nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۳ ستاره ها را برای آمدنت گلچین کرده بودم وقتی آمدی ... خورشید نگاهت دیگر ستاره ای برایم نگذاشت اما من از بس دوستت دارم با عشق قلبم را تقدیمت می کنم لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۳ عاشقانه با من باش…… عشق فقط کنار هم بودن نیست…… عشق فقط حرف عاشقانه نیست.. عشق فقط ظاهر نیست… عاشق که باشی….. حتی اگر نباشم…. تو عاشقانه با منی… عشق یعنی من و تو…. ماورای تمام فاصله ها…. 3 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۳ دل تنگی هایم را با کدام قایق روانه ساحل دلت کنم که بفهمی دل تنگم .. 3 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ نمی دانم از کجا شروع شد؟ نمی دانم کی امدی؟ چه وقت رفتی؟ اتشی به پا کردی که هنوز می سوزد,عشقی که هیزمش تنهائیست... هر شب خیمه خاطراتم را اتش می زند,شعله می کشد بر گونه هایم تو تمام نمی شوی,همیشه در قلب من زنده ای "نفسم" 2 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ یاد روزهای خوبمان می افتم... ناخداگاه به نقطه ای خیره میشوم... لبخند میزنم... ناگهان یادم می افتد که تو خیلی وقت است درگیر دیگری هستی... لبخندم محو میشود... نیستی... 3 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ ماهي شده بود باورش تور اگه بندازن سرش ميشه عروس ماهيا شاه ماهي ميشه همسرش ماهي باورش نبود تور اگه بندازن سرش نگاه گرم ماهيگير ميشه نگاه آخرش 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ از مرگ می هراسم به خاطر اشکهای مادرم.. 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ تــنــهــایــی ایــن نــیــســت کــه هــیــچـکس اطـرافـت نـباشه ایـن نـیست کـه با کسی دوســت نـباشی! این نــیست که آدمی گـوشــه گـیـر باشی ایـن نیست که کسی باهـات حـرف نـزنـه ایـن نـیـست کـه هیچوقت نـتـونی خوشـحـال باشی این نـیسـت که کـسـی دوسـتـت نداشته باشه تـنـهـایی ، یـه حـس درونیه تنهـــــایی یـعـنـی " هیچکــس نمیفهمه حالت بــــده " 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی.. اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی! آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی.. پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی! ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار! هشدار! که آرامش ما را نخراشی.. هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم! اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی.. 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۳ آنقدر آهسته خواهم رفت تا صدای گامهایم ,خواب شاپرک های قلب مهربانت را آشفته نسازد آنقدر آهسته میروم , که گویی از ابتدا نیامده ام تا غصه رفتنم تورا نیازارد میدانی حتی اگر نباشم بازهم مثل هوا کنارت جاری هستم دوستت دارم... 4 لینک به دیدگاه
parniyan71 560 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۳ دلم که گرفته باشد با صدای دستفروش دوره گرد محلمان هم بغض میکنم.... چه برسد به مرور خاطرات باهم بودنمان.... 5 لینک به دیدگاه
parniyan71 560 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۳ تو نه عاشقانه، و نه عاقلانه، و نه حتی عاجزانه، که تو عادلانه در قلب من هستی! عدل مگر نه این است که هرچیزی سر جای خودش باشد؟ 6 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۳ من صبورم اما … بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم.. 6 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۳ شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم خداحافظ،ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ،و این یعنی در اندوه تو میمیرم در این تنهایی مطلق که میبندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای اما دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یک ریز می بارد چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم چگونه میروی با این که میدانی چه تنهایم خداحافظ،تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ،به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ،بدون تو گمان کردی که میمانم؟ خداحافظ،بدون من یقین دارم که میمانی.... 2 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۳ در رمانی بیست جلدی ؛ شرح دادم مختصر داستان یک شب از شب های هجران تو را 3 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۳ با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه با خبر باش که من غرق گناهم هر شب 4 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۳ مثل مهتاب که از خاطر شب می گذرد... هر شب آهسته از آفاق دلم می گذری... 4 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۳ هجر تو نصیبم ای دل افروز مباد بر جان من این آتش جانسوز مباد آن روز که من پیش توام شب نشود وان شب که تو در پیش منی روز مباد 3 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۳ خم ابروی تو بود کف مینوی تو بود/ که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد/ همه دلباخته بودیم و هراسان/ که غمت همه را پشت سر انداخت و مرا تنها برد/ 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۳ باز باران می خورد بر شانه هایم بی بهانه باز تنها تا به کی در اوج غم ها آسمانم بی ستاره باز گریه در سکوت سرد شب ها 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده