AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در تهران) نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است. سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) است. حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور به میرزا حسین خلیلی تهرانینجف - ۱۳۵۰ تهران) به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانهای متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند. که از رهبران مشروطه بود، عموی پدر او و علامه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ مادر او فخرعظما ارغون (۱۳۱۶ ه.ق - ۱۳۴۵ ه.ش) دختر مرتضی قلی ارغون (مکرم السلطان خلعتبری) از بطن قمر خانم عظمت السلطنه (فرزند میرزا محمد خان امیرتومان و نبیره امیر هدایت الله خان فومنی) بود. فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطنخواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد. پدر و مادر سیمین که در سال ۱۳۰۳ ازدواج کرده بودند، در سال ۱۳۰۹ از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامه آینده ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر شد. سیمین بهبهانی ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی پس از وی با منوچهر کوشیار ازدواج نمود. او سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد. او در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنکه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. در همان دوران دانشجویی بود که با منوچهر کوشیار آشنا شد و با او ازدواج کرد. سیمین بهبهانی سی سال-از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰- تنها به تدریس اشتغال داشت و حتی شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد. در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد . سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره میکردند . در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت . در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را به سیمین بهبهانی اهدا کرد . در همین سال نیز جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان نظارت بر حقوق بشر (HRW) به وی اعطا کرد. بهبهانی، در روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامی که قرار بود برای سخنرانی درباره درباره فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. ماموران با توقیف گذرنامه بهبهانی، به او اعلام کردند که ممنوع الخروج است.[۳] [۴] شعر معروف دوباره میسازمت وطن در سال پنجاه و نه توسط وی سروده شد.این ترانه توسط داریوش اقبالی خواننده سرشناس ایرانی اجرا شد. باراک اوباما در پیام خود به مناسبت نوروز ۱۳۹۰، ضمن اشاره به ممنوع الخروج بودن وی، قسمتی شعر دوباره می سازمت وطن را خواند. آثار سهتار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱) جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴) چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵) مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱) رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱) خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰) دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳) گزینه اشعار (۱۳۶۷) درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸) آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹) کاغذینجامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲) کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳) عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳) شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر، چاپ دوم :۱۳۸۲] با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶) یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵) مجموعه اشعار (۲۰۰۳) یکی مثلا این که (۲۰۰۵) 6 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۰ شاعر «قلب مادر» -----> آه دست پسرم يافت خراش / واي پاي پسرم خورد به سنگ 1 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۰ ایرج میرزا.اون سبیل و عینکش همیشه تو ذهنمه.یکی از شاعران ایرانی که واقعا در حقش اجحاف شده ایرج میرزا (۱۲۵۱ خورشیدی تبریز[۱] - ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی تهران)[۲] ملقب به «جلالالممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی)[۳] و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.[۴] ایرج میرزا در قالبهای گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژگان و گفتارهای عامیانه است و اشعار او تأثیر عمیقی بر شعر دوره مشروطیت گذاشت. زندگی [ویرایش] او فرزند صدرالشعرا غلامحسینمیرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلیشاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزدهسالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آنزمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبانهای فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی و ترکی نیز میدانست و خط نستعلیق را خوب مینوشت. آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله تهران قرار دارد.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰] شخصیت [ویرایش] ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی میشد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابریهای اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحهسرایی اعیان و اشراف میشد ولی به نحو ملایم اما موثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری میکرد.[۱۱][۱۲] کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشتهاند، گفتهاند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن میگفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان میرفت و به بذلهگویی مبدل میشد.[۱۳] یک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده در باره او میگوید:[۱۴] « مردی بود سیاهسوخته و لاغراندام و متوسطالقامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را میخواند، جان میگرفت... » دیدگاه سیاسی [ویرایش] نوشتار اصلی: جنبش مشروطه ایرج به همراه ملکالشعرا بهار، بلندترین صدای شعر دورهٔ مشروطه بود. او بر خلاف بهار که از زاویه میهنپرستی به مشروطه مینگریست، بیشتر از دیدگاه یک بورژوای اشرافی، منتقد روابط اجتماعی بود.[۱۵] و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سیاسی و درک اجتماعی میدانست، دوری از خطر در افتادن با قدرتمندان و پیروی از مصلحت را برای دوستان تجویز میکرد.[۱۶] رعایا جملگی بیچارگانند که از فقر و فنا آوارگانند تمام از جنس گاو و گوسفندند نه آزادی نه قانون میپسندند برای همچو ملت همچو مردم نباید کرد عقل خویش را گم با وجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات میکرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی درباره محمدعلی شاه و احمد شاه از وی باقی مانده است. بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بیجا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیام کلنل محمدتقیخان پسیان، از مشاورین او به شمار میرفت.[۱۷] او محافظهکارانه، دخالت در سیاست را تا جایی تجویز میکرد که به منافع شخصی لطمه نخورد. ولی در عین حال عقاید وطنپرستانهای نیز از خود بروز میداد.[۱۸] دیدگاه مذهبی [ویرایش] ایرج موضع سختی در برابر حجاب داشته است. این موضع را میتوان به راحتی در قطعه «کاروانسرا» مشاهده کرد. در جایجای دیوان ایرج از این مقوله سخن رفته و همین موضع باعث مخالفت دو گروه متفاوت، با ایرج و افکار او شده است: گروهی که به دلیل تمایلات مذهبی با ایرج مخالفت اصولی و عقیدتی داشتند و گروهی که به لحاظ سیاسی به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به او بودند. به هرحال با روی کار آمدن حکومت غیر مذهبی رضا شاه، گروه دوم از جمع مخالفان جدا شده و طرفدار او شدند.[۱۹] در سردر کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند گفتند که وا شریعتا، خلق روی زن بی نقاب دیدند آسیمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دویدند ایمان و امان به سرعت برق میرفت که مومنین رسیدند این آب آورد و آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او بریدند ناموس به باد رفتهای را با یک دو سه مشت گل خریدند چون شرع نبی از این خطر جست رفتند و به خانه آرمیدند غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده میجهیدند بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف میدریدند لبهای قشنگ خوشگلش را مانند نبات میمکیدند بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه میتپیدند درهای بهشت بسته میشد مردم همه میجهنمیدند می گشت قیامت آشکارا یکباره به صور میدمیدند طیر از وکرات و وحش از جحر انجم ز سپهرمی رمیدند این است که پیش خالق و خلق طلاب علوم رو سفیدند با این علما هنوز مردم از رونق ملک ناامیدند این شاعر همچنین برخی از عقبماندگی کشور را به سبب عمل گروهی از روحانیون و روضهخوانان میدانست. او غزلی در هجو شیخ فضلالله نوری دارد.[۲۰] و علیرغم اینکه به عنوان یک شاعر سیاسی شناخته نمی شود، در برابر او موضعگیری نموده است. [۲۱] آثار ایرج را میتوان به دو بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد. اشعار دوره پیش از مشروطه او که محصول دوران جوانی اوست، بیشتر قصایدی در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست. اشعار دوره پس از مشروطه ایرج که بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد، دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند. [۳۵][۳۶][۳۷] بخشی از آثار منظوم وی، در پاسخ به مسابقات ادبی (مطروحه) انجمنهای شعرا و یا نشریات معتبر ادبی بوده است. قطعات «دل مادر» و «هدیه عاشق» در پاسخ به مطروحههای مجلات «ایرانشهر» و «اقدام» سروده شدهاند.[۳۸] استفاده تقریباً بینظیر ایرج از زبان ساده و خروج او از چارچوبها و قالبهای رایج در شعر فارسی، باعث شده تا شعر او، جایگاه ویژهای نسبت به شاعران هم دوره خود در ادبیات فارسی بیابد. او علاوه بر اینکه پا را از هنجارهای پذبرفته شده و رایج شعر دوره خود فراتر گذاشته، معانی و مضامین جدید و فلسفه واقع گرایانهای را به شعر فارسی داخل میکند که باعث ایجاد فضای جدید ادبی پس از خود میشود. پرهیز از اغراقهای غیر ضروری رایج در شعر معاصرین و نزدیکی هرچه بیشتر به واقعیات روزمره، از خصوصیات شعر او است.[۳۹] آثار و اشعار ایرج میرزا مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات و چندین مثنوی ازجمله مثنوی زهره و منوچهر و مثنوی عارفنامهاست. مثنوی عارفنامه [ویرایش] نوشتار اصلی: عارفنامه این مثنوی یکی از مهمترین آثار ایرج است. زمانی که ایرج در دارایی خراسان مشغول خدمت بود، عارف قزوینی سفری به خراسان کرد و در باغ ملی مشهد شعری خواند که با این بیت ختم میشد. چو جغد بر سر ویرانههای شاه عباس نشست «عارف» و لعنت به روح خاقان کرد از آنجا که ایرج خود را از نوادگان فتحعلیشاه (معروف به خاقان) میدانست و از طرفی با مشی سیاسی عارف در حمایت از سید ضیاءالدین طباطبایی موافق نبود، کمر به دشمنی با عارف بست و مثنوی هفتصد بیتی عارفنامه را در هجو او سرود.[۴۰] مثنوی زهره و منوچهر [ویرایش] نوشتار اصلی: زهره و منوچهر زهره و منوچهر برداشت آزادی است از ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر. این اثر محصول سالهای پایانی عمر ایرج است و به همین جهت ناتمام مانده و بعدها احتمالا توسط سید عبدالحسین حسابی تکمیل شده است.[۴۱] 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ احمد شاملو (زادهٔ ۲۱ آذر ۱۳۰۴؛ ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵، در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ خیابان صفیعلیشاه - در تهران، درگذشتهٔ ۲ مرداد ۱۳۷۹؛ ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۰ در شهرک دهکده، فردیس کرج) شاعر، نویسنده، فرهنگنویس، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم ایرانی و از مؤسسان و دبیران کانون نویسندگان ایران در قبل و بعد از انقلاب بود. آرامگاه او در امامزاده طاهر کرج واقع شده است. در دورهای از جوانی شعرهای خود را با تخلص الف. بامداد و الف.صبح منتشر میکرد. سرودن شعرهای آزادیخواهانه و ضد استبدادی، عنوان شاعر آزادی ایران را برای او به ارمغان آورده است. شهرت اصلی شاملو به خاطر سرایش شعر است که شامل گونههای مختلف شعر نو و برخی قالبهای کهن نظیر قصیده و نیز ترانههای عامیانه میشود. شاملو در سال ۱۳۲۶ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نو (که بعدها شعر نیمایی هم نامیده شد) روی آورد، اما برای نخستین بار در شعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کردهاند. تنی چند از منتقدان ادبی او را موفقترین شاعر در سرودن شعر منثور میدانند. شاملو علاوه بر شعر، فعالیتهای مطبوعاتی، کارهای تحقیق و ترجمهٔ شناختهشدهای دارد. مجموعهٔ کتاب کوچهٔ او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامهٔ مردم ایران( با تمرکز بر فرهنگ تهران) میباشد. آثار وی به زبانهای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شدهاست. آثار دفترهاي شعر ۱۳۲۶ آهنگهای فراموششده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد. ۱۳۲۹-۱۳۲۶ آهنها و احساس، در چاپخانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد. ۱۳۳۰-۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰. ۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپهای سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیههای خاک. ۱۳۳۵-۱۳۲۶ هوای تازه ۱۳۳۸-۱۳۳۶ باغ آینه ۱۳۴۰-۱۳۳۹ لحظهها و همیشه ۱۳۴۳-۱۳۴۱ آیدا در آینه ۱۳۴۴-۱۳۴۳ آیدا: درخت و خنجر و خاطره! ۱۳۴۵-۱۳۴۴ ققنوس در باران ۱۳۴۸-۱۳۴۵ مرثیههای خاک ۱۳۴۹-۱۳۴۸ شکفتن در مه ۱۳۵۲-۱۳۴۹ ابراهیم در آتش ۱۳۵۶-۱۳۵۵ دشنه در دیس ۱۳۵۹-۱۳۵۶ ترانههای کوچک غربت ۱۳۶۹-۱۳۵۷ مدایح بیصله ۱۳۷۶-۱۳۶۴ در آستانه ۱۳۷۸-۱۳۵۱ حدیث بیقراری ماهان شعر(ترجمه) غزل غزلهای سلیمان، ۱۳۴۷. همچون کوچهیی بیانتها، ۱۳۵۲. هایکو، شعر ژاپنی، با ع. پاشایی، ۱۳۶۱. سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمه و اجرای شعرهایی از لنگستون هیوز، نشر ابتکار، ۱۳۶۲، ترجمه چند شعر دیگر از هیوز در ۱۳۷۰ با حسن قباد و موسیقی کیت جارت ترانههای میهن تلخ، ترجمهٔ شعرهایی از یانیس ریتسوس، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی میکیس تئودوراکیس، نشر ابتکار، ۱۳۶۰. ترانهٔ شرقی و اشعار دیگر، ترجمهٔ شعرهایی از فدریکو گارسیا لورکا، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی گیتار آتا هوآلپا یوپانکویی. نشر ابتکار، ۱۳۵۹. سکوت سرشار از ناگفتههاست، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرینبال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵. چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرینبال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵. داستان و رمان و فيلمنامه زیر خیمهٔ گر گرفتهٔ شب، ۱۳۳۵ زنِ پشتِ درِ مفرغی، ۱۳۳۵ حلوا برای زندهها، ۱۳۴۵ درها و دیوار بزرگ چین، ۱۳۵۲ تخت ابونصر (براساس داستان صادق هدایت)،، ۱۳۵۲ میراث، ۱۳۶۵ روزنامهٔ سفر میمنت اثر ایالات متفرقهٔ امریغ (اوکلند کالیفرنیا)، منتشر نشدهاست رمان و داستان(ترجمه) نایب اول، اثر رنه بارژاول، ۱۳۳۰. پسران مردی که قلبش از سنگ بود، اثر موریوکایی، ۱۳۳۲. لئون مورنِ کشیش، اثر بئاتریس بک، ۱۳۳۴. برزخ، اثر ژان روورزی، ۱۳۳۴.، زنگار (خزه)، اثر هربرت لوپوریه، ۱۳۳۵. پابرهنهها، اثر زاهاریا استانکو ترجمه ناقصی با عطا بقایی،. ۱۳۳۷، ترجمهٔ کامل ۱۳۵۰. افسانههای هفتاد و دو ملت در دو جلد، ۱۳۳۹. ۸۱۴۹۰، اثر آلبر شمبون، ۱۳۴۶. قصههای بابام، اثر ارسکین کالدول، ۱۳۴۶. خزه (ترجمهٔ مجدد زنگار)، ۱۳۵۰. دماغ، سه قصه و یک نمایشنامه اثر ریونوسوکه آکوتاگاوا، ۱۳۵۱. افسانههای کوچک چینی، ۱۳۵۱.، دست به دست، نوشتهٔ ویکتور آلبا، ۱۳۵۱. لبخند تلخ، ۱۳۵۱. زهرخند، ۱۳۵۲. مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل، ۱۳۵۲. سربازی از دوران سپری شده، ۱۳۵۲. شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنتاگزوپری. نخست در ۱۳۵۸ با نام مسافر کوچولو در کتاب جمعه منتشر شد و بار دیگر در ۱۳۶۳ به ضمیمهٔ نوار صوتی با موسیقی گوستاو مالر توسط نشر ابتکار انتشار یافت. بگذار سخن بگویم، اثر مشترک دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر، با ع. پاشایی، ۱۳۵۹ . دن آرام اثر میخائیل شولوخف، ۱۳۸۲. عیسا دیگر، یهودا دیگر، بازنویسی رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرین، در ۱۳۵۶. ترجمه شد اما تاکنون (۱۳۸۵) چاپ نشدهاست. گیلگمش، تهران، نشرچشمه، ۱۳۸۲. ادبيات كودكان خروس زری پیرهن پری، بر اساس قصهٔ آلکسی تولستوی، با نقاشیهای فرشید مثقالی، ۱۳۳۸ و به صورت نوار صوتی برای کودکان، ۱۳۶۰. قصهٔ هفت کلاغون، با نقاشیهای ضیاالدین جاوید، ۱۳۴۷. پریا، با نقاشی ژاله پورهنگ، ۱۳۴۷، به صورت نوار صوتی با صدای شاعر به نام قاصدک، ۱۳۵۸. چی شد که دوستم داشتن؟، اثر ساموئل مارشاک، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۸. ملکهٔ سایهها، بر اساس قصهای ارمنی، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۹. دخترای ننه دریا، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۵۷. قصهٔ دروازهٔ بخت، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷. بارون، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷. یل و اژدها، بر اساس قصهای از آنگل کرالی ییچف، با نقاشی اصغر قرهباغی، ۱۳۵۸ و با ضمیمهٔ نوار صوتی، ۱۳۶۰. قصهٔ مردی که لب نداشت، با نقاشی مهردخت امینی، ۱۳۷۸. نمايشنامه مفتخورها، اثر گرگهٔ چیکی، با انگلا بارانی، ۱۳۳۳. درخت سیزدهم، اثر آندره ژید، ۱۳۴۰. سیزیف و مرگ، اثر روبر مرل، با فریدون ایلبیگی، ۱۳۴۲. نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر، اثر ژیلبر سسبرون، ۱۳۶۱. خانهٔ برناردا آلبا، عروسی خون (با بازبینی مجدد) بار اول در ۱۳۴۷، با یرما در سه نمایشنامه از فدریکو گارسیا لورکا، ۱۳۸۰. متن هاي كهن فارسي حافظ شیراز به روایت احمد شاملو، ۱۳۵۴ تصحیح دیوان حافظ، مقدمهٔ این کتاب پس از انقلاب اجازه چاپ پیدا نکرد و تمام چاپهای بعد از چاپ سوم (۱۳۶۰) بدون مقدمه منتشر شدهاست.[۳۰] افسانههای هفت گنبد، نظامیگنجوی، ۱۳۳۶. ترانهها (رباعیات ابوسعید ابوالخیر، رباعیات خیام و رباعیات بابا طاهر)، ۱۳۳۷. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام + برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ ســــلام این تاپیک رو ادامه میدیم. عکس یک شخصیت رو می زاریم و شما حدس بزنید. در این مسابقه یک عکس از ادبای ادبیات ایران و جهان قرار داده می شود. کسی که عکس را شناسایی کرد یک بیوگرافی از شخصیت می نویسد و بعد عکس بعدی را قرار می دهد. بیوگرافی که قرار می دید کوتاه باشه در حد خیلی خلاصه و چند تا از آثار رو نام ببرید. 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ برای راهنمایی کاربران ویژه ادبیات هم همکاری می کنند. حدس بزند 15 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ من نمیشناسمش ولی قیافش شبیه نویسنده های کتاب سیاسی اجتماعیه 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ زندگی نامش رو تو تالار داریم 4 لینک به دیدگاه
ماتینا 4434 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. او سال ها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است.وی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ در سن ۶۳ سالگی در گذشت . زندگینامه مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی درهفتم تیر ماه سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. نیای مادرش« اصفهانی» و نیای پدرش «تهرانی» بود.وی پنج فرزند به نام های سروش، سهیلا، سها، سامان و سهیل دارد. در ۱۹۵۷ چند اثر از وی را در در« شوروی_مسکو) به چاپ رساندند. او سال ها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است.وی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ در سن ۶۳ سالگی در گذشت آثار بیا با هم بگرییم بوی بهار میدهد بزم شاعران شاهکارهای صائب تبریزی و کلیم کاشانی اشک مهتاب طلوع محمد پرواز در آسمان شعر مشاعره شعر و زندگی یک آسمان ستاره گنج غزل چشمان تو و آیینهٔ اشک هزار خوشهٔ عقیق کاروانی از شعر باغهای نور لحظهها و صحنه ها گنجوارهٔ سهیلی اولین غم و آخرین نگاه نگاهی در سکوت ضرب المثلهای معروف ایران مرا صدا کن سرود قرن و عقاب چه کنم دلم از سنگ نیست. 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ آفرین ماتینا :flowerysmile: حالا خودت یه عکس بزار تا بچه ها تشخیص بدن. 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ ماتینا نمی تونه عکس بزاره. این عکس بعدی : 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ شکسپیر ؟!!!!!!!!!!!! درسته یه بیوگرافی خلاصه ازش بزار خیلی خلاصه. عکس بعدی هم بزار عزیزم. 3 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ ویلیام شکسپیر (به برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : William Shakespeare) ( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ) شاعر و نمایشنامهنویس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که وی را بزرگترین نویسنده در برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دانستهاند. «برد آون» لقب ویلیام شکسپیر است که به دلیل محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به این نام شناخته میشود. حالا اگه گفتین این کیه........؟ 1 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۱ حالا اگه گفتین این کیه........؟ لئو نیکلایویچ تولستوی (به روسی: Лев Никола́евич Толсто́й)، نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس. زادروز وی (۹ سپتامبر ۱۸۲۸ میلادی) در یاسنایا پالیانا[۳] از توابع تولا است . تولستوی در روز (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگ ترین شخصیتهای تاریخ روسیه است. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین رده ی ادبیات داستانی جهان تثبیت کردهاند. تولستوی بهحدی در کشورش مشهور و محبوب است که اخیرا سکه طلای یادبودی بهاحترام وی ضرب شده است. تولستوی به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد، زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستن روی آورد. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده