رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

حرفت که می شود با خنده می گویم : یادش بخیر ، فراموشش کردم

 

اما نمی دانند هنوز هم کسی اشتباه تماس می گیرد

 

سست میشوم که نکند تو باشی....

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یک باره دلم گفت که بنویس کلامی

در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی

دستی به روی سینه نهادم و نوشتم

"از من به حسین بن علی عرض سلامی"

السلام علیک یا اباعبدالله(ع)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نه نگویید باز باران با ترانه...

می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه

دانه دانه

میخورد بربام خانه

یادم ارد روز باران

پا به پای بغض سنگین

تلخ و غمگین

دل شکسته

اشک ریزان

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مــن عـاشـق تــو هـسـتـم …

عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد،

عاشق دستانى که خداوند،نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد...

 

 

"دوسـتـت دارم"

  • Like 1
لینک به دیدگاه

هيچ كس نمي تواند تشخيص دهــد

كسي كه شانه هــايش تكــان مي خورد

مي خنــدد يا گريـــه مي كند

ما از دور خوشيم

اما از نزديك

سيل اشك امان مان را بريده است ....

 

"بهرنگ قاسمي"

  • Like 1
لینک به دیدگاه

امروز

میان این همه گریه ...

فقط برای تو ... به شوق تو می نویسم .

اگر که حال من اینست :

- اینجا دور و ناصبور و بی طاقت -

برای تو مانده ام ؛ اگرچه بی تو چنینم ... !

ز من مخواه که آرام شو م ، دل به لحظه بسپارم

تو خوب می دانی ...

دلم که بی نگاه تو ماند ، حال و روز لحظه همین است ...

مرا ببخش ...

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...