رفتن به مطلب

اعتراف میکنم...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

اعتراف میکنم صبرم تموم شده

خدایا کمکم کن دم رفتنی دهنم بسته بمونه چیزی نگم

  • Like 4
  • پاسخ 652
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

اعتراف میکنم وقتی سریال فرار از زندان رو دیده بودم طرز نگاه کردنم رو سعی میکردم شبیه مایکل کنم ، فکر میکردم اونطوری باهوشتر میشم :ws28:

  • Like 5
ارسال شده در

اعتراف میکنم وقتی سریال شرلوک هلمز رو دیده بودم به ادمها همون اولین برخورد یک نگاه سریع میکردم بعد کلی نکات ازشون توی ذهنم میومد :ws28:

  • Like 4
ارسال شده در

اعتراف میکنم اکثر پسرا یه فیلم که ببینن یه مدت جوگیر میشن

مثلا بعد از فیلم بروسلی:ws3:

و پستهای بالایی:ws3:

  • Like 2
ارسال شده در

اخ گفتی بروسلی

اونو فراموش کردم تعریف کنم

 

اعتراف میکنم بچه که بودیم میرفتیم مسجد محل روی پرده برامون فیلمهای بروسلی رو میزاشتن ، از مسجد که میومدیم بیرون مبارزه های رزمی بدون هیچگونه بلد بودنی میکردیم که بیا و ببین :ws28:

  • Like 6
ارسال شده در

داداش من بعد از بروسلی پیرهنش رو در میاورد هی ما رو میزد:ws28:

اونموقع 10 سالشینا بود فک کنم

  • Like 5
ارسال شده در

اعتراف میکنم بعد دیدن فیلم های بروسلی چنان بیرحمانه و خصمانه با لگد تو دل هم میکاشتیم که انگار با هم پدر کشتگی داریم....:ws3:

 

و اعتراف میکنم تو این راه چندین و چند کشته و ناقص شده هم دادیم که از گفتن جزئیاتش در اینجا عاجزم!!!:ws28:

 

و همچنین اعتراف میکنم که شبها هم که هوا تاریک میشد به مدت یه ساعت تو آبراه محل دنبال قاتل بروسلی میگشتیم!!!:whistle:

  • Like 5
ارسال شده در

مثل اینکه همه با بروسلی خاطره دارن:ws3:

من اعتراف میکنم بعد از مسابقات تکواندو با داداشم(همون بروسلیه) مسابقه برگزار میکردیم :ws3:

  • Like 5
ارسال شده در

اعتراف می کنم یکی از بازی هام با رفیقم این بود که یکیمون پلیس آهنی می‌شد، اون یکی بروسلی...

اعتراف میکنم تو مایه های شوتای برق آسا و چرخشی و ... که تو فوتبالیستا بود، شوت اختراع کرده بودم :) حالا بماند اسمش چی بود...

  • Like 6
ارسال شده در

اعتراف میکنم یکی از بازیهامون ، تقلید بازی کمبات سگا بود ، مخصوصا اون صحنه های اخرش که یکی میباخت اون یکی روی اون یکی دیگه یک حرکت خارق العاده انجام میداد :ws3:

  • Like 4
ارسال شده در

اعتراف میکنم..

از عشق تو بوده .. هرجا که رسیدم من...

  • Like 9
ارسال شده در

اعتراف میکنم...از همه چی میترسم...

  • Like 7
ارسال شده در

اعتراف می‌کنم بچه که بودم اصلا عروسک بازی دوست نداشتم

نمی‌تونستم هضم کنم که آدم به یه موجود بی‌جان محبت کنه!

خلاصه یه بار که بابام یه عروسک گرون واسم خریده بود، از حرصم یه قیچی ورداشتم و کل موهای عروسک بدبختو باش قیچی کردم:ws28:به قول معروف کلش کردم:ws3:

بعدم با افتخار رفتم به مامانم نشون دادم:ws3:

  • Like 9
ارسال شده در

اعتراف میکنم که خیلی وقته دوس دارم بیام اینجا چند تا اعتراف بنویسم:ws3:

  • Like 7
ارسال شده در

اعتراف میکنم دلم گرفته جرات ندارم به کسی بگم...

 

آخه بی دلیل مگه دل میگیره...

خدا...

  • Like 7
ارسال شده در

اعتراف میکنم یه بار یه سوتی برا سحر تعریف کردم حالا خودش تو اون موقعیت قرار گرفت و بهم اس زده یاد ......و تو افتادم:ws28:

  • Like 8
ارسال شده در

اعتراف میکنم با گوشی اومدن انجمن کاره دشواریست....از من به شما وصیت نکنید از این کارا....

  • Like 8
ارسال شده در

اعتراف میکنم خیلی وقته اعتراف نکردم جرمم سنگین شده

میگم خوبه ها مسحیحا یه گوشه دارن تو کلیسا برا اعترافات گناهاشون و ما نداریم

شاید برا همینه همیشه بار گناهامون سنگینی میکنه رو دوشمون چون غیر خدا به کسه دیگه ای اینارو نمیگیم

  • Like 6
ارسال شده در

من اعتراف میکنم که بعضی وقتا که آدم بدی میدیدم بسم الله میگفتم بلکه غیب شه:w58:

:ws28:

  • Like 8
ارسال شده در

اعتراف می‌کنم بعضی وقتا، عاشق شدن به نظرم مضحک، مسخره و غیر واقعی میاد

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...