Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز، که از شرم نبود شادپیغامی، میان کوچهها سرگشته میچرخند؟ نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند چیزی نمیخواهد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ مسافری آمد و ... رفت! و سایه اش ... نه بر جاده ... که بر دل ماند!!! 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ اینجا زمین است زمین گرد است توی که مرا دور زدی فردا به خودم خواهی رسید حال وروزت دیدنی نه سرودنیست.. 7 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ همین که هستی همین که لابلای کلماتم نَفَس میکشی راه میروی در آغوشم میگیری همین که پناه ِ واژه هایم شده ای همین که سایه ات هست همین که کلماتم از بی "تو"یی یتیم نشده اند کافی*ست برای یک عمر آرامش ؛ باش حتی همین قدر دور حتی همین قدر دست نیافتنی 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ شهری هستم که خانه هایش را گُم کرده... ملتی هستم که مَردمش را گم کرده.... 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ آدمایی هستن که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم.. وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده, راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره... اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون... آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن اینا فرشتن... تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین... تنهاشون نزارین , داغون می شن !!! همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند مثل آن راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی. ... آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند. آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند. دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی. آدمهایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه. آدمهای پیامکهای آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدمهای پیامکهای پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی. آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خطهایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند. آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی. آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند. همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظهی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دستهایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن تو حموم آواز میخونن آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر دم همشون گرم گرم 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ نه نرو ، صبر کن ، قرارمان این نبود ، باید سکه بیاندازیم اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم اگر خط آمد مطمئن باش که دوستت دارم صبر کن سکه بیاندازیم ، اگر دوستت نداشتم آن وقت برو . . . 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ مرا به خودت گره بزن مثل سنگی به پای اهل غرق تا ته دریا هم پات می آیم رضا کاظمی 6 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ این لیلی ، گدا نبود که شانه ای، آغوشی از کسی گدائی کند این لیلی ، شانه ی مجنون ِ خودش را میخواهد مجنون ِ خودش !!!! 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ سخت است وقتی از بغض گلو درد میگیری و . . . همه بهت میگن لباس گرم بپوش . . . 2 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ مـــــن از تمامـــ آسمـــان یکــــ بــــاران را میخواهمـــــ ... و از تمــــام زمیــــن یکـــ خیابانـــــ را ... و از تمــ ــامــ تـــ ــو یک دستـــــ که قفــــل شده در دستـــ مـــــن ... 4 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ من دلم میگیرد.. وقتی مینویسم برای تو .. ولی همه میخوانند جز تو ! 3 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ من سعی دارم تورا با تمامی واژه های عاشقانه ای که از کودکی تا به حال آموخته ام بسرایم!!! گرچه خود به خوبی می دانم میخواهمکار عبث و بیهوده را به غایت رسانم تو انقدر پاک, زلال , مهربانی که در هیچ واژه ای نمی گنجی ومن آنقدر دلداده ومشتاق که ترجیح میدهم به جای اینکه با کلمات بازی کنم در اغوش تو بیاسایم پس سلیس و روان از مکنونات دلم سخن بگویم 2 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ باش با من كه همه رهگذران مي گذرند همه خوبند ولي خوبتر از خوب، تويي! 1 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود : شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن ولـــــــــــے مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم : شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن 8 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ غریبی اشکــــــــهایم را به بزرگی غربــــــت خنــــده هایــــت ببخـــش 7 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۱ این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت می شوم دوباره راه می افتم دوباره گم می شوم...!!! 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۱ ای فالگیر ِ کوچک ِ خوش لهجه! در دستهای گنگ ِ بلاتکلیف دنبال ردّ پای کدامین غریبهای؟ این بغضهای سرزده معنا نمیشوند زحمت نده زمین و زمان را! در من مسافریست که هرگز نمیرسد.. 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده