رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

صــداي قلــب نـيست

صداي پـــاي تـــوست

کـه شـب‌ها در سينـــه‌ام مــي‌دوي

کـافـــي‌ست کمـي خستــه شـــوي

کافـــي‌ست بــايستي …

  • Like 8
لینک به دیدگاه

گفته بودی عشق را معنی کن !

 

قلمت را بردار ،

 

و کنارم بنشین !

 

- بنویس ...

 

تازگی دارد عشق!

 

عشق ، مثل هوس آبتنی ،

 

در غروبیست که صبحش همه بارانی بود !

 

تازگی دارد عشق !

 

مثل بوی خوش آرایشگاه ....

 

مثل احساس خرید شب عید !

 

مثل گلدان یر از زنبق روی لبه طاقچه است...

 

بنویس ...

 

عشق ؛ وامیدارد ...

 

به تو یرخاش کنم !

 

و تو از من ؛

 

متنفر بشوی ! ... یک لحظه ! ...

 

عشق ؛ یعنی آنجا ...

 

که صمیمانه ترین یوزش را می طلبی !

 

- عشق ؛ همسایه دیوار به دیوار دل من ؛ با توست -

 

عشق ؛ میخنداند ...

 

عشق ؛ میگریاند ...

 

عشق ؛ می آزارد !

 

عشق ؛ میرویاند ....

 

بنویس ...

 

تازگی دارد عشق !

  • Like 5
لینک به دیدگاه

شبها خوابم نميبرد از درد ضربات شلاق خاطراتت روي قلبم...

بي انصاف محكم زدي جايش هنوز مانده است؟!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خوابم نمیبرد…

به هیچ چیز فکر نمیکنم…

جز “او” و میدانم که خواب است…

و قبل از بسته شدن چشمهایش

به همه چیز فکر کرده است…

جز “من”……!!!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم

 

دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سر گذشتند

 

میخواهم عشقت در دل بمیرد

میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد

 

هر عشقی میمیرد،خاموشی میگیرد

عشق تو نمی مــــیرد

باورکن بعد از تو،

دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد..

xiucl20mbtkc956mgqix.gif

  • Like 9
لینک به دیدگاه

مثل آخرين قطارِ ايستگاه ميماني

مثل آخرين مسافرِ شهر

وقتي كه ميروي، بعد از تو ديگر

... هيچكس نمي آيد ...

مثل اولين قطره اشك

مثل اولين قدم هاي كودكي نوپا

وقتي به تو فكر كردن شروع ميشود

... هرگز تمام نميشوي ...

مثل آخرين كبريتِ در باد ميماني

مثل آخرين پروانه دور شمع

وقتي از تو هم نا اميد ميشوم

... تمام ميشوم ...

گرچه غنچه ي نا شكفته ي پرپر شده ام

اما ميداني چيست

تو ريشه هايم را هرگز نديدي

من روزي دوباره جوانه خواهم زد

گرچه كوچ من به اجبارِ سرماي دلت بود

اما تو بال هايم را دستِ كم نگير

ميدانم بهار دلت سر ميرسد

من روزي دوباره باز خواهم گشت

يادت باشد در مرداب تنها چيزي كه

زنده مي ماند،

زيباست و هنوز هم روي گلبرگ هايش

عشق نفس ميكشد

نيلوفر است...

اگر حتي سهم نيلوفرانه زيستنم

قور قور قورباغه ي سبز لجن زار باشد

من از اين خانه نخواهم رفت

من خواب گندم زار و

سبزينگيه چمن زار را

دادم به باد تا با خود ببرد براي عشاقشان

من بركه اي را كه در آنجا

با تو عاشقي كردم

كه عمري با تو در آن زيستم را

به صدهزار دريا ندهم

هرگز سكوت مرداب دلم

را باور نكن

هرگز عشقِ نيلوفري آبي را

دستِ كم نگير

تو هنوز،

نيلوفرانه پيچيدنم را نديده اي...!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

داشتم می ...

 

که تو آ...

 

 

 

مین کاشتی،آمین تو در دهلیزم

 

ماه سرخ از چشمه بالا آمد.

 

رفتار قطره یی ات گیجابم می کرد .

 

خودت نمی دانستی

 

چشمهایت برون رفت بحران هسته یی در روابط ایران و تورانیان است

 

وقتی که زل می زنی به آب مهاجم به تخت سنگ

 

 

 

آبیدگار من

 

ای او کنار من

 

دستت موازی شیطان است

 

وقتی که رو به آب می دوووووی

 

یا آنجا که مؤمنم به جنگل موهات

 

حرفت شکایت شیران است

 

یادت باشد

 

بی شراب تو نمی شود واضح بود

 

و حمله کرد به قلب اورشلیم

 

و بعد کاشف الکل شد

 

جامی بخواند

 

و ماغ کشید بر دار قالی سلیمان

 

...

 

زود که می شوی

 

چشمان مغولی ات کتاب می خواند

 

ای مضافٌ الیه بر این خانه

 

داشتی از یادم می ...

 

که آ...

 

و روزمرگی ام شدی .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در هر جغرافیایی که باشم

جهت ها

تفاوتی ندارند

تمام دامنه های دلم، رو به سمت “خنده های” توست

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

می شود در همین لحظه

از راه برسی و

جوری مرا در آغوش بگیری

که حتی عقربه ها هم

جرات نکنند

از این لحظه عبور کنند؟؟؟

 

و من به اندازه تمام روزهای

کم بودنت

تورا ببویم و

در این زمان متوقف

سالها در آغوشت زندگی کنم

بی ترس فرداها...ها؟

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نسیت

چون باعث میشه نتونی به جایی برگردی

که از همون اول هرگز نباید قدم میگذاشتی…….

  • Like 10
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...