PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ تو آن آغوشی که مجوز ارشاد نداشت و لمس دستهاش به چاپ دوباره نمی رسید محمد موسویان 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۰ نرسد گوش کسي ناله و فرياد مرا مي رود در همه عالم همه شب داد مرا هرگز از ياد من اي يار نرفتي ، هرگز اي دريغ از تو که هرگز نکني ياد مرا در جهان خوب وبد و شادي و غم در گذر است از غمت گشت فنا پايه و بنياد مرا بي کس و خسته و تنها و پريشان حالم مي برد نيمه شبي سوي خدا،باد مرا برو اي ياد کهن يار و مرا تنها کن ياد ياران قديمي نکند شاد مرا روزگاري است که در بند غمت در بندم مرگ مي آيد و روزي کند آزاد مرا من و پايان جدايي ز غمت نيست اميد عشق کوهي دگر از درد فرستاد مرا 1 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۰ لیوان چایی روی میز در انتظار یک بوسه است نه تو ميآیی و نه او گرم ميماند چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است کیوان مهرگان 6 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۰ تودنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۰ منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن منو تنها منو عاشق منو خوب من صدا کن منو از همین ترانه واسه ما شدن صدا کن منو بی واژه صدا کن هم صدا تر از همیشه به همون اسم عزیزی که برات کهنه نمیشه واسه زندگی صدام کن واسه هر چی عاشقانس واسه حرفای قشنگی که نگفته شاعرانس منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن منو شب صدا کن اما اون شبی که تورو داره اون شبی که جای ماهش تورو پیش من بیاره منو آیینه صدا کن که میخوام مثل تو باشم که برای با تو بودن میخوام از خودم جدا شم 4 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۰ در حضور خارها هم میشود یک یاس بود در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود میتوان؟؟؟ 6 لینک به دیدگاه
محمدa 1104 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۰ به روي زندگي دو خط زرد مي كشم و چشم عاشق تو را كه گريه كرد مي كشم تو رفتي و بدون تو كسي نگفت با خودش كه من بدون چشم تو چقدر درد مي كشم 5 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۰ گشته خزان نوبهار من بهار من رفت ونیامد نگار من نگارمن سپری شد شب جدایی به امیدی که تو بیایی اخر ای امید قلبم با من از چه بی وفایی 10 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۰ مـَرا به یـک آغـوش ِگـَرم میـهمـان کـُن مـَن زیاد اهـل ِ چـای نیستَـم... 10 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۰ تو یه رویای قشنگی توی خواب هرشب من تو یه آآآآه سینه سوزی توی گرمای تب من تو یه فریاد بلندی تو سکوت بی کسی هام تو یه عشقی که بریدی منو از دلبستگی هام 6 لینک به دیدگاه
محمدa 1104 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۰ بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم 5 لینک به دیدگاه
محمدa 1104 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۰ قایقی خواهم ساخت قایقی تک نفره قایقی پر غصه خواهم انداخت به دریاچه عشق درو خواهم شد از این خاک غریب.... 7 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۰ من را همچون تک تک آدم های دور و بـــر خودت نگاه کن همـه ی دل نگرانـی هایم مثل تمامـی زن هایـی است که تـو می شناسـی شاید کمتـر . شاید بیشتــر ! دل نگرانــی هایـــی که گاهـی مـرا تا سـر حــد بــی خود شدن می بــرد و گاهــی هم باز نمـی گرداند از نبودنت می ترسم از بودنت دلهره دارم و باز هم می مانم میان بودن و نبودن تـو 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ امشب از درد جدايي به لب آمد جانم غزل مرگ در آغوش اجل مي خوانم سينه ام تنگ و گلو بغض غريبي دارد يا رب از کار دل و دهر و فلک حيرانم شب پايان من است امشب و ايام فراق به جهنم روم از آتش عشقش ، دانم من اسير لب و لعل و خط و خالش گشتم نرود ياد من از ياد که جاويدانم فتنه ي عشق گريبان من خسته گرفت مست چشم و نگهش سست نمود ايمانم سخن تلخ مکن از تلخي هجران باشد منم امروز که از دست دلم ويرانم دوستانم همه رفتند و منم خواهم رفت که مرا چند صباحي به جهان مهمانم هاديا ، پند رفيقان همه از خوبي نيست چه بسا دوست که شاد است از اين پايانم 4 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۰ اگر پنج دقیقه دیرتر بیدار می شدم یا بند کفشم کمی بازی در می آورد یا به جای تاکسی اول ؛ دوم را سوار می شدم یا کمی آرامتر راه میرفتم صندلی روبروی تو را دیگری پر می کرد نمی دیدمت ... خدا حساب همه جا را کرده بود ! بازی در نیار 6 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۰ ای سرزمین پاک با اولین شکوفه ی هر سال در دشت چشم های تو بیدار می شوم باغ پر از شکوفه ی اندیشه های من در دشت چشم های تو این دشت های سبز هر باغ شعر من پیغام بخش جلوه ی روزان بهتریست هر غنچه، هر شکوفه، هر ساقه ی جوان، دنیای دیگریست. ای سرزمین پاک من با پرندگان خوش آوای باغ شعر در دشت چشم های تو، سرشار هستی ام. من با امید روشن این باغ پر سرود در خویش زنده ام. دشت جوان چشم تو سبز و شکفته باد. 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۰ صدا كن مرا... صداي تو خوبست! صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است كه در انتهاي صميميت حزن ميرويد در ابعاد اين عصر خاموش من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم! بيا تا برايت بگويم كه تنهايي من چه اندازه است.. و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش بيني نميكرد «و خاصيت عشق اينست» 5 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۰ همیشه، شیرین نباش ! فرهاد، گاهی باید طعم دیگری را تجربه کند! 8 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۰ تـــــو ، به نقش قهوه اعتقاد داری.. . به پیـــــــش بینی.. . به بازی های بزرگ.. . . . من فقط به چشم های تـــــو . . . . !!!! 7 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۰ من خاطرت را می خواستم ... نه خاطره ات را...!!! 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده