EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ توی تصمیماتم معمولا سعی می کنم 80% یا بیشتر ، عقلانی حرکت کنم و در انتها احساسات به نظرم اگر عقلانی پیش بری اگر هم به احتمال خیلی کم موفق نباشی راهی برای جبران هست اما اگر احساسی پیش بری در این حالت اگر شکست بخوری صدمات جبران ناپذیر روحی بعدش واقعا ادم رو نابود می کنه 4 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ من همیشه تو کارهام از رو عقلم تصمیم گرفتم پشیمونم نشدم ولی بعضی وقتا خیلی سخت و دردناکه روی احساست پا بذاری و خیلیا هم متوجه نمیشن که این یه توانایی بزرگ در وجود هر آدمیه که میتونه احساسشو کنترل کنه همه فک میکنن بدجنسی ولی فک نمیکنن این پا گذاشتن روی احساس داره تورو از درون پوچ میکنه 4 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ manzoreton az aghlani bodan ineke shoma asib nibinin ? yani age tasmimi begiri k to asib nabini o pashimon nashi yani tasmimet 2rost boed? hata age tarafet asib beine ? hamishe manafe bayad 2 janebe bashe to shayad ba in tasmim asib nabini ama tazmini hast k tarafe moghabel ham hamin nazaro dashte bashe jaye mantegh ba manafe talabi dare avaz mishe to in bahs ha mantegh yani jori tasmim begiri k sodo manafe barabar taghsim she v kas bishtar asib nabine bale adam vaghti b sode o manafe khodes tasmim begire hamishe razie pashimon ham nis ama mantegh bain fargh dare vejdan ham ba ehsas fargh dare kheili sathi harf mizanin 1 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ این بحث از اون بحثاس که من هیچوقت به نتیجه نمیرسم ...اما من بزرگترین تصمیم های زندگیم رو صرفا احساسی گرفتم... من نمیدونم حالا شما تو کدوم جنبه به این تضاد رسیدی اما من تو ازدواجم و طلاقم .. هر دوتاش احساسی بود ... به نفع خودم نشد اما به نفع طرفم شد ... من هر دو بار هم به نفع طرفم رفتار کردم درست و غلطش رو نمیدونم ... اما میدونم هیچوخت احساس گناه نکردم و نمیکنم نمیدونم تونست کمکی بکنه یا نه ... یا اصلا حرفای بقیه تاثیر و کمکی داره برات یانه ... اما فک کنم باید باخودت کنار بیای ... اینجا ممکنه از حرفای بقیه به نتایجی هم برسی اما تضمینی هست که واقعا درست باشه ؟ مرسی از نظرت داداش گلم یه سوال: خب اگه احساسی عمل کردنت تو این زمینه به ضرر طرفت میشد، بازم اینکارو میکردی؟ اونوقت یه عذاب وجدان دیگه میومد سراغت ، به نظر من این کار شما بیشتر جنبه عقلانی داشته تا احساسی، چون به نفع طرف مقابلت فکر میکردی وقتی اینکارو کردی به نظر من احساسی عمل کردن یعنی اینکه به عواقب کارت فکر نکنی و کاری رو که دلت میخواد انجام بدی، کاری که دلت با انجام دادنش آروم میشه، و این هم فقط تو روابط نیست، یه مثال خیلی ساده: فک کنید شخصی با زمینه تحصیلی خیلی قوی از طرف یه دانشگاه معتبر خارجی دعوت شده که با تمام امکانات بره اونجا درس بخونه و هروقت هم دلش خواست برگرده، و فک کنید مثلاً خانواده اون شخص با اینکه میدونن چه آینده درخشانی در انتظار فرزندشونه، اما به دلیلی مثل دلتنگی مخالفن با رفتنش. حالال برا این آقا دوتا راه میمونه : 1 . احساسی عمل کنه و به نتیجه نرفتنش فکر نکنه و در نهایت قیدشو بزنه 2. منظقی عمل کنه و ببینه کدوم بیشتر به نفع خانوادش و خودشه و بره. ممکنه تو کوتاه مدت اولی جواب بده ولی مسلماً در دراز مدت نتیجه دومی به مراتب بهتر میشه. شما بودین کدومو انتخاب میکردین ؟ !!! یه چیز دیگه هم بگم (زیاد حرفیدم بوخشید ) : هدفم از ایجاد این تاپیک این نیست که الان بخوام تصمیمی بگیرم، این موضوع از مدتها قبل ذهنمو مشغول کرده بود و فقط خواستم نظر بقیه رو بدونم 1 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ من اون موقع خیلی برام راحت بود بزنم تو سرش بگم بشین پای زندگیت این چیزی بود که دلم میخواست اما دیدم دلش نیست گفتم به سلامت نه که داغون نشدم و تلاش نکردم واسه موندنش ها اما خب دیدم اینجوری واسه اون بهتره موقع ازدواج هم همین بود همه چیز به میل اون بود ببین همه چیز بستگی به ادما داره طرف اون ادم من بودم با این نوع تفکر ممکنه طرف اون یکی مثل من فک نکنه و کار به جاهای دیگه برسه این که بمونه به نفع من بود و اینکه بره هم به نفع اون بود اون موقع به ذهن من میرسید که میره بد بخت میشه و منم بد بخت میشم چون فکر میکردم به ضررشه مقاومت کردم اما فکر که کردم دیدم بچه نیس وقتی میگه تصمیمو گرفتم و برام بهتره پس حتما هست و اگه بد بخت هم بشه من بازم وجدانم راحته هر چند که عذاب میکشم از اتفاقی که براش افتاده من حرفم اینه که تو این مسائل نمیشه تو سود و ضرر رو برای طرفت مشخص کنی و نمیتونی اصلا که مشخص کنی این سود و ضرر رو تو حتی برای خودت هم نمیتونی کاملا مشخص کنی نتایج کارهاتو و گیریم هم که تونستی اما واسه طرفت نمیتونی چون اون یه ادم با اخلاق های خاص خودش و روابط و نوع زندگی خودش باید اون هم اندازه تو حق انتخاب داشته باشه و خودش انتخاب کنه سود و ضررش رو همون طور که طرف من الان خوشبخته و من فکر میکردم داره ضرر میکنه اما سوالت اینکه با عقل فک میکنی بری خارج تحصیل هم کنی خیلی خوبه و قبول اما این رو کاغذ و احتماله ممکنه بمونی و ندونی که 1اتفاقی قراره بیفته و راه زندگیت عوض شه من نمیگم که بمون منتظر یا مثلا به شانس و اتفاق دل ببند منظورم اینه که همیشه هم عقل درست نمیگه همیشه هم احساس درست نمیگه گاهی وقتا زمان لازمه تا معلوم شه چی درسته و چی غلط و اینکه همه چیز دستتو نیست تا انتخاب کنی یعنی نمیشه مطمئن بد که اگه با احساس انتخاب کنم مقصد اینه و اگه با عقل انتخاب کنم مقصد اونه این وسط کلی اتفاق میفته که دست تو نیست ممکنه تو همه تلاشت رو هم واسه انتخاب درست کرده باشی اما نتیجه اونی نشه که میخوای تو لحظه اول دلت یه چیزی میگه تو لحظه بعد عقلت یه چیزی بعد اینا مدام به هم میپیچن تو این ظرایط تصمیم گرفتن اشتباه ترین کاره ممکنه تو این شرایط فقط باید صبر کنی و بذاری زمان یه چیزایی رو معلوم کنه من باشم قبل از موازنه بین عقل و احساسم اول صبوری میکنم و البته به چیزی اعتقاد دارم به اسم خدا پس از خدا کمک میخوام تا بعداز تصمیم من و شروع کار کمکم کنه تا به نتیجه دلخواه برسم ببخشید از پر حرفی موفق باشی 2 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ من اون موقع خیلی برام راحت بود بزنم تو سرش بگم بشین پای زندگیت این چیزی بود که دلم میخواستاما دیدم دلش نیست گفتم به سلامت نه که داغون نشدم و تلاش نکردم واسه موندنش ها اما خب دیدم اینجوری واسه اون بهتره موقع ازدواج هم همین بود همه چیز به میل اون بود ببین همه چیز بستگی به ادما داره طرف اون ادم من بودم با این نوع تفکر ممکنه طرف اون یکی مثل من فک نکنه و کار به جاهای دیگه برسه این که بمونه به نفع من بود و اینکه بره هم به نفع اون بود اون موقع به ذهن من میرسید که میره بد بخت میشه و منم بد بخت میشم چون فکر میکردم به ضررشه مقاومت کردم اما فکر که کردم دیدم بچه نیس وقتی میگه