شــاروک 30242 ارسال شده در 21 دی، 2012 هنوز هم… از بین کارهای دنیا… دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد . . . 4
mani24 29665 ارسال شده در 9 بهمن، 2012 اکنون می سرایم من شعر شعری از جنس سپهر شعري به پاكي مهر و مي سازم كلبه اي با رو انداز حصير تا بدانند كه من حقير چه نيلو فر هاي كبير بر مرداب دلها مي نشانم ولي اي كاش مرداب مي بلعيد اين نيلوفر ناب كه نيمه شب آنرا من بر چيدم از قلب مهتاب تا ننشيند غبار بر گلبرگ ها يي كه هستند از تبار آب 6
sam arch 55879 ارسال شده در 9 بهمن، 2012 هم بازی شدم با پرده ی خیال....به حُکم آنکه پیروز شد.... بار دیگر واقعی شود... هم او..هم من.... شاید این بار که بیدار شدم....جای رقص پرده ی پنجره در باد... رقص موهای رها شده در بادت نصیب من شد... 3
mani24 29665 ارسال شده در 11 بهمن، 2012 گفته بودی وقتی دلت برام تنگ شد چشمانت را ببند و... به یادم لحظه ای بیاندیش . صدایت را میشنوم و می آیم! رفتی و دلتنگت شدم ! چشمانم را بستم و اندیشیدم .. حالا دلم برای دیدن دنیا تنگ شده !!! 2
mani24 29665 ارسال شده در 11 بهمن، 2012 پستوی روح من چنان از تو انبـــــــــــــــــــــا شته است که قلب من ... به آذوقۀ خاطــــــــــــــــــــــ ــــــــرات تو سال های قحطیت را نفس می کشد هنـــــــــــــــــــــــ ـوز ! 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 27 خرداد، 2013 پس از دیدن تو زندگی ام دو تکه شد! بی تو بودن... با تو بودن ... و من تمام لحظه های بی تو بودن را ... با خیال با تو بودن پر می کنم ! من عاشق تکه ي با تو بودن زندگی ام هستم ! 3
mani24 29665 ارسال شده در 27 خرداد، 2013 در دلم آشوب است در و دیوارش سیاه از شعار «من نمی خواهم تو را » کوچه هایش باریک روزهایش تاریک خفقان حاکم دل زندگی هم مشکل تا دل شاد دراین دنیا هست هوس این دل آشفته. . . دریغ گذرعشق به این کوی خرابه. . . هرگز انزوا در دل من جا کرده . . . 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 22 تیر، 2013 چـراغـانی ِ ستـاره هـاست چـشمـانِ تــو ! و مـن ... بــرایِ دلــم فــالِ اشـک می گــیرم ! 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 25 تیر، 2013 وقتى كه ميگى ديگه برا هميشه فراموشش كردى ؛ و هيچ احتياجى بهش ندارى ، و تمام فحشهاى دنيا رو نصيبش ميكنى ! درست زمانيه كه : بيشتر از هميشه دلت براش تنگ شده ... !!! 3
mani24 29665 ارسال شده در 13 مرداد، 2013 نیستــی کــه بــریــزمــت روی عمیــق تــریــن زخمــم! نیستــی کــه نمیــرم، نیستــی! از اینهمــه زخمهــای خــالــی نــه، از اینهمــه کــه نیستــی، مُــردم . . . 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 13 مرداد، 2013 ایـنـکـــه میـان دسـتـانَـت لـحـظـه ای چـشـــم هــــایــــم را بـبـنــــدم… و دنـیــــا بـــه سکـوت صـــدای نَـفَـس هــایَـت فــــرو رَوَد نمیــــدانــــــی … چه هـیـجـــانــــی ست … 6
sam arch 55879 ارسال شده در 13 مرداد، 2013 پرده ها کنار برود....حرمت ها هم می رود! بگذار حرمت ها نشکند..... 4
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 20 شهریور، 2013 آرام آرام دانه دانه سنگ ریزه می اندازی میان ِ برکه ی کوچک تنهایی هایم چه ساده پریشانم می کنی ...! 4
sam arch 55879 ارسال شده در 29 شهریور، 2013 باز کن این پرده ی نازک را.... از پَسِ آن... همه چیز را دیدم... بود و نبودش به پَشیزی نمی ارزد ای دوست!... دَستَت را خواندم.. 4
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 11 مهر، 2013 به من حق بده در این ماه رمضان سر افطار با همه نخوردن هایم،روزه گرفتن هایم باز... میل به خوردن نداشته باشم! این بغض ها که تو به خورد من می دهی سیرسیرم می کند...! 3
sam arch 55879 ارسال شده در 16 آذر، 2013 پرده افتاد و دیدم... . . . من عمری در طلب کسی بودم که پشت پرده..بی پرده با دیگری سخن می گفت! 2
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 صدا می زنم تو را... یک بار... دو بار... جوابی نمی شنوم! کدام قلب...؟ کدام چشم...؟ مرا عاشقانه می خواند...؟ من به دلگرمی کدامین دست، از این جاده بگذرم...؟ لحظه های تلخ مرا، تنها، شیرینی یک سیب رسوا می کند...! 1
sam arch 55879 ارسال شده در 16 دی، 2013 پرده ی دلم افتاد... چون عیان شد...مغضوب الیه چشمانت شدم... کاش پرده نمی افتاد... 1
ارسال های توصیه شده