رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

تو را از شيشه ميسازد، مرا از چوب ميسازد

خدا کارش درست است، اين و آن را خوب ميسازد

 

تو را از سنگ ميآرد برون، از قلب کوهستان

مرا از بيدِ خشکي در کنار جوب ميسازد

 

در آتش ميگدازد، تا تو را رنگي دگر بخشد

به سوهان ميتراشد تا مرا مطلوب ميسازد

 

تو را جامي که از شير و عسل پُر کردهاش دهقان

مرا بر روي خرمن برده خرمنکوب ميسازد

 

تو را گلدان رنگيني که با يک لمس ميافتد

مرا گرد سرت ميچرخم و جاروب ميسازد

 

تو از من ميگريزي باز هم تا مصر رؤياها

مرا گرگي کنار خانهي يعقوب ميسازد

 

مرا سر ميدهد تا دشتهاي آتش و آهن

و آخر در مصاف غمزهاي مغلوب ميسازد

 

خدا در کار و بارش حکمتي دارد که پي در پي

يکي را شيشه ميسازد، يکي را چوب ميسازد

  • Like 6
لینک به دیدگاه

درخت را به نام برگ

بهار را به نام گل

ستاره را به نام نور

کوه را به نام سنگ

دل شکفته مرا به نام عشق

عشق را به نام درد

مرا به نام کوچکم صدا بزن!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

به من تکـــــــیه کن

 

من تمـــام هستــی ام را بالشی می کنم تا تـــ و سرت را بر آن بنـهی!

 

تــمــام روحـم را آغــوشی می ســــازم تا تــو در آن از هـراس بیاسـایی!

 

تمام نیرویی را که در دوســــت داشتن تـــــو دارم دســـــتی می کنم تا چهره و گیــــسویت را نـــوازش کند!

 

تمام بــــودنِ خود را زانویی می کـــنم تا بـــر آن به خــــــواب روی!

 

خود را، تــــمام خود را به تـــــ و می ســـپارم تا هر چه بخــــواهی از آن بیـــاشامی،

 

از آن بـــرگیری، هر چه بخــــواهی از آن بــــسازی، هـــــرگونه بخواهــی

  • Like 12
لینک به دیدگاه

در خلوت کوچه هایم

باد می آید ...

 

اینجا من هستم ، نیمکتی چوبی

و چتری که بسته است ،

دلم تنگ نیست ...

 

تنها منتظر بارانم

تا قطره هایش بهانه ای باشند ،

برای نمناک بودن لحظه هایم

و اثباتی

بر بی گناهی چشمانم

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری

 

ولی انگاه همین جا و همین دور و بری

 

ماه می تابد و انگار تویی می خندی

 

باد می آید و انگار تویی می گذری

  • Like 11
لینک به دیدگاه

با گفتن یک

 

" عزیزم جایت خالیست ! "

 

نه جای من پر می شود

 

و نه از عمق شادی هایت کمتر !

 

فقط ...

 

دل خوش می شوم که هنوز ،

 

بود و نبودم برایت مهم است

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

تقصیر من نبودکه با این همه . . .

که با این همه امید قبولی

در امتحان ساده‌ی تو رد شوم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من بد شدم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی

مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

جمع کن رشته ایمان دلم پاره شده است

من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

.

.

.

 

آنقدر دل کندن از تو سخت است

 

که در آخرین کوپه از آخرین واگن قطار نشسته ام

 

تا هر چقدر میشود دیر تر ترکت کنم

  • Like 8
لینک به دیدگاه

این شعرهم سروده خودمه کپی رایت داره!:ws3:

جدی گفتم این شعرسروده خودمه امیدوارم خوب باشه.

 

 

دراتاقم بوی غم پیچیده بود

آیینه برحال من خندیده بود

شادی ام راازمیان دفترم

آن دوچشم نافذت دزدیده بود

حال روزنابه سامان مرا

هرغریب وآشنایی دیده بود

ازمن عاشق نگاهت میگریخت

رازمن راچشم توفهمیده بود

بعدعمری درکویرقلب من

قطره ای ازابرتوباریده بود

احتیاج من به توخورشیدرا

هرکس وناکس دگرفهمیده بود

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمیتونم دورت کنم لحظه ای از رویاهام

تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام

بگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغتو

دارم حسودی میکنم به آینه اتاق تو

کاش جای اون آینه بودم،هر روز تورو میدیدمت

اگر اون بالشتت بودم هر روز می بوسیدمت

 

  • Like 11
لینک به دیدگاه

کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت

 

کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت

 

کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی

 

داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت

  • Like 8
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...