mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۹۱ دیگــر نـمی نــویسـمت ... هــرکـس بــه چشــم هــایــم نگــــــاه کنــد تـــو را خــواهــد خــوانـد.... 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۹۱ تو آنجا من اینجا همه راست می گفتند تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ ولت میکنم و می رم نه اینکه دوستت نداشته باشم ها ... بین خودمون باشه از نخودی بودن متنفرم .... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگوییم تا چه اندازه تنهایی من بزرگ است.. و تنهایی من شبیخون حجم ترا بیشتر نمیکرد. و خاصیت عشق این است. بیا اب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام. بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ حالا که همش تو رویاست بذار دلتنگت بمونم مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم قلب من می گه که هستی اما چشمام می گه نیستی خیلی سخته باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی بگو که هنوز چشاتو رو به عشق من نبستی چشم من می گه تو رفتی اما قلبم می گه هستی مگه میشه تو نباشی تو مثه نفس می مونی دستای گرمتو کاشکی تو به دستم برسونی دستم بی تو بی پناه ِ می میرم وقتی نیستی مگه میشه باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی حالا که همش خیاله بذار دستاتو بگیرم بذار تو فرض محالم با تو باشم تا بمیرم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم حالا که همش تو رویاست بذار دلتنگت بمونم مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم…. 4 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه میکنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است. 2 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ میروم شاید کمی حال شما بهتر شود میگذارم با خیالت روزگارم سر شود از چه میترسی برو دیوانگیهای مرا آنچنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود میروم دیگر نمیخواهم برای هیچ کس حالت غمگین چشمانم ملالآور شود باید این بازندهی هر بار – جان عاشقم – تا به کی بازیچه این دست بازیگر شود ماندنم بیهوده است امکان ندارد هیچ وقت این منِ دیرینِ من یک آدم دیگر شود 1 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ کافیست کسی اسمم را صدا بزند بعد از اسمم ویرگول بگذارد کمی مکث کند٬ وبگوید:خوبی؟ انوقت هیچ نمیگویم ٬واز گریه منفجر میشوم لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ سر میز شام یاבت ڪـﮧ مے افتم بغض مے ڪنم اشڪ در چشمانم حلقـﮧ میزنـב هــمـﮧ متعجب نگاهم مے ڪننـב لبخنـב میزنم و میگویــــــــم چقـבر בاغ بوב 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری دوری، فاصله و فضا بین ماست و تو این را نشان دادی و ثابت کردی نزدیک، دور، هر جایی که هستی و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد یک باره دیگر در را باز کن و دوباره در قلب من باش و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم و این عشق می تواند برای همیشه باشد و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم دوران صداقت، و من تو را داشتم در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید نزدیک، دور، هرجایی که هستی من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید یک باره دیگر در را باز کن و تو در قلب من هستی و من از ته قلب خوشحال خواهم شد تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم می دانم قلبم برای این خواهد تپید ما برای همیشه باهم خواهیم بود تو در قلب من در پناه خواهی بود و قلب من برای تو خواهد تپید 3 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ من در این لحظات پر از تشویش بغض غریبی در گلو دارم چشمانم به تصرف اشکهایم در آمده بی پناهی دستانم را آزار میدهد تصمیم توآتش به دل و جانم می اندازد اما باز هم درمقابل خواسته تو مهر سکوت برلبانم میزنم اندیشه با هم بودنمان را به تاراج می برم سرتعظیم در مقابل این فراق اجباری فرود میآورم وبه چشمان بی مهر تو لبخند می زنم 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ ياد سهراب بخير! آن سپهري که تا لحظه ي خاموشي گفت: تو مرا ياد کني يا نکني باورت گر بشود، گر نشود حرفي نيست؛ اما... نفسم مي گيرد در هوايي که نفس هاي تو نيست! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ باران بهانه بود كه زیر چتر من تا انتهای كوچه بیایی. كاش نه كوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد... همیشه به یادتم 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ وقـتــے دلــتــنــگـــ ِ تـــو مــے شـــوم .. وقــتــے عَـطـر ِ تـنت را مـےخـــواهـَـــم .. مـن بـــ ِ بـــاد هَــــم الـتـمـاس مـــےکــــنَـم .. خــــــدا کـــ ِ جـــای ِ خـــــود دارد! .. 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ گاهی خیال میکنم روی دست خدا مانده ام.... خسته اش کرده ام خودش هم نمی داند با من چه کند 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ گاهـی آدم دلـش میخواهد کفش هایش را در بیاورد، یواشکـی نوک پا نوک پا از خودش دور شـود، بعد بزند به چاک فرار کند از خودش .. 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ چشمانم گریان هست اخر ادم مرا حوایی دزدیده که تنها به من میگفت من دوستت هستم وای افسوس او از دشمن هم بدتر بود دلم هنوز خون میچکد 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ بهترین کسی که مرا در اغوش میکشد.............خودم بهترین کسی که اشکهایم را پاک میکند............خودم بهترین کسی که دلداریم میدهد........خودم میدانی دیگر جز خودم به هیچ کس نیاز ندارم 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ زیر پتو..... پارا جمع می کنم توی دلم... یک ورق دلتنگی زیر سرم... یک نفس تنهایی هم قفسم... بخار می شود شب طولانی... راستی در علوم چه خوانده بودیم؟ چه بود بعد تبخیر؟ میعان؟ شاید میعان است... این غروب تنهایی! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر، ۱۳۹۱ تو گفتی که پرنده ها را دوست داری اما آن ها را داخل قفس نگه داشتی تو گفتی که ماهی ها را دوست داری اما تو آن ها را سرخ کردی تو گفتی که گل ها را دوست داری و تو آن ها را چیدی پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری من شروع کردم به ترسیدن. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده