رفتن به مطلب

گفتگوی صمیمانه بچه های حقوق


Yekta.M

حقوقی هستید ؟  

37 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. حقوقی هستید ؟



ارسال های توصیه شده

اگه بخوایم از یه فروشنده کتاب حقوق تو انقلاب کتاب حقوقی بخریم در عین حالی که نشون ندیم اطلاعات حقوقیمون کمه و بتونیم یکم گپ و گفت حقوقی داشته باشیم با توجه به این مطلب که کم تر از 5 دقیقه هم زمان داریم چه بایست کرد ؟ سپاس:ws3:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.3k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اگه بخوایم از یه فروشنده کتاب حقوق تو انقلاب کتاب حقوقی بخریم در عین حالی که نشون ندیم اطلاعات حقوقیمون کمه و بتونیم یکم گپ و گفت حقوقی داشته باشیم با توجه به این مطلب که کم تر از 5 دقیقه هم زمان داریم چه بایست کرد ؟ سپاس:ws3:

 

 

 

با این تفاصیل بهتره از اول فکر چنین نطق بیش از اندازه رو از سر بیرون کرد و فقط اسم کتاب رو به فروشنده بگید و بدون ابروریزی بیشتر ان را خریداری کنید.:ws3::w16:

لینک به دیدگاه
با این تفاصیل بهتره از اول فکر چنین نطق بیش از اندازه رو از سر بیرون کرد و فقط اسم کتاب رو به فروشنده بگید و بدون ابروریزی بیشتر ان را خریداری کنید.:ws3::w16:

کاش به همین راحتیا بود:ws3:

لینک به دیدگاه
قببووللل باوشههه:icon_razz:

 

اوون بیمارستانه تموم شد؟

آخراشه داریم تجهیزاتو تکمیل میکنیم:icon_redface:

 

اگه بخوایم از یه فروشنده کتاب حقوق تو انقلاب کتاب حقوقی بخریم در عین حالی که نشون ندیم اطلاعات حقوقیمون کمه و بتونیم یکم گپ و گفت حقوقی داشته باشیم با توجه به این مطلب که کم تر از 5 دقیقه هم زمان داریم چه بایست کرد ؟ سپاس:ws3:

میری میگی کتاب قانون مدنی استاد کاتوزییانو میخوام

چهل پنجاه تومن که پول کتابو دادی چون مدنی خیلی سنگینه اسمشو بیاری یارو میفهمه خیلی حالیته

خیلی شیک و مجلسی کتابو تحویلت میده و میای بیرون:w02:

 

سلام بر تالار گفتگوی بدون گندمممم حقته خالی باش:sigh::4564:

 

:hanghead:زودی میام با کلی انرژی اینجارو میندازیم رو غلتک گریه نکن باباجونی:sad0:

لینک به دیدگاه

 

میری میگی کتاب قانون مدنی استاد کاتوزییانو میخوام

چهل پنجاه تومن که پول کتابو دادی چون مدنی خیلی سنگینه اسمشو بیاری یارو میفهمه خیلی حالیته

خیلی شیک و مجلسی کتابو تحویلت میده و میای بیرون:w02:

 

اینم ایده خوبیه.... ولی رفتم یه داستان باحالی اتفاق افتاد یادم بنداز برات تعریف کنم گندم:ws3:

لینک به دیدگاه
:icon_gol:... سلام به همه حقوقی ها و غیرحقوقی های گل انجمن ...:icon_gol:

 

 

 

 

این تاپیک رو با این هدف ایجاد کردم که بچه های حقوق والبته بچه های گل سایر رشته ها بتونن دور هم

 

 

جمع و از حال هم باخبر بشن و گپ و گفتی هم با حقوقی ها داشته باشن ...:4chsmu1:

 

 

توضیحات نظرسنجی : هدف از این نظرسنجی شناسایی حقوقدانان واقعیست...love070.gif

 

چرا شما شرکت نمی کنی در این گفتگو؟

لینک به دیدگاه
اینم ایده خوبیه.... ولی رفتم یه داستان باحالی اتفاق افتاد یادم بنداز برات تعریف کنم گندم:ws3:

 

کتاب حقوقی میخای برای کی بخری حالا:ws28:حالا گپ و گفت حقوقی نداشته باشی نمیشه؟برو خریذ کن بیا بیرون از مغازه دیگه:ws3:

الان من اومدم یادت بندازم تعریف کنی داستانتو:w02:

لینک به دیدگاه
عهههه وااااا چقد این تاپیک پیشرفت کرده و من ندیده بودم:ws3:

خوشم میاد حقوقی نیستید ولی حقوقی ها رو دوست دارید تو تاپیک گفتگوشون ترکوندید:ws28:

ما اینیم مکانیک اینه

یادم رفت شکلک اعتماد به سقف کدوم بود :ws52:

لینک به دیدگاه
بگو بگو دوستان منتظرن میلاد:ws3:

 

کتاب حقوقی میخای برای کی بخری حالا:ws28:حالا گپ و گفت حقوقی نداشته باشی نمیشه؟برو خریذ کن بیا بیرون از مغازه دیگه:ws3:

الان من اومدم یادت بندازم تعریف کنی داستانتو:w02:

 

منتظریم :whistle:

خب به علت میزان زیاد پیام هایی که از طرف علاقه مندان به دست ما رسیده داستان خرید کتاب حقوق رو براتون تعریف مینمایم

 

من یه اسم باحال براش گذاشتم .....عشق با طعم حقوق یا دخترک حقوق فروش.....

هشدار: خواندن این داستان برای حقوقدانان ترم یک و سال اخر و همینطور وکلایی که فردا روز دادگاهشونه به هیچ عنوان توصیه نمیشود...

 

تمام اسامی و رخدادهای داستان واقعیست و اسناد آن موجود می باشد

 

ما طبق معمول هر هفته که یکروز رو اختصاص میدیم برای پرسه در شهر( معمولا این پرسه زنی حوالی چهار راه ولیعصر م انقلاب و پارک ملت می باشد) رفتیم برای گشت زنی و امار گیری اوضاع شهرمون...همینجور که داشتیم میگشتیم رسیدیم به خیابون انقلاب یکهو یک انرژی وصف ناپذیری مثل اهنربا ما رو به سمت خیابان منیری جاوید( دوستان حقوقی حتما خوب اشنایی دارن) کشوند همینجور که به سمت پایین در حرکت بودیم و داشتیم از مناظر حقوقی لذت میبردیم ..اقا چشمتون روز بد نبینه ما یکهو میخکوب شدیم جلو یه مغازه...اسم مغازه رو نمیبرم چون تبلیغات میشه ...دوستان حتما نیکول کیدمن و کیم کارداشیان رو خوب میشناسن...این بندی سراپا تقصیر صحنه ای رو روبرو خویش ملاحضه مینمودم که به احتمال زیاد هر هزار سال یکبار و با تقارن معنوی بهرام و زهره امکان پذیر میشه ....تلفیقی از این دو بانوی زیبا درون این مغازه عظیم الشان در حال عمل فروشندگی بودند... تا دقایقی زیاد من همینجور وایساده بودم و انگشت در دماغ...یعنی انگشت در دهان هاج و واج در حال ریکاوری بودم....بالاخره دل و به دریا زدیم و از اون حالت منجمد خارج شدیم...تاکید میکنم فقط و فقط برای کنجکاوی وارد مغازه شدیم ....اینجا بود که من ایمان اوردم بهشت و جهنم تو همین دنیاست...

to be continue :ws3:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...