Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ امد از پرده بمجلس عرقش پاک کنید تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد گیج 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ گيج گاهم شده سرريز ، دگر ، گاه و نه بي گاه ، گيجم ؛ و در اين پيچ ِ پر از هيچ بپيچم ؛ و نمي دانم چيست ، بپيچيد در اين دل ؛ كه مدام دل پيچم !! (برباد) 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ مردان عشق را به هياهو چه حاجت است رنــــدان روزگـــــار خموشــــي گزيـــــده اند 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ مردان عشق را به هياهو چه حاجت است رنــــدان روزگـــــار خموشــــي گزيـــــده اند (برباد) ؟؟؟؟؟ 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم ناز بنياد مكن تا نكني بنيادم شب 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را به رویای فردا می سپارم 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ اگر شب نشینم اگر شب شکستهتو را به رویای فردا می سپارم کلمه مهندس 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ کلمه مهندس عذر خواهی می کنم جناب دکتر (غزل) 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ خواهش میکنم بزرگوار شب که میشه به عشق تو غزل غزل صدا میشم اوازه خون قصه ی تموم عاشقا میشم ... ابی ادم 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ من ملك بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد در اين دير خراب آبادم افسون 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ جرعه، جرعه فریاد می کشم آهای افسون خاطره هایم را می فروش سبدی صد تومان گمشده ای را می جویم که در کهکشان باور خدا نامیدندش (آفتاب) 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ تا برآمد صبح پيري پايم از رفتار ماند كيست تا برگيرد و در سايه تاكم برد ذره ام سوداي وصل آفتابم در سر است بال همت ميگشايم تا بر افلاكم برد ناب 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ زيبا درخت ِ ادب را اوروح ِ ناب ِ غزل بود آوَخ كه رفت وادب را بي شاخ وبي برگ وبركرد (آیینه) 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ آيينه سكندر،جام مي است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملك دارا خروش 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ نا زنینا همه از جوش و خروش خم می طالب باده ی آن نرگس مستانه شدیم (دیوانه) 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه ان چیز که او دارد او داند و او داند مذهب 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ ای به فدای لبت جان و دل ودین من دفتر شعر و غزل لهجه ی شیرین من در همه باغ جهان چون تو گلی هیچ نیست لاله ی دل آتشین سوسن ونسرین من تاکه به میخانه ها درس دعا خوانده ایم مذهب مستی شده یکسره آیین من (راه) 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ در راه عشق اگر سر بر پای جان نهادیم بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار بهایی ملک 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوا میفرستمت (نیستان) 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ از نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند زن 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده