s.zarei 3090 ارسال شده در 11 خرداد، 2012 تانشكنند ، دشنه وخنجر نمي شوند هرچند ، قاب قاب مهارند "شيشه ها " 4
sam arch 55879 ارسال شده در 11 خرداد، 2012 شِکوه کنم از دست روزگار.... چون دمِ دست است.... اما چه فایده..... همه یقه اش را چاک چاک کرده اند.... دیگر لطفی ندارد.... اندکی باید خود زنی کرد..... 8
s.zarei 3090 ارسال شده در 13 خرداد، 2012 بــــه نــوای کــدام لالایــی، وجــدانت را خــوابانده ای، که اینچــنین بــی خــیالی .. نمی دونم چه عدالتیه!!!! ما می سوزیمو می گن حکمت خداست اونا تو خوشی غرق میشن و میگن رحمت خداست!!! این کدوم عدالته که ازش حرف می زنن؟ عجیبه مگه نه؟ 7
*Sanaz* 10640 ارسال شده در 14 خرداد، 2012 میدونین چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟ اینکه هر کاری در توانِت هست برای کسی انجام بدی ، بعد برگرده بگه :مگه من ازت خواستم ...! 8
ترانه18 8013 ارسال شده در 14 خرداد، 2012 روزهــای بدون تــو را ، هرگـز نخواهــم شمرد ؛ تــا وقتی که برگشتی ؛ بگویــم همین دیــروز بود 6
s.zarei 3090 ارسال شده در 15 خرداد، 2012 خدا کنه بارون بیاد... درست یک عمر که ندیدمت!واسه همینه که به اندازه یک بغضی که هیچ نمی شکنه!به اندازه تنهایی یه تاک توی کویر دلتنگتم!دلم می خواد همه جاده هارو برم .برم و برم تا برسم به اون دور دورا .شاید اون ور خط افق!برم اونقدر که خدا دلش بسوزه شاید واسم یه بارون بیاره.آخه وقتی بارون می باره سبکی رو می بیبنم ،زندگی رو می بینم.آره تو بارون یه نیمکت می بینم ،که منو تو رو کنار هم گذاشته. من بارون رو دوست دارم آخه وقتی بارون می باره خدا تو رو لابه لای قطرات بارون به من هدیه میده آره وقتی بارون میاد تو هم میای،زندگی میاد،عشق میاد، نور میاد، هوا میاد.اما من بارون رو نمی خوام چون زندگی داره ،هوا داره، عشق داره.من بارون رو واسه تو می خوام!درست مثل همه ی چیزهای دیگه که اونا رو واسه تو می خوام.درست مثل آینه ها،چکا وک ها،آسمون ها،نفسهام زندگیم و حتی خدام.آره بارون رو واسه تو می خوامآخه وقتی بارون میاد عشق از اول خط نوشته میشه. واسه همینه که می گم خدا کنه بارون بیاد 4
ترانه18 8013 ارسال شده در 15 خرداد، 2012 چهارشنبه سوری , شبی بود و گذشت ... ماندم با , آتش بازیه مدام چشمانت چه کنم ؟؟؟ 5
s.zarei 3090 ارسال شده در 15 خرداد، 2012 تو را چه حاجت نشانه من تویی که پا نمی نهی به خانه من چه بهتر آن که نشنوی ترانه من نه قاصدی که از من آرد ، گهی به سوی تو سلامی نه رهگذاری از تو آرد ، گهی برای من پیامی بهار من گذشته شاید غمت چو کوهی به شانه ی من ولی تو بی غم از غم شبانه ی من چو نشنوی فغان عاشقانه ی من خدا تو را از من نگیرد ، ندیدم از تو گر چه خیری به یاد عمر رفته گریم ، کنون که شمع بزم غیری بهار من گذشته شاید 3
s.zarei 3090 ارسال شده در 16 خرداد، 2012 اين غم پنهوني من تو ندونستي چه تلخه اين تو خود شكستن من توندونستي چه سخته 3
s.zarei 3090 ارسال شده در 16 خرداد، 2012 گاهی یه کسی یه چیزی یه .... روی رویاها خط می کشه اونوقت فقط می تونی آرزو کنی که بشه اون خط رو پاک کنی اما گاهی بعد از یه انتظار طولانی و چشم دوختن به اون خط ها وقتی پاک کنی پیدا کردی یه کسی یه چیزی یه .... همه اون رویا ها را با خط های روش یک جا همه روپاک می کنه نه فقط از صفحه دفتر تو بلکه از همه دنیا و هستی اونوقت تنها امید ِ کمرنگ ته قلبت، تاریک می شه خورشید ازت دور شده انگار تو هستی که به قعر یه چاه بی نهایت عمیق پرت شدی جایی که دیگه هیچ دستی بهت نمی رسه و دیگه حتی چیزی برای به انتظار نشستنش هم نداری تا بشه طاقت بیاری تاریکی محض ولی مگه می تونی باور کنی نور بمیره ؟! این تاریکی شاید تمام دنیا رو بگیره ولی تا ابد نخواهد موند دنیا کوچک تر از ابدیتی هست که باورش داری پس منتظر بمون برای رسیدن تا ابد زمان داری "در بی نهایت دور، روزی بهار خواهد شد 1
sweetest 4756 ارسال شده در 16 خرداد، 2012 حرف رفتنـت که می آید ... تـمام کفشهای دنیا را بـینـمان می آورم ... تا تو مبادا برای رفتن ... پایت را در یک کفـش کنی . . . 7
sam arch 55879 ارسال شده در 16 خرداد، 2012 شکایت نمی کنم... نه اینکه طلم ندیدم....نه اینکه حرف ناحق نشنیدم... به زبان نمی آورم....اطرافم گوش شنوا نیست... اما در دل می گویم....نه شکایت...درد و دل...برای آنکه می شنود... 6
s.zarei 3090 ارسال شده در 16 خرداد، 2012 هیچ میدانی ... گمان می کنم .. دلت دیگر برای من تنگ نمی شود.. برای سرخوشی هایم .. خنده هایم و امیدهایم ....... انگار به من نگاه نمی کنی .. یا می خواهی فراموش کنی که من هم هستم .. شاید بقیه .. بهتر با تو حرف می زنند .. کارهای بهتری می کنند.. یا چیزهای بهتری می گویند .. یا .. یا اینکه بیشتر دوستشان داری ....... این روزها .. انگار دلت دیگر برای من تنگ نمی شود ...... خدایا .. تو هم قهر بلدی ... ؟ 6
ترانه18 8013 ارسال شده در 17 خرداد، 2012 بعضی حس ها خاص و ناب هستند مثل بعضی آدمـــــــــا! از دست این بغض لعنتی که تا به تو می رسد دست و پایش را گم می کند و بجای شکستن دنبال جایی برای پنهان شدن می گردد کلافه ام! 8
Ssara 14641 ارسال شده در 22 خرداد، 2012 حماقت یعنی مـن! چه ساده لوحانه ” پایه ” شده بودم... برای خیال ات که ” تخت ” شود 7
ترانه18 8013 ارسال شده در 22 خرداد، 2012 کسـی کـه چــشم بـه راهــه... از کسـی کـه تـــو راهــه ، خــستـه تــــره !!! [TABLE=class: ncode_imageresizer_warning] [TR] [TD=class: td1][/TD] [TD=class: td2][/TD] [/TR] [/TABLE] 8
Ssara 14641 ارسال شده در 25 خرداد، 2012 اینجا زمین است ساعت به وقت انسانیت خواب است دل عجب موجود سخت جانی ست! ... هزار بار تنگ می شود ، می شکند ، می سوزد ، می میرد! و باز هم می تپد ... برای چه نمی دانم!!!... 8
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 25 خرداد، 2012 گردنم درد می کند از همان وقتی که همه چیز را به گردن من انداختی دوست نداشتنت را بی توجهی هایت را رفتنت را خیانتت را...! 8
ترانه18 8013 ارسال شده در 25 خرداد، 2012 همه ی .. دردم این است ! یک نفر در زندگی .. من هست که نیست ... 8
ارسال های توصیه شده