تصمیمو گرفتم و برام بهتره پس حتما هست و اگه بد بخت هم بشه من بازم وجدانم راحته هر چند که عذاب میکشم از اتفاقی که براش افتاده من حرفم اینه که تو این مسائل نمیشه تو سود و ضرر رو برای طرفت مشخص کنی و نمیتونی اصلا که مشخص کنی این سود و ضرر رو تو حتی برای خودت هم نمیتونی کاملا مشخص کنی نتایج کارهاتو و گیریم هم که تونستی اما واسه طرفت نمیتونی چون اون یه ادم با اخلاق های خاص خودش و روابط و نوع زندگی خودش باید اون هم اندازه تو حق انتخاب داشته باشه و خودش انتخاب کنه سود و ضررش رو همون طور که طرف من الان خوشبخته و من فکر میکردم داره ضرر میکنه اما سوالت اینکه با عقل فک میکنی بری خارج تحصیل هم کنی خیلی خوبه و قبول اما این رو کاغذ و احتماله ممکنه بمونی و ندونی که 1اتفاقی قراره بیفته و راه زندگیت عوض شه من نمیگم که بمون منتظر یا مثلا به شانس و اتفاق دل ببند منظورم اینه که همیشه هم عقل درست نمیگه همیشه هم احساس درست نمیگه گاهی وقتا زمان لازمه تا معلوم شه چی درسته و چی غلط و اینکه همه چیز دستتو نیست تا انتخاب کنی یعنی نمیشه مطمئن بد که اگه با احساس انتخاب کنم مقصد اینه و اگه با عقل انتخاب کنم مقصد اونه این وسط کلی اتفاق میفته که دست تو نیست ممکنه تو همه تلاشت رو هم واسه انتخاب درست کرده باشی اما نتیجه اونی نشه که میخوای تو لحظه اول دلت یه چیزی میگه تو لحظه بعد عقلت یه چیزی بعد اینا مدام به هم میپیچن تو این ظرایط تصمیم گرفتن اشتباه ترین کاره ممکنه تو این شرایط فقط باید صبر کنی و بذاری زمان یه چیزایی رو معلوم کنه من باشم قبل از موازنه بین عقل و احساسم اول صبوری میکنم و البته به چیزی اعتقاد دارم به اسم خدا پس از خدا کمک میخوام تا بعداز تصمیم من و شروع کار کمکم کنه تا به نتیجه دلخواه برسم ببخشید از پر حرفی موفق باشی با اینکه تو این شرایط باید صبر کرد تا زمان یه چیزایی رو معلوم کنه، کاملاً موافقم لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ اما تصمیمی که از احساست نشأت گرفته و میدانی که این تصمیم باعث آسیب رساندن به اطرافیانت و خود خواهد شد، آیا آنرا عملی خواهی کرد؟ به این دلیل که عقل ناقص است و وجدانت راحت؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! همون دیگه مشکلم سر همون "میدانی" هستش. اگه عقل ناقصه که پس نمیدانی؟ .... برای ایکه حرفای منو درک کنی خیلی بحثها لازمه که فک کنم از حوصله جمع خارج باشه. بهرام جان ما دوتا تعاریفی یکسان از عقل و احساس و نداریم برای همین حرف همو نمیفهمیم. به امید خدا اگه عمری بود یه روز از نزدیک با هم در این مورد میحرفیم. یا حق 2 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ همون دیگه مشکلم سر همون "میدانی" هستش. اگه عقل ناقصه که پس نمیدانی؟ .... برای ایکه حرفای منو درک کنی خیلی بحثها لازمه که فک کنم از حوصله جمع خارج باشه. بهرام جان ما دوتا تعاریفی یکسان از عقل و احساس و نداریم برای همین حرف همو نمیفهمیم. به امید خدا اگه عمری بود یه روز از نزدیک با هم در این مورد میحرفیم. یا حق مشتاق دیدار، حق یارت دادا 2 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ گابریل گارسیا مارکز میگه:تصمیمات کوچک را با عقل و تصمیمات بزرگ را باید با دل گرفت. 3 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۰ گابریل گارسیا مارکز میگه:تصمیمات کوچک را با عقل و تصمیمات بزرگ را باید با دل گرفت. kheili jomleye ok i bod mersi b ja bod:icon_gol: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده