هولدن کالفیلد 19946 ارسال شده در 2 خرداد، 2011 از وبلاگ روزنگار خانم شين پسرم در مواجهه با غریبهها یک جنتلمن واقعی است. از آن بچههای مودب، متین و بی سر و صدایی که آدمهای زیادی را به هوس بچهدار شدن میاندازند. فقط در کنار بچههای همسن و سال خودش و در میهمانیهای آشنا و فامیل است که خود واقعیاش را نشان میدهد و البته برای ما. کسانی، مثل همکارانم در شرکت که فقط آن روی سکه را دیدهاند گاهی وقتی از بدقلقیها و بهانهگیریهایش حرف میزنم باورشان نمیشود. امروز که داشتند برایش سرم وصل میکردند آرام بود. چشمهایش توی صورتش درشتتر از همیشه شدهبود. تمام مدتی که آنژیوکت را به دستش زدند و سرم را وصل کردند گریه نکرد. دو پرستار که بیرون رفتند پرده اتاقک کوچک را کشیدم و گفتم: « خیلی درد اومد نه؟» گفت: « آره.» گفتم: « اشکالی نداره اگه بخوای گریه کنی.» آن وقت اشکهایش راه افتاد. پسر من، عزیز دل من، من که هیچ وقت از تو نخواستهام که اینقدر خوددار باشی. نخواستهام که اشک نریزی. نخواستهام که احساست را پنهان کنی... این روی آرام و خوددارت را که میبینم غصه میخورم عزیزم! غصه میخورم از اینکه زندگی روز به روز پوسته سختتری دور تو خواهد تنید و خیلی وقتها مادرت کنار تو نخواهد بود که از توی چشمهایت بخواند که چقدر میخواهی گریه کنی... 29
shaden. 18583 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 چرا مردها فکر میکنند نباید گریه کنن؟ از بچگی هم اگه یه پسر گریه کنه بهش میگن گریه نکن تو مردی؟ اونا هم احساس دارن 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 راستش نميدونم چرا منم خوشم نمياد مرد گريه كنه.فكر ميكنم اون بايد قوي تر خودشو نشون بده تا هيچكي نتونه براي خونوادش فكر بدي بكنه. مرد بايد منتظر روزاي سخت تري باشه اگه يه مشكلي واسش پيش مياد ميدونه بدتر از اينم ممكنه پيش بياد.گريه فقط ضعيف ترش ميكنه. 5
spow 44198 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 هشتم مارس؟ تنها واژه مقدس؟ حماقت؟ تکیه گاه؟ وارش پیامبریست درتالار ازاد! 3
Ehsan 112346 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 من به غیر از از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگانم،دیگر در ملا عام گریه نکرده ام. البته در دوران مدرسه ابتدایی خیلی گریه میکردم،مخصوصا یکبار که به ناحق معلمم با خط کش زد کف دستم. اما در سایر موارد تو خودم گریه میکنم،ولی اشک ریختن خیلی خوبه،مخصوصا موقع دیدن فیلم سلطان قلب ها... 8
VINA 31339 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 من با اینکه یه زنم جدیدا خیلی دیر اشکم میاد بنظرم خوبه ادم راحت گریه کنه مردا گریه نکنن چه ربطی مرد و زن دارههر کی اخساسی تره بیشتر گریه میکنه خو 5
maryam_alien 9904 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 گریه مرد و زن نداره...من زیاد ندیدم مردها گریه کنن..تو همه زندگیم یه بار دیدم بابام گریه کرد اونم شبی بود که عموم فوت کرد و همه بالا سرش نشسته بودن و فکر کنم تحت تاثیر جو بود. خودم از آخر تیر ماه تا حالا گریه نکردم. خیلی دلم میخواد یه دل بشینم گریه کنم ولی اشکم نمیاد. البته ایشالا چیز بدی پیش نیاد که به گریه بیافتیم. 5
