SHM.B 102 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۲ صــداي قلــب نـيست صداي پـــاي تـــوست کـه شـبها در سينـــهام مــيدوي کـافـــيست کمـي خستــه شـــوي کافـــيست بــايستي … 8 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۲ بگـــذر تابستان حالم با تـــو خوب نمی شـــود پاییــز حال مرا خوب می شنـــاسد... 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۲ گفته بودی عشق را معنی کن ! قلمت را بردار ، و کنارم بنشین ! - بنویس ... تازگی دارد عشق! عشق ، مثل هوس آبتنی ، در غروبیست که صبحش همه بارانی بود ! تازگی دارد عشق ! مثل بوی خوش آرایشگاه .... مثل احساس خرید شب عید ! مثل گلدان یر از زنبق روی لبه طاقچه است... بنویس ... عشق ؛ وامیدارد ... به تو یرخاش کنم ! و تو از من ؛ متنفر بشوی ! ... یک لحظه ! ... عشق ؛ یعنی آنجا ... که صمیمانه ترین یوزش را می طلبی ! - عشق ؛ همسایه دیوار به دیوار دل من ؛ با توست - عشق ؛ میخنداند ... عشق ؛ میگریاند ... عشق ؛ می آزارد ! عشق ؛ میرویاند .... بنویس ... تازگی دارد عشق ! 5 لینک به دیدگاه
ستاره193 4133 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۲ كاش آدمها باور داشتند : زندگي دكمه برگشت ندارد 6 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۲ گرما یعنی نفس های تو دست های تو آغوش تو...! من به خورشید ایمان ندارم!!! 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۲ بعضی گره ها کورند! هرگز باز نمی شوند... مثل گره ای که در اولین نگاه بین چشمانمان اتفاق افتاد! یوسف نورائی 3 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۲ کاش باران ببارد یادت را برایم بیاورد کاش بیدار شوم از خواب دنیا چشمانت ارام بخشد تمام کابوس هایم را 3 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۲ شبها خوابم نميبرد از درد ضربات شلاق خاطراتت روي قلبم... بي انصاف محكم زدي جايش هنوز مانده است؟! 4 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۲ مرهم زخم هایم کنج لبان توست... بوسه نمیخواهم! حرفی بزن... 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۲ خوابم نمیبرد… به هیچ چیز فکر نمیکنم… جز “او” و میدانم که خواب است… و قبل از بسته شدن چشمهایش به همه چیز فکر کرده است… جز “من”……!!! 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۲ فاجعه یعنـی آنقدر در تـــــــو غرق شده امـ که از تلافـی نگاهمـ با دیگری احساس خیانت می کنمـ ، عشـق یعنـی همیـن !!! 9 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۲ بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سر گذشتند میخواهم عشقت در دل بمیرد میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد هر عشقی میمیرد،خاموشی میگیرد عشق تو نمی مــــیرد باورکن بعد از تو، دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد.. 9 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۲ مثل آخرين قطارِ ايستگاه ميماني مثل آخرين مسافرِ شهر وقتي كه ميروي، بعد از تو ديگر ... هيچكس نمي آيد ... مثل اولين قطره اشك مثل اولين قدم هاي كودكي نوپا وقتي به تو فكر كردن شروع ميشود ... هرگز تمام نميشوي ... مثل آخرين كبريتِ در باد ميماني مثل آخرين پروانه دور شمع وقتي از تو هم نا اميد ميشوم ... تمام ميشوم ... گرچه غنچه ي نا شكفته ي پرپر شده ام اما ميداني چيست تو ريشه هايم را هرگز نديدي من روزي دوباره جوانه خواهم زد گرچه كوچ من به اجبارِ سرماي دلت بود اما تو بال هايم را دستِ كم نگير ميدانم بهار دلت سر ميرسد من روزي دوباره باز خواهم گشت يادت باشد در مرداب تنها چيزي كه زنده مي ماند، زيباست و هنوز هم روي گلبرگ هايش عشق نفس ميكشد نيلوفر است... اگر حتي سهم نيلوفرانه زيستنم قور قور قورباغه ي سبز لجن زار باشد من از اين خانه نخواهم رفت من خواب گندم زار و سبزينگيه چمن زار را دادم به باد تا با خود ببرد براي عشاقشان من بركه اي را كه در آنجا با تو عاشقي كردم كه عمري با تو در آن زيستم را به صدهزار دريا ندهم هرگز سكوت مرداب دلم را باور نكن هرگز عشقِ نيلوفري آبي را دستِ كم نگير تو هنوز، نيلوفرانه پيچيدنم را نديده اي...!! 6 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۲ داشتم می ... که تو آ... مین کاشتی،آمین تو در دهلیزم ماه سرخ از چشمه بالا آمد. رفتار قطره یی ات گیجابم می کرد . خودت نمی دانستی چشمهایت برون رفت بحران هسته یی در روابط ایران و تورانیان است وقتی که زل می زنی به آب مهاجم به تخت سنگ آبیدگار من ای او کنار من دستت موازی شیطان است وقتی که رو به آب می دوووووی یا آنجا که مؤمنم به جنگل موهات حرفت شکایت شیران است یادت باشد بی شراب تو نمی شود واضح بود و حمله کرد به قلب اورشلیم و بعد کاشف الکل شد جامی بخواند و ماغ کشید بر دار قالی سلیمان ... زود که می شوی چشمان مغولی ات کتاب می خواند ای مضافٌ الیه بر این خانه داشتی از یادم می ... که آ... و روزمرگی ام شدی . 5 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۲ دوست داشتنت را پنهان کردم......! نه از دست تو... از ترس روزگار که همه ی دوست داشتنی هایم را گرفت....! 7 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۲ در هر جغرافیایی که باشم جهت ها تفاوتی ندارند تمام دامنه های دلم، رو به سمت “خنده های” توست 14 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۲ من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد اما شبها.... 12 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۲ می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند؟؟؟ و من به اندازه تمام روزهای کم بودنت تورا ببویم و در این زمان متوقف سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فرداها...ها؟ 11 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۲ گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نسیت چون باعث میشه نتونی به جایی برگردی که از همون اول هرگز نباید قدم میگذاشتی……. 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده