YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تو را از شيشه ميسازد، مرا از چوب ميسازد خدا کارش درست است، اين و آن را خوب ميسازد تو را از سنگ ميآرد برون، از قلب کوهستان مرا از بيدِ خشکي در کنار جوب ميسازد در آتش ميگدازد، تا تو را رنگي دگر بخشد به سوهان ميتراشد تا مرا مطلوب ميسازد تو را جامي که از شير و عسل پُر کردهاش دهقان مرا بر روي خرمن برده خرمنکوب ميسازد تو را گلدان رنگيني که با يک لمس ميافتد مرا گرد سرت ميچرخم و جاروب ميسازد تو از من ميگريزي باز هم تا مصر رؤياها مرا گرگي کنار خانهي يعقوب ميسازد مرا سر ميدهد تا دشتهاي آتش و آهن و آخر در مصاف غمزهاي مغلوب ميسازد خدا در کار و بارش حکمتي دارد که پي در پي يکي را شيشه ميسازد، يکي را چوب ميسازد 6 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وقتی دستهایت لرزید و دلت لیز خورد در رودخانهای كه ماهیهای قزل تسلیم نمیشوند تازه میفهمی عاشق شدهای 4 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ درخت را به نام برگ بهار را به نام گل ستاره را به نام نور کوه را به نام سنگ دل شکفته مرا به نام عشق عشق را به نام درد مرا به نام کوچکم صدا بزن! 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ به من تکـــــــیه کن من تمـــام هستــی ام را بالشی می کنم تا تـــ و سرت را بر آن بنـهی! تــمــام روحـم را آغــوشی می ســــازم تا تــو در آن از هـراس بیاسـایی! تمام نیرویی را که در دوســــت داشتن تـــــو دارم دســـــتی می کنم تا چهره و گیــــسویت را نـــوازش کند! تمام بــــودنِ خود را زانویی می کـــنم تا بـــر آن به خــــــواب روی! خود را، تــــمام خود را به تـــــ و می ســـپارم تا هر چه بخــــواهی از آن بیـــاشامی، از آن بـــرگیری، هر چه بخــــواهی از آن بــــسازی، هـــــرگونه بخواهــی 12 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در خلوت کوچه هایم باد می آید ... اینجا من هستم ، نیمکتی چوبی و چتری که بسته است ، دلم تنگ نیست ... تنها منتظر بارانم تا قطره هایش بهانه ای باشند ، برای نمناک بودن لحظه هایم و اثباتی بر بی گناهی چشمانم 11 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ شوخی بدی کرد با من خدا با آفرینش تو! 14 لینک به دیدگاه
afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری ولی انگاه همین جا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی باد می آید و انگار تویی می گذری 11 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وای از نـیمـه شبـی کـه بیـدار شـوم تـو را بـخواهـم و خـودم را در آغـوش دیـگری بیـابم...! 7 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۰ با گفتن یک " عزیزم جایت خالیست ! " نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر ! فقط ... دل خوش می شوم که هنوز ، بود و نبودم برایت مهم است 10 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۹۰ تقصیر من نبودکه با این همه . . . که با این همه امید قبولی در امتحان سادهی تو رد شوم اصلاً نه تو ، نه من! تقصیر هیچ کس نیست از خوبی تو بود که من بد شدم 7 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۹۰ من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی جمع کن رشته ایمان دلم پاره شده است من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟ 7 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۰ دل نـبـر!به فتح یا به ضم «ب» فرقی ندارد! هردویش جرم است!!! 8 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۹۰ نقــّاش خوبی نـبودم اما ایـن روزها به لطـف تــو انـتظـار را دیـدنی میکشـم...! 6 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۹۰ . . . آنقدر دل کندن از تو سخت است که در آخرین کوپه از آخرین واگن قطار نشسته ام تا هر چقدر میشود دیر تر ترکت کنم 8 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۰ محبت بر خلایق انتهای ساده گیست مردی و مردانگی آخرش آواره گیست سفره دل باز کردن واقعاً دیوانه گیست اعتماد کردن به هرکس واقعاً بیچاره گیست 5 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۰ این روزها … یا به تو می اندیشم، یا به این می اندیشم، که چرا !؟ به تو می اندیشم ...!! 7 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ این شعرهم سروده خودمه کپی رایت داره! جدی گفتم این شعرسروده خودمه امیدوارم خوب باشه. دراتاقم بوی غم پیچیده بود آیینه برحال من خندیده بود شادی ام راازمیان دفترم آن دوچشم نافذت دزدیده بود حال روزنابه سامان مرا هرغریب وآشنایی دیده بود ازمن عاشق نگاهت میگریخت رازمن راچشم توفهمیده بود بعدعمری درکویرقلب من قطره ای ازابرتوباریده بود احتیاج من به توخورشیدرا هرکس وناکس دگرفهمیده بود 5 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد/ ما را غم نگار بود مایه سرور 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ نمیتونم دورت کنم لحظه ای از رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام بگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغتو دارم حسودی میکنم به آینه اتاق تو کاش جای اون آینه بودم،هر روز تورو میدیدمت اگر اون بالشتت بودم هر روز می بوسیدمت 11 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۰ کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده