رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

اگه گفتی دوستت دارم چند حرفه ؟

دیدی اشتباه کردی ! دوستت دارم حرف نیست یه زندگیه

اما زندگی دو حرف بیشتر نیست : تو

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آواز عاشقانه ي ما در گلو شكست

 

حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

 

 

 

ديگر دلم هواي سرودن نمي کند

 

تنها بهانه ي دل ما در گلو شکست

 

 

 

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

 

آن گريه هاي عقده گشا در گلو شکست

 

 

 

آن روزهاي خوب که ديديم ، خواب بود

 

خوابم پريد و خاطره ها در گلو شکست

 

 

 

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

 

نفرين و آفرين و دعا در گلو شکست

 

 

 

تا آمدم که با تو خداحافظي کنم

 

بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست

(قيصر امين پور)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

p4vujuixm5i7gevdx52r.jpg

دوباره نم نم بارون * صدای شور شور ناودون * دل بازم بیقراره

دوباره رنگ چشاتو * خیال عاشقی با تو * این دل آرم نداره نداره نداره

شبامو خواب نوازش * دوباره حق حقو بالش * گریه یعنی ستایش

ستایش تو و چشمات * دلم باز تو رو میخواد * دلم پر زده واسه عطر نفس هات

 

اتاقم عطر تو داره * دلم گرفته دوباره * کار من انتظاره

یه عکس و درد دلا مو * میریزه اشک چشامو * هم تمومی نداره نداره نداره

صدای بادهو کوچه * داره تو خونه می پیچه * قلبم آروم نمیشه

بغل گرفتمت انگار * دوباره خوابه و تکرار * باز نبودی و من تکیه دادم به دیوار

 

ستایش یعنی دیوونهگی هاااا * شبیه حس خوبه تو دل ما

نگاه کن تو چشای بیقرارم * چقدر این لحظه ها رو دوست دارم

تصور میکنم پیشم نشستی * چقدر خوبه چقدر خوبه که هستی

ستایش یعنی این حسی که دارم * نمیتونم تو رو تنها بزارم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تو باز داري قهر مي کني...تو باز داري ناز مي کني

 

تو کي مي خندي واسه من...اخماتو کي باز ميکني

 

من حالا سر سپوردتم...حيف ازم جدا بشي

 

الهي اون روز نرسه... که خيلي بي وافا بشي

 

وقتي برات گل ميارم...عشقم باور ميکني

 

يه وقت تا ديونه مي شي...گلهامو پر پر مي کني

 

وقتي که نيستم پيشه تو... گريه رو آغاز مي کني

 

اما يه وقت که پيشتم...همش برام ناز مي کني

 

من گيج گيجم...تو واسم هواس نزاشتي عزيزم

 

تکليف عشقمون چيه......قهري يا آشتــــــــــــــــــــي

 

دفتر مشقتو يه شب .....ورق زدم ورق زدم

 

صد جا نوشتم واسه تو......دوست دارم عاشقتم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دلم خیلی گرفته...

 

آسمان ابری و دلگرفته است ، دلم نیز مانند آسمان شده.....

 

حال و هوای تنهایی به سراغم آمده و مثل همیشه چشمانم بهانه تو را میگیرند...

 

میخواهم چند خطی از تو بنویسم ، اما قطره های اشکم بر روی

 

صفحه کاغذ ریخته است و قلمم بر روی کاغذ خیس نمی نویسد....

 

دلم خیلی گرفته است ، یک عالمه درد دل دارم ، نمیدانم چگونه دلم را خالی کنم...

 

میخواهم از غصه ها و دلتنگی ها رها شوم اما نمیتوانم....

 

خانه سوت و کور است ، آسمان همچنان مانند من بغض کرده .....

 

همچنان که در گوشه ای از اتاق در این خانه سوت و کور و دلگرفته

 

نشسته ام ، سرم را بر روی زانوهایم گذاشته ام و اشک میریزم.....

 

به یادم آمد آن لحظه که تو در کنارم بودی و سرم را بر روی شانه های

 

مهربان تو میگذاشتم و اشک شوق میریختم ....

 

حالا تو نیستی ، و من تنها با غم هایم مانده ام .....

 

کاش قدر آن لحظاتی که در کنارت بودم را میدانستم ، هیچگاه این

 

چنین لحظه ای که اینگونه به غم بشینم را تصور نمیکردم....

 

قلبم مثل گذشته تند تند نمیزند ، و مثل گذشته به انتظار شنیدن

 

صدایت لحظه شماری نمیکند! قلب شکسته ام نیز حال و هوای غریبی دارد....

 

شب و روز برایم معنایی ندارد ، شبهایم تیره و تار است و روزهایم نیز مثل شبها!

 

دیگر زندگی برایم زیبا نیست ، تنها تو زیبا بود که رهایم کردی!

 

اگر ابرهای سیاه سرگردان قلب آسمان آبی را فرا گرفته اند

 

درد نبودنت در کنارم همچو ابرهای سیاه آسمان قلب مرا نیز فرا گرفته است....

 

فکرم از یادت بیرون نمیرود، دلم هوایت کرده است

 

و همچنان از غم نبودنت اشک میریزم............

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

سر گشته ام از این همه راهی که ندارم گاهی که تو را دارم و گاهی که ندارممن مانده ام و لایق تیغی که نبودم من مانده ام و فرصت آهی که ندارم

کنارآشیان تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال میکند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم

ویلیام شكسپیر میگه : زمانی كه فكر می كنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یكی یه گوشه دنیا هست كه واسه دیدنت لحظه شماری می كنه...

 

نمينويسم ..... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني! حرف نمي زنم.... چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي! نگاهت نمي کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني! صدايت نمي زنم ..... زيرا اشک هاي من براي توبي فايده است! فقط مي خندم ...... چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام

 

منپذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شایدفراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزودارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...

اگه از بوي گلي خوشت نيومد تو رو خدا شاخه هاشو نشکون....

ميرويو من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نميکنم بي تو، يک عمر فرصتبراي گريستن دارم اما براي تماشاي تو، همين يک لحظه باقي است و شايد همينيک لحظه اجازه زيستن در چشمان تو را داشته باشم ...

اينعشقي که به من بخشيدي براي هميشه زنده خواهد ماند تو هميشه آنجا هستي،هنگاميکه فرو افتم ضعف مرا مي ستاني و به من نيرو وقدرت مي بخشي و برايهميشه دوستت خواهم داشت و در کنارت مي مانم همچو فانوسي در تاريکترين شبهابالهايي خواهم بود، که در طول پرواز ياري ات خواهم کرد و در طوفان سر کش،سر پناهي براي تو خواهم بود ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

زنـבگے زیباسـت

 

بــﮧ زیبایے چشمهاے پــف ڪرבه

 

از گریــﮧ هاے شبانــﮧ...

 

بــﮧ زیبایے بغــض نفس گیـر روزانــﮧ....

 

بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده از

 

شڪستنهاے بیشمار....

 

بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ

 

از تَنگے بالا نمیایــَد...

 

بــﮧ زیبایے تمام شُدن تدریجے من....

 

آرے

 

زنـבگے زیبـآست....

 

و زیباتـــر خواهــב شـُב....

 

زنــــבگــــــے مـَــــن زیــبــــآســــت

  • Like 2
لینک به دیدگاه

برو اي شيخ كه از كبـــر و غرورت مــــا را

گشت معلوم كه جز باد در انبان تو نيست

 

از زهــد فـــــــروشان بگريزید كه ديـــديم

ايـن سلسه را دوستي و مهر و وفا نيست

 

با شيخ از شراب حكايت مكن كه شيخ

تا خــــون خلق هست ننوشد شراب را

اي شيخ برو مسئله عشق بياموز

هر چند كه اين مسئله آموختني نيست

 

***

 

 

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

عاشقان از من دلداده دمي يـــاد كنيد

جملگي با غزلي خاطر مـن شـاد كنيد

در بر گل بنشينيد و بـــر دختـــر رَز

نغمه خوانيدو بسي مستي و فرياد كنيد

از دم پير مغان روح بگيــريد دمــي

قصر زيباي محبــت همــه بنياد كنيد

جامه زهدو ريا را بدر آريــد زتـــن

خرقه عشق و صفا برتن شمشـاد كنيد

تا به كي غوطه دراين عالم خاكي دني

نه برايم همگي شيـــون و بيـداد كنيد

در خزانم همگي عود نــوازيد و چنـگ

وقت نوشيـــدن صهبا زمنــم ياد كنيد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

برگرد

باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

بدان که قلب من هم شکسته

بدان که روحم از همه دردها خسته شده.

این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.

بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سلام ، حال همه ما خوب است ،

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ،

كه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند .

با این همه عمری اگر باقی بود ، طوری از كنار زندگی می گذرم

كه نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد نه این دل ناماندگار بی درمان !

تا یادم نرفته است بنویسم ، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود .

می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه بازنیامدن است

اما تو لااقل ، حتی هر وهله ، گاهی ، هر از گاهی

ببین انعكاس تبسم رویا ، شبیه شمایل شقایق نیست !

راستی خبرت بدهم ؛ خواب دیده ام خانه ای خریده ام

بی پرده ، بی پنجره ، بی در ، بی دیوار . . . هی بخند !

بی پرده بگویمت ، فردا را به فال نیك خواهم گرفت

دارد همین لحضه یك فوج كبوتر سپید ، از فراز كوچه ما می گذرد

باد بوی نامه های كسان من می دهد

یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری ! ؟

نه ری را جان !

نامه ام باید كوتاه باشد ، ساده باشد ، بی حرفی از ابهام و آینه ،

از نو برایت می نویسم

حال همه ما خوب است

امـــــا تـــــو بــــــاور مــــــكـــن ! ! !

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بي تو هر شب اشك من از ديده مي بارد

 

در سكوتي تلخ

 

دست سردم

 

گرمي دست تو را احساس مي دارد

 

در حباب اشك

 

ديدگانم لحظه ديدار مي بيند

 

آتشين لبهايم

 

از باغ لبانت بوسه مي چيند

 

مژه بر هم مي زنم ، افسوس

 

بار ديگر خواب مي بينم

 

بر حرير آرزوها

 

مي نويسم :

 

عشق من برگرد

 

بي تو از دنيا گريزانم

 

بي تو از اندوه می ميرم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

عاشق تر از اين بودم اگر لحظه ي پرواز

در دست نجيب تو كليد قفسم بود

عاشق تراز اين بودم اگر عطر نفسهات

در لحظه ي بي همنفسي ، همنفسم بود

عاشق تر از اين بودم اگر فاصله ها را

اين آينه ي شب زده تكرار نمي كرد

عاشق تر از اين بودم اگر هق هق ما را

اين سايه ي سرمازده انكار نمي كرد

با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي

تو نقش تبسم را ، از آينه دزديدي

عاشق تر از اين بودم اگر در شب وحشت

مثل تپش زنجره ناياب نبودي

عاشق تر از اين بودم اگر وقت عبورم

آنسوي سكوت پنجره خواب نبودي

عاشق تر از اين بودي اگر ثانيه ها را

اندوه فراموشي من تار نمي كرد

عاشق تر از اين بودي اگر اين دل ساده

اسرار مرا پيش تو اقرار نمي كرد

با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي

تو نقش تبسم را ، از.........

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من خیره نشسته ام ...

من خیره نشسته ام به نام تو...

من اینجا آتش گرفته ام و تو خیره به غبارهای بلند شده از خاکسترم خیره شده ای..

سکوت کرده ای..

با خودت می گویی: خیالی نیست.. می سوزد و می رود و ..

نمی دانی چه دردی دارد این سوختن..

نمی دانی..

و باز هم نمی دانی..

نمی دانی که همه را بیرون کرده ام جز تو.. فقط تو مانده ای..

.

دیرم شده اما باز چشم به راه تو مانده ام.. چشم به جاده سفید و..

می دانم که نمی شود این دم رفتن دوباره ببینمت..

خسته ام ..

و تو اندازه این خستگی ها را نمیدانی...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

عمری بود

هر طلوع و هر غروب

هم آغوشی خورشید و دریا را

در افق، نظاره می کردم

 

عمری بود

هرطلوع و هر غروب

رد پای هزاران عاشق و معشوق را

به روی ماسه های سینه ام

احساس می کردم

 

عمری بود

هر طلوع و هر غروب

عشق بازی های امواج وحشی

با صخره های سنگی را

در سکوت خود

با حسرت ، تماشا می کردم

 

عمری بود

که من تنها

درون غربت خویش

به انبوه و وسعت شن ها و ماسه های این تن خسته

اعتراض می کردم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

همین که هستی

همین که لابلای کلماتم نفس می کشی

راه می روی

در آغوشم می گیری

همین که پناه واژه هایم شده ای

همین که سایه ات هست

همین که کلماتم از بی " تو " ماندن بی کس نشده اند

کافی*ست برای یک عمر آرامش!

 

باش!

حتی همین قدر دور

حتی همین قدر دست نیافتنی!!

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مـــن مــــــی روم !

 

تـــو مـــــی مــــانــی

 

بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات . . .

 

راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟

 

از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن . .

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بی نهایت شده است برداشت هایم از تو...

 

کم آورده واژه دانم برای وصف از این و آن تو....

 

من شده ام آنکه هزاران بار تعریف شد...

 

در خلا بود و نبودت در یک قاب عکس محصور شد...

 

.

.

.

بالاخره شعر قافیه دار گفتم:icon_redface:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

نه تو می مانی ، نه اندوه ، و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت

آن چنان که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز

غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن

تا خدا یک رگ گردن باقی ست

تا خدا مانده ، به غم ، وعده این خانه مده

 

دلم پر درده این روزها و چیزی که خیلی کمک می کنه به جاری شدن اشک هام و آروم شدنم خوندن همین چند خطه .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
حـس میکـنم

جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی

تــو نفس میکــشــی و مـن

از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم !

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
!!!

هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ماندنم ڪـآفـــی است …

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...