رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

یک پای ضمـــــایرم می لَنگـد

مــــــــن

تــــــــو

...

به "او" ی لعنتی که می رسم

میمــانم شخص چندم بوده ام ...

 

 

محســـن کیوان

  • Like 5
  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خوونی ...

با بزرگون میشینی ، حرف میزنی ... همه چی میدونی ...

شما که کله ت پُره ، معلمِ مردمِ گُنگی

واسه هر چی که میگن جواب داری ، در نمیمونی

بگو از چیه که من دلم گرفته ...؟!

راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته

گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم ، دلم گرفته ...

 

 

محمد صالح علاء

  • Like 7
ارسال شده در

اشک دست به دامن بغض است که رها شود از این سَدِ سرسخت...

 

نمی داند این میان همیشه دستِ پتروسی فداکار درمیان است...

  • Like 8
ارسال شده در

چقدر دیر فهمید که فقط یک مسافر بوده است

زمانی که حتی برای رفتنش از او خاطره نخواستن

  • Like 7
ارسال شده در

تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو…

تویی که چایت را همیشه تلخ میخوری…

  • Like 6
ارسال شده در

تقصیر تو نبود !

خودم نخواستم چراغ قدیمی خاطره ها خاموش شود !

خودم شعرهای شبانه اشک را فراموش نکردم !

خودم کنار آرزوی آمدنت اردو زدم !

حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند ،

نه تو چیزی بدهکار دلتنگی این همه ترانه ای . . .

  • Like 5
ارسال شده در

عزیزدل نازنین

 

آرام باش

 

من اینجاهستم درست در کنار تو

 

کافی است دستانت را پیش آوری و دستانم رابگیری

 

مرا در آغوشت رها کنی

 

دستانت را دور پیکره من بپیچی

 

و نگاهت را به چشمان منتظر من بدوزی

 

انگاه خواهی دید با چه شوری به سویت خواهم امد

 

عطرحضورت را تضمیمی برای خوشبختی ام قلمداد می نمایم

 

و برای آرامشت سنگ تمام می گذارم

  • Like 4
ارسال شده در

خشکسالی‌ست،

 

ولی تو

 

محال ممکن است،

 

فراموش کرده باشی

 

زنی را که چشم‌هایش

 

خاستگاه ابرهایی‌ست

 

که جز درحوالیِ نگاهِ تو نباریده‌اند!

  • Like 4
ارسال شده در

گم می شوم بی تو

 

در جنگل سکوت و تنهایی

 

آنگاه که از صدای هوهوی باد می هراسم

 

 

 

و در آن تاریکی مبهم

 

بی تو

 

فانوسم می شکند!

 

فقط چند لحظه

 

نبودنت را جبران کن

 

 

 

 

 

13267475401.jpg

  • Like 5
ارسال شده در

فرقی ندارد..

سقفی بالای سرم باشد یا نه..

وقتی چهار دیواری دستانت مال من است . . .

  • Like 4
ارسال شده در

تو رفته ای

 

و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه

 

مهمترین بحران خاورمیانه است و

 

این احمق ها هنوز سر نفت میجنگند...

 

 

پوریا عالمی

  • Like 5
ارسال شده در

می ایم

 

می مانم

 

وبرایت مینویسم اینجا ....

 

مینویسم تا شاید با نوشتن ذره ای از دلتنگیم کم شود

 

مینویسم از خاطراتمان .... از لحظه هایی که هیچوقت فراموش نخواهند شد ........

 

با نوشته هایم....... تو را....... و دفترخاطراتم را مرور میکنم که در برگیرنده تمام خاطرات من است

 

نوشته هایم بی تو معنا ندارند .....

 

پس بمان و همیشه باش

 

زیرا لحظه های زندگیم وخاطراتم تنها به یاد تو و با تو معنا دارد .....

 

دوستت دارم .......

  • Like 6
ارسال شده در

حرفی تازه تر بگو

با من که در کهنگی این روزگار

بالا و پایین می روم

و ذرات زندگی ام،

در لحظه های بی هراس حل می شوند!

بر فراز امروز بایست

و سکوت شب را، با ستاره هاشور بزن!

از ماه بگو

من، کویرِ سخن های ناشنیده ام...!

  • Like 7
ارسال شده در

هیچ رقیبی ندارم/آیینه/ که…

هر روز تو را نگاه میکند..

او را هم شکست خواهم داد…

  • Like 6
ارسال شده در

وقتی خواب برای فرار از بیداری باشد تمام شده ای...:ws37:

  • Like 4
ارسال شده در

هنوز نمی دانم

 

کعبه ی دلت کجا پنهان است

 

دلم طواف می خواهد...!

  • Like 6
ارسال شده در

من امشب خواب می بینم

میان ماندن و رفتن

رسیده جان به بی وزنی

تو می آیی به خواب من

در آن دنیای خاموشی

برایت شعر می چینم

لبالب از تو رویایم

تو را در خواب می بینم

  • Like 2
ارسال شده در

مخاطب خاص من نگران نباش

 

نمی شود دوستت نداشت

 

لجم هم که بگیرد از دستت

 

دفترچه ی خاطراتم

 

پر از ناسزاهای عاشقانه میشود!!!...

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
ارسال شده در

همین که سرت را روی شانه ام می گذاری

 

و به خواب می روی

 

آرامش آوار می شود روی دلم یکهو

 

لحظه های روشن با تو بودن

 

کاش تمام نشود

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
ارسال شده در

میدانم عاشق بارانی

 

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

 

 

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد

 

این اشکهای من است که بر روی تو میبارد

 

آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

 

 

عشق همین است و راه آن نفسگیر

 

 

باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،

 

دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...