danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟ - سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش! - نمیشه! - چرا؟ - چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن! ... سکوت ... عمو حسن نداریم! - چرا داریم. الآن پهلو مامانه. - ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه! - چشم بابا! ... ... چند دقیقه بعد ... - بابا جون گفتم. - خوب چی شد؟ - هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره دیگه؟ - خوب عمو حسن چی؟ - عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده! - استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟ - نه! - ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم 40 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ :banel_smiley_52: :ws28: :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ گاهی یک اشتباه کوچک میتواند به یک فاجعه ی بزرگ تبدیل شود گویا!!... نتیجه این داستان پر محتوی:هرگز زود تصمیم نگیرید 12 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ خیلی دختر باحالی بود .:aghosh: 7 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ گاهی یک اشتباه کوچک میتواند به یک فاجعه ی بزرگ تبدیل شود گویا!!... نتیجه این داستان پر محتوی:هرگز زود تصمیم نگیرید این انفاق همین چند ساعت پیش برای من افتاد. نزدیک بود به خاطر من یکی بمیره سفره خونه بودم.پاتوقم اونجاست. کارگرش هم رفیقم هست. قلیون میخواستم. به من گفت زغال نگرفته صبر کن بگیره. من هم اینقدر اصرار کردم و کلی منت براش گذاشتم که دیشب مشروب برات گرفتم و از این حرف ها. بالاخره قبول کرد که فن را روشن کنه که زودتر زغال بگیره. برقی که باید فن را وصل کنه یکم مشکل داشته. این پسر را برق میگیره. شانس اورد برق پرید. با این جال 2 دقیقه فقط ویبره زد. بردیمش بیمارستان خوشبختانه نمرد. البته فعلا بیمارستان هست و داره ازمایش میده که یک وقت به بدنش اسیب نرسیده باشه 13 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ :ws28::ws28: مرسييييييييييييييييييييي چه هيجان انگيز و باحال بووووووود 3 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ این انفاق همین چند ساعت پیش برای من افتاد. نزدیک بود به خاطر من یکی بمیره سفره خونه بودم.پاتوقم اونجاست. کارگرش هم رفیقم هست. قلیون میخواستم. به من گفت زغال نگرفته صبر کن بگیره. من هم اینقدر اصرار کردم و کلی منت براش گذاشتم که دیشب مشروب برات گرفتم و از این حرف ها. بالاخره قبول کرد که فن را روشن کنه که زودتر زغال بگیره. برقی که باید فن را وصل کنه یکم مشکل داشته. این پسر را برق میگیره. شانس اورد برق پرید. با این جال 2 دقیقه فقط ویبره زد. بردیمش بیمارستان خوشبختانه نمرد. البته فعلا بیمارستان هست و داره ازمایش میده که یک وقت به بدنش اسیب نرسیده باشه :jawdrop:ینی سالمه؟ اوخییییییییی 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ :jawdrop:ینی سالمه؟اوخییییییییی اره سالم هست. البته دارند ازمایش میگیرند که بدنش اسیب ندیده باشه. اون لحظه ویبره زدنش را اگر میدیدی. داشتم سکته میکردم 4 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ حالا دختره واسه خر ! مامانه و عمو حسن واسه چی حول شدن !؟ 9 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ حالا دختره واسه خر ! مامانه و عمو حسن واسه چی حول شدن !؟ خو چون بابايي زنگ زده! :4chsmu1: 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ نتیجه اخلاقی : کاربد نکنید تا نمیرید ولی عجب بابایی بوده صدای بچشو تشخیص نداده و ایضا چه بچه ی باهوشی بوده 5 لینک به دیدگاه
HaMeD-GibsoN 1859 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۰ یه لطیفه بگم: یروز یکی میره مطب دکتر میگه کمرم درد میکنه.دکتر علت رو میپرسه طرف میگه:دیروز رفته بودم خونه دیدم زنم لخت تو تخته،شصتم خبر دار شد خبریه.فوری دویدم رو ایون دیدم یکی داره در میره.فوری یخچال رو ایون رو بلند کردم پرت کردم سمتش کمرم درد گرفت دکتز نسخشو مینویسه و راهیش میکنه نفر بعدی هم کمرش درد میکرده.دکتر میپرسه چرا؟ طرف میگه: والا دیروز اولین روز کاریم بود.اما من خواب مونده بودم.داشتم در حال دویدن شلوارم رو میپوشیدم که یهو یه یخچال افتاد روم و کمرم رو له کرد دکتر اونم روونه میکنه و نفر بعدی رو میخواد اونم کمرش درد میکرده . دکتر میپرسه چرا؟ میگه والا دیروز رفته بودم خونه دوست دخترم که یهو شوهرش اومد منم در رفتم تو یخچالشون قایم شدم اما نمیدونم کدوم خری یخچال رو از اونجا پرت کرد پایین.کمرم داغون شد.!! 11 لینک به دیدگاه
Atishpare_Shahi 1736 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۰ نتیجه اخلاقی : در هنگام شماره گیری دقت کنید تا دیگران را به کشتن ندهید :4chsmu1: 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۰ بچه های برق لطفا پاسخ بدند. چون دکتر گفت اون طرف شکه شده بوده بیشتر . و گفته بودند اگر یک ادم 2 دقیقه برق بگیره و طرف ویبره بزنه.100 درصد میمیره. پس نتیجه گرفته بودن که رفیقم برق باعث شده شکه بشه و اون 2 دقیقه ویبره برای شکه شدند بودند. لطفا دوستان برقی سایت پاسخ بدند 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۰ بچه های برق لطفا پاسخ بدند.چون دکتر گفت اون طرف شکه شده بوده بیشتر . و گفته بودند اگر یک ادم 2 دقیقه برق بگیره و طرف ویبره بزنه.100 درصد میمیره. پس نتیجه گرفته بودن که رفیقم برق باعث شده شکه بشه و اون 2 دقیقه ویبره برای شکه شدند بودند. لطفا دوستان برقی سایت پاسخ بدند همیشه استثنا هم وجود داره حالا طرف سالمه؟ میگن اگر آپاندیس بترکه میمیری ولی من یه نفرو دیدم سه روز آپاندیس تو بدنش ترکیده بود ولی زنده مونده بود 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ نکته فراموش شده داستان! زن اصلا شوهرش مرده بود 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ بچه های برق لطفا پاسخ بدند.چون دکتر گفت اون طرف شکه شده بوده بیشتر . و گفته بودند اگر یک ادم 2 دقیقه برق بگیره و طرف ویبره بزنه.100 درصد میمیره. پس نتیجه گرفته بودن که رفیقم برق باعث شده شکه بشه و اون 2 دقیقه ویبره برای شکه شدند بودند. لطفا دوستان برقی سایت پاسخ بدند بستگی به ولتاژ وجریان عبوری از بدن داره زمانش فک نکنم به دودقیقه برسه حالا اینارو ولش کن این مال چندوقت پیش بود رفیقت حالش چطور شد اخرش؟ خدمت خوش میگذره؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده