saeed99 2563 ارسال شده در 29 خرداد، 2012 . عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد مومن ز دست عشق تو زنار برگرفت سعدی ساقی ... 4
AFARIN 7196 ارسال شده در 29 خرداد، 2012 ساقي به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما ميكده 3
ترانه18 8013 ارسال شده در 29 خرداد، 2012 صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن شراب 3
ali6668 1159 ارسال شده در 30 خرداد، 2012 نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد بجای زاهدان با جانماز و شانه در مسجد کلبه 3
moh@mad 5513 ارسال شده در 30 خرداد، 2012 یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور آشیان ... 2
sam arch 55879 ارسال شده در 30 خرداد، 2012 بخشد بت نهانی هر پیر را جوانی زان آشیان جانی اینست ارغوان را دریاب... 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 31 خرداد، 2012 دایم گل این بستان شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی مونس 2
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 چو یاد او شود مونس ز جان اندوه بنشیند چو اندوهش شود غم خور ز دل تیمار برخیزد زلف.. 1
AFARIN 7196 ارسال شده در 1 تیر، 2012 زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم ناز بنياد مكن تا نكني بنيادم دلسِتان 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 درویش را نباشد برگ سرای سلطان ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد مالامال 2
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 در صف عشاق گو لاف نظربازی مزن آن که دامانش ز خون دیده مالامال نیست گوهر 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 باز باران با ترانه با گوهر های فراوان می خورد بر بام خانه من به پشت شيشه تنها ايستاده : در گذرها رودها راه اوفتاده. ترانه 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش احساس 2
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 آزاد باش و بندهی احساس کس مشو کازاده آن بود که نگردد اسیر کس فریاد 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 فریاد که جز اشکِ شب و آهِ سحرگاه اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست ایزد 2
ارسال های توصیه شده