Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۰ من اصلا با این بحث ها موافق نیستم. متاسفانه همواره تئوری های روانشناسی یا سایر مکاتب،با شرایط ایران مقایسه میشه و نتیجه بد میده. شما وقتی در میدان جنگی و دشمن هم اسلحه اش را به قلبت نشانه گرفته،یا باید بزنی یا کشته شی. فقط سیاه یا فقط سفید،دقیقا توی یک شرایطی معنا میده. 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ من اصلا با این بحث ها موافق نیستم. متاسفانه همواره تئوری های روانشناسی یا سایر مکاتب،با شرایط ایران مقایسه میشه و نتیجه بد میده. شما وقتی در میدان جنگی و دشمن هم اسلحه اش را به قلبت نشانه گرفته،یا باید بزنی یا کشته شی. فقط سیاه یا فقط سفید،دقیقا توی یک شرایطی معنا میده. این ها از هیچ تئوری روانشناسی حداقل در این تاپیک برگرفته نشده اند. و یکی از ویژگی های تفکر شرقی است. دوئالیستی به تفکرات صفر و یکی گفته میشود. خب به خاطر همینه که حکومت ایدوئولژیک پذیرفته ایم. به خاطر همینه زیر یوغ یه نفر داریم زندگی میکنیم. به خاطر همینه که ساختار قدرتمون از بالا به پائینه! انتقاد تخریب به حساب میاد. همسویی در حکومت به عنوان یک نقطه ی قوت به حساب میاد! توی جنگ بله! اما آیا قضاوت های ما هم میدان جنگ هستش؟ 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ این ها از هیچ تئوری روانشناسی حداقل در این تاپیک برگرفته نشده اند. و یکی از ویژگی های تفکر شرقی است.دوئالیستی به تفکرات صفر و یکی گفته میشود. خب به خاطر همینه که حکومت ایدوئولژیک پذیرفته ایم. به خاطر همینه زیر یوغ یه نفر داریم زندگی میکنیم. به خاطر همینه که ساختار قدرتمون از بالا به پائینه! انتقاد تخریب به حساب میاد. همسویی در حکومت به عنوان یک نقطه ی قوت به حساب میاد! توی جنگ بله! اما آیا قضاوت های ما هم میدان جنگ هستش؟ من نگفتم فقط تفکر غربی،منظورم تفکرات غیر بومی،چون شرایط بومی را درک نمیکنه،ممکنه اینجا صدق نکنه. قضاوت های ما هم امروز حالت جنگ به خودش گرفته،چون همه جا سرکوب شده،مقابل خودش را دشمن میبینه. به هر حال شما مشکل را در چه کسی میبنید برای این قضاوت های یکطرفه؟ 7 لینک به دیدگاه
vahik 514 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ قوام السلطنه را یکسره نفی میکنیم و در مقابل کوروش و امیرکبیر و دکتر مصدق را در حد یک افسانه بالا میبریم من فكر ميكنم اين مسأله به سطح غير واقعي توقعات ما از سايرين برميگرده اصولا توقع چه زياد و چه كم ، در زندگي ، آرامش رو از انسان سلب ميكنه به نظر من ريشه اين ناهنجاري ، در همين موضوع هست 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ من نگفتم فقط تفکر غربی،منظورم تفکرات غیر بومی،چون شرایط بومی را درک نمیکنه،ممکنه اینجا صدق نکنه. قضاوت های ما هم امروز حالت جنگ به خودش گرفته،چون همه جا سرکوب شده،مقابل خودش را دشمن میبینه. به هر حال شما مشکل را در چه کسی میبنید برای این قضاوت های یکطرفه؟ مشکل اصلی در خود ماست. در نحوه ی فکر کردمون. مثلا ما یه تئوریسنی داریم توی شهرسازی به نام الکساندر. خیلی آدم باحالیه. این مدرک اصلیش ریاضی بود. تحت تاثیر گرافها یه مقاله نوشته بود در مورد این که شهر مثل درخت است. سال بعدش یه مقاله چاپ کرد شهر درخت نیست! و تفکر خودش رو نقد کرده بود. گفت من قبلا اشتباه میکردم و نمیشه با پدیده های شهری مثل درخت برخورد کرد. من میگم ما باید همیشه یه درصدی از احتمال رو به اشتباهات خودمون اختصاص بدیم. گاهی وقت ها حق رو به مخالف بدیم. راستشو بخوای اسی چند وقتیه تحت تاثیر یه کتاب هستم. (میمون برهنه) تازه متوجه شدم که بعضی وقت ها خیلی بی منطقم! الانم اصلا نمیتونم بهت بگم که اینی که دارم میگم درسته! چون دارم به نسبی بودن همه چیز بیش از پیش اعتقاد پیدا میکنم. فکر کنم مغزم یه ذره جابه جا شده! :icon_pf (34): 7 لینک به دیدگاه
MEHDI RAHBAR 233 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ اجازه بدهید با تمام حرفهایتان موافق نباشم. بد در اصل بد است و خوبی هم خوب. نمی گم ادم خوب یا بد، بلکه می خواهم بگویم که ما انسانها برای تعیین مرزهای مشخصی که افکارمان را مشخص می کند نیازمند خوبی و بدی، سفیدی و سیاهی هستیم.در ضمن نباید یادمان برود که کسانی که امروز نام نیکی دارند نیک اندیشیده اند و نیکی کرده اند پس حق شان است که همیشه به خوبی یاد شوند. ولی با قست دیگر حرفتان موافقم که نباید زود قضاوت کنیم و با نا اگاهی تصمیم بگیریم که بلای جان جامعه ی ماست. 6 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ به نظر من هیچ چیزی تو این دنیا مطلق نیست... گاهی دل یک سنگ ترک برمیداره و از توش یه گل جوونه میزنه... ظالم ترین آدمای روی زمین هم دل داشتن ...اما ایرانیا این عادت زشت رو دارن که خیلی دهن بین هستن کافیه یکی بگه فلانی عجب آدم مزخرفیه از فردا تمام اطرافیانش فقط خصوصیات منفیشو میشمارن اصلا انگار نه انگار که این آدم همون آدم دیروزی بود که دوستش داشتی ... رضاشاه ظالم بود یه نونوا رو تو کوره انداخت چرا انداخت؟ چون ظالم بود؟نه چون نونوا فلانقدر از مردم پول میگرفت نونی تحویلشون میداد که جلوی سگ میذاشتی قهر میکرد ظالم بود با سرمایه ملی راه آهن راه انداخت ظالم بود واسه مردم دانشگاه ساخت... مشکل ما اینه که نمیبینیم...چشممونو باز نمیکنیم ...دهن بینیم بلا نسبت بازم تکرار میکنم بلانسبت مثل گوسفندیم تا به یه جوب میرسیم هممون میمونیم یکی که پرید همه میپرن حالا میخواد زیر پات جوب باشه میخواد پرتگاه توجهی به اینا نداریم 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ اجازه بدهید با تمام حرفهایتان موافق نباشم. بد در اصل بد است و خوبی هم خوب. نمی گم ادم خوب یا بد، بلکه می خواهم بگویم که ما انسانها برای تعیین مرزهای مشخصی که افکارمان را مشخص می کند نیازمند خوبی و بدی، سفیدی و سیاهی هستیم.در ضمن نباید یادمان برود که کسانی که امروز نام نیکی دارند نیک اندیشیده اند و نیکی کرده اند پس حق شان است که همیشه به خوبی یاد شوند. ولی با قست دیگر حرفتان موافقم که نباید زود قضاوت کنیم و با نا اگاهی تصمیم بگیریم که بلای جان جامعه ی ماست. درود . درست است که همواره ما آنچیزی که نامطلوب میپنداریم را از آن به عنوان چیز بد یاد می کنیم. اما گاهی به جای آنکه رفتار انسان ها را قضاوت کنیم، خودشان را قضاوت میکنیم.به عنوان مثال وقتی کسی دروغ گفت ، وی را آدم بدی می پنداریم. اما در واقع وی آدمی است که رفتار بدی از وی سر زده، اما الزاما ممکن است کلا انسان بدی نباشد. امروزه ضرورت انعطاف پذیری و پرهیز از تفکر قطبیت گرا و دوقطبی بر همه آشکار شده است و نمی توان به راحتی گفت که فلان چیز و یا فلان کار یا فلان کس به طور کلی بد است. 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ به نظر من هیچ چیزی تو این دنیا مطلق نیست... گاهی دل یک سنگ ترک برمیداره و از توش یه گل جوونه میزنه...ظالم ترین آدمای روی زمین هم دل داشتن ...اما ایرانیا این عادت زشت رو دارن که خیلی دهن بین هستن کافیه یکی بگه فلانی عجب آدم مزخرفیه از فردا تمام اطرافیانش فقط خصوصیات منفیشو میشمارن اصلا انگار نه انگار که این آدم همون آدم دیروزی بود که دوستش داشتی ... رضاشاه ظالم بود یه نونوا رو تو کوره انداخت چرا انداخت؟ چون ظالم بود؟نه چون نونوا فلانقدر از مردم پول میگرفت نونی تحویلشون میداد که جلوی سگ میذاشتی قهر میکرد ظالم بود با سرمایه ملی راه آهن راه انداخت ظالم بود واسه مردم دانشگاه ساخت... مشکل ما اینه که نمیبینیم...چشممونو باز نمیکنیم ...دهن بینیم بلا نسبت بازم تکرار میکنم بلانسبت مثل گوسفندیم تا به یه جوب میرسیم هممون میمونیم یکی که پرید همه میپرن حالا میخواد زیر پات جوب باشه میخواد پرتگاه توجهی به اینا نداریم 4 لینک به دیدگاه
MEHDI RAHBAR 233 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ من هم نگفتم که حتما هر کسی با یک کار اشتباه بد می شود و یا کسی با یه کار خوب یهترین آدم دنیا!!! ولی می گم واقع بین باشیم، اطلاعاتمونو ببریم بالا، زود قضاوت نکنیم، تصمیم مناسب بگیریم و بدبین هم نباشیم. این جوری مشکلمون حل میشه ولی با این حرف که بیام هر چیز خوب و بدی هم که الان است رو زیر سوال ببرم چون می خوام دوئالیست نباشم هم موافق نیستم. جامعه ما همین جوری مشکل کم نداره بیاییم ما هم یه گره بزرگ به مشکلات بزنیم. اصلا چرا از خودمون شروع نکنیم و خودمون همون نقش ادم خوبه رو تو جامعه بازی نکنیم(البته شاید هم این فقط یه شعاره). حالا ادم خوب کیه؟ ادم خوب اشغال زمین نمی ریزه، حق کسی رو پایمال نمی کنه، کمربند ایمنی رو می بنده، با خانوادش مهربون هست، مملکت ش رو دوست داره و... همین چیزهای ساده میشه ادم خوب به خدا ستارخان هم همین جوری شد ستارخان(البته نمی دونم رو اسب می نشست کمربند می بست یا نه!!!؟؟؟) پس خوبی هست در کنار بدی. تا بدی نباشد نمی توان خوبی را دید و ما فقط زود قضاوت می کنیم یا اشتباه وگرنه هرکسی در هر دورانی باید قضاوت کند و خوب بد را از هم جدا کند. 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۰ دیروز یکی از دوستانمون با یکی دیگه از دوستانمون چنان دعواش شد، که گفتیم کلا قطع رابطه کردند امروز با هم رفتند پارک و قربون صدقه هم می رفتن. ملتی هستیم ها! 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۰ راه حل چیست؟؟ در مقام شهروندی، راه حل هر فرد نسبت به فرد دیگه ی متفاوته. چون برای حل رفتارهای اجتماعی نامناسبی که در سطح گسترده ای عادته، بهترین و اثرگذارترین راه حل، راه حل پائین به بالا است. در واقع هر فردی با توجه به شرایط اجتماعی و محیطی و خانوادگی و ... که داره باید تصمیم بگیره. اما به صورت عام میشه به یه سری تمرین ها دست زد. مثلا با کسانی دوست شد که از نظر عقیدتی و فکری باهات متفاوت باشند. یا در مورد حرفای طرف مقابل و مخالف فکر کرد. عصبانی نشد. از صفت های ترین، کبیر، خفن، خوف و ... پرهیز کرد! هر وقت دیدن یه نفز داره در مورد چیزی اغراق میکنه بدونید چیزی رو برای پنهان کردن داره. مشکلات رو پذیرفت. نقد را پذیرفت. به راحتی و بدون تعصب! شرایط مکانی و زمانی رو در نظر داشت من حدود 4 ساله دارم در این موضع روی خودم کار میکنم. نمیدونم چقدر تونستم موفق باشم، اما خیلی با 4سال قبل تفات دارم و به قول دوستم خیلی قابل تحمل تر از قبل هستم!!! 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۱ سوال : چه کسی مقصر بود؟ 1-نادر 2- سیمین 3- مستخدم 4- شوهر مستخدم 5- پدر نادر 6- ترمه 7- دختر مستخدم 8- معلم ترمه و ... خاکستری دیدنم آرزوست... 1 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۱ کلی نگریم!سیاه میبینیم و سفید! یا خوب خوب یا بد بد! یا فرشته یا شیطان! در فرهنگمان هم راه پیدا کرده است. با یک مخالفت کوچک ،با هم دشمن می شویم و میخواهیم در همه ی زمینه ها پوزه ی یکدیگر را به خاک بمالیم! در مورد رجال سیاسی مان هم همینطور ... یا می پرستیمشان یا از آن ها متنفریم. به یک سری لقب کبیر و بزرگ و عادل و آقا میدهیم. یک سری دیگر را خیانتکار و جانی می نامیم. هیچ وقت خاضر نیستیم بپذیریم که هر پدیده ، هر عارضه ، هر انسانی ترکیبی است از تعدادی صفات ، که ما میتوانیم تعدادی از آن ها را مطابق میلمان تشخیص بدهیم و تعدادی را مغایر ... از همسرمان هم همین انتظار را داریم و حتی شخصیت های تاریخی مان را به دو دسته ی سیاه و سفید تقسیم می کنیم و در باره ی آن ها به قضاوت می نشینیم. قوام السلطنه را یکسره نفی میکنیم و در مقابل کوروش و امیرکبیر و دکتر مصدق را در حد یک افسانه بالا میبریم و اگر طرفدار و یا مقابل هرکدام باشیم محال ممکن است کوچکترین استدلالی را در تصمیم مستحکم و غیرقابل نفوذمان دخالت دهیم. قضاوت هایمان کلی و تفکرمان دوئالیستی است. تعادل در قضاوت هایمان نداریم. کسی که برای ما عزیز و دوست داشتنی است چنان الوهیتی برایش قائل می شویم که همه چیزدانمان نیز میشود. اگر کارشناس مسائل دینی باشد و در مورد اقتصاد و هنر و تئاتر و شهرسازی هم نظر بدهد نظرش ، برایمان رهنمود است! *** براستی چرا این چنین است؟ و یا اصلا این چنین نیست؟ منتظر نظرات خوبتان هستم. فک کنم اینجوری که شما توصیف کردی خودش یه جور سیاه بینی خودمون هست 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۱ فک کنم اینجوری که شما توصیف کردی خودش یه جور سیاه بینی خودمون هست درود بر هوتن عزیز خب از لحاظ عرفی درست می گویی! معمولا جامعه شناسا در مورد خودانتقادی، مسئله رو به صریح ترین و سخت ترین وجه ممکن بیان میکنند. همون بحث اعتقاد به نسبیت هست که اینجا اتفاق می افته. مثلا شما چنان به نسبیت اعتقاد داری که انگار یک چیز مطلقه در صورتی که خود نسبیت این امر رو زیر سوال میبره! اینجا هم این قضیه دوقطبی دیدن، آنقدر نویسنده را کلافه کرده، که این چنین سیاه می نویسد... و البته بنده خود به بیان کوبنده ی ایرادات اعتقادات دارم، "اگر قصد اصلاح وجود داشته باشد." و جنبه ای برای تحمل وجود داشته باشد! 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۱ درود بر هوتن عزیزخب از لحاظ عرفی درست می گویی! معمولا جامعه شناسا در مورد خودانتقادی، مسئله رو به صریح ترین و سخت ترین وجه ممکن بیان میکنند. همون بحث اعتقاد به نسبیت هست که اینجا اتفاق می افته. مثلا شما چنان به نسبیت اعتقاد داری که انگار یک چیز مطلقه در صورتی که خود نسبیت این امر رو زیر سوال میبره! اینجا هم این قضیه دوقطبی دیدن، آنقدر نویسنده را کلافه کرده، که این چنین سیاه می نویسد... و البته بنده خود به بیان کوبنده ی ایرادات اعتقادات دارم، "اگر قصد اصلاح وجود داشته باشد." و جنبه ای برای تحمل وجود داشته باشد! درود زیبا گفتی ممنون 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۴ اندیشه هایی نظیر همین موضوع تاپیک بود که ما رو تشویق میکرد که حتی از شام و نهارمونم بزنیم و بیایم تالار و گپ بزنیم. الان باید برگردیم به دوران کودکی و نوجوانیمون و در مورد مثلا سایز کفشمون تو 10 سالگی تاپیک بزنیم که بازارمون رونق داشته باشه. فرار مغز ها برای این تالار هم از همین رو اتفاق افتاد. 5 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اردیبهشت، ۱۳۹۴ موافقم من اون زمان خیلی بچه سال تر بودم نظراتم رو گاهی میخونم میبینم چقدر فرق کرده (خبیث تر شدم ) ...اینجا اومدن یه سری ضرر هایی داشت یکیش گذاشتن همون وقت زیاد بود از خواب و خوراک و درس میزدیم میومدیم اینجا ولی خوبیش این بود همه جور افکاری رو میدیدی اینجا از هر نوع فرهنگ و طرز تفکری یجورایی یه جامعه کوچیک بود ...برای یک تازه جوان جای خوبیه واسه اینکه خودشو پیدا کنه ... به نظرم بار علمی معنوی تاپیک ها اون زمان خیلی بالاتر از الان بود ... و توجه به تاپیک های علمی هم بیشتر بود یادمه هر تاپیکی اون زمان تو تالار زیست میزدیم حداقل 5-6 نفر میخوندن و تشکر میزدن سوال میپرسیدن اما الان زیر پست های علمی فقط محمد یه تشکر میزنه و تاپیک به تاریخ میپیونده ... خوب هر سال که میگذره تمایلات نسل بعد به مسائل مختلف اجتماعی و تجمعات مجازی مختلف تغییر میکنه ...اون موقع وایبر و واتس اپ و تانگو و تویتر و فیسبوک و ...یا نبود یا انقدر شناخته شده نبود که ملت وقتشون صرف هر هر کردن تو گروپ بکنن میومدن اینجا ... قدیمی های فعال که اصلا پیداشون نیست آدم بزرگتر که میشه مشکلاتش هم بزرگتر میشه فکر کنم هر کسی دنبال گرفتاری های خودش باشه ... به طور خلاصه پیر و پاتال ها سنشون و گرفتاری ها ایجاب نمیکنه بیان و نسل جدیدم طرز تفکرشون متفاوته (این نسل دچار فرار مغزها نشدن ، رو نمیکنن چشم نخورن ) 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده