venoos*m 593 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ تو همه جا با منی ....در قلبم .....در روحم ...در جسمم .........اما باز هم دلم برایت تنگ میشود ........همیشه و هر لحظه ....دلتنگ توام زندگی من ..........وقتی که دلم بهانه ات را میگیرد ......به سراغ دفتر خاطراتمان میروم که کمی ارامش کنم .....اما او خودت را میخواهد .....صدایت را .........نگاهت را .......اغوشت را ........ 3 لینک به دیدگاه
venoos*m 593 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدکها قسمت کنم تا..... تا به گوش تو برسانند یادت هست می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند غـم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار من اکنون صاحب دشتی قاصدکم اما نگفته بودی قاصدک هایی که ازاشک خیس شده اند میمیرند.... قرارمان همینجا باشد اینجا خانه ی دلتنگیهای من اینجا میعادگاه عاشقانه های من اینجا آرامگه من است من خواهم نوشت و تو آزادی بیایی و بخوانی و بنویسی یا بیایی و بخوانی و ننویسی و جاری خواهی شد در نوشته های من و قلبت خواهد تپید در واگویه هایم و تو در پی نوازشهایم سر بر زانوانم خواهی نهاد و من بوسه ها خواهم دزدید از لبان شیرینت وقتی در میان نوازشهایم مستِ مست شدی و خواهی دید اینگونه برای همیشه تو را خواهم داشت بی گله و شکایت از نبودنت من با قلمم تو را آنگونه که میخواهم می آفرینم و دوباره همچون روزهای زیبایمان .... خودِ ِ خودِ عشق خواهی شد یادت هست؟ همانکه دل از من ربود همانکه همه ی زندگی اش بودم و هنوز همه ی زندگی من است همانکه چون کوه استوار ایستاده بود تا ابد !! و هنوز چون کوه استوار ایستاده ام تا ابد همانکه بی من نمیتوانست باشد و هنوز بی او نمیتوانم باشم دوباره خواهم آفرید بیاو ببین من میشوم خالق و تو میشوی مخلوق دوباره نوازشت خواهم کرد و تو بوسه خواهی کاشت بر گونه ام و خورشید چشمانم خواهد درخشید قرارمان همینجا خانه ی دلتنگیهایم 4 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ آری… چه بی رحمانه.. آمده است که بماند… برای همیشه… غم تو… 7 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ سخت بود فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فرامـوش میکردم...! 5 لینک به دیدگاه
venoos*m 593 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ دلتنگی باز امشب دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ، می دانم که می دانی. در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه می کنی به چشمانم وقتی فکر میکنم به آن لحظه نفس میگیرد این قلب خسته ام وقتی فکر میکنم به تو را داشتن،با خود میگویم ای کاش که زودتر تو را داشتم تو مرواریدی هستی پنهان در اعماق قلب زندگی ام که زیبا کردی با حضورت زندگی مرا ، عاشقانه کرده ای صحنه بی پایان، لحظه ها را دلتنگی آمده تا بگوید همیشه در قلب منی عشق تو در دلم غوغا کرده تا بگویم تا ابد مال منی ناز نگاه تو ، برق نگاه زیبایت نرفته از جلوی چشمهایم هنوز گرمی دستهایت ،گرم نگه داشته دستهایم را هنوز احساس میکنم در کنارمی نفسهایم آمده تا بگوید به عشق تو است که زنده ام 5 لینک به دیدگاه
hamedaria 20 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، ۱۳۹۲ پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را گفتا سببی هست بگویم آن را من چشم توام اگر نبینی چه عجب من جان توام کسی نبیند جان را 4 لینک به دیدگاه
hamedaria 20 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، ۱۳۹۲ دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟ کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟ هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟ 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ با تمام وجودم میگم دوری ازت سخته... 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ من از میان همه ی شما منتظر کسی بودم که نیامد! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ دل هاهم ... برایت تنگ شده اند ... آخر تو که نمی دانی ... برای فراموش کردنت دودل شده ام ... . 5 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ ای کاش یکی بیاید کــه وقت رفتن، نرود ... 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ زیر ِ بار ِ خستگی زیر ِانبوه ِ تنهـــایی خم نخـــواهم شد امـید آمـدن تو قوی ترست از رنج ِ انتـــظار...! 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۲ با تو گفتم تا بدانی با همه نا ی، بی ناجی ام تو، سکوتت خنجریست بر قلب من و حضورت، مرهمی بر زخم من پس، باش تا همیشه با من باش حتی اگر خاموشی… 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۲ برای دیدن چشمانت برای لمس دستانت برای با تو بودن تا قیامت صبر خواهم کرد فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها یقین در من موج می زند که روزی با تـــــو خواهم بود 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۲ تنهایی کبوتری*ستْ جَلد هرچه می*پرانمَ*ش دوباره بازمی*گردد به خانه*اَم 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش ولی آهسته میگویم الهی بی اثر باشد 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ خاطرت اِنقدر عزیزه که توی تصورم... جاتو خالی می ذارم یه عمری غصه می خورم 4 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگریست ... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ انصاف نيست رفتن آدمها با خودشون باشه اما فراموش کردنشون با ما ...! 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۲ تو که نمی دانی... دیشب آنقدر باران آمد که اگر بگویم یاد تو نبودم ... باران با من قهر می کند !! آنقدر از پنجره بیرون را نگاه کردم که ... اگر بگویم منتظر تو نبودم پنجره با من قهر می کند ... آنقدر دلتنگ خوابیدم که اگر بگویم خواب تو را ندیدم ... خوابت هم مرا ترک می گوید 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده