Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ افکار جهنمی ... حتی جنازه ام برایش دردسر بود نیمه های شب مرا در عمق خاک گذاشت و رویم خاکی نریخت و هراسان رفت...او غسلم نداد او حتی با آب خون هایم را نشست شاید او هم در فلسفه غسل مانده!شب اولم بود و 1ساعت تنهایی سر کردم از خون هایی که روی گوشت بی جانم بود لذت می برم به چشمهای نیمه باز که خشکش زده بود نگاه می کردم می خواستم صورتش که قبل مال من بوده لیس بزنم هم مزه خوبش را بچشم هم صورتش را با زبانم لمس کنم من دست داشتم ولی زبانم دوست داشت این کار را کند خبری از موجوده نیمه زنده نبود بعد مردی آمد مردی که موهایش سفید نبود آمد مردی که موهایش سفید نبود و کم سن و سال بود آمد مردی که موهایش سفید نبود و کم سن و سال بود وتا به حال ندیده بودمش امدو بالای سرم نشست نمی دانم به چه فکر می کرد بعد دقیقه ها جسمی که مال من بوده را در اختیارش گذاشتم... صبح مردم بالای سرم جمع نشدن آدمها مرا ندیدند هیچ کدامشان نمی خندیدند از کنار من رد نمی شدند صدای قرآن می آمد صدای قرآن و گریه می آمد صدایی که نباید می آمد ولی آمد.مردم بالای سرم نیامده بودند ولی حالا هستند زیر لبهاشان حرفهای عجیبی می زنند وقتی مرا گذاشت و رفت پوشش داشتم همان لباسهایی که داشتم و حالا ندارم رویم پارچه ای کشیدند که پوشیده باشم آنها نمی دانستند من مرده ام؟!هیچ دعایی برایم خوانده نشد نمی دانم چرا نفرینم می کردند رویم خاک ریختند و لحد را چیدند و رفتند آنها رفتند مردمی که برایم دعایی نخواندند و رویم خاک ریختند و لحد را چیدند رفتند هوا تاریک شد سال ها گذشت؟!استخوان هایم مانده بود همان مرد آمد همان مردی که نشانه هایش یادم نیست خاک ها را کنار زد،نه می کند به استخوان هایم رسید از خاک جدا می کرد و در کیسه ای شل می گذاشت کارش که تمام شد استخوان هایی که قبل مال من بوده را با خود برد و می خواست در جای دیگر دفن کند چطور می خواست دفن کند این فکر او هم بود با همان کیسه یا استخوانهایم را روی خاک بچیند و بعد....چطور؟! من چیزی نفهمیدم شما فهمیدین به من هم بگین:imoksmiley: __________________ 7 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ نویسندش از اسکیزوفرنی رنج میبرده احتمالا 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ یکی کشته بودتش........... کلا توی دنیایی زندگی خمیکرده که کسی بهش توجه ای نداشته حتی به مرد و جسدش 2 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۰ یارو رو سنگسارش کرده بودن ........ واسه همین نفرینش میکردن و از اول تو چاله بود همینطور استخوناش رو جا به جا کردن 4 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۰ دیگه از کشور شیران خبری نیست همه شیرهارو دندوناشون رو کشیدن فقط شغالها موندن 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۰ یارو رو سنگسارش کرده بودن ........ واسه همین نفرینش میکردن و از اول تو چاله بود همینطور استخوناش رو جا به جا کردن ایول راس میگه 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده