- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ می دانم خیلی غلط می کند ... ، ولی چه کنم ... ؟! دل َم تو را می خواهد ... 11 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ می خواهم از تو بگویم بی آن که در جستجوی قافیه باشم و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم می خواهم از تو بگویم از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری با ساده ترین کلمات همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد می خواهم بگویم دوستت دارم امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم فقط ساده و با صداقت همراه با شاهدی صادق از اعماق جانی سوخته با چشمانی بارانی می خواهم بگویم دوستت دارم و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید من تقدس عشقت را بر کرامت وجودم نشانده ام 6 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۹۲ زیبا ؛ کنار حوصله ام بنشین بنشین مرا به شط غزل بنشان بنشان مرا به منظره ی عشق بنشان مرا به منظره ی باران بنشان مرا به منظره ی رویش من سبز می شوم 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۹۲ برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا هر صبح برایت شعری می سرودم آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم و بر صورتت می لغزیدم ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دلتنگی هایم 7 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۹۲ میگم دوست دارم نگو نظر لطفته… چون نظر لطفم نیست . نظر دلمه… 11 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۲ اشك ها قطـره نيستنـد ! بلكه كلمـاتى هستنـد كه مى افتنـد .... فقط بخاطـر اينكه : پيـدا نـميكنند كسى را كه معنــى اين كلمـات را بــفهمـد ... !!! 6 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۲ به همه خواهم گفت به نسیمی که گذر خواهد کرد، به شهابی که درخشید به شب، به شب روشن پاک، به سپیدار بلند، به پرستو که غمین ترک کند لانه خویش، به همه خواهم گفت به شرابی که به پیمانه تو میرقصد، و تو را مست کند شب همه شب، من به هر کوچه که تو میگذری، کوچه هایی که پر از خاطره است... به همه خواهم گفت که تو را دارم دوست که تو را دارم دوست 11 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۲ تنها نشسته ام... چای مینوشم، و بغض می کنم ! هیچکس مرا به یاد نمی آورد ! این همه آدم، روی کهکشان به این بزرگی ! و من ... حتی آرزوی یکی نبودم ... 11 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۲ این بار دلم نه براے آدمے ... نه براے ملکے ... نه براے عشقے ... نه براے چیزے ... که دلم براے خودم تنگ شده است... 11 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 فروردین، ۱۳۹۲ اين شعر را سيد اشرف الدين گيلاني (نسيم شمال)يکصد سال پيش در وصف روحيات مردم ايران سروده (!بحمدالله حالا اين جوري نيست) ما ملت ايران همه باهوش و زرنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم ما باک نداريم ز دشنام و ملامت ما ميل نداريم به آثار و علامت گر باده نباشد سر وافور سلامت ازنام گذشتيم همه مايل ننگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملاليم لاغر ز فراق وکلا همچو هلاليم شب فکر شرابيم سحر طالب بنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم يک روز به ميخانه و يک روز به مسجد هم طالب خرما و همي طالب سنجد هم عاشق زيتون وهمي عاشق کنجد با علم و ترقي همه چون شيشه و سنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم اسباب ترقي همه گرديد مهيا پرواز نمودند جوانان به ثريا گرديد روان کشتي علم از تک دريا ما غرق به درياي جهالت چونهنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم يا رب ز چه گرديد چنين حال مسلمان بهر چه گذشتند زاسلام و ز ايمان! خوبان همه تصديق نمودند به قرآن ما بوالهوسان تابع قانون فرنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم مردم همه گويا شده مال و خموشيم چون قاطر سرکش لگدانداز چموشيم تا گربه پديدار شودما همه موشيم باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان داريم جميعا هوس حوري و غلمان نه گبر نه ترسا ، نه يهود و نه مسلمان نه رومي روميم و نه هم زنگي زنگيم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگيم 8 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۲ مخاطب خاص من! همه نوشته هایم را به تو تقدیم میکنم تمامی مکنونات دلم را... تو برای من همانقدر خاصی که به ماه میمانی! میدانم دور و برت پر از ستاره است اما تو مطلق به آسمان نازنینی! پس دیگر چه اهمیتی دارد! بگذار این هوسرانان عاشق نما هر چه قدر می خواهند تنازی کنند هر هر چقدر می خواهند دلربایی کنند وقتی غزل سرایی چشمان تو مال من است وقتی حصار دستان تو دور کمر من است وقتی عطر نفس های تو ظامن خوشبختی من است برایم مهم نیست چه کسی میخواهد دلش را به تو ببخشد مهم دل من و توست که برای هم می تپد مهم چشمان توست که بی تصویر من می شکند مهم لبخند توست که ریشه همه دلواپسی هایم را از جا میکند پس آرام و مطمئن در آغوش تو می آرامم سرم را روی شانه پر غرور تو میگذارم و دمی را فارغ از دنیا می آسایم 11 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ خانهام یک کلید بیش نداشت به تو دادم و سرگردان خیابانها شدم... شهاب مقربین 14 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد… بدان آن هوای دل من است.. که به یادت میوزد… 13 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بعضی ها رو از یه جایی به بعد دیگه نمیتونی بذاریشون کنار، شده نفس ات... مگر اینکه ... قید زندگیت رو بزنی .. 10 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۲ آنروز با خود گفتم... من غصه میخورم... و تو اگر بدانی... لبخند میزنی... . . . باشد تو لبخند بزن...! باز هم... به من بخند! 8 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ ب ها پرنده ها بال هاشان را فراموش می کنند من دست هایم را... پرنده ها می نویسند من پرواز می کنم. 3 لینک به دیدگاه
BISEl 3640 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ دیگر هیچ چیز ، برایم شیرین نیست ! جز خوردن یک فنجان قهوه تلخ با تو ... 10 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سرانگشتانم که می سوزد ... یعنی وقت ِ*نوشتن از تـــوست بــیــــا در خـــیـــالــم ......... آرام بنشین ... مــــی خــواهـــم صــدای ِ نفس هــــایت را بنویــــســـم.......... 8 لینک به دیدگاه
BISEl 3640 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ تـــو بـرو ... مــــن هــم بـراى اینـــکـــ ه راحـتـــ بــروى مى گـویــم : " بــاشـد ... بـــرو ... خــیــالى نیـــسـتـــ!!! " امـّــا کیـــسـتـــ کــ ه نــدانــد... بی تـــو تـــنـــهـا چیــــزی کــ ه هـسـتـــ... خیــــالِ تـــوستــــ.. 7 لینک به دیدگاه
BISEl 3640 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ دوباره از صفر شروع می کنم تو اگر توانستی خوبی هایم را از یاد ببر من همه چیز را فراموش می کنم قول می دهم 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده