.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۰ هر معمار اگر نیرویی داشته باشد، می تواند خلاف جریان همانگونه که میکل انجلو مخالفت می ورزید، و همان گونه که برومینی و لوکوربوزیه و فرانک لوید رایت عمل می کردند، انان به اینده و به انچه در پیش رو داشتند می اندیشیدند و برای ان تدارک می دیدند. انان به حال توجه نداشتند و ان را رد می کردند. شهرسازی، اما تولیدی به اتاق اراست و فقط موارد بسیار استثنایی را ثبت می کند؛ مابقی ان ارمان خواهی است، تمایل و گریز است، برقراری تعادل از یک تصور و از ارمان شهر است و با توجه به چنین شرایطی معلوم می شود که شناخت شهر وسیعا بر پایه نمادگروی قرار دارد. یعنی بر پایه پدیده های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، همراه با تشریح نمادین. لوییس مامفورد در کتاب فرهنگ شهرها و شهر در گذر زمان نتیجه شیوه ای را ارائه می دهد که در ان تمام این متغیر ها به همگونی می رسند. بر سیاق نگاه مامفورد به اصطلاح قوانین ترکیبی در معماری عملا در شهرسازی ارزشی متساوی می یابند و تعبیر فضایی، همه نکات مذکور را با ویژگی های خود تلفیق می دهد و به حقیقت می رساند. فرانک لوید رایت و ماکت براد اکر سیتی لوکوربوزیه و طرح توسعه پاریس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۰ یانیس کـِـسـِـناکیس، اهنگساز و نوازنده ی یونانی که در سال 2001 در سن 78 سالگی از دنیا رفت، را می توان در میان اروپاییان اوانگارد دسته بندی کرد او برای اهنگ های چندلایه و پیچیده اش قواعد ریاضی پیچیده ای وضع می کرد، جز اما او برای 12 سال در دفتر معماری لوکوربوزیه به عنوان مهندس مشغول کار بود، ردپای او را مخصوصا می توان در پاویون فیلیپس طراحی شده برای نمایشگاه جهانی 1958 مشاهده نمود، او حتی موسیقی ای نیز برای اجرا و پخش داخل پاویون ساخت. موسیقی و معماری، کتابی است که توسط انتشارات پندارگن روانه بازر شده است و در ان تمامی نوشته های او در مورد معماری گرد امده اند، در میان ان ها نامه هایی که میان او و لوکوربوزیه رد و بدل می شده نیز امده اند. موسیقی و معماری در اثار یانیس کـِسِناکیس عمیقا گره خورده اند، فرم پاویون فیلیپس از دل اولین ترکیب های موسیقیایی او؛ متاستاز بیرون امده است، همان گونه که در موسیقی رایج است در این بنا نیز می خواستم ببینم چگونه می توان از یک نقطه به نقطه دیگر رسید بی انکه هیچ شکست و انقطاعی حاصل اید. در متاستاز این میل به گلیساندو ختم شد و در پاویون فیلیپس به اشکال هذلولی ـ سهمی گون. پاویون فیلیپس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۰ خط مشی سیاسی لوکوربوزیه موجبات تفرقه در میان معماران را فراهم اورده، چرا که اگرچه اثار او ـ چه به ان ها نگاهی مثبت داشته باشیم و چه نگاهی انتقادی ـ همچنان بی نهایت تاثیر گذارند، اما واقعیت ان است که دیدگاه های سیاسی لوکوربوزیه در تضاد عمیق با ارزش های دمکراتیک معاصر غربی قرار دارند. اینکه صرفا با توجه به همدلی لوکوربوزیه با حزب نازی ایا باید او را در زمره سرامدان معماری قرن بیستم قرار داد یا نه به نظر ساده دلانه می اید، چنین جستارهایِ غالبا اخلاقی ای نافی کلیت کیفیت مواجه ما با جایگاه لوکوربوزیه در یک بستر تاریخی است. بی گمان بهتر است هر دوی این ها؛ گرایش ها و تمایلات سیاسی لوکوربوزیه و مواجه تحلیلی با اثارش در قامت معمار، شهرساز و طراح را برای یافت منزلت تاریخی او مد نظر اورد. تمام این پیش گزاره ها امد تا به روایت اصلی برسیم. بانک سوییسی یو بی اس در سپتامبر 2010 به حذف پستر تبلیغاتی ای متعلق به معماری زاده نیوچتل فرانسه از کارْزار تبلیغاتی اش اشاره می کند که طرفدار نازی ها بوده است، پی ایند این خبر بردلی اس کلپر، از اسوشیتد پرس در مقاله ای با عنوان"ستایش نازی ها و لزوم تجدید نظر سوییسی ها در نگاهشان به لوکوربوزیه" با اشاره به نامه ای که لوکوربوزیه در سال 1940 به مادرش نگاشته وی را شیقته هیتلر می خواند و اشاره می کند اگرچه لوکوربوزیه پیش از ان هیتلر را یک هیولا خوانده بود، اما خود لوکوربوزیه نیز می دانسته که تنها هیتلر است که می تواند او را با مهمترین پروژه اش به شکوه و جلال برساند: بازسازی اروپا. نیکلاس فاکس وبر در کتاب بیوگرافیکالش به نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که به سال 2008 به چاپ رسید، ترجمه این نامه را اورده است: حکومت فرانسه با یک مشکل بزرگ دست و پنجه نرم می کند، ما در دستان یک فاتح گرفتار امده ایم، فاتحه ای که منشش می تواند تخریب گر باشد، امااین وضعیت روی دیگری نیز دارد اگر هیتلر بر قراری که تعهد می دهد پایند باشد می تواند زندگی اش را با یک مخلوق منکوب کننده؛ اروپای نو به اوج برساند. این قماری است که می تواند او را وسوسه کند، به جای انکه او را بر روند یک انتقام بی پایان حرکت دهد. . .شخصا فکر می کنم نتیجه جذاب خواهد بود . . . (Weber, Nicholas F. Le Corbusier: A Life. New York: Knopf, 2008. 487). همان گونه که کلپر در مقاله اش اشاره می کند، چنین تمایل فاشیستی ای برای ان هایی که لوکوربوزیه را می شناسند چندان عجیب نیست"چرا که او از مدت ها پیش، در دهه 30، با جریان راست افراطی فرانسه هم اوا بوده و حتی سمت طراح شهرِ حکومت ویشی را که بر فرانسه زمان اشغال حکومت می کرده و طی جنگ جهانی دوم با نازی ها همکاری داشته را نیز می پذیرد". پستر تبیلغاتی ای که بانک یو بی اس آن را به واسطه فشار گروه های ذی نفوذ از چرخه تبلیغاتی اش حذف کرده است منقوش به دو عبارت از لوکوربوزیه بوده است: "ما می خواهیم با گذشته تصفیه حساب کنیم و به اینده اعتماد" و "ما خط و خطوطی شفاف و سرراست ترسیم کرده ایم"، ان ها بعدا در بیانیه ای اعلام کردند دلیل حذف پستر از کارْزار تبلیغاتی شان میل بانک به انتقال صریح پیغام و تمرکز بانک بر حفظ تمام مشتریان بوده است. انچه از پیام بانک بر می اید قضاوت در مورد لوکوربوزیه نیست، هر چند تا کنون در نگاشت های تاریخی متبادر بر او نیز بیشتر بر جنبه های معمارانه او تاکید شده است تا علقه های سیاسی اش. البته می توان بر این نکته اذعان داشت که جهت گیری های سیاسی لوکوربوزیه کمتر به اندازه نبوغ معمارانه اش بوده است و البته باید به خاطر داشت معماری شکل دادن به فضاست و بیش از هر چیزی پویشی زیبایی شناسانه است. اگر به کتاب "لوکوربوزیه یک زندگی" نگاشته ی ناتان فاکس وبر دقت کنیم، کتابی که تاکنون مهمترین بیوگرافی لوکوربوزیه بوده است، با انسانی مواجه ایم که بیش از انکه ادم باشد معمار است، اگر بر لوکوربوزیه در قامت یک چهره تاریخی دقیق شویم باز هم انچه خواهیم دید و انچه او برای ما به جای گذاشته است نبوغ است، نبوغ در معنای روح و شخصیتی جهت دهنده و البته این به هیچ وجه ارزش کارهای معمارانه او را نفی نمی کند. البته هستند کسانی که لوکوربوزیه شهرساز را با پروژه هایی همچون شهر شعاعی و مزارع شعاعی اش گرویده به سندیکالیست های دست راستی دهه 30 و 40 تعبیر نمایند اما هر دوی این پروژه ها را نیز می تواند در یک بستر غیر سیاسی نیز تحلیل نمود. به هر رو کم و بیش بی انصافی است اگر محدودیت های زمان و مکان را حذف کرده و کلیت تصورات سیاسی لوکوربوزیه را بی ربط بدانیم اما انچه برای معماری باقی مانده است با او گره خورده نیت های زیبایی شناسانه ای بوده است که تبدیل به یک سنت ستبر تاریخی گردیده و همچنان محل بحث نزاع اند. اثار لوکوربوزیه همچنان به بقای خود ادامه می دهند، چرا که به تکرار در گستره وسیعی بدان ها رجوع می شود و به گمان من صرفا به همین دلیل است کع منش سیاسی لوکوربوزیه واجد اهمیت است. به هر رو چه لوکوربوزیه را یک فاشیست ضد اومانیسم بدانیم و چه به لحاظ استفاده از نور، مصالح و بیان شخصی در اثارش او را عمیقا درگیر براورد نیازهای طبیعی انسان بدانیم و چه دامن زدن به ای مباحث را محصول نوعی چشم و هم چشمی حرفه ای بخوانیم، نبوغ معماری لوکوربوزیه امکان گذر او از مرزهای معماری و تداخلش با دیگر حوزه های معرفت از جمله سیاست را غیر ممکن کرده است و تا زمانی که کلام بر او اثارش جاری است او بخشی لاینفک و غیر قابل حذف از گفتمان مدرنیته خواهد ماند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] من مرد جوانی هستم با هفتاد و یک سال سن[!] که اولین ساختمانم را در سن 17 سالگی طراحی کردم و ساختم، این روند برای بیش از 50 سال ادامه داشته است، در این دوران، شکست ها، پیروزی ها و سختی های بسیاری از سر گذرانده ام، تلاش و هَـمِ من حسی است و از دل من بر می خیزد و از ان چیزی منتج می شود که می توان ان را بنیادی ترین ارزش حیات دانست: شعر. شعر در قلب انسان شکل می گیرد و خمیرمایه ایست که به غنای طبیعت منتج می گردد. من انسانی ژرف نگر هستم، که به قوای بصری اش تکیه دارد، انسانی که با چشم ها و دست هایش کار می کند، به جلوه های تجسمی قوام می بخشد و تمام این ها معماری است و نقاشی است و تندیس گری است. معماری و شهرسازی برای شکل دهی به حال و اینده شهرها و کشور به کار می ایند، این ها حوزه های مجزایی نیستند و به یک مشکل می پردازند، نیازمند یک راه حل هستند و حتما به یک تخصص نیاز دارند. شهرهایی که من مد نظر دارم شهرهای خطی هستند، خانه هایی که من می طلبم، خورشید، فضای سبز و فضا را به ساکنانشان اعطا می کنند، اما برای نیل به یک چنین غنایی از حیات؛ هم بندی خورشید، جا و فضای سبز، شما باید یک خانه بزرگ بنا کنید، با صرفا یک ورودی برای 2000 نفر، تا ساکنان بتوانند به سرعت وارد خانه هایشان بشوند و به خلوت و سکوت برسند، تمام ان ها با هم اند اما در عین حال حوزه شخصی خودشان را نیز دارند و این تنها با یک وضعیت عمودی حاصل می اید. مهمترین وظیفه ی ما جا دادن نیروی کار است، ما با وضعیت های سه گانه همگرایی و یکپارچگی انسانی مواجه هستیم، اولین ان ها واحدهای بهره ورِ کشاورزی اند، دومین ان ها شهری خطی صنعتی است، و سوم شهر شعاعی و متحدالمرکزِ باز. لطفا دقت کنید از ابتدا فقط دو مولفه ی این سنتز و یکپارچگی وجود داشت، کشاورزی و گشودگی، از صنعت خبری نبود، صنعت هنوز وجود نداشت، اولین دوره صنعتی، صد سال پیش تحت شمول عصر اشوب به وجود امد، دومین دوره صنعتی دوره هارمونی خواهد بود و تازه اغاز شده است. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [TR] [TD] [TABLE] [TR] [TD=class: DataListItem] لوکوربوزیه و ماکت ویلا ساووا که نمادی از هم گرایی نور، جا و فضای سبز در مقیاس محدود می باشد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] یونیت دی هبیتیشن ـ نمادی از سه مولفه نور، فضای سبز و جا در مقیاس شهری [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] یکی از واحدهای یونیت در هبیتیشن [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] یونیت دی هبیتیشن ـ نمای از داخل یکی از واحدها [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] یونیت دی هبیتیشن ـ یکی از واحدها از داخل [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] منبع 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] آرک دیلی: پیشنهاد شما به ان هایی که می خواهند معماری بخوانند چیست؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : اول از همه، اگر کسی می خواهد معماری بخواند، به او می گویم نخواند!، این اولین توصیه است، چرا که فکر می کنم معماری رشته بی مایه ای است، برای خودم خیلی جذاب است، من انچه انجام می دهم را دوست دارم، اما حرفه ای نیست که به خیلی ها پیشنهادش کنم، این اولین توصیه است. توصیه ی دوم، به جای انکه یک راست به دانشکده معماری بروید، اول از همه بخوانید، زبان، فلسفه، تاریخ و ادبیات و تمام چیزهای دیگری که بر سیاق ان ها تصمیم می گیریم در زندگی چه کنیم، بعد بیایید برای اموزش معماری. مسئله دیگر این است که انچه در دانشگاه و دانشکده می اموزید، هیچ ربطی به محیط حرفه ای کار ندارد، کار یک چیز دیگر است، در دانشکده باید، جنبه هایی از فلسفه، هنر، تاریخ و فرهنگ را که با شاکله های معماری مرتبط است را اموخت و کار واقعی معماری را باید در دفاتر معماری اموخت. [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] فضاهای تحت شمول پرفرمنس ارت، فضاهای یوتوپیایی هستند که فضاهای پس ماند ـ تمام تعفنات باقی مانده از فضاهای شهری را ـ طرد می کنند. انگونه که ژیل دلوز می گوید یک شهر بزرگ معاصر، تبلور فضای شمول انفصالی است؛ شهر باید مکان هایی را تحت شمول خود اورد که هستی شان عملا نمی توانند در قامت منِ ایده آلش تدقیق شوند، مکان هایی منفک و بریده از تصویر ایده الش از خودش. نمونه ای ترین این مکان ها زاغه ها هستند، مکان های مقررات زدایی فضایی و پرداخت های مرکب بی نظم و قاعده، مکان های معماری بریکلاژ گونه و سرهم بندی شده برامده از مصالح یافت شده و دورریز، البته تمام این حوزه های کلان شهری زیبایی وحشی مربوط به خودشان را دارند. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [TABLE] [TR] [TD=class: DataListItem] رم کولهاس [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] زیبایی شناسی بروتال فضای پس ماند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] رم کولهاس و جاشوا پرینس رامس در حال مشاهده ماکت و بحث بر کتاب خانه عمومی سیاتل [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] کتاب خانه عمومی سیاتل ـ بسیاری بنا را ترکیبی کارکردی از فضاهای پس ماند می خوانند، بریکلاژی از حجمْ برش های احجام کامل [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] ما از این پس تحت شمول بی فرمی تعریف خواهیم شد، اما بی فرم بودگی همچنان دارای فرم است و بی فرمی یک گونه شناسی نیز دارد و این بدان معنا نیست که در عصر توفق نسلی از معماران مبهم گرای کامپیوتری همچون برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و بِن وَن بِرکل همه چیز از میان رفته باشد. در واقع راز فضای پس ماند این است که هم پس رانده شده است و هم بی قید؛ هر چه بی فرمی در تمام شئونات طراحی بیشتر رسوخ می کند، وجوه فرمی ان بیشتر منکوب شده به حاشیه می رود و به تبع ان تمام قواعد، مستمسکات، متشکلات و تنظیماتش. ایا با سایه هربرت مارکوزه و تحمل سرکوبگر مواجهیم؟ انگونه که کولهاس در مقاله فضای پس ماند می گوید: فضای پس ماند برمودای مفاهیم است، تمایزات را از میان بر می دارد، به پایان رساندن را تضعیف می کند، فاصله گذاری میان تمنا و تحقق را مخدوش می سازد. سلسه مراتب را با انباشت و ترکیب را با تزاید جایگزین می سازد؛ فضای پس ماند هم بارورشدن است و هم در حال رشد و نمو بودن. پوشش امنیتی عظیم و فراخی است که زمین را از محافظت مصون می دارد. فضای پس ماند درست مانند محکوم به در یک جکوزی بودن با میلیون ها نفر از بهترین دوستانتان است. امپراتوری مغشوش ابهام است که بالا و پایین، عمومی و خصوصی، سرراست و خمیده و حریص و فارغ را برای تبیین شمایل چهل تکه ی در هم امیخته ای از یک وضعیت موکدا متلاشی شده در هم می امیزد. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] رم کولهاس در کنفرانس خبری برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] فردریک جیمسون نگره برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به معماری و شهرسازی را ره یافتی رنجور از سندرم بلیدرانر می داند، سندرمی که در توصیفش می نویسد:"در هم گوریدگی کرورهایی از مردم در یک بازار فراتکنلژیکی، با نقاط چندگانه ی گره گاهی اش، که درون یک وضعیت بسته ی فاقد پیرامونِ آرایه یافته در خلا تدقیق و تعریف شده است، پرداختی که نهایتا شهر را در استانه تبدیل به چهره نظام سرمایه داری متاخری تحریر می کند که مهمترین بارزه اش غیر قابل نگاشت بودنش می باشد: یک نظام انتزاعی و روابط درونی اش که در خلا تعریف شده اند و فرسنگ ها با درک ما از شهر سابق فاصله دارند و فراسوی ان هیچ موقعیت عینی ای وجود ندارد و البته این شهر علی رغم انتزاع حاکم بر ان نمی تواند پدیده ای خود بنیاد و خود اتکا باشد، اگرچه روحی توتال بر سراسر وجودش سایه افکنده باشد". [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] شهر در اینسپشن, انتزاع و بریدگی از پیرامون برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] -: ساختارزدایی چیست؟ ژاک دریدا: قبل از پاسخ به این پرسش می خواهیم یک مسئله مهمی را در مورد ماهیت کاملا تصنعی این موقعیت شرح دهم و مشخص کنم. من نمی دانم چه کسی این مصاحبه را می بیند، اما من می خواهم بیش از انکه شرایط تکنیکی پیرامونمان را متاثر سازم بر ان ها موکد شوم و نمی خواهم بر طبیعی بودن و فطرتی تظاهر کنم که عملا وجود ندارند و البته همه این مقدمه چینی ها برای پاسخ گفتن به همان سئوال اصلی است، چرا که یکی از بارزه های ساختارزدایی، حذر از طبیعی جلوه دادن ان چیزی است که اساسا طبیعی نیست، نپذیرفتن این پیش فرض است که همه انچه به وسیله تاریخ، جامعه و نهــــــــادها وضع و ملزم شده، طبیعی است. موقعیت ذاتی ساختارزدایی در خود اثرـ کارهنری/ متن ـ ی قوام یافته که در چارچوب نظام در حال ساختارزدایی تدقیق شده است، ساختار زدایی به مثابه یک وضعیت می تواند در یک اثر ریشه داشته باشد، شاید نه در مرکز نظام و محورهای متشکله اثر بلکه احتمالا در مدارهای خارج از مرکز ان، در حاشیه ای که خروج از مرکزیت، موید چگالش متصلب مرکز است، مشارکت در ساختن چیستی این وضعیت در عین حال به ساختارشکنی اش منتهی می شود. بر این سیاق است که می توان نتیجه گرفت: ساختارشکنی عملی نیست که از بیرون پی گیر نتیجه باشد، بلکه همیشه فعل و انفعالات درون اثر است، چرا که نیروهای ساختار شکنِ ساختارشکنی، در طراحی و معماری ذاتی خود اثر موجودند و همگی شان باید قادر به ساختارشکنی باشند، این از پیش معهود بودگی همیشگی، کار خاطره است. از ان جایی که هیچ علاقه ای به رد یا پذیرش نتیجه ای که بر قرار صورت بندی دقیق این واژه ها قوام یافته اند ندارم، اجازه بدهید این پرسش همچنان باز بماند. ترجمه این تکه متن بدون راهنمایی و روشنگری های دوست فرهیخته؛ جناب اقای دکتر کامران رستگار ممکن نبود، ایشان حین راهنمایی برای نزدیک شدن به واقعیت متن نکته ای را یاداوری کردند که ذکر ان می تواند گره گشای نگاه به جای گن متن و مولف در نظریه دیریاب ژاک دریدا باشد، ایشان خاطر نشان کردند at work in که در جای جای متن امده است، فعلی است بی مفعول در زبان انگلیسی، بر این سیاق معلوم نیست که خود متن است که کار را به انجام می رساند یا مولف متن، اما در نگره ای دریدایی این خود متن است که به حیاتش خارج از کنترل مولف ادامه خواهد داد و خودش بر خودش تاثیر خواهد گذاشت. شاید بر این پرداخت باشد که تلاش برای گره زنی دیکانستراکشن با معماری عمیقا سیزیف وار و فارغ از نتیجه ی مقوم و موید نظریه باشد و شاید از همین روست که دریدا در پاسخ به رجوع برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به وی می گوید: دیکانستراکشن وضعیتی است ضدِ فرم، ضد سلسله مراتب و ضد ساختار، وضعیتی که به کل با تمام مولفه های مقوم معماری در تضاد است. و البته پاسخ ادیپ گونه چومی را نیز نباید از نظر دور داشت: دقیقا به همین دلایل است که معماران به دیکانستراکشن روی خوش نشان داده و شیفته اش شده اند. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] برنارد چومی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] جمعه 12 نوامبر طی مراسمی از جلد چهارم مجموعه کتاب های ایونت ـ سیتیز Event-Cities نوشته برنارد چومی رونمایی شد، این کتاب که توسط انتشارات موسسه تکنلژی ماساچوست MIT به چاپ رسیده حاوی تازه ترین پروژه های اجرایی و تئوریک برنارد چومی در حوزه های معماری، شهرسازی و طراحی است. در این مجموعه که زیرـ عنوان "کانسپت ـ فرم" را نیز بر خود حک کرده است چومی بر این ایده تمرکز می کند که کانسپت مولد فرم است و فرم نیز مولد کانسپت، بنابراین یکی دیگری را می افزاید و بسط می دهد، کانسپت می تواند وجه اجتماعی، برنامه ریزی شده یا تکنلژیک داشته باشد، فرم می تواند تکین و مجرد یا چندگانه و متکثر باشد، فرم می تواند منطقی و موجه یا غیر منطقی و ناموجه باشد. گزاره ی استراتژیکی که چومی نهایتا بر این توالی؛ کانسپت ـ فرم جاری می سازد ان است که این توالی به سازمان دهیِ ابزار یا بارزه هایِ مشترکی می انجامد که ابعاد چندگانه برنامه و تطور و تکاملشان در طول زمان را صورت بندی می کند. این ره هیافت پروژه های مطرح و معرفی شده در این کتاب را تعریف کرده است. این مراسم که به همت گالری هنر و معماری معاصر اِستُرفرانت برگزار شد، میهمان دیگری هم داشت؛ پیتر کوک، موسس ارشیگرام و مدرس اکادمی سلطنتی هنر لندن، او و برنارد چومی به مباحثه پیرامون کتاب پرداختند، شایان ذکر است این برنامه دومین برنامه از سری اینترگسیون بود، مجموعه ایی که طی ان نشست هایی با حضور دو صاحب نظر برگزار می شود و این دو صرفا مبتنی بر شئون شدیدا انتقادی به مواجه با نظریات یک دیگر می پردازند.[/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] روی جلد کتاب برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] پیتر ایزنمن: ایده ئلژی کلاسیک ایده های صرفا کامل را در بر می گیرد، حال ان که امروز عناصری که نظام عالم گیتی را تعریف می کنند هم چون ادوار پیشین از شباهت عام برخوردار نیستند، پس ما نمی توانیم به نظام کلاسیک بازگردیم. لئون کریر: هدف ما در مقام هنرمندان و معماران فهم ان سیاق از نظام و نظم جهانی است که ما را مجاب می سازد ابژه های بی زمان هنری بیافرینیم، در عین حال در این صورت بندی این طبیعت است که منبع الهام خلق هستی های فردی است. این پیش زمینه کلاسیسیزم را می سازد: این فرایند سیستم عمیق و استخوان داری را تعریف می کند که ما را در خلق ابژه های برامده از زیبایی بی زمان ازاد می گذارد. پیتر ایزنمن: کلاسیسیزم ایده کامل بودگی را در مقام ایده ایی تحت شمول طبیعت تعریف می کند، اما ان چه امروز می توان گفت ان است که، در این دوره و زمانه دیگر نمی توان امکان یک چنین پردازشی از وضعیت، یک چنین فهم کلاسیکی از کامل بودن، از هارمونی بین انسان و طبیعت را محقق دانست، چرا که این وضعیت ایده ال به واسطه فشارهایی که نوع بشر ایجاد کرده است نابود شده، دیگر هیچ کس نمی تواند از مفاهیم کلاسیک برای بازنمایی امر جاری استفاده کند، چرا که ان چه او بازنمایی می کند عملا وجود خارجی ندارد. لئون کریر: این خیلی احمقانه است که معماری خوب را به خاطر ان که در وضعیت مزخرفی زندگی می کنیم به محاق بریم. پیتر ایزنمن: اه لئون! بچه نشو، لج بازی نکن! تو امروز نمی تونی با این سبک و سیاق بسازی! لئون کریر: تو نمی تونی! من می تونم! [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] ما باید افرینش را همچون گام زدن میان ناممکن ها دریابیم . . .کافکا برای ما شرح می دهد که چطور برای نویسنده ای یهودی حرف زدن به زبان المانی ناممکن است، برای او حرف زدن به زبان چک ناممکن است و حرف نزدن نیز همین طور. . . افرینش در دهلیزهای خفه کننده اتفاق می افتد. حتی در زبان هایی خاص . . . افریننده ای که گلویش را مجموعه ای از ناممکن ها نفشرده باشد، اصلا افریینده نیست. افریننده کسی است که ناممکن های خاص خودش را می افریند، و به تبع ان امکان پذیری های ان را . . . ادم فقط با سر به دیوار کوفتن می تواند مفری پیدا کند. ادم مجبور است با دیوار کلنجار برود، زیرا بدون مجموعه ای از ناممکن ها خط پروازی نخواهید داشت. راه خروج همان افریدن است، حقیقت همان قدرت تحریف است. اگر نوشته های شما باید مایع و گازی شکل باشد به این دلیل ساده است که ادراک و تفکر متعارف، جامد و هندسی است. این کاری بود که برگسون در فلسفه و ویرجینایا وولف و هنری جیمز در رمان کردند، همان کاری که رنوار در سینما کرد و همان کاری که پس از پیمودن راهی دراز تا رسیدن به حالات ماده، سینمای تجربی انجام می دهد. این نه اسمانی شدن که بیش از پیش زمینی تر شدن است. از این رو سبک مستلزم ان است که با سکوت و تکاپوی بسیار در یک نقطه گردابی درست کند، ان وقت مثل کبریتی که در جوی اب بچه ها به دنبالش می دوند، خودش شتاب بگیرد. به همین دلیل است که هیچ کس مگر با کنار هم گذاشتن کلمات، ترکیب عبارات و به کار بستن ایده ها به سبک نمی رسد. شما مجبورید راهی به سوی کلمات باز کنید، قفل اشیا را بشکنید، تا بتوانید بردارهای زمین را ازاد کنید. همه نویسندگان، همه افرینندگان، شبح هستند. چطور کسی می تواند زندگی نامه پروست یا کافکا را بنویسد؟ به محض اینکه شروع به نوشتن کنید، می بینید اشباح بنیادی تر از کالبدها هستند. حقیقت، "وجود" تولید می کند. در سر شما هیچ چیزی نیست، مگر چیزی که در شرف به وجود امدن باشد. نویسندگان بدن هایی واقعی ایجاد می کنند. در اثار پسوا، ادم های خیالی وجود دارند، ولی نه خیلی تخیلی، زیرا او به ازای هر یک از ان ها، گونه ای از نوشتار یا اپرا را اختصاص داده، اما نکته کلیدی این است که کاری که انها می کنند، کاری نیست که از جانب پسوا باشد. با سیستم "خیلی چیزها دیده ام و خیلی جاها بوده ام" که یعنی نویسنده خودش اول کارهایی را انجام بدهد و بعد برای ما از انها حرف بزند، در ادبیات به جای دوری نمی شود رفت. خودشیفتگی نویسنده مسخره است. زیرا اشباح نمی توانند خود شیقته باشند. . . اینکه ادم وقتی حسابی پیر و فرتوت شد، سر از برهوت در بیاورد، ان قدرها وحشتناک نیست، نه مثل حالا که نویسندگان جوان در برهوت متولد می شوند، زیرا از این پس ان ها در معرض این خطرند که ببینند، پیش از اینکه حتی دست به کار شوند، تلاش هاشان هیچ و پوچ از اب درامده. و با این وجود، برای نسل تازه ای از نویسندگان، که در تدارک اثار و سبک هایشان هستند، متولد نشدن ناممکن است. [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] نگاهی به اثار پیتر زمتر، استیون هال، هانس شارون و کالین سنت جان ویلسن به وضوح تاثیر مارتین هایدگر را تبیین می کند، نقد هایدگر بر تکنلژی، قوام و قوتی که او برای تجربیات فیزیکی و احساسی قائل شد و انگاره هایی که بر مکان و سکونت مطرح کرد همگی تاثیری عمیق بر فرهنگ معماری معاصر گذاشته اند، شاید از همین رو بررسی زیست/سکونت گاه هایدگر بتواند تبیینی عمیق تر از افکار او در مواجه با مفاهیم مشترک میان فلسفه و معماری ارائه دهد. مارتین هایدگر در سال 1922 کلبه ایی کوچک با سه اتاق خواب در بلک فاستر مانتینز واقع در جنوب المان اختیار کرد، طی سال ها هایدگر بسیاری از اثار مشهورش، از مقاله های نسبتا ساده اولیه تا اخرین متون بی نهایت پیچیده و غریبش را، در این کلبه به رشته تحریر در اورد، او با کلبه و محیط اطرافش هم ذات پنداری عمیق و ارتباط عاطفی شدیدی برقرار کرد، این امیزش تا ان جا پیش رفت که او جایی می گوید منظر اطراف بر سیاقی کاملا بلافصل در او حلول می کند، آدام شـَـر؛ معمار، با هدف پی گیری همین نگاه کتابی نگاشته به نام کلبه هایدگر Heidegger's Hut و در ان به کاوش بر این رابطه عمیق میان شخص، مکان و ماهیت غور و تفکر می پردازد. کلبه کوهستانی هایدگر برای بسیاری، از جمله معمارانی که متون هایدگر بر سکونت dwelling و مکان را خوانده اند بی نهایت شگفت اور و شیفته کننده بوده است، متن شَر نیز به ما یاداوری می کند که نزدیک شدن و فهم نوشته های هایدگر در گرو درک موقعیت هایی است که فیلسوف ان چنان که خودش بارها اذعان داشته، خود را به واسطه ان ها در ریتم خود اثر غرق می کرده است. ظاهر گوشه گیر و منزوی هایدگر و علقه اش به رمانتیسم البته ریشه ایی عمیق در رابطه بحث برانگیز او با المان نازی در اوایل دهه 1930 نیز دارد. شَر برای نگارش کتاب دست به تحقیقی جامع می زند، تحقیقی برامده از مصاحبه با بازماندگان هایدگر، نوشته های هایدگر بر کلبه و نوشته های بازدیدکنندگان از کلبه. تصاویر بی نظیر کتاب نیز نماهایی معمارانه و خوش منظر می باشند که بخشی توسط خود نگارنده برداشته شده و تعدادی نیز توسط فتوژرنالیست مشهور دیگنا مِلِر مارکوویچ. ره یافت های متعددی برای تحلیل کلبه هایدگر وجود دارد، برخی کلبه و محوطه پیرامونش را محل مجادله ایی اساطیری میان فیلسوف و هستی خوانده اند، برخی ان را پناه گاهی بورژوایی خوانده اند برای فرار رمانتیکی ره گم کرده، هستند کسانی که کلبه را جایی می بینند مدفون زیرسایه فاشیسم و دیگرانی نیز هستند که کلبه را صرفا یک خانه نقلی می بینند. البته کلبه هایدگرهیچ علقه ایی به هیچ یک از این خوانش ها ندارد بلکه تمام تلاشش را بر رسیدن مخاطب به درکی کاملا شخصی از اهمیت کلبه معطوف می کند. کتاب که متاسفانه با ترجمه ایی نه چندان موثق، موسع، هم گن، خوانا، قابل فهم و گویا توسط ایرج قانونی به فارسی برگردانده شده و از سوی نشر ثالث روانه باز گردیده از سوی بسیاری مورد تمجید قرار گرفته است، روزنامه لس انجلس تایمز در مورد کتاب نوشته است: کلبه هایدگر هم کتابی است بر کلبه و هم نیست، کتاب شرحی است از چگونه تاثیر مکان بر یک عمر تلاش فکری، تلاشی که نظریه معماری مدرن را نیز مشحون خود ساخت، کلبه از ان چنان صحت و قدرتی برخوردار است که خواننده در انتهای کتاب نتیجه می گیر شاید حتی فعالیت فکری فیلسوف تا اندازه ایی در سایه عمق نفوذ کلبه، گذرا و متاثر از سایه سنگینِ مکان بعضا غیر واقعی باشد. جاش کوهن در تایم ان لاین در مورد کتاب می نویسد: شَر توصیف موثق و واضح ساختاری و پدیدارشناسانه ایی از کلبه ارائه می دهد، شَر ما را با بنایی درگیر می کند که نه فقط مفاهیم بنیادین تفکر هایدگر که سبک بی نظیر فکری او را نیز بر ما اشکار می سازد. کتاب پرادزشی فاخر و به غایت زیبا دارد، سبک نگارش کتاب ثبتی است بصری از منظر پیرامون، فضای داخلی و پیکره بیرونی، تصاویر دیگنه ملر مارکوویچ بر