رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یک استکان چای تازه دم

به سلامتی ِ تو !

و یک شعر کوتاه

برای دلخوشی خودم.

 

چیز بیشتری ندارم

در این ضیافت کوچک

میزبان من,

میهمان

اندیشهء تو !

  • Like 9
لینک به دیدگاه

از حساب و کتاب بازار عشق

هیچ گاه سر در نیاوردم !

و هنوز نمی دانم چگونه می شود

هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

...من بدهکارت می شوم ؟

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خواهش میكنم :

بی حوصلگی هایم را ببخش ،

بداخلاقی هایم را فراموش كن ،

بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ،

در عوض من هم تورا می بخشم كه مسبب همه ی اینهایی

  • Like 8
لینک به دیدگاه

خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار

حال که بزرگ شده ام

و

کسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن

  • Like 5
لینک به دیدگاه

قناری دلتنگ

 

سالها

 

شاهد بود نگاه ثابت عاشقانه آهو و پلنگ را

 

و دق کرد عاقبت

 

خونين جگر و حسرت به دل

 

در کنج کارگاه نمايشگاه تاکسيدرمی ...!

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مرا دیوانه نامیدند...

به جرم دلدادگی‌هایم٬

به حکم سادگی‌هایم٬

مرا نشان یکدیگر دادند و خندیدند!!!

مرا بیمار دانستند...

برای صداقت در حمایت‌هایم٬

نجابت در رفاقت‌هایم٬

نسخه تزویر را برایم تجویز کردند!!!

مرا کُشتند و با دست خود برایم چاله‌ای کندند...

به عمق زخم‌هایم٬

به طول خستگی‌هایم٬

منِ بیمارِ دیوانه٬

نمی‌خواهم رهایی را از چاه تنهایی...

که مردن در این اعماق تاریکی٬

به از با آدمک‌ها زیستن در باغ رویایی!!!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتی حرفی برای گفتن نیست

یا ذوقی برای شنیدن نیست

وقتی حال خندیدن نیست

یا میلی برای دیدن نیست

و وقتی پای رسیدن نیست

یعنی بهانه ماندن نیست

وقتی قصه ای برای خواندن نیست

در سر ، جای هوای تازه گنجانیدن نیست

از این بند امید رها شدن نیست

یعنی راهی جز رفتن نیست

وقتی بهانه ماندن و پای رفتن نیست

هیچ چاره ای جز مردن نیست

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...