رفتن به مطلب

مشاعره با کلمه پیشنهادی


ermia_rooz

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

چو یوسف با عزیز مصر باشید

برون آیید از زندان و از چاه

 

ساز:ws3:(افتادم رو قافیه)

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
  • پاسخ 656
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

 

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

 

.

زمان

  • Like 2
ارسال شده در

بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه

هر چه ز ماه می​ستد دور زمان مصادره

 

ناز:ws3:

  • Like 2
ارسال شده در

گدای می‌کده‌ام لیک وقت مستی بین

 

که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

.

خدا

  • Like 2
ارسال شده در

گفتا که من خربنده​ام پس بایزیدش گفت رو

یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا

 

باز:ws37:

  • Like 2
ارسال شده در

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم

 

تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

.

چشم

  • Like 2
ارسال شده در

راه دل عشاق زد آن چشم خماری

پیداست ازین شیوه که مستست شرابت

پیر

  • Like 2
ارسال شده در

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان

 

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

.

.

عشق

  • Like 1
ارسال شده در

شرمناک و پر از نیازی گنگ

با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت

باید از عشق حاصلی برداشت

 

فراز:ws3:

  • Like 1
  • 4 هفته بعد...
* v e n o o s * مهمان
ارسال شده در

بنه ای سبز خنگ من فراز آسمانها سم

 

که بنشست آن مه زیبا چو صد تنگ شکر پیشم

 

 

---

 

صاحب :ws3:

ارسال شده در

مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با

 

بازار:ws3:

  • Like 3
ارسال شده در

چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان

سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

 

 

عنقا ...

(عنقا: پرنده ایست بلند پرواز)

  • Like 3
ارسال شده در

رشید از ما مجو نام و نشانی

که از سرمنزل عنقا گذشتیم

ز سویی تربت مسرور دیدم

توانا شاعری در گور دیدم

سخن سنج و سخندان و سخنیار

ولی چون نقطه ای در خط پرگار

 

مهدی سهیلی

 

 

باری...

  • Like 3
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

ای آفتابی آمده بر مفلسان ساقی شده

بر بندگان خود را زده باری کرم باری عطا

 

 

 

 

افسانه ...

  • Like 2
ارسال شده در

قصه ی دل شده افسانه ی غمگین زمان

 

می شود ورد زبان همه ی خلق جهان

 

 

کوزت ....:ws3:

  • Like 3
ارسال شده در

سالها کوزت به عذاب زیستست ولی

یک دم نسوخته برایش ز کس دلی

( فی البداعه) :a030:

 

 

مژگان ...

  • Like 3
ارسال شده در

من اینک در رواق کهکشانها

 

در آوای حزین کاروانها

 

در آن رنگین کمان پیر و خسته

 

در آن اشکی که بر مژگان نشسته

 

در آن جامی که خالی مانده از می

 

در آوایی که برمیخیزد از نی

 

نشانی از تو می بینم ،

 

سراغی از تو می گیرم

نرگس ....:ws3:

 

 

 

  • Like 2
ارسال شده در

هقت آسمان سبوکش میخانه تواند

در حلقه تصرف پیمانه تواند

 

چندان که چشم کار کند در سواد خاک

مردم خراب نرگس مستانه تواند

 

گردنکشان شیشه و افتادگان جام

در زیر دست ساقی میخانه تواند

 

پیر مغان ...

  • Like 2
ارسال شده در

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است

بر همانیم که بودیم و همان خواهد ماند

 

 

تنها ... :sad0:

  • Like 2
ارسال شده در

تنها

دست های تو

که پیراهن دریده ی یوسف را

در آبروی زلیخا

کر دادند

سمت خواب نوازش را

می دانند....

 

تیر...

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...