منوالی بی رقیب از مناسبات میان تفکر و سکونت در تفکر هایدگر پرده بر می دارد. آندرا واکر نیز در بوک فروم می نویسد: همان گونه که ادام شَر در مطالعه بی نظیرش بر کلبه هایدگر وصف می کند، کلبه چوبی هایدگر که در ابتدا به اب اشامیدنی دست رسی نداشت و حداقل تا یک دهه از نعمت برق بی بهره بود را می توان مکان تعمق، فراری رمانتیک و یا جایی دانست که به ماهیت از نظر سیاسی بغرنج و مشکل دارمتون هایدگر فحوایی فاشیستی و به ناچا و عملا عقب مانده و معوق بدهد. [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] "معماری می تونه واژه خنده داری باشه و به هیچ وجه تافته جدابافته طراحی نیست، جزیی از اون هست" این ها را توماس هیترویک می گوید، در پاسخ به تام دیکهُـف که از او پرسیده است چگونه این طراح لندنی به معماری پرداخت، هیترویک خود را یک طراح میان رشته ایی می داند که کارهایش بین حوزه های مختلف طراحی از طراحی مبلمان، تا پیکره تراشی و معماری در نوسان بوده است، البته خودش ریشه تمام این ها را در محیط مصنوع می داند و بنا به گفته خودش سعی می کند مرز میان رشته های پیش امده را با سازه های پیکره تراشانه اش و تزریق بازی گوشی در منظر از میان بردارد. هیترویک باحرکت بر لبه مرز حاصل از اختلاف میان واقعیت مصنوع و بی روح و ترسیمات انتزاعی و فرضی طی دو دهه گذشته همیشه جایی شاخص در محافل معماری داشته است، او ان گونه که خودش اذعان دارد با این فکر به جهان معماری قدم گذاشت که از یک سو رکود محلی حاکم بر وضعیت را بشکند و از سوی دیگر از مرزهای الینه مستتر در نگره های تجربی ولی منزوی و غیر قابل بسط عبور کند. حرکت میان مرزهای فکری مسلح کننده هر رشته ی طراحی، دیزاینری ظاهرا خوش مشرب که هدفی جز تحقق و به پایان رساندن یک پروژه خاص و منحصر به فرد ندارد و استفاده از دانشش در حوزه صنایع دستی منبع الهام او بوده اند. اگر صندلی های دوکی مانند Spun Seat اش که او و دیکهف بر ان نشسته اند و شبیه یک دوک نخ ریسی بی نهایت بزرگ است و پاویون عمیقا موفقی که او برای بریتانیا طراحی کرد و در اکسپوی شانگهای اجرا شد را کنار هم بگذارید مشخص خواهد شد که او چگونه می تواند با عبور از محدودیت مقیاس طراحی به راحتی میان حوزه های طراحی گام بردارد . لذت حاصل از بودن در میان پاویون های شانگهای شاید این باشد که نه می توان به ان ها به عنوان عناصری نگریست که نمی توان بر سر مقیاس عمل کردی شان این که این ها بخشی از مبلمان شهری هستند یا یک اثر معمارانه به توافق رسید و نه می توان ان ها را به عنوان عناصری پایداری و ماندگار قلمداد کرد، اما پاویون بریتانیا از حیث دیگری نیز شاخص است، پاویون نقطه تلاقی است بین بزرگی و کوچکی و حائلی است میان درون و بیرون، اگر چه سایت بی نهایت وسیع است اما پاویون نسبت به دیگر طرح ها کوچک به نظر می رسد و به ما حسی از خالی بودن و گشودگی از درون را منتقل می کند. هیترویک در این رابطه می گوید او می دانسته که باید بهترین را در مقیاسی برش خورده طراحی کند چرا که هر پاویون در قامت یک موزه تعریف می شود و هر کدام از بازدیدکنندگان صرفا وقت دارند بخش هایی از ان را ببینند. ان چه که پاویون بریتانیا را شاخص می سازد، پیوستاری و هم بندی حجم معمارانه اش است. ساختمانی نرم و پَر مانند و مرتبط با پیرامون نرم و ملایمش. برخی حتی فکر می کنند که این بنا می تواند یک بنای مخروبه باشد، هیترویک به کل از پروجکشن های کلیشه ایی بازی با محیط حذر کرده است و طراحی اش را بر این گزاره قوام بخشیده که این ساختمان با محتوایش تعریف شود، ترکه هایی که پاویون را شکل می دهند یک منظر بصری می افرینند و بنا و ان چه در ان می گذرد را نیز متمایز می سازد و بسیاری را به یاد موزه یهود لیبسکیند در برلین می اندازد. مشاهده اثار او حین شنیدن صحبت هایش مرا به یاد گفته های یکی از معلم های معماری ام در مورد کافه ایی که هیترویک در لیتل همپتن طراحی کرده است انداخت؛ "فضله ایی به جای مانده بر ساحل"، جدا از ان که مدرس من درست قضاوت کرده است یا نه باید بپذیریم به هر حال هر کسی ذائقه معمارانه خودش را دارد شاید از همین منظر هم بتوان هیجان هیتروییک حین صحبت از اثارش را درک کرد و برای اهمیتی که او به فرایند طراحی و چگونگی ساخت می دهد احترام قائل شد. اما هر چه باشد هیترویک نمونه ایی واضح و قابل احترام از طراحانی است که مبتنی بر چرخه های شکسته تفکر و وَرجه وُرجه بر استانه های رشته های مختلف عمل می کنند تا به پاسخ های تازه ایی برسند یا حتی پرسش هایی نو طرح کنند. هیترویک ان گونه که دیکهف در توصیفش می گوید از ان جمله طراحانی است که مردم را به وجد می اورد، همین گزاره است که احتمالا بسیاری را مشتاق تفکر بر محو مرزهای میان وضعیت های مختلف برای ظهور سیاقی نوین در طراحی ادراکی می نماید.[/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از جمله معمارانی است که مرزهای معماری را پشت سر گذاشته و تحریری از معماری ارائه داده تعریف شده تحت لوای کلان روایت های برون بافتی ای همچون، جغرافیا، انسان شناسی، اقتصاد و شهرسازی، تکه مصاحبه پی امده نیز رم کولهاس را نه در قامت یک معمار که در قامت یک کارشناس توسعه روابط منطقه ای تصویر می کند، کارشناسی که کلیشه های ذهن غربی در مواجه با شرق و ارزش هایش را عمیقا به لرزه در اورده. اشپیگل: به گمان شما می توان تبدیل شدن اروپا به یک ابر قدرت را به مثابه پیش ـ گامی در تاثیر گذاری اش بر دیگر نقاط جهان دانست؟ رم کولهاس: اروپا از این نظر که عمق استراتژیک فرهنگی وسیعی دارد عملا یک ابرقدرت است و البته اروپا تا اندازه ای قواعد تجارت جهانی را نیز دیکته می کند. این قوانین در خود اروپا تا اندازه ای دست و پا گیرند و حتی غیر ضروری اند اما در کشورهای اسیایی و افریقایی جدی گرفته می شوند و اعمال می گردند. ان ها مبتنی بر دستورالعمل های اروپایی به تولید کالا مشغولند و این در شمایل یک فرایند عمیقا خشونت پرهیز جاری است، همه چیز از یک دفتر کوچک در بروکــــــــــسل دیکته می شود. اشپیگل: بر این روال اروپا می تواند از ایالات متحده دور شود؟ رم کولهاس: نه به طور قطع، اما می تواند کمتر امریکاـ محور قدم بردارد. من نمی گویم باید کاملا از امریکا روی برگرداند اما می توانیم نگاهی هم به برقراری رابطه با روسیه، ترکیه، چین و هند داشته باشیم. چین ساخت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام را به یک دفتر معماری اروپایی سپرد، که کار واقعا خارق العاده ای بود. ما حتی قادر به درک ان هم نبودیم، تقریبا همه دنیا، البته به جز رسانه های اروپایی، از این کار استقبال کردند و مشعوف شدند. ما مثل شک زده ها ناظر داستان بودیم و همچنان خود را فرادست ان ها می دیدیم، اما این یک واقعیت است که ان روزها گذشته. اشپیگل: پس شما می گویید اگر ما به همکاری با شرق ادامه دهیم، دمکراسی در یک جایی مثل چین خود به خود و به دنبال این ارتباط جهانی نهادینه خواهد شد؟ رم کولهاس: این یک سبک نگاه کلیشه ای اروپایی است. در حالی که تجربه ای که در حال از سر گذراندنیم جهانی شدن نام دارد. اگر می دانستیم به کجا می رویم که عملا باید یک بار دیگر جنگ های صلیبی راه می انداختیم و تجربه ارتباط را پس می زدیم. شما اصلا نمی توانید بگویید فقط کشورهای دمکراتیک مناسب اند، چه کسی می داند این سیاق از مشارکت، چه ارمغانی خواهد داشت، ما با حکومت های هیبریدی در حال ظهور مواجهیم. [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] کارن کولر در مُما: والتر گروپیوس، بنیانگذار باوهاوس است، باوهاوس نامی اسم کاملا تصنعی و ساخته شده، از یک واژه قرون وسطایی می اید، به جماعت های منزوی و خاصی از پیشه وران و صنعتگران ارجاع دارد که دور هم جمع می شدند و کتدرال ها را می ساختند، گروپیوس دقیقا می خواست همچنین پدیده ای بیافریند و به همین دلیل هم بود که ان را یک "باهماد مخفیsecret community " می خواند. او خیابان های برلین را ترک کرد و روی در ساختن یوتوپیایی مخفی و عمیقا منزوی در وایمار کشید و تلاش کرد هنرمندانی از همین طیف تربیت کند، باور او در سال های اولیه این بود که تنها راه ساختن جهان نو تربیت مردانی است ـ چه هنرمند و چه معمارـ در قامت هنرْپیشه وران و هنرْصنعت گران. به همین سبب تلاش کرد انسان هایی کامل بیافریند، انسان هایی غالب بر کار با چوب، فلزکاری، سرامیک کاری، بافندگی و بنا سازی، انسان هایی که بتوانند فرم را در قالبی ماده محقق کنند. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [TR] [TD] [TABLE] [TR] [TD=class: DataListItem] والتر گروپیوس [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] تجربه ثابت کرده است زمانی که شما به معماری علاقه دارید، معماری تمام شئون زندگی شما؛ از نوع نگاهتان به اشیا تا ان چه می خوانید و حتی ان چه می بینید را متاثر خواهد ساخت. هر ساله فیلم های متفاوتی به بازار عرضه می شود که هر یک به بررسی وجوه شخصی معماران و تاثیر این وجوه بر اثار ان ها می پردازند؛ فیلم های نظیر معمارِ من، که به لویی کان می پردازد، اسکیس های فرنک گری و مایا لین: نگاهی نافذ و واضح از جمله این اثارند. امسال یک فیلم دیگر هم به ارشیوتان اضافه خواهد شد، فیلمی ساخته مارکوس هِیدینگزفِلدِر و مین تِـش تحت عنوان رم کولهاوس: نوعی معمار، فیلم تصویری است تامل برانگیز از رم کولهاوس. رم کولهاوس در قامت معماری که ریشه ایی عمیق در نظریه معماری دارد و در عین حال از استعدادی بی بدیل در طراحی نیز برخوردار است، اثاری افریده که در نگاه کلی تمامی شان معماری را به سطحی ورای ان چه پیش از این بوده است برده اند. به گمان بسیاری پروژه های کول هاوس بیشتر از ان رو جذابیت دارند که در ان ها هیچ کدام از شاکله های بذات معماری هم چون ره یافت طراحی، شمول زیبایی شناسانه و چگونگی اجرای بنا با یکدیگر تطبیق ندارند و ماتریس تدوینشان پیچیده می نماید. کول هاوس توانسته با به چالش گرفتن نُرم های رایج، به تحلیلی عمیق از وضع موجود دست یابد و بر اساس چنین پردازشی مدلی تئوریک بیاراید که بتواند رویه ی واقعی بگیرد و در وضعیتی فیزیکی تحقق یابد. اگر چه معماری محصول ثانویه و پیش بینی نشده حیات کولهاوس می باشد اما او این توانایی را داشته تا هر فهم پایه ایی مسستر بر معماری، از سیرکولاسیون گرفته تا سازه، را در راستای تقویت نگاهش به اطراف غنی و بهینه سازد. فیلم نیز از طریق مصاحبه با دوستان و همکاران کولهاوس و تمرکز بر فرایند طراحی و اجرای برخی اثار او تلاش دارد تا ضمن تبیین عمق نفوذ او گزاره های پیش امده را پی گیری و ان ها را مورد راست ازمایی قرار دهد.[/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : چرا مقوله زیباشناسی از منظر تو و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منزلت خاصی دارد؟ ایا این منزلت ناشی از وجود پیوندی میان فلسفه و هنر است؟ از منظر فلسفه، هنر تجلی حسانیت است. اما به نظر می رسد که با واژگونی در این روایت، مفهوم این تجلی در مفهوم زندگی بهتر معنا می پذیرد. ... مارکوزه: . . . در واقع هنر، واجد یک امتیاز و برتری ویزه است که از ان می توان به عنوان شکاف و گسستی درونی با واقعیت روزمره نام برد. . .به بیان دیگر، زبان هنر، تجربه روزمره را تخریب و ویران می کند. زبان هنر از امر عادی یا همان نرمالیته بیگانه است و به شکل خوداگاه یا ناخوداگاه کل بستر واقعیت را منهدم می کند. . . در واقع موقعیت هنر یک موقعیت متناقض نماست. هنر هبوط تخیل است، تخیلی که در عین حفظ مرزها، از واقعیت اشباع شده است. . . فرهنگ سرمایه داری متاخر جهد و کوشش فراوانی برای ادغام هنر در زندگی روزمره دارد یا به عبارت دیگر سعی می کند تا میان زندگی روزمره و هنر نوعی اشتی پایدار برقرار کند . . . تلاشی که از مسیر تخریب اصالت فرم در زیبایی شناسی و جنبش های ضد فرم که با هدف ویران کردن مسیر زیباشناختی کارهای برجسته به راه افتاده اند صورت می گیرد. . . حالا نه تنها هنر دوران بورژوایی، بلکه حتی هنر دوران کلاسیک و . . . نیز بر این واقعیت دلالت دارد که در هر دوره ای امر هنری نوعی گسست و فاصله با زمدگی جاری و روزمره و هرانچه در هر دوره ای به عنوان هنجار متکی بر واقعیت، مورد توافق بوده ایجاد کرده است. . . به واقع کارْ ویژه هنر، تخطی از هنجارهای نظم موجود است . . . حتی در دوران قرون وسطا نیز به وضوح رگه های ناسازگاری هنر با زندگی روزمره دیده می شود. . .[این در حالی است که] هنر به مقوله کار هنری وابسته است و کار هنری تنها وظیفه اش بالندگی خود هنر و نیز کمک به بالندگی سایر حوزه هاست. اشپنگلر: بنابراین بین کاسه توالت و گلدان از حیث حقانیت هنری تفاوتی وجود ندارد. مارکوزه: مجبورم که با تو مخالف کنم و بگویم که اتفاقا وجود دارد و کاسه توالت واجد حقانیت هنری نیست، چرا که یک پدیده روزمره را بازنمایی می کند . . . در واقع این بحث را می توان درباره توالت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و واکاوی حقانیت هنری در ان ادامه داد؛ همان توالتی که دوشان امضا کرد و به موزه سپرد. امضای یک توالت هیچ ارزش افزوده ای به لحاظ هنری در ان وسیله ایجاد نمی کند، جز اینکه ان را تبدیل به کالایی خاص و منحصر به فرد می کند. اشپنگلر: به این ترتیب ایا در دیدگاهتان اساسا برای یک پدیده زیباشناسانه محتوا قائل می شوید؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : به نظر من، هنر صرفا زیباسازی محتوا به میانجی فرم است و هنر نوع تلاش برای زیر اب فرم را زدن، به معنای زیر اب هنر را زدن است. بنابراین باز هم تاکید می کنم، اینکه دوشان صرفا جای کاسه توالت را از اتلیه شخصی اش به موزه تغییر دهد، چیزی به ابژه اضافه نمی کــــــــند. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [TABLE] [TR] [TD=class: DataListItem] هربرت مارکوزه در میان هوادارانش [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] مارسل دوشان [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: DataListItem] چشمه یا توالت با امضای جعلی دوشان [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR=class: Break] [/TR] [TR] [TD=align: center] [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لندن شاهد برگزاری مروری است بر اثار دفتر معماری متروپلیتن یا برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که توسط برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بنا نهاده شد و اکنون در اقصا نقاط دنیا شعبی دایر کرده و عمیقا بر اسلوب شناسی معماری تاثیر گذاشته است، انچه پی می اید مباحثه ایست بر فهم از سرعت در دفتر اسیایی اُ اِم اِی، ان هم در کشور چین که سرعت تغییرات در ان مثال زدنی است. دیوید گیانوتن(اُ اِم اِی، دفتر اسیا): سرعت یعنی پذیرش ریسک و قرار گرفتن در موقعیت ریسک. دیوید سِنگ(دانشگاه ملی چیائو تانگ تایوان): اگر بخواهید نماد سرعت در چین را تدقیق کنیم به گمانم می توانیم به موشک اشاره کنیم، سریع بود و جاه طلبانه و با شکوه دیوید گیانوتن(اُ اِم اِی، دفتر اسیا): تحقیقات و تحلیل های کاملا بر مدار وضعیت تحت شمول سرعت تعریف می شود، تلاش های ما از این نظر شاخص است، سرعت رابطه و تاریخ را پاک می کند. با این وضعیت چگونه باید کنار بیاییم؟ اگر شما بر مدار سرعت گام بر دارید با مفهومی همچون ریشه و عمق در طراحی ان هم در یک وضعیتی بی تاریخ چگونه کنار می ایید؟ دیوید سِنگ(دانشگاه ملی چیائو تانگ تایوان): با نگاهی به کارها اُ اِم اِی، اندیشیدن به هستی معماری، سیاقی متفاوت می اراید، شکوه این واقعیت که چیزها چگونه نضج گرفته و دگرگون می شوند در اثار این دفتر بی نهایت فاخر به منصه ظهور رسیده. [/TD] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [/TR] [TR=class: Break] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [TR] [TD] [TABLE] [TR] [TD=class: DataListItem] سی سی تی وی در چین [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 0%] [TR] [TD=colspan: 3] [/TD] [/TR] [TR] [TD=bgcolor: #cdcdcd][/TD] [TD=align: center] به وضعیت غریب امروز بیاندیشیم، سی، چهل سال پیش ما همچنان بر سر این جدال داشتیم که اینده چه خواهد بود؛ کمونیسم، فاشیسم، سرمایه داری و . . . ، امروز اما همگی در سکوتی غریب پذیرفته ایم که سرمایه داری جهانی امده است و خواهد ماند، از دیگر سو ما با فاجعه ای در مقیاس کیهانی موجهیم، زندگی زمینی به سبب الوده شدن فراگیر از هم پاشیده است، پس ساده تر ان است که بپذیریم زندگی بر زمین به انتهای سیر خود رسیده است و اصلاحات ارام بر سرمایه داری بی نهایت سخت است، معضل هم دقیقا عبور از همین پارادکس است. این وضعیت پارادکسال به ما می گوید باید در کار بازْخلق یوتُپیا باشیم اما در یک معنای خاص، دو روی کرد غلط در تدقیق یوتُپیا ممکن است پیش اید، یکی همان فهم قدیمی مبتنی بر جامعه ایده ال تخیلی است که هیچگاه حادث نخواهد شد و روی در عینیت نخواهد کشید و دیگری یوتُپیای سرمایه داری است، میلی از بن فاسد و منحرف و به کژراهه رفته که شما در ان اجازه نخواهید یافت دست به عمل ازاد بزنید، حتی اگر عمیقا درگیر وسوسه اش شده باشید. یوتُپیای حقیقی زمانی حادث می شود که در ان موقعیتی مستعد عبور از معضل فراهم اید، موقعیتی که در ان لازم نیست و نباید صرفا به حل معضل درون بازه ای از امکانات محدود اندیشید، بلکه شما باید با گذر از فشارهای ممتدی که گذر از ان ها بقا را تضمین می کند به خلق فضایی نو بیاندیشید، یوتُپیا گونه ای از موقعیت تخیل ازاد، خنثی و فارغ از پیرامون نمی باشد، بلکه محمل موکد شدن بر درونی و بحرانی ترین الزامات و اولویت هاست، شما مجبور به تصورش هستید، تنها راهی که باقی مانده همین است و این الزام امروز ماست. [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده