* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۰ زندگی هنگامه ی فریاد هاست سرگذشت در گذشت یادهاست امید لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در جام فلك باده بي دردسري نيست تا ما به تمنا لب خاموش گشاييم در دامن اين بحر فروزان گوهري نيست چون موج به اميد كه آغوش گشاييم سكوت... 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جان از سکوت سرد شب دلگیر میشد دل در رکاب ارزوها پیر میشد تاب 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تاب من از تاب تو افزون تر است گرچه تو سرخي به نظر من سپيد فلك... 3 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری باران لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست رها 3 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو آب 2 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات خاک لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند درد 3 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست ريش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمي زیبا 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۰ زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی استگ به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را پیر 3 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بار دگر شور آورید این پیر درد آشام را صد جام برهم نوش کرد از خون دل پر جام ما مست.. 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ می بده تا دهمت آگهی از سر قضا, که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست روز 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یافتم گنجی وز آن ترسم که روز داوری جنگ با داور فتد زین گنج باد آور مرا ______ ( آسمان ) 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه فال به نام من ديوانه زدند هجران... 1 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ حافظ شب هجران شد بوی خوش یار آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی فلک 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گر بر فلكم دست بدي چون يزدان برداشتمي من اين فلك را ز ميان چرخ... 2 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ماه دیدم شد مرا سودای چرخ آن مهی نی کو بود بالای چرخ:62izy85: سحر لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند راز... 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صدهزاران راز گفت رها 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده