bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ تو مثل زمین قدرت جاذبت فوق العادست اما کاش از پستی بلندی هاش پست بودن رو یاد نمی گرفتی 2 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ اشتباه من املایی بود من فقط او را همدرد نوشتم گویا او هم ، درد بود 2 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ احترام من نسبت به تو به تنت زار می زند باید کمی از پهلوها برایت تنگش کنم تا کمی اندازه ات شود 3 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ . ولش کردم ورفتم !! نه اینکه دوستش نداشتم..نه !!ازنخودی بودن متنفرم.. 3 لینک به دیدگاه
mo safer 120 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﻫﺴﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﻤﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ.. ﭘﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﻭﺩﺍ 3 لینک به دیدگاه
parniyan71 560 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ کنارم گذاشتی که تلخم کنی؟؟؟ ههههههه!!!! شرابی شدم ناب! اکنون حسرتم را بخور... 6 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ زمزمه کن پرواز را... زمین جای ماندن نیست؛ این را خیلــــــــی قبل ترها از زبری دستهای مادرم هم خوانده بودم... 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ گاهی آدم دل اش فقط یک «دوستت دارم» می خواهد، که نمیرد! (افشین صالحی) 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ دلش را زده ام... از بس هر شب ساعت ها نگاهش کرده ام، از بس خواب را از چشمانش گرفته ام... ... عکست هم با من قهر کرده نگاهم نمی کند!! : (( 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ گریه نکن دل دیوانه! او که نمی خواهد برنگردد... او فقط کمی... ...کمی رفته است!! 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ یک ماه دیگر مانده تا بهار... ... همیشه یک ماه تا بهار فاصله دارم اما تو نمی آیی ماه من! 3 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ همه گفتند : او که رفت ، زندگی کن ! ولی ... کسی درک نکرد که او .. خود زندگی ام بود .... 1 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ تو چه سودی برایم داشتی؟ غیر از اشک و آه چه برایم گذاشتی؟ 2 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ برو اينجادلي برايت تنگ نميشود.اينجا دستي به سمتت دراز نميشود اينجا همه از باتوبودن سيرابند... جور كدام كارنكرده اين چنين تورا از پاي انداخته؟ بايد بفهمي دركدام روز وكدام لحظه دلي را لرزاندي وعقب كشيدي!! 2 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۳ یـه روز یـکـی وارد زنـدگـیـت مـیـشـه کـه از تـمـام کـسـایـی کـه تـرکـت کـردن … بـه خـاطـر رفـتـنـشـون تـشـکـر مـیـکـنـی .. 3 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۳ تو دیونه رفتی یه شب بی نشونه تو خواستی که قلبم پریشون بمونه واست گریه ی من دیگه بی امونه دل از درد عشقم یه دریای خونه می خوام با تو باشم ، می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولی نازنینم . چگونه چگونه . چگونه چگونه من از سبزه سبزم ،ولی خسته خسته من از شهر عشقم ،ولی دل شکسته می گفتم یه ابری ، یه هم رنگ بارون یه بارون رحمت ، واسه سبزه زارون می خوام با تو باشم ، می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولی نازنینم . چگونه چگونه . چگونه چگونه 4 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۳ آمدنت را یادم نیست، بی صدا آمدی بی آنکه من بدانم، بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم...، اما اکنون با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا می کنم، مهمان ناخوانده ی قلبم، بمان که ماندنت را سخت دوست دارم.. __________________ کاش باران بگیرد ... 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۳ جاودان من در خلوت شبانه ام در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد تمام قلبم لبریز از مهر توست و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت تا آخرین نفس من در این روزهای با تو بودن به زیر سقف نگاهت رشد کردم و بالیدم و آسمان قلبت را تا بی نهایت عشق پیمودم و رسیدم به آرامشی ابدی به رؤیایی حقیقی من دوست دارم از تو بگویم ای جلوه یی از آرامش من دوست دارم از تو شنیدن را تو لذت نادر شنیدن باش 2 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۳ دیـگــر نه اشـکــهایـم را خواهـی دیـد ، نه التـــمـاس هایم را ، و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را … به جـــایِ آن احسـاسی که کُـــشـتـی درخـتـی از “غــــرور” کـاشـتم... لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۳ من از تمام آسمان یک باران را میخواهم از تمام زمین یک خیابان را و از تمام تو . . . یک دست که قفل شود در دست من 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده