذا بخوانيد و عبور كنيد و اجازه دهيد مغز در تحليل هاي خودش به نتيجه ي مطلوب برسد. در مورد كتاب هاي درسي وقتي تكرار كنيد(بعد از مدتي دوباره بخوانيد) ناخودآگاه مغز در سري دوم تحليل هاي سري قبل را به خاطر مي اورد و با اين پيش زمينه مي خوانيد و به مطلوب دست پيدا مي كنيد. دوستان كه وسواس فهميدن دارند قبل از خواندن/خوابيدن/بعد از بيدار شدن و قبل از جدا شدن از بستر/صبح مقابل آينه/در طي مسير ها/پيش از ورود به كلاس ها و .... يك بار با خود بگويند كه من مطلب را در در اولين برخورد مي فهمم شايد جاي اين مطلب دقيقا اينجا نباشد اما خالي از لطف نيست: قانون جذب بطور خلاصه اين قانون مي گويد كه تفكرات شما سازنده ي زندگي شماست و هر آنچه را با تمام وجود بخواهيد بر سر شما مي ايد و برايتان اتفاق مي افتد. منتها ذهن آدمي موارد منفي را قوي تر از موارد مثبت قبول دارد (دلشوره ها قوي تر از ارزو ها هستند) دوستان به خود تلقين كنند و باور كنند كه ذهنشان قدرت بالايي دارد و از درك گيرايي و حافظه ي بالايي برخوردارند تا معجزه ي تلقين و قانون جذب را ببينند. کتاب های درسی: همیشه خلاصه برداری انجام میدم. (به صورت نموداری) و جاهایی که بشه با رسم شکل و گاه به صورت داستان! دقیقـاً یادم هست یکی از سخت ترین درس هام رو از طریق شکل و داستان خلاصه نویسی کردم و هنوزم به خوبی یادم هست و اونقدر برام شیرین شد که تونستم بالاترین نمره رو بگیرم. در مورد مطالب درسی همیشه چون نوع نوشتار زیاد جذبم نمیکنه تا با لذت زیادی بخونم. سعی میکنم خودم انگیزه ای برای خودم ایجاد کنم و مباحث رو ساده کنم تا بتونم خیلی از چیزهایی رو که نمی دونم رو یاد بگیرم. و البته طوری میخونم که بتونم درک کنم تا همیشه تو ذهنم بمونه. نه اینکه بعد از امتحان فراموش کنم. کتاب های غیر درسی: اگه کتاب خلاصه ای و مقدمه ای داشته باشه، اول اون رو می خونم تا با محتوای کلی کتاب آشنا بشم. که این کار رو در موقع خرید کتاب انجام میدم. بعد هم در طی خوندن، جمله ها و نکته های جالب و زیباش رو تو دفتر مخصوصی که دارم، یادداشت می کنم. عالی بود. استفاده نمودیم. 1 لینک به دیدگاه
TrueBlue 1583 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ وای چقده این تاپیکو دوس دارم من :w14: بلاخره 4 تا آدم پیدا شدن که کتاب می خونن به خدا میگم 4تا یعنی واقعا 4 تاها.کی کتاب می خونه این روزا:icon_pf (34): اینجا چطوریه؟باید لیست کتابایی که خوندیمو بدیم یا بگیم چطوری کتاب می خونیم؟ من اسم همه کتابایی که خوندمو یه جا نوشتم دوس دارم کتابایی که خوندم یادم بمونه :flowerysmile: 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ وای چقده این تاپیکو دوس دارم من :w14:بلاخره 4 تا آدم پیدا شدن که کتاب می خونن به خدا میگم 4تا یعنی واقعا 4 تاها.کی کتاب می خونه این روزا:icon_pf (34): اینجا چطوریه؟باید لیست کتابایی که خوندیمو بدیم یا بگیم چطوری کتاب می خونیم؟ من اسم همه کتابایی که خوندمو یه جا نوشتم دوس دارم کتابایی که خوندم یادم بمونه :flowerysmile: چه علاقه ای! بیشتر میخوایم بدونیم کی چه طور میخونه. 2 لینک به دیدگاه
TrueBlue 1583 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ چه علاقه ای! بیشتر میخوایم بدونیم کی چه طور میخونه. :girl_blush2: خب در مورد کتاب درسی که بیخیال :4chsmu1:کلا چون تمام درسم پر فرموله همه چی رو باید خلاصه نویسی کنم اگه نکنم تمامش از ذهنم میره :w00: اما در مورد رمان.بستگی به نویسنده ش داره.من کلا رمان ایرانی نمی خونم.موضوعاش کاملا مشخصه.یا پسره پولداره دختره فقیر یا برعکس.یکیشون مریض میشن میمیرن و اینا. اه افتضاحه.مگه اینکه رمان کافه پیانو باشه یاچراغ ها را من خاموش می کنم معمولا تو تختم رمان می خونم.یکی از بچه ها گفت اول دمر بعد به چپ بعد به راست ،اینطوری :4chsmu1: اگه یه خوراکی خوشمزه هم باشه که چه بهتر.بستنی قیفی خیلی مزه میده نمیدونم چرا اگه پائولو کوئلو بخونم همیشه نوت گوشیم بازه که جمله هاشو یادداشت کنم.معمولا خیلی خلم و میرم آخر کتابو می خونم.بعد تمام مدت به خودم فحش میدم که چرا همچین کاری کردم. :cryingf: تو رمان ها تصویر سازی هم می کنم.وقتی کتاب می خونم دقیقا فکر میکنم الان شخصیت داستان کجا نشسته یا چطوری این کارایی که نویسنده گفته رو انجام میده چقدر حرف زدم کافیه؟ :girl_blush2: 6 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ کتابو که دستم بگیرم دیگه زمین نمیزارم تا تموم بشه اگه کتابی باشه که مطلب مهمی داشته باشه جایی یادداشت میکنم مثلا کتاب دنیای سوفی رو یه بار چند سال پیش خوندم الان دارم دوباره میخونم و نت برداری هم میکنم اگه فلسفی یا اجتماعی باشه که خب یه خورده ادمو به تفکر وامیداره پنج ساله که بودم بیشتر حالا کتاب میخوندم 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ کتابای پائولو رو معمولا جمله های قشنگش رو می نویسم. اگه کتابی رو شروع کنم تا تموم نکنم ول نمی کنم. دنیای سوفی هم تازه شروع کردم. کتاب خوندن رو دوست دارم ولی وقتی دور و برم موقع کتاب خوندن شلوغ باشه و کسی حرف بزنه واقعا عصبی میشم. چند روز از شدت بیکاری رمان می خوندم.ازین رمان های ایرانی که بعضیاشون خیلی رویایی یا خیلی منفی و سیاه به زندگی نگاه می کنه. 1 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ :girl_blush2: خب در مورد کتاب درسی که بیخیال :4chsmu1:کلا چون تمام درسم پر فرموله همه چی رو باید خلاصه نویسی کنم اگه نکنم تمامش از ذهنم میره :w00: اما در مورد رمان.بستگی به نویسنده ش داره.من کلا رمان ایرانی نمی خونم.موضوعاش کاملا مشخصه.یا پسره پولداره دختره فقیر یا برعکس.یکیشون مریض میشن میمیرن و اینا. اه افتضاحه.مگه اینکه رمان کافه پیانو باشه یاچراغ ها را من خاموش می کنم معمولا تو تختم رمان می خونم.یکی از بچه ها گفت اول دمر بعد به چپ بعد به راست ،اینطوری :4chsmu1: اگه یه خوراکی خوشمزه هم باشه که چه بهتر.بستنی قیفی خیلی مزه میده نمیدونم چرا اگه پائولو کوئلو بخونم همیشه نوت گوشیم بازه که جمله هاشو یادداشت کنم.معمولا خیلی خلم و میرم آخر کتابو می خونم.بعد تمام مدت به خودم فحش میدم که چرا همچین کاری کردم. :cryingf: تو رمان ها تصویر سازی هم می کنم.وقتی کتاب می خونم دقیقا فکر میکنم الان شخصیت داستان کجا نشسته یا چطوری این کارایی که نویسنده گفته رو انجام میده چقدر حرف زدم کافیه؟ :girl_blush2: من متوجه نمیشم چرا شماها فکر میکنید رمانای ایرانی خلاصه شدن تو رمانای تین ایجری. ما نویسنده های بزرگی داریم. بزرگ علوی، محمود دولت آبادی، رضاقاسمی، صادق هدایت و خیلی نویسنده های بزرگ دیگه. شما سهم من از پرینوش صنیع رو خووندین؟ یا کتابای اسماعیل فصیح رو؟!!! یادمه بچه که بودم (راهنمایی و دبیرستان) کتابای ایرانیی خووندم که هنوز لذت خووندنشون تو ذهنمه، منو میبردن تو دنیاشون و تا مدتها مثلا دلم میخواست راهزن باشم. متاسفانه اون موقعا نویسنده کتاب برام مهم نبود. 8 لینک به دیدگاه
TrueBlue 1583 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من متوجه نمیشم چرا شماها فکر میکنید رمانای ایرانی خلاصه شدن تو رمانای تین ایجری. ما نویسنده های بزرگی داریم. بزرگ علوی، محمود دولت آبادی، رضاقاسمی، صادق هدایت و خیلی نویسنده های بزرگ دیگه. شما سهم من از پرینوش صنیع رو خووندین؟ یا کتابای اسماعیل فصیح رو؟!!! یادمه بچه که بودم (راهنمایی و دبیرستان) کتابای ایرانیی خووندم که هنوز لذت خووندنشون تو ذهنمه، منو میبردن تو دنیاشون و تا مدتها مثلا دلم میخواست راهزن باشم. متاسفانه اون موقعا نویسنده کتاب برام مهم نبود. منظورم از رمان های ایرانی همون رمان های آبکیه که گفتم.وگرنه این نویسنده هایی که شما گفتید(درسته کتاباشونو نخوندم :girl_blush2:) ولی قاطی اون رمانهای آبکی نمی کنم :there::flowerysmile: میشه رمان پیشنهاد کرد؟ :4chsmu1: 1984 یه دنیاییه برای خودش.آینده ایرانه متاسفانه اگه نجنبیم... قلعه حیوانات.کوری که محشره به نظرم.بیداری که ساراماگو بعد اون نوشته از اون محشر تر .مخصوصا صفحه آخرش... مسخ و دوس داشتم خیلی.کافکا کلا آدم باحالی بوده. ساحره پورتوبلو کوئلو خیلی خیلی خیلی خوبه بود پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید :aghosh: کتابای جان گریشام می خوندم قبلا.کسی خونده؟ کیت و اما...تمام صفحه هایش خیسه 2 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من متوجه نمیشم چرا شماها فکر میکنید رمانای ایرانی خلاصه شدن تو رمانای تین ایجری. ما نویسنده های بزرگی داریم. بزرگ علوی، محمود دولت آبادی، رضاقاسمی، صادق هدایت و خیلی نویسنده های بزرگ دیگه. شما سهم من از پرینوش صنیع رو خووندین؟ یا کتابای اسماعیل فصیح رو؟!!! یادمه بچه که بودم (راهنمایی و دبیرستان) کتابای ایرانیی خووندم که هنوز لذت خووندنشون تو ذهنمه، منو میبردن تو دنیاشون و تا مدتها مثلا دلم میخواست راهزن باشم. متاسفانه اون موقعا نویسنده کتاب برام مهم نبود. پدر ان دیگری فکر کنم مال همین پرینوش صنیعی جالب بود در مورد یه پسر بچه که حرف نمیزد این بیماریه یادم رفت که اختلال فیزیکی وجود نداره یعنی اون فرد از لحاظ فیزیکی مشکلی نداره و میتونه صحبت کنه ولی از لحاظ روانی مشکل داره و حرف نمیزنه یادم رفت اسمش چی بود! 1 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ پدر ان دیگری فکر کنم مال همین پرینوش صنیعی جالب بود در مورد یه پسر بچه که حرف نمیزد این بیماریه یادم رفت که اختلال فیزیکی وجود نداره یعنی اون فرد از لحاظ فیزیکی مشکلی نداره و میتونه صحبت کنه ولی از لحاظ روانی مشکل داره و حرف نمیزنه یادم رفت اسمش چی بود! من فقط سهم من از پرینوش صنیع رو خووندم که اونم داستان زندگیه خودشه. خیلی جالبه، تصویری واقعی از انقلاب. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده