رفتن به مطلب

مردها گريه مي كنند


ارسال های توصیه شده

از وبلاگ روزنگار خانم شين

 

 

 

پسرم در مواجهه با غریبه‌ها یک جنتلمن واقعی است. از آن بچه‌های مودب، متین و بی سر و صدایی که آدمهای زیادی را به هوس بچه‌دار شدن می‌اندازند. فقط در کنار بچه‌های همسن و سال خودش و در میهمانی‌های آشنا و فامیل است که خود واقعی‌اش را نشان می‌دهد و البته برای ما. کسانی، مثل همکارانم در شرکت که فقط آن روی سکه را دیده‌اند گاهی وقتی از بدقلقی‌ها و بهانه‌گیریهایش حرف می‌زنم باورشان نمی‌شود.

امروز که داشتند برایش سرم وصل می‌کردند آرام بود. چشمهایش توی صورتش درشتتر از همیشه شده‌بود. تمام مدتی که آنژیوکت را به دستش زدند و سرم را وصل کردند گریه نکرد. دو پرستار که بیرون رفتند پرده اتاقک کوچک را کشیدم و گفتم: « خیلی درد اومد نه؟» گفت: « آره.» گفتم: « اشکالی نداره اگه بخوای گریه کنی.» آن وقت اشکهایش راه افتاد. پسر من، عزیز دل من، من که هیچ وقت از تو نخواسته‌ام که اینقدر خوددار باشی. نخواسته‌ام که اشک نریزی. نخواسته‌ام که احساست را پنهان کنی... این روی آرام و خوددارت را که می‌بینم غصه می‌خورم عزیزم! غصه می‌خورم از اینکه زندگی روز به روز پوسته سختتری دور تو خواهد تنید و خیلی وقتها مادرت کنار تو نخواهد بود که از توی چشمهایت بخواند که چقدر می‌خواهی گریه کنی...

 

 

 

  • Like 29
لینک به دیدگاه

راستش نميدونم چرا منم خوشم نمياد مرد گريه كنه.فكر ميكنم اون بايد قوي تر خودشو نشون بده تا هيچكي نتونه براي خونوادش فكر بدي بكنه.

مرد بايد منتظر روزاي سخت تري باشه اگه يه مشكلي واسش پيش مياد ميدونه بدتر از اينم ممكنه پيش بياد.گريه فقط ضعيف ترش ميكنه.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

من به غیر از از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگانم،دیگر در ملا عام گریه نکرده ام.

 

البته در دوران مدرسه ابتدایی خیلی گریه میکردم،مخصوصا یکبار که به ناحق معلمم با خط کش زد کف دستم.

 

 

اما در سایر موارد تو خودم گریه میکنم،ولی اشک ریختن خیلی خوبه،مخصوصا موقع دیدن فیلم سلطان قلب ها...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

من با اینکه یه زنم جدیدا خیلی دیر اشکم میاد بنظرم خوبه ادم راحت گریه کنه:w16:

 

مردا گریه نکنن:ws52: چه ربطی مرد و زن داره:ws52:هر کی اخساسی تره بیشتر گریه میکنه خو:w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

گریه مرد و زن نداره...من زیاد ندیدم مردها گریه کنن..تو همه زندگیم یه بار دیدم بابام گریه کرد اونم شبی بود که عموم فوت کرد و همه بالا سرش نشسته بودن و فکر کنم تحت تاثیر جو بود.

خودم از آخر تیر ماه تا حالا گریه نکردم. خیلی دلم میخواد یه دل بشینم گریه کنم ولی اشکم نمیاد. البته ایشالا چیز بدی پیش نیاد که به گریه بیافتیم.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
من به غیر از از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگانم،دیگر در ملا عام گریه نکرده ام.

 

البته در دوران مدرسه ابتدایی خیلی گریه میکردم،مخصوصا یکبار که به ناحق معلمم با خط کش زد کف دستم.

 

 

اما در سایر موارد تو خودم گریه میکنم،ولی اشک ریختن خیلی خوبه،مخصوصا موقع دیدن فیلم سلطان قلب ها...[/QUOTE]

 

به جان خودم اسی یه چیزیش شده!!!!!!!!!!!!!!!!!:w16::w16::jawdrop:

بنده به شخصه اشکم در مشکمه... :ws3:

آخی نازی..:ws37:مثل من....:ws3::ws44::ws44::ws44::ws44:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

گریه مرد همیشه برای من نشونه ی یه درد بزرگه . حس میکنم خیلی فاجعه بزرگ بوده که اشک اونو در اورده .

 

مثل وقتی مردای خونه برای فوت مامان بزرگم گریه کردن .

 

البته این دید من شاید به خاطر مردای دو رو برم باشه .

  • Like 4
لینک به دیدگاه

کسی گریه پدرش رو دیده؟ واقعا فاجعس ، من زیاد بابایی نستم و با پدرم هم اختلاف نظر و جرو بحث خیلی داریم ، ولی یک بار که گریش رو دیدم واقعا احساس کردم پُکیدم.

وقتی زنی گریه میکنه ، شونه های یک مرد قوی اونو آروم میکنه ، اما وقتی مردی گریه میکنه یعنی واقعا فاجعه ای رخ داده و کسی نمیتونه آرومش بکنه

  • Like 9
لینک به دیدگاه

من که گریه م دستمه مثل چند دیقه پیش!

هیییییییی

وای به روزی که مردی گریه کنه خیلی دردآوره

سخته دیدن اشک یه مرد چون خیلی واقعیه.....

  • Like 6
لینک به دیدگاه
کسی گریه پدرش رو دیده؟ واقعا فاجعس ، من زیاد بابایی نستم و با پدرم هم اختلاف نظر و جرو بحث خیلی داریم ، ولی یک بار که گریش رو دیدم واقعا احساس کردم پُکیدم.

وقتی زنی گریه میکنه ، شونه های یک مرد قوی اونو آروم میکنه ، اما وقتی مردی گریه میکنه یعنی واقعا فاجعه ای رخ داده و کسی نمیتونه آرومش بکنه

 

 

منم بابایی نیستم... آدم لوسی هم نیستم... ولی یکبار گریه ی پدرم رو دیدم... برام واقعا سخت بود... اونم زمانی بود که فهمید برادرم سرطان داره...

نمیدونم حالا دلیل اینکه گریه ی پدرم اینقدر دردناک بود برام همین چیزی هست که دوستان میگند یا خیر...

  • Like 8
لینک به دیدگاه
منم بابایی نیستم... آدم لوسی هم نیستم... ولی یکبار گریه ی پدرم رو دیدم... برام واقعا سخت بود... اونم زمانی بود که فهمید برادرم سرطان داره...

نمیدونم حالا دلیل اینکه گریه ی پدرم اینقدر دردناک بود برام همین چیزی هست که دوستان میگند یا خیر...

امیدوارم برادرت خوب شده باشه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خدا همه ی مریضا رو شفا بده و برادر شما رو

من خودم احساسیم ولی معمولا تا کاسه ی صبرم لبریز نشه گریه نمی کنم تا قبل از اینکه پرشه همون کاسه ی صبر همه از صبرم تعجب میکنن و میگن خیلی منطقی کنار می یای

ولی وقتی که بخوام گریه کنم هر اتفاقی اشکم رو در می یاره

اما خیلی وقته به این نتیجه رسیدم نه گریه کنم نه از سختیها و مشکلاتم برای کسی بگم حتی به نزدیکترین ادمایی که دورم هستن

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...