رفتن به مطلب

گفتگوی صمیمانه بچه های حقوق


Yekta.M

حقوقی هستید ؟  

37 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. حقوقی هستید ؟



ارسال های توصیه شده

برا تلطیف فضا من چند تا از خاطرات گندم و براتون بگم خیلی جالبه :ws3:

یه روز از گندم می پرسن :برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم:ws28:

این خیلی جالب بود

گندم دو سال پیش میخواست تصدیقش و بگیره برا همین رفته بود اموزشگاه رانندگی یه روز معصومه تو انجمن دیدش و ازش پرسید چطور بود ؟ گفت : خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود .. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل:ws28:

 

وای وای یادم افتاد چند وقت پیش اتنا با گندم صحبت میکرده برمیگرده میگه: من" ‏حافظ کل قرآنم"، ‏گندم میگه: ‏از این قران کوچیکا یا بزرگا:ws3:

 

یه بار گندم تعریف میکرد برام که شب تولد باباش میخواسته پیتزا بگیره غافلگیرش کنه بعد زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ گندم میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا ، یه پیتزا می

خواستم:ws28:

گندمه دیگه :ws28:

ارزو تعریف میکرد که گندم ميره كارواش بهش ميگن پس ماشينت كو ؟ ميگه راه نزديك بود پياده اومدم:ws3::icon_pf (34):

 

حالا میخوام خاطراتش رو کتاب کنم با اجازه خودش:w02:

بعدا میام بقیش و میگم :whistle:

 

میلاد گندم بیاد پوستت کنده است گفته باشم

راستی پشت عروس من این حرفارو میزینی آره دیگه نه:vahidrk:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.3k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

میلاد گندم بیاد پوستت کنده است گفته باشم

راستی پشت عروس من این حرفارو میزینی آره دیگه نه:vahidrk:

بمن چه از خودش بپرس خاطرات خودشه من بی تقصیرم:ws3:

لینک به دیدگاه
برا تلطیف فضا من چند تا از خاطرات گندم و براتون بگم خیلی جالبه :ws3:

یه روز از گندم می پرسن :برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم:ws28:

این خیلی جالب بود

گندم دو سال پیش میخواست تصدیقش و بگیره برا همین رفته بود اموزشگاه رانندگی یه روز معصومه تو انجمن دیدش و ازش پرسید چطور بود ؟ گفت : خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود .. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل:ws28:

 

وای وای یادم افتاد چند وقت پیش اتنا با گندم صحبت میکرده برمیگرده میگه: من" ‏حافظ کل قرآنم"، ‏گندم میگه: ‏از این قران کوچیکا یا بزرگا:ws3:

 

یه بار گندم تعریف میکرد برام که شب تولد باباش میخواسته پیتزا بگیره غافلگیرش کنه بعد زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ گندم میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا ، یه پیتزا می

خواستم:ws28:

گندمه دیگه :ws28:

ارزو تعریف میکرد که گندم ميره كارواش بهش ميگن پس ماشينت كو ؟ ميگه راه نزديك بود پياده اومدم:ws3::icon_pf (34):

 

حالا میخوام خاطراتش رو کتاب کنم با اجازه خودش:w02:

بعدا میام بقیش و میگم :whistle:

:w58:هم شاعری؟هم نویسنده؟ بعد مخاطب های این کتابت.. منم /اتی/ارزوست و گندم نقش اول؟

خودت کجایی؟ بعدش گندم مامان ژونی من شده ها.. حواست باشه.. یه دفعه دیدی منم دست قلمم خوب شد.. خاطراتتو نوشتم..:ws3:

لینک به دیدگاه
:w58:هم شاعری؟هم نویسنده؟ بعد مخاطب های این کتابت.. منم /اتی/ارزوست و گندم نقش اول؟

خودت کجایی؟ بعدش گندم مامان ژونی من شده ها.. حواست باشه.. یه دفعه دیدی منم دست قلمم خوب شد.. خاطراتتو نوشتم..:ws3:

 

بنویس دخترم :icon_gol:

لینک به دیدگاه

بابا این خاطرات رو ول کنید..

هیچی منو دوست نداره... البته خوب شا نمیبینید که...

من با یه دست دارم مینویسم.. دستم شکسته...:sad0:

مامان ژونی نمیدونه .. با اتی. به هیچ کس نگفتم..البته فقط ستاره میدونه منتظربودم اتی پایان نامشو بده تموم شه..مامان ژونی هم امتحاناتشو..

تو باغ پرندگان لیز خورم.. :sad0:

لینک به دیدگاه
:w58:هم شاعری؟هم نویسنده؟ بعد مخاطب های این کتابت.. منم /اتی/ارزوست و گندم نقش اول؟

خودت کجایی؟ بعدش گندم مامان ژونی من شده ها.. حواست باشه.. یه دفعه دیدی منم دست قلمم خوب شد.. خاطراتتو نوشتم..:ws3:

من نه شاعرم نه نویسنده ذهنم همه این کارا رو میکنه:whistle:

گندم توانایی جذب مخاطب داره:ws3:

خوش بحالت که همچین مادری داری:w16:

 

از من گفتن :gnugghender:

من اهل ریکسم مستر:w02:

بنویس دخترم :icon_gol:

بنویس دخترش:ws3:

لینک به دیدگاه
من نه شاعرم نه نویسنده ذهنم همه این کارا رو میکنه:whistle:

گندم توانایی جذب مخاطب داره:ws3:

خوش بحالت که همچین مادری داری:w16:

 

 

من اهل ریکسم مستر:w02:

 

بنویس دخترش:ws3:

 

:ws3::a030::w16::icon_pf (34)::whistle:گفتم دست به نوشتنت خوبه. به زبان شکلک نوشتم.. خودت معنیش کن:ws3:

لینک به دیدگاه
بابا این خاطرات رو ول کنید..

هیچی منو دوست نداره... البته خوب شا نمیبینید که...

من با یه دست دارم مینویسم.. دستم شکسته...:sad0:

مامان ژونی نمیدونه .. با اتی. به هیچ کس نگفتم..البته فقط ستاره میدونه منتظربودم اتی پایان نامشو بده تموم شه..مامان ژونی هم امتحاناتشو..

تو باغ پرندگان لیز خورم.. :sad0:

الی جدا:4564:

اخیی:hanghead:

الان تو گچه؟

چرا لیز خوردی؟

کی خوب میشه؟

لینک به دیدگاه
من نه شاعرم نه نویسنده ذهنم همه این کارا رو میکنه:whistle:

گندم توانایی جذب مخاطب داره:ws3:

خوش بحالت که همچین مادری داری:w16:

 

 

من اهل ریکسم مستر:w02:

 

بنویس دخترش:ws3:

دخترم خانواده من lastpost-left.png:w16:

لینک به دیدگاه
مگه دستت طوری شده معصوم :sad0:

 

بابا این خاطرات رو ول کنید..

هیچی منو دوست نداره... البته خوب شا نمیبینید که...

من با یه دست دارم مینویسم.. دستم شکسته...:sad0:

مامان ژونی نمیدونه .. با اتی. به هیچ کس نگفتم..البته فقط ستاره میدونه منتظربودم اتی پایان نامشو بده تموم شه..مامان ژونی هم امتحاناتشو..

تو باغ پرندگان لیز خورم.. :sad0:

 

نوشتم دیگه.. اون بالا. اره بابا بزرگ ژونی. مچ دست چپم در رفته. تا ارنج تو گچه..تازه حالمم خوب نیست. شانس اوردم کلا دستم شکست..

لینک به دیدگاه
نوشتم دیگه.. اون بالا. اره بابا بزرگ ژونی. مچ دست چپم در رفته. تا ارنج تو گچه..تازه حالمم خوب نیست. شانس اوردم کلا دستم شکست..

 

خوب مواظب باش معصوم جان دست راسته حالا یا چپ ؟

لینک به دیدگاه

خدا حفظتون کنه قدر خونوادتون رو بدونید چون دنیا خیلی کوتاه و البته بی رحمه و عمر خوشبختی بسیار کم

لینک به دیدگاه
الی جدا:4564:

اخیی:hanghead:

الان تو گچه؟

چرا لیز خوردی؟

کی خوب میشه؟

اوهووووم...

بله تا ارنج..

سه شنبه رفتیم باغ پرندگان.. فکر کنم سه شنبه.. قبلشم دکتر بودما.. بعد دیگه خواهرزاده کوچیکم میدود به سمت اب.. میترسم نره بپره توش.. باهام لیز میخوره میام بگیرمش.. دستم میمونه زیرم.. با شدت میفتم زمین..

کلی نشستم وسط باغ پرندگان گریه کردم منی که گریه نمیکنم...ابروم رفت:4564:

لینک به دیدگاه
نوشتم دیگه.. اون بالا. اره بابا بزرگ ژونی. مچ دست چپم در رفته. تا ارنج تو گچه..تازه حالمم خوب نیست. شانس اوردم کلا دستم شکست..

خوب بابایی نوشتم که..

 

خوب مواظب باش معصوم جان دست راسته حالا یا چپ ؟

چپ شانس اوردم چپه..

:4564:

خدا حفظتون کنه قدر خونوادتون رو بدونید چون دنیا خیلی کوتاه و البته بی رحمه و عمر خوشبختی بسیار کم

:whistle:اره واقعا یه دفعه دیدی من مردم.. یکی از خانواده کم شد.. اره میلاد:ws3:

لینک به دیدگاه
خدا حفظتون کنه قدر خونوادتون رو بدونید چون دنیا خیلی کوتاه و البته بی رحمه و عمر خوشبختی بسیار کم

 

ممنون مهندس خوش فکر پسر خودم:icon_redface:

لینک به دیدگاه
اوهووووم...

بله تا ارنج..

سه شنبه رفتیم باغ پرندگان.. فکر کنم سه شنبه.. قبلشم دکتر بودما.. بعد دیگه خواهرزاده کوچیکم میدود به سمت اب.. میترسم نره بپره توش.. باهام لیز میخوره میام بگیرمش.. دستم میمونه زیرم.. با شدت میفتم زمین..

کلی نشستم وسط باغ پرندگان گریه کردم منی که گریه نمیکنم...ابروم رفت:4564:

اخ اخ خیلی ناراحت شدم میخوای بیام عیادتت:4564:

 

:whistle:اره واقعا یه دفعه دیدی من مردم.. یکی از خانواده کم شد.. اره میلاد:ws3:

نه خدا نکنه زبونت و محکم گاز بگیر

نه ولی ما یه زمان یه خانواده بودیم اینجا ولی الان همه رفتن فقط خاطره ها باقی میمونم

ممنون مهندس خوش فکر پسر خودم:icon_redface:

خواهش میکنم مستر پدر

لینک به دیدگاه
اخ اخ خیلی ناراحت شدم میخوای بیام عیادتت:4564:

خونه ام میلادددددد.. دستم شکسته .. کل بدنم نشکسته که بیمارستان باشم.. دوست داری بیای:sad0:

 

نه خدا نکنه زبونت و محکم گاز بگیر

نه ولی ما یه زمان یه خانواده بودیم اینجا ولی الان همه رفتن فقط خاطره ها باقی میمونم

مرگ حقه دیگه...

میدونم چی میگی.. ولی ما لفظ نمیام. به خوبی بره جلو انشاللههههه.. خاطراتتته دیگه... دلنشن و سبز در وجودمون رخنه میکنه و شاد میشیم این خوبه ..:w16:

 

خواهش میکنم مستر پدر

 

میلاد یعنی میشه عمو من؟

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...