real 1797 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۰ جهان انسان شد وانسان جهانی از این پاکیزه ترنبود بیانی جملگی 4 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۰ همه گويندو كه اينان همه مجنون خودند جملگي در به درو خانه به دوشند و ولند عشوه 4 لینک به دیدگاه
گیتار 291 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۰ فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش "میکده" 4 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۰ ثواب روزه و حج قبول آنکس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد ساقی 4 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۰ ساقیا بده جامی زان شراب روحانی تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی سقف 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۹۰ بیا تا گل بر افشانیم ومی در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو در اندازیم رخ 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۰ کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم مهتاب 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۰ بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم عنقا 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۹۰ پرده شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است صبر از دلها چو کوه قاف دامن چیده است صبر ... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ صبر بر جور رقيبت چه كنم گر نكنم همه دانند كه در صحبت گل خاري هست شادي 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ نگویم یار را شادی که از شادی گذشت است او مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید سعدی عار 4 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۹۰ مرد را سودای دانش در دل و در سر شود چونش ننگ و عار نادانی به دل صفرا کند خون رسوائی است نادانی، برون بایدش کرد از رگ دل پیش از انک او مر تو را رسوا کند طوفان 5 لینک به دیدگاه
گیتار 291 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ آن روز دیده بودم این فتنهها که برخاست کز سرکشی زمانی با ما نمینشستی عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی "شکوه" 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ شب شد که شکوه ها ز دل تنگ بر کنيم ناليم آنقدر که دلی را خبر کنيم اسیر ... 2 لینک به دیدگاه
گیتار 291 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ اســـــــير آب وآتشـــــم زآب وتاب مـــــاه تـــو شكسته پاي جان مـــــرا چو صيد بي پنـــاه تو "ساغر" 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت فلک ... 2 لینک به دیدگاه
گیتار 291 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۰ خواهی به فلك شـوی ستاره!! در هجــــــو تو شد خجل كلامم "سپهر" 5 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۰ میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان دفتر دوران ما هم بایگانی میکند خراب 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۰ من ملک بودم و فردس برین جایم بود آدم آورد درین دیر خراب آبادام آدم.... 3 لینک به دیدگاه
morvaridtalaee 2591 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده