رفتن به مطلب

حس مرموز...


ارسال های توصیه شده

ما برگهایی هستیم در آغوش زمان فعلاً سبز بعداً زرد.یکی زود یکی دیر ولی زرد.پس بر ...چه

 

تکیه کنیم؟ در نهایت آنقدرغرورمان شکسته خواهد شد که مجبور می شویم زمین را ببوسیم

 

همانی که همیشه روی آن پا می گذشتیم.پس سعی نکنیم که به سبز بودنمان ببالیم.اگر خیلی

 

لیاقت داشته باشیم از زمین برچیده می شویم و در لای دفتر خاطرات یک آدم احساسی خشک و

 

به حبس ابد محکوم می شویم.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 627
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

برای بودن, گاهی لازم است که نباشی!

شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد.... .

اما دور نباش....

دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....

فراموشی همان نزدیکیهاست!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی حس جاری شدن است

زندگی کوشش و راهی شدن است

از تماشاگر اغاز حیات

تا به جایی که خدا می داند

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مــن بـرای ِ /تنـهـا نبـودن/آدم هـای ِ زیـادی دور و بـرم دارم ... آن چیـزی کـه نـدارم ... کسی بـرای ِ /بـا هم بـودن/ اسـت!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یادت چه گرم مرا در آغوش می فشارد

بركه ی لبخندت پشت قاب...مرا سیراب نمیكند

هوسِِِِِِِِ ِ ..

سمفونی ناب انگشتهایت با تار موهایم

و انحنای ظریف لبهایت وقتی كه برایم میخواند

چنگ می اندازد به روح خراشیده ام

چشم بر میدارم از قاب و

از اینهمه خواستن دور می شوم

"می ترسم"

غرق شوم

غرق دریای یادت

و تو

مرا چون همیشه پس بزنی...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

گندم بودن را دوست دارم

 

در همهمه باد ؛ پرکنده شدن را

 

برای روزی که شاید

...

زیر دندانهای تو له شوم

 

چرا درویم نمی کنی ؟

 

مرا کلاغ های سیاه تمام کردند . .

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من دلم می خواهد

ساعتی غرق درونم باشم

عاری از عاطفه ها

تهی از موج سراب

دورتر از رفقا

خالی از هرچه فِراق

من نه عاشق هستم

نه حزین ِ غم ِ تنهایی ها

من نه عاشق هستم

ونه محتاج نوازش یا مهر

 

من دلم تنگ خودم گشته و بس

  • Like 3
لینک به دیدگاه

این روزها

دلم

اصرار دارد

فریاد بزند ..../!

اما ..../

... ... ... من

جلوی دهانش را

میگیرم

وقتی میدانم

کسی

تمایلی به شنیدنِ

صدایش را

ندارد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بزرگ که میشوی

غصه هایت زودتر از خودت

قد میکشند،

دردهایت نیز!

غافل از آنکه لبخندهایت را

... در آلبوم کودکیت

جا گذاشته ای...

شاید بزرگ شدن

اتفاق خوبی نباشد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سیگارش را می گذارد زیر لبش و می گوید :

 

آتیش داری داداش ؟!

 

جواب می دهم :

... ...

توی جیبم که نه ...

ولی در دلم دارم ...

 

به کارت میاد .........؟!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

حالا ديگر نه در تاريخ

نه فلسفه

و نه حتي در كوچه هاي خلوت مي توان تو را بوسيد

تنها شعر تنها در شعر

شايد بشود يك شب از شبانه هاي چشم تو را دزديد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...