Astraea 25351 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 من به غیر از از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگانم،دیگر در ملا عام گریه نکرده ام. البته در دوران مدرسه ابتدایی خیلی گریه میکردم،مخصوصا یکبار که به ناحق معلمم با خط کش زد کف دستم. اما در سایر موارد تو خودم گریه میکنم،ولی اشک ریختن خیلی خوبه،مخصوصا موقع دیدن فیلم سلطان قلب ها...[/QUOTE] به جان خودم اسی یه چیزیش شده!!!!!!!!!!!!!!!!!:w16::jawdrop: بنده به شخصه اشکم در مشکمه... آخی نازی..مثل من....:ws44::ws44: 4
masoume 5751 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 گریه مرد همیشه برای من نشونه ی یه درد بزرگه . حس میکنم خیلی فاجعه بزرگ بوده که اشک اونو در اورده . مثل وقتی مردای خونه برای فوت مامان بزرگم گریه کردن . البته این دید من شاید به خاطر مردای دو رو برم باشه . 4
El Roman 31720 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 کسی گریه پدرش رو دیده؟ واقعا فاجعس ، من زیاد بابایی نستم و با پدرم هم اختلاف نظر و جرو بحث خیلی داریم ، ولی یک بار که گریش رو دیدم واقعا احساس کردم پُکیدم. وقتی زنی گریه میکنه ، شونه های یک مرد قوی اونو آروم میکنه ، اما وقتی مردی گریه میکنه یعنی واقعا فاجعه ای رخ داده و کسی نمیتونه آرومش بکنه 9
.FatiMa 36559 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 من که گریه م دستمه مثل چند دیقه پیش! هیییییییی وای به روزی که مردی گریه کنه خیلی دردآوره سخته دیدن اشک یه مرد چون خیلی واقعیه..... 6
El Roman 31720 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 هر 2 این تصاویر دردناکه ولی واقعا کدوم یکی دل آدم رو شخم میزنه؟ 3
maryam_alien 9904 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 اگر قرار بود مرد گریه نکنه این توانایی بهش داده نمیشد/ پیدا نمیکرد ..لابد لازم بوده... 4
Waffen 15118 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 کسی گریه پدرش رو دیده؟ واقعا فاجعس ، من زیاد بابایی نستم و با پدرم هم اختلاف نظر و جرو بحث خیلی داریم ، ولی یک بار که گریش رو دیدم واقعا احساس کردم پُکیدم.وقتی زنی گریه میکنه ، شونه های یک مرد قوی اونو آروم میکنه ، اما وقتی مردی گریه میکنه یعنی واقعا فاجعه ای رخ داده و کسی نمیتونه آرومش بکنه منم بابایی نیستم... آدم لوسی هم نیستم... ولی یکبار گریه ی پدرم رو دیدم... برام واقعا سخت بود... اونم زمانی بود که فهمید برادرم سرطان داره... نمیدونم حالا دلیل اینکه گریه ی پدرم اینقدر دردناک بود برام همین چیزی هست که دوستان میگند یا خیر... 8
El Roman 31720 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 منم بابایی نیستم... آدم لوسی هم نیستم... ولی یکبار گریه ی پدرم رو دیدم... برام واقعا سخت بود... اونم زمانی بود که فهمید برادرم سرطان داره...نمیدونم حالا دلیل اینکه گریه ی پدرم اینقدر دردناک بود برام همین چیزی هست که دوستان میگند یا خیر... امیدوارم برادرت خوب شده باشه 5
Waffen 15118 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 امیدوارم برادرت خوب شده باشه مرسی... بهتره... ولی خیلی شکسته شده... 7
حانی 3371 ارسال شده در 3 خرداد، 2011 خدا همه ی مریضا رو شفا بده و برادر شما رو من خودم احساسیم ولی معمولا تا کاسه ی صبرم لبریز نشه گریه نمی کنم تا قبل از اینکه پرشه همون کاسه ی صبر همه از صبرم تعجب میکنن و میگن خیلی منطقی کنار می یای ولی وقتی که بخوام گریه کنم هر اتفاقی اشکم رو در می یاره اما خیلی وقته به این نتیجه رسیدم نه گریه کنم نه از سختیها و مشکلاتم برای کسی بگم حتی به نزدیکترین ادمایی که دورم هستن 3
ارسال های توصیه شده