رفتن به مطلب

یه شعر در مورد ایران بگو


saeed99

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 44
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 3 هفته بعد...

وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم

 

 

 

گویی شکست شیر را از موش باور میکنم

 

 

 

وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم

 

 

 

من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم

 

 

 

وقتی تو می گویی وطن یکباره خشکم می زند

 

 

 

وان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنم

 

 

 

بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن

 

 

با تخت جمشید کهن من عمر را سر می کنم

 

 

 

وقتی تومی گویی وطن بوی فلسطین می دهی

 

 

من کی نژاد عشق با تازی برابر می کنم

 

 

 

وقت تو می گویی وطن از چفیه ات خون می چکد

 

 

من یاد قتل نفس با الله و اکبر میکنم

 

 

 

وقتی تو میگویی وطن شهنامه پرپر می شود

 

 

من گریه بر فردوسی آن پیر دلاور میکنم

 

 

 

بی نام زرتشت مَهین ایران و ایرانی مبین

 

 

من جان فدای آن یکتا پیمبر می کنم

 

 

 

خون اوستا در رگ فرهنگ ایران می دود

 

 

 

من آیه های عشق را مستانه از بر می کنم

 

 

 

وقتی تو می گویی وطن خون است و خشم وخودکشی

 

 

 

من یادی از حمام خون در تَلِ زَعتَر(اردوگاهی در فلسطین) میکنم

 

 

 

ایران تو یعنی لباس تیره عباسیان

 

 

 

من رخت روشن بر تن گلگون کشور می کنم

 

 

 

ایران تو با یاد دین زن را به زندان می کشد

 

 

 

من تاج را تقدیم آن بانوی برتر می کنم

 

 

 

ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست

 

 

 

من کیش مهر و عفو را تقدیم داور میکنم

 

 

 

تاریخ ایران تو را شمشیر تازی می ستود

 

 

 

من با عدالتخواهیم یادی ز حیدر میکنم

 

 

 

ایران تو می ترسد از بانگ نوایِ نای و نی

 

 

 

من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم

 

 

 

وقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یار و غم

 

 

 

من کی گل"امید"را نشکفته پر پر میکنم

 

 

 

 

 

 

"مصطفا بادکوبه ای

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سرفراز باشی میهن من ** ای فدایت جان و تن من

 

پر بها تر از هر گوهر ** خاک پاک تو وطن من

 

 

یادگارِ خونِ عاشقانِ بی نشان ** تا ابد بود تو را حق نگه دار

 

 

ای شمیمِ دلنوازِ عشق و معرفت ** سرزمین پاک ما ای ایـــران

 

 

دوستت دارم .. مهد دین مــن .. دوستت دارم .. بهترین مــن .. دوستت دارم سرزمین مـن

 

 

گر بخواهد دمی دشمنی هلاک تو ** گر بخواهد کسی یک وجب ز خاک تو

 

 

می شوم تا مرزت روانه ** خصم دون، می رانم ز خانه

 

 

با سلاحی از خشم و کینه ** سینـه اش مـی گیـرم نشانـه

 

 

دوستت دارم .. مهد دین مـــن .. دوستت دارم .. بهترین مـــن .. دوستت دارم سرزمین مـن

 

سرفراز باشی میهن من ** ای فدایت جان و تن من

 

پر بها تر از هر گوهر ** خاک پاک تو وطن من

 

 

ایران ایران ایران ایران ایران ایـران

 

 

یادگار خون عاشقان بی نشان ** تا ابد بود تو را حق نگه دار

 

 

ای شمیم دلنواز عشق و معرفت ** سرزمین پاک ما ای ایـــران

 

 

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
( حجم ۳٫۴۳ مگا بایت )

گذرواژه : www.downloadneshan.com

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

.

 

 

بوم وبرما که نام آن ایـــــــــــــــران است

 

بوم وبرما که نام آن ایران است

مجروح میان آتش و توفان است

ققنوس صفت دوباره برخواهد خاست

صد بار نشان داده که جاویدان است

*

پیری ست که از جای جوان می خیزد

هر چند که از خواب گران می خیزد

این هستی نوشونده ایران منست

می افتد و باز پرتوان می خیزد

*

در معبر تند بادهای تاریخ

در مهـلکه های جانگزای تاریخ

این میهن سربلند ما ایران است

همپوی زمان و پا به پای تاریخ

*

ماییم که دیرینه درین دنیاییم

دیروزیِ رهنورد تا فرداییم

در چنبرۀ زلزله خیز تاریخ

ویران شده بارها و پابرجاییم

*

ایران شکنان اگرچه صدرنگ بُدند

در کشتن و تاراج، هماهنگ بُدند

صد سیل بلا رسیدمان کان هریک،

روبندۀ یک ملت و فرهنگ بُدند

*

با اینهمه بیش و کم توانا ماندیم

شایان جهانشهری فردا ماندیم

در سنگر فرهنگ گرفتیم پنا ه

در گوهره مان: زبان، همانا ماندیم

*

از تازشِ سیل های بنیان ا فکن

در جـِرز و پیِ خانه به جا مانده لجَن

تا پاک شود خانۀ ما دیگر با ر

باید ز خرد، چراغ کردن روشن

*

هنگام ز خوابگرد برخاستن است

بیداریِ تاریخیِ خود خواستن است

تا در خور ناممان جهان بشناسند،

هنگام دوباره خانه پیراستن است

*

بادا که به کار خویش بینا باشیم

آگاه ز ساز و کار دنیا باشیم

دیروز اگر ز کاروان واماندیم

امروز به کار فتح فردا باشیم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دوستان توجه کنند فضای نقد وسخره گرفتن مسایل مرز باریکی دارند.

مطمئنا چالشهای بزرگ وپارادوکسیکالی درزمینه معنا ومفهوم بسیاری از تعاریف وجود داره که شاید بارها درهمین فضای مجازی درموردشان بحث کرده ایم وصدالبته به تازیانه تجربه درزندگی واقعی انهارا لمس نموده ایم

سعی کنیم فرهنگ بحث را به دور از نیش وکنایه تبیین کنیم

موفق باشیم.:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

1

در رودهای جدایی

ایمان سبز ماست که جاری است

او می رود در دل مرداب های شهر

در راه آفتاب

خم می کند بلندی هر سرو سرفراز

 

2

از خون من بیا بپوش ردایی

من غرق می شوم

در برودت دعوت

ای سرزمین من

ای خوب جاودانه ی برهنه

قلبت کجای زمین است

که بادهای همهمه را

اینک صدا زنم

در حجره های ساکت تپیدن آن ؟

3

در من همیشه تو بیداری

ای که نشسته ای به تکاپوی خفتن من

در من

همیشه تو می خوانی هر ناسروده را

ای چشم های گیاهان مانده

در تن خک

کجای ریزش باران شرق را

خواهید دید ؟

اینک

میان قطره های خون شهیدم

فوج پرندگان سپید

با خویش می برند

غمنامه ی شگفت اسارت را

تا برج خون ملتهب بابک خرم

آن برج بی دفاع

4

این سرزمین من است که می گرید

این سرزمین من است

که عریان است

باران دگر نیامده چندی است

آن گریه های ابر کجا رفته است ؟

عریانی کشت زار را

با خون خویش بپوشان

 

5

این کاج های بلندست

که در میانه ی جنگل

عاشقانه می خواند

ترانه ی سیال سبز پیوستن

برای مردم شهر

نه چشم های تو ای خوبتر ز جنگل کاج

اینک برهنه ی تبرست

با سبزی درخت هیاهوست

 

6

ای سوگوار سبز بهار

این جامه ی سیاه معلق را

چگونه پیوندی است

با سرزمین من ؟

آنکس که سوگوار کرد خاک مرا

ایا شکست

در رفت و آمد حمل این همه تاراج ؟

 

7

این سرزمین من چه بی دریغ بود

که سایه ی مطبوع خویش را

بر شانه های ذوالکتاف پهن کرد

و باغ ها میان عطش سوخت

و از شانه ها طناب گذر مرد

این سرزمین من چه بی دریغ بود

8

ثقل زمین کجاست ؟

من در کجای جهان ایستاده ام ؟

با باری ز فریادهای خفته و خونین

ای سرزمین من

من در کجای جهان ایستاده ام ... ؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سروده‌ی «شیدا» درباره‌ی ایرا‌ن‌زمین

وطن، نام تو نامی دلنشین است / از آن‌رو نام تو ایران زمین است

 

به قول شاعر شیرین زبانی / که این گفتار او از بهترین است

 

اگر فردوس بر روی زمین است / همین است و همین است و همین است

 

ز نام نامی تو مهر خیزد / ز دامانت هماره مشک ریزد

 

سراسر خاک تو زر خیر و سرسبز / که را قدرت؟ که با حسنت ستیزد

 

زمین را گر به گیتی یک نگین است / همین است و همین است و همین است

 

تو را خاک اهوراییست نامت / لبالب از می هستی است جامت

 

چنین فرموده زرتشت پیامبر / که تو جاوید مانی تا قیامت

 

اگر یک نکته نغز و راستین است / همین است و همین است و همین است

 

دماوندت که باشد بام البرز / سرافراز و بلند و خوش بر و برز

 

ستم در سینه‌اش در بند و زنجیر(۱) / نگهبانش یلان با خنجر و گرز

 

که را،(۲) پوری چو پور آبتین(۳) است / همین است و همین است و همین است

 

رهایی بخش تو از ظلم ضحاک / فریدون و یلی چون کاوه بی باک

 

تو را سردار جانبازی چو آرش / و یا رستم نماد مردم و خاک(۴)

 

جهان را گر حصاری آهنین است / همین است و همین است و همین است

 

تو را فرزند دانایی چو سیناست / دگر فردوسی توسی گویاست

 

سپهدار تو شاهی همچو کوروش / که فرمانش بر آزادی دین‌هاست

 

اگر مامی گرانقدر و مهين است / همین است و همین است و همین است

 

وطن، ایران، بهشت آرزویم / به مهر تو سرشته خوی و بویم

 

تو را شیدا صفت من دوست دارم / مرا این باورم باشد که گویم

 

اگر با خون من مهری عجین است / همین است و همین است و همین است

 

پی‌نوشت

۱- ستم=کنایه از ضحاک ستمگر است که می‌گویند به دست فریدون گرفتار و در کوه دماوند زندانی شد.۲- که‌را=کسی را که.۳- پور آبتین=فریدون(فریدون پور آبتین که او را فریدون گاودایه نیز می‌نامند).۴- برخی رستم پهلوان را نماد نیروی مردمی و قدرت سرزمین و خاک ایران می‌دانند.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

به جای شعر اهنگ ای وطن با صدای کارلو ونتی رو براتونمیزارم

توصیفی متفاوت از وطن را گوش دهید

 

آهنگ با کیفیت MP3 128

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آهنگ با کیفیت ۶۴ OGG

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آهنگ با کیفیت WMA 20 ( مخصوص تلفن همراه )

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک غیر مستقیم ( Rapidshare )

آهنگ با کیفیت MP3 128

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

وطن

 

شبی دل بود و دلدار خردمند

 

دل از دیدار دلبر شاد و خرسند

 

که با بانگ بنان و نام ایران

 

دو چشمم شد ز شور عشق گریان

 

چو دلبر شور اشک شوق را دید

 

به شیرینی ز من مستانه پرسید

 

بگو جانا که مفهوم وطن چیست

 

که بی مهرش دلی گر هست دل نیست

 

به زیر پرچم ایران نشستیم

 

ودر را جز به روی عشق بستیم

 

به یمن عشق در ناب سفتیم

 

ودر وصف وطن اینگونه گفتیم

 

وطن یعنی درختی ریشه در خاک

 

اصیل و سالم و پر بهره و پاک

 

وطن خاکی سراسر افتخار است

 

که از جمشید و از کی یادگار است

 

وطن یعنی سرود پاک بودن

 

نگهبان تمام خاک بودن

 

وطن یعنی نژاد آریایی

 

نجابت مهرورزی باصفایی

 

وطن یعنی سرود رقص آتش

 

به استقبال نوروز فره وش

 

وطن خاک اشو زرتشت جاوید

 

که دل را می برد تا اوج خورشید

 

وطن یعنی اوستا خواندن دل

 

به آیین اهورا ماندن دل

 

وطن شوش و چغازنبیل و کارون

 

ارس زاینده رود و موج جیهون

 

وطن تیر و کمان آرش ماست

 

سیاوش های غرق آتش ماست

 

وطن فردوسی و شهنامه اوست

 

که ایران زنده از هنگامه ی اوست

 

بقیه در پست بعدی ....

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وطن آوای رخش و بانگ شبدیز

 

خروش رستم و گلبانگ پرویز

 

وطن شیرین خسرو پرور ماست

 

صدای تیشه افسونگر ماست

 

وطن چنگ است بر چنگ نکیسا

 

سرود باربدها خسرو آسا

 

وطن نقش و نگار تخت جمشید

 

شکوه روزگار تخت جمشید

 

وطن را لاله های سرنگون است

 

ز یاد آریو برزن غرق خون است

 

وطن منشور آزادی کوروش

 

شکوه جوشش خون سیاوش

 

وطن خرم ز دین بابک پاک

 

که رنگین شد ز خونش چهره خاک

 

وطن یعقوب لیث آرد پدیدار

 

ویا نادر شه پیروز افشار

 

به یک روزش طلوع مازیار است

 

دگر روزش ابومسلم بکار است

 

وطن یعنی دو دست پینه بسته

 

به پای دار قالی ها نشسته

 

وطن یعنی هنر یعنی ظرافت

 

نقوش فرش در اوج لطافت

 

وطن در هی هی چوپان کرد است

 

که دل را تا بهشت عشق برده است

 

وطن یعنی تفنگ بختیاری

 

غرور ملی و دشمن شکاری

 

وطن یعنی بلوچ با صلابت

 

دلی عاشق نگاهی با مهابت

 

وطن یعنی خروش شروه خوانی

 

زخاک پاک میهن دیده بانی

 

وطن یعنی بلندای دماوند

 

ز قهر ملتش ضحاک در بند

 

وطن یعنی سهند سر فرازی

 

چنان ستارخانش پاک بازی

 

 

ادامه در پست بعدی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وطن یعنی سخن یعنی خراسان

 

سرای جاودان عشق و عرفان

 

وطن گلواژه های شعر خیام

 

پیام پر فروغ پیر بسطام

 

وطن یعنی کمال و الملک و عطار

 

یکی نقاش و آن یک محو دیدار

 

در این میهن دو سیمرغ است در سیر

 

یکی شهنامه دیگر منطق الطیر

 

یکی من را ز دشمن می رهاند

 

یکی دل را به دلبر می رساند

 

خراسان است و نسل سربداران

 

زجان بگذشتگان در راه ایران

 

وطن خون دل عین القضات است

 

نیایش نامه پیر هرات است

 

وطن یعنی شفا قانون اشارت

 

خرد بنشسته در قلب عبارت

 

نظامی خوش سرود آن پیر کامل

 

زمین باشد تن و ایران ما دل

 

وطن آوای جان شاعر ماست

 

صدای تار بابا طاهر ماست

 

اگر چه قلب طاهر را شکستند

 

و دستش را به مکر و حیله بستند

 

ولی ماییم و شعر سبز دلدار

 

دو بیت طاهر و هیهات بسیار

 

وطن یعنی تو گنجینه راز

 

تفعل از لسان الغیب شیراز

 

وطن آوای جان می پرستان

 

سخن از بوستان و از گلستان

 

وطن دارد سرود مثنوی را

 

زلال عشق پاک معنوی را

 

تو دانی مولوی از عشق لبریز

 

نشد جز با نگاه شمس تبریز

 

مرا نقش وطن در جان جان است

 

همان نقشی که در نقش جهان است

 

وطن یعنی سرود مهربانی

 

وطن یعنی شکوه همزبانی

 

وطن یعنی درفش کاویانی

 

سپید و سرخ و سبزی جاودانی

 

به پشت شیر خورشیدی درخشان

 

نشان قدرت و فرهنگ ایران

 

زعطر خاک وطن گر شوی مست

 

کویر لوت ایران هم عزیز است

 

وطن دارالفنون میرزا تقی خان

 

شهید سرفراز فین کاشان

 

وطن یعنی بهارستان مصدق

 

حضوری بی ریا چون صبح صادق

 

زخاک پاک ما پروین بخیزد

 

بهار آن یار مهر آیین بخیزد

 

که از جان ناله با مرغ سحر کرد

 

دل شوریده را زیر و زبر کرد

 

وطن یعنی صدای شعر نیما

 

طنین جان فضای موج دریا

 

ز دریای وطن خیزد همی در

 

چو آژیر و چو دریادار بایندر

 

وطن یعنی خزر صیاد جنگل

 

خلیج فارس رقص نور مشعل

 

وطن یعنی تجلی گاه ملت

 

حضور زنده ی آگاه ملت

 

وطن یعنی دیار عشق و امید

 

دیار ماندگار نسل خورشید

 

کنون ای هم وطن ای جان جانان

 

بیا با ما بگو پاینده ایران

 

 

استاد مصطفی باد کوبه ای

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ندانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست ِ منست

هنر نزد ایرانیان است و بـــس

ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یکدلانند یـزدان شناس

بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود

کنام پلنگان و شیران شــود

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد

در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم

جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم

بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم

چنین گفت موبد که مرد بنام

بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام

اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار

چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

 

آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی

طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست

آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت

هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست

 

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان

لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

 

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان

موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

 

در پیکر گلهای دلاویز شمیران

عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

 

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران

هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

 

آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست

دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

 

من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ

در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست.

 

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران

بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست.

 

پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران

لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست.

 

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ

چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

 

این کوه بلند است ولی نیست دماوند

این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

 

این شهرعظیم است ولی شهرغریب است

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

.

 

 

سوگند

 

سوگند به خاک پاک آریا

سوگند به زرتشتِ فقيد

سوگند به توراتِ خدا

سوگند به انجيلِ مسيح

سوگند به قرآنِ مجيد

سوگند وَ باز هم سوگند

به حرمتِ کيان سوگند

سوگند به آنچه هست و نيست

سوگند به نطفه ای نفيس

سوگند به آن ديارِ خوب

که تا به تن، جانی بپاست

که تا قلم، بدستِ ماست

که تا دمی، به ما بجاست

وطن، خدای قلبِ ماست

وطن، شعور وُ فهمِ ماست

وطن، اميدِ نسلِ ماست

ذليل، نماند اين وطن

چون عشقِ او، در رگِ ماست

 

برگرفته از: اینترنت با اندکی تغییر

  • Like 2
لینک به دیدگاه

می گویند ایران...می شنوم ایرانم

می گویند خاکِ پاک....می شنوم ایرانم....

 

می گویند بی دریغ است جان....می بینم بر ورقش بزرگ مردان و زنانم...

می گویند تمدن و فرهنگ....با افتخار فریاد می زنم ایرانم...

 

هر چه می گویند و می گویند...من .می بینم و می شنوم....

می بویم و لمس می کنم........ایرانم...ایرانم...ایرانم....

 

اگر قواعد کلاسیک شعر نداشت...بر من ببخشید...:icon_gol:

برای ایرانم بود...:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گردي از راهي نمي خيزد سواران را چه شد؟ / مرده اند از بيم ياران نام داران را چه شد؟

جز صداي جغدها چيزي نمي آيد به گوش / قمريان آخر كجا رفتند ساران را چه شد؟

از حجوم كركسان شوم قلب من گرفت / بلبلان ،قرقاولان ،کبكان ،هزاران راچه شد؟

دور تا دور من از دشمن سياهي ميزند / دوستان ما كجا رفتند ياران را چه شد؟

هر كجا سوز زمستان است و تاراج خزان / روح تابستان و اصل نو بهاران را چه شد؟

زير سم لشكر ضحاك پشت من شكست / كاوه لشكر شكن كو شهسواران را چه شد؟

لشكر توران به قلب سرزمين ما رسيد / رستم و گودرز كو اسفندياران راچه شد؟

خشكسالي در زمين بيداد وقوقا مي كند / بخشش هفت آسمان كو باد وباران رت چه شد؟

قمريان آخر كجا رفتند ساران را چه شد